Kavos Arjomand از خانبابا تهرانی چه توقعی دارید که یک عمر داس و چکش را هوار زد ، در آلبانی و چین نشست و مردم را برای براندازی به گفته خودشان عامل امپریالیسم تحریک می کرد و حتی ذره ای از جهان
Kavos Arjomand
از خانبابا تهرانی چه توقعی دارید که یک عمر داس و چکش را هوار زد ، در آلبانی و چین نشست و مردم را برای براندازی به گفته خودشان عامل امپریالیسم تحریک می کرد و حتی ذره ای از جهان بینی در او وجود نداشت که مقایسه کند خرابه و ویرانه ای بنام آلبانی انور خوجه و دوران رفاه ایرانیان به ویژه در پانزده سال آخر رژیم پهلوی .
اگر دقت کرده باشید ؛ هفته های پیش شعار مرگ بر خامنه ای؛ رضا شاه روحت شاد به شعارهای محوری و خود جوش مردمی در خیابان ها ی ایران مطرح شد و بعد یکهو متوجه شدیم که
اگر دقت کرده باشید ؛ هفته های پیش شعار مرگ بر خامنه ای؛ رضا شاه روحت شاد به شعارهای محوری و خود جوش مردمی در خیابان ها ی ایران مطرح شد و بعد یکهو متوجه شدیم که شعار مرگ برخامنه ای به شعار مرگ بر رئییسی تنزل یافت و سپس سخنرانی جنایت کار اعظم علی خامنه ای که دستور داد جلوی تطهیر خاندان پهلوی گرفته شود از آن وقت ما در شبکه های اجتماعی با موجی از تولیدات حرفه ای (بدون نام سازنده آن مثل همین عکس)علیه رضا پهلوی مواجه می شویم و من این ها را تصادفی نمی بینم ؛ موضوع این نیست که به نظام پهلوی سابق برگردیم بنظرمن چنین امکانی نیست ؛ اینجا صحبت از دو گزینه رضا پهلوی و مسعود ویا مریم رجوی است ؛ ایا گزینه های دیگری هم دارید لطفا معرفی کنید بنابراین اگر فورا گزینه دیگری را ارایه نکنیم ، پس از فروشی پاشی با گزینه خلا سیاسی مواجه می شویم .آری بجای اینکه در دام پروپاگاندا ارتش سایبری علی خامنه ای بیفتیم , همین فردا یک شخصیت را برای رهبری دوران گذار معرفی کنید. در مورد عکسی زشتی که خانبابا تهرانی گذاشته است، شکی ندارم که کار ارتش سایبری رزیم است(اگر نیست طراح اش خودش را معرفی کند). در پایان تاکید می کنم انتقادحق دمکراتیکی است و انتقاد از رضا پهلوی ، مسعود رجوی تا پیامبر و خدا یک حق مشروعی است ولی سیاه نمایی؛ زشتکاری "نه"
2 comments Mohammad Reza Eskandari چه زشت وپستی ملتی که قدر بهترین افراد خود نداند از دیکتاتوری پرولتاریا به بورژوازی تمام عیار از جزنی به رضا پهلوی خواهد رسید
2 comments
Mohammad Reza Eskandari
چه زشت وپستی ملتی که قدر بهترین افراد خود نداند از دیکتاتوری پرولتاریا به بورژوازی تمام عیار از جزنی به رضا پهلوی خواهد رسید
اگر رجوی رهبر شد رضا پهلوی هم خواهد شد
کاک کیانوش از گندم ری با این شیوه نه شما و نه کسان دیگر نمی خورند
مردم رهبری فردی و توسط خارجی ها مشخص شده را سالها هست از آن عبور کرده اند
با کمال تعجب آقای برزین و خیلی از سیاسیون ما تفاوت بین «گذار» و «سرنگونی» را نمیدانند. به نظر من ایشان باید در این مورد بیشتر مطالعه نمایند. آنچه که این دو را متفاوت میکند یکی انعطاف شیوه ها
با کمال تعجب آقای برزین و خیلی از سیاسیون ما تفاوت بین «گذار» و «سرنگونی» را نمیدانند. به نظر من ایشان باید در این مورد بیشتر مطالعه نمایند. آنچه که این دو را متفاوت میکند یکی انعطاف شیوه های مبارزه در «گذار» است و دومی این است که دستگاه اجرایی در پروسه گذار از هم نمی پاشد، بلکه نیروهایی که در راس حکومت هستند برکنار میشوند. البته در پروسه گذار نیروهای که میخواهند قدرت را در دست بگیرند باید دموکرسیخواه و تحمل مخالفین را داشته باشند. به این میگویند «گذار» حتی اگر از طریق انقلاب مخملی صورت گیرد. با این تئوری که ایشان ارائه میدهند سیاست را باید تعطیل کرد و منتظر حکومت بود که به شما امتیاز بدهد. وای از دست این تحلیل گران که تفاوت بین سیاستورزی را هم نمیدانند!!!!!!
ســالام دوسلار.. همانطور که می بینیم آقای محسن کردی یک واقیعت تلخ را اعتراف میکند و مینویسد که (یک میلیونیم از درآمد کشور را به مستشاران میدادیم و در عوض امنیت داشتیم ). این اعتراف گویای آن است که
این آقایان پهلوی پرستان نه لیاقت و نه عرضه و نه توانای دفاع از این مرز بوم را دارند پس ناچار هستند که یک ( زن آمریکایی ) را استخدام بکنند تا برای دفاع از ناموس و شرف این آقایان و آقا زاده ها دفاع بکند واین آقایان « امنیّت » داشته باشند.
دوستان... در فرهنگ شمع و گل و پروانه و ساقی و می و شراب , بیشتر از این نبایستی انتظار داشت.
در طول تاریخ این کشور, هموطنان عرب علم دانش را گسترش دادند, ترک ها جنگیدند و از مرز و بوم دفاع کردند , ( آریایی ها) هم در عزلت و خلوتگاه کنجیدند و با شمع و گل و پروانه و ساقی و می و شراب مشغول شدند. با شمع و گل و پروانه نمی از مرز و بوم یک کشور دفاع کرد..
راستی آقای محسن کردی.... شما که برای زنان آمریکایی پول میدادید تا از شرف و ناموس شما دفاع بکند , پهلوان بازی و فیتیله پیچ کردن مخالفان شما در سایت ایران گلوبال دیگر چه مغلطه است. خودتان را مسخره کرده اید و یا دیگران را دست کم گرفتید. و یا همان پهلوان پنبه ای هستید که واقعآ لیاقت و شایسته شماست. در هر حال پوریای ولی پشت و پناهتان باشد پهلوون. رخصت.
تقی روزبه : با سلام و تشکر از زحمات و پیگیری شما در انتشار سایت ایران گلوبال. نکته عجیبی که برای اولین بار توجهم را آنهم پس از سالها آشنائی با سلوک این سایت جلب کرد. دستکاری بود در متن نوشته
با سلام و تشکر از زحمات و پیگیری شما در انتشار سایت ایران گلوبال.
نکته عجیبی که برای اولین بار توجهم را آنهم پس از سالها آشنائی با سلوک این سایت جلب کرد. دستکاری بود در متن نوشته من نسبت به آقای مصداقی.که از دو نظر خارج از عرف و استانداردهای معمول و شناخته شده بود. اولا به لحاظ دستکاری در وازگان که حتی اگر بفرض ایرادشما بحق هم می بود قاعدتا مقاله باید همراه با توضیح به من حذف می شد که البته با توجه به فقدان توهین و دلیل بسنده آنهم منطقی نبود. دستکاری هرمقاله بویژه به لحاظ محتوائی و نه صرفا خطای ادیتی توسط هرسایتی که باشد به اعتماد نویسنده و چه بسا خوانندگان اگر متوجه آن شوند نسبت به سایت و گردانندگان آن لطمه می زند. نکته دوم که آن هم بقدرکافی شگفت انگیزبود توهین تلقی کردن واژگانی چون عرایض و یا خرامیدن است که فکرنکنم در هیچ سایت و فرهنگی توهین تلقی شود.... این که یکی عرایض یا واژه خرامیدن را توهین تلقی کند براستی عجیب است و باید دید که چرا به این واژگان بی گناه حساس شده است. در نوشته حتی پیشونداقا هم حذف نشده است. شاید شوخی و یا طنزرا که نمک مطلب هست شما و یا همکارتان توهین تلقی کرده باشید. اگر چنین باشد بخش مهمی
از ادبیات کشورمان باید دورریخته شو د... خوشحال می شوم اگر پاسخ خود را برایم امیل کنید... تقی روزبه
ســـالام دوســـلار... در زمان شکوفایی پهلوی دوم که از دروازه های تمدن بزرگ می گذشتیم, شاه شاهان در کتاب معروف خود ( ماموریّت برای وطنم ) این چنین مینویسد که دست خمینی و خامنه ای را از پشت
میبندد. .........................................
کمی بعد از تاجگذاری پدرم دچار حصبه شدم و چند هفته با مرگ دست به گريبان بودم و اين بيماری موجب ملال و رنجش شديد پدر مهربانم شده بود. در يكی از شبهای بحرانی كسالتم مولای متقيان علی عليهالسلام را به خواب ديدم كه در حالی كه شمشير معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در كنار من نشسته بود، در دست مباركش جامی بود و به من امر كرد كه مايعی را كه در جام بود بنوشم. من نيز اطاعت كردم و فردای آن روز تبام قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبودی رفت.طی همان سال، دو واقعه ديگر برای من رخ داد كه در حيات معنوی من تأثيری بسيار عميق بر جای نهاد. در دوران كودكی تقريباً هر تابستان همراه خانواده خود به امامزاده داود میرفتيم. برای رسيدن به آن محل، ناچار بوديم كه راه پر پيچ و خم و سراشيب را پياده و با اسب طی كنيم. در يكی از اين سفرها كه من جلو زين اسب يكی از خويشاوندان خود كه سمت افسری داشت، نشسته بودم ناگهان پای اسب لغزيده و هر دو از اسب به زير افتاديم. من كه سبكتر بودم با سر به شدت روی سنگ سخت و ناهمواری پرت شدم و از حال رفتم. هنگامی كه به خود آمدم، همراهان من از اينكه هيچگونه صدمهای نديده بودم، فوقالعاده تعجب میكردند. ناچار برای آنها فاش كردم كه در حين فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علی ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت. سومين واقعهای كه توجه مرا به عالم معنی بيش از پيش جلب نمود، روزی روی داد كه با مربی خود در كاخ سلطنتی سعدآباد قدم میزدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملكوتی ديدم كه بر گرد عارضش هالهای از نور مانند صورتی كه نقاشان غرب از عيسیبن مريم میسازند، نمايان بود. در آن حين به من الهام شد كه با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم روبرو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بيشتر به طول نينجاميد كه آن حضرت از نظر ناپديد شد و مرا در بهت و حيرت گذاشت.
ماموریت برای وطنم|محمدرضا پهلوی
دوستان.... آدم واقعآ تعجب میکند شاهی که مولای متقيان علی عليهالسلام , حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علی , و
بلاخره با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم روبرو میشود و شفا می یابد, پس چطوری این این اشخاص دینی در زمانی که شاه شاهان به سرطان خون مبتلا شده بودند , شفایش ندادند؟ جوابش خیلی ساده است..
در زمان شکوفایی اقتصادی کلفت های فیلیپینی در ایران, حضرت امام قائم دوباره به خواب شاه می آید به شاه میگوید که من از استخدام کلفت های فیلیپینی زیاد راضی نیستم. ولی شاه میگوید که چون ما میخواهیم به ( ژاپن دوم تبدیل بشویم ) ما به اقتصاد کلفت های فیلیپینی احتیاج داریم. و بدین سان حضرت امام قائم شاه را به سرطان خون مبتلا کرد که در آتش جهنم بسوزد. ولی از نظر بعضی ها , این شعله های جهنم را عوضی میگیرند و خیال می کنند که نور در قبرش میبارد. خلاصه دوسلار چه به دردسر تان بیاورم آللاه آتازوا رحمت ایله سین..آمین.
منظره عجیب و غریبی است ، دادخواهان وهزاران مادر داغ دیده در پی پاسخ به پرسشهای خویشند. اعدام در این نظام ولایی و با صوابدید سپاه به مشغله روزانه قاتلان مردم تبدیل شده، هر چه میزان
منظره عجیب و غریبی است ، دادخواهان وهزاران مادر داغ دیده در پی پاسخ به پرسشهای خویشند. اعدام در این نظام ولایی و با صوابدید سپاه به مشغله روزانه قاتلان مردم تبدیل شده، هر چه میزان در برابر بیگانگان رسوا و درمانده اند اما در کشتار و سرکوب مردم مصممند، با درود بر اقای ا. پورمندی با نشانه گیری دقیق عاملان و امران کشتار و سرکوب مردم و رسوایی این آپارات فاسد، گندیده و هولناک. طائب هنوز دهن باز نکرده است!
احتمالا سپاه بايد ازاين ببعد نقش پررنگ ترى را در مسائل مربوط به اكراين بازى كند و بجاى بولدزر طائب ، پوتين آدم مناسب تر و گوش بفرمان ترى را براى اين پست در نظر گرفته است و همانطور كه
احتمالا سپاه بايد ازاين ببعد نقش پررنگ ترى را در مسائل مربوط به اكراين بازى كند و بجاى بولدزر طائب ، پوتين آدم مناسب تر و گوش بفرمان ترى را براى اين پست در نظر گرفته است و همانطور كه احمد بدرستى اشاره كرده است تقارن زمانى وجود لاوروف در تهران و جابجايي طا ئف بهيچوجه نمى تواند تصادفى باشد .
خرمگس عزیزم، پس از به گور رفتن رژیم آخوندها، اولین کاری که میکنیم برگرداندن آن مستشاران است که گفتی. یه میلیونیوم درآمد کشور را مثل سگ مینداختیم جلوشون عوضش امنیت و کلفت فیلیپینی داشتیم. این حساب ساده
این حساب ساده البته برای آدم های کودن و اسیر ذهن ایدئولوژی زده قابل درک نیست. یاسین را چه به گوش خر بخوانی، و چه به گوش خرمگس (چه تشابهی هاها) و چه داعش، تفاوتی نمیکنه. خرمگس یا خر که حساب نمی فهمه. معرفت خر هم یا جفتک هست یا گاز! چیزی ازش یاد نمگیری. پشت یه اسم مستعار پنهان میشه و دور و بر آدم های آبرو دار وزوز میکنه. خاک بر سر اونایی که تو خرمگس رو می شناسند و اصلا باهات سلامعلیک دارند. موجود مفلوک بدبختی هستی و ترحم برانگیز.
ساسا برخی موجودات دو پا هستند که اغلب بیشتر از نقش انسانی نقش خرمگس دارند. یعنی هی همه جا موی دماغند و هر جا که نباید باشند هستند و ویز ویز ول می دهند وسظ حرفهای مهم ملت. هرجا باید زبان به دهان گرفته و خفه باشند ویز ویز می کنند. هر جا باید نباشند یکهو خودشان را می اندازند وسط و ویز ویز میکنند. این است که بیشتر نقش خرمگس دارند. علاوه بر بهم ریختن جمع خونتان را میمکنند و فضا را آلوده می کنند. کلا جو را بهم می ریزند و کلیه جریان بحث را از مسیرش خارج کرده به ارکستر سمفونی ویز ویز تبدیل می کنند.
کیانوش جان من چندین بار به دانمارک سفر کرده ام. اولین سفرم در سال 1984 یعنی 38 سال پیش بود که با کارت ماهیانه مخصوص جوانان ( آن زمان 99 پوندی) با قطار بود که می توانستی همه اروپای (غربی) را مجانی با
قطار سفر کنی (Interrail Youth Pass). تجربه های خوبی دارم از پارک تیوولی و مجسمه ماهی دریایی و موزه (تاریخ) پزشکی. ولی تجربه بسیار بدی از چند صد پله مارپیچی کلیسای ناجی ما (Church of Our Saviour) دارم. وقتی تقریبا به بالای کلیسا رسیدم ناگهان وحشت زده به عارضه آکروفوبیا یا فوبیای ترس از ارتفاع یا "بلند هراسی" دچار شدم. ناچار شدم با چشمان بسته و نشسته بر روی پله ها در طی مدت طولانی از پله ها یک به یک پایین بیام. متاسفانه این اکروفوبیا هنوز با من است.
دوستان خوب بلوچ در آن زمان در کپنهاگ و آرهوس بودند که خیلی مهربانانه به بنده لطف فراوان کردند. از آنجایی که در بخش نظرات نمی شود عکس گذاشت, با اجازه شما عکس خودم و "حمید" و "بخشی" از ۳٨ سال پیش را در زیر نوشتار می گذارم تا هم تشکری از این دو بزرگوار باشد و هم مدرکی دال بر اینکه من نیز در شهر شماره دو جهان بوده ام.
دکتر جان ؛ شرمنده کردی ، من و ما که در بهترین شهر های دنیا زندگی می کنیم ؛روح ما ن دایم در فضای تهران و دیگر شهر های ایران در پرواز است ؛ امید که روز ی تهران دهم ، بیستم و حداقل
دکتر جان ؛ شرمنده کردی ، من و ما که در بهترین شهر های دنیا زندگی می کنیم ؛روح ما ن دایم در فضای تهران و دیگر شهر های ایران در پرواز است ؛ امید که روز ی تهران دهم ، بیستم و حداقل به شهر چهلم دنیا بدل شود
Gitti Alizadeh کیانوش جان، اختلاف در بین ماهایی هست که گذشته و حال را با تار و پود خود حس کردیم و می کنیم. چه از گذشته راضی بوده باشیم و چه تصور کنیم اصلا جالب نبوده!!! در بین نسلی که پس از شورش
Gitti Alizadeh
کیانوش جان، اختلاف در بین ماهایی هست که گذشته و حال را با تار و پود خود حس کردیم و می کنیم. چه از گذشته راضی بوده باشیم و چه تصور کنیم اصلا جالب نبوده!!!
در بین نسلی که پس از شورش خانمان سوز به دنیا آمده اند، اختلافی نیست و این یقینا بزرگترین دستاورد ما می باشد، چرا که تعیین کننده همین نسل امروز هست وگرنه ما در دوران بازنشستگی هستیم و بگو مگو های ما نیز چندان تاثیر گذار نیستند. مخصوصا اینکه، افکار بخشی از ما اصلا نه تنها نتوانسته موفق به بازتولید باشد، بلکه رو به زوال نیز رفته
خب بحمدالله بعد از بیانیه ۶ حزب خارج از کشوری، طرفداران آقای رضا پهلوی در رقابتی رو کم کنی دوبل رو کردند و ۱۲ حزب خارج از کشوری بصورت مجازی با ایشان بیعت نمودند. ببینیم "اسب" کی برنده میشه!
Pandora Noury ۱) شما همین دقت را در مورد همه گروه های سیاسی دارید یا تمرکز را بر هواداران نظام پادشاهی میگذارید ؟ اگر یک جمهوری خواه نظرش غیر دموکراتیک باشد باید خر چه مسی را گرفت ؟ ۲) آی
Pandora Noury
Sima Mahzari
۱) شما همین دقت را در مورد همه گروه های سیاسی دارید یا تمرکز را بر هواداران نظام پادشاهی میگذارید ؟ اگر یک جمهوری خواه نظرش غیر دموکراتیک باشد باید خر چه مسی را گرفت ؟
۲) آیا در نظام دموکراتیک آزادی بی نهایت و بی اندازه هست یا محدودیت هایی وجود دارد ؟ آیا نباید آزادی در چها چوب قوانین بازی مشترک باشد ؟ در یک نظام نو پای دموکراتیک رویکرد با گروه های کمونیست و یا اسلامی که به قوانین دموکراتیک پایبند نیستند چه باید باشد؟
پ.ن : گویا آنچه شما را نسبت به فرشگرد حساس کرده اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه. است
Sima Mahzari پاندورای گرامی آقای قاسمی نژاد عضو فرشگرد است و فرشگرد بطور مرتب با آقای رضا پهلوی جلساتی داشته و دارند.و از انجایی که آقای پهلوی اصرار دارند
Sima Mahzari
پاندورای گرامی
آقای قاسمی نژاد عضو فرشگرد است و فرشگرد بطور مرتب با آقای رضا پهلوی جلساتی داشته و دارند.و از انجایی که آقای پهلوی اصرار دارند که پدر معنوی جنبش باشند بنابراین باید دقت لازم را بعمل آورند که هر کسی با هر اندیشه بعضا مخربی خود را مریداو ،!! پهلویسم یا……. نخواند.
شما به همین مطلبی که کیانوش گذارده مراجعه و به سخنان آقای قاسمی نژاد دقت کنید.
تصور کنید کمونیست ها قدرت را بدست گرفته با همین استدلال این اقا آزادی را برای امنیت کشور مضر دانسته و باقی ماجرا…….
ایا ان موقع هم چنین نرم و دوستانه با گوینده چنین سخنانی برخورد خواهی کرد.
بالاخره باید منصف بود و قبول کرد یک بام و دو هوا نمیشود.
فقط به قسمت دوم نوشته شما که ارزش پاسخ گویی دارد میپردازم
بله در یک نظام دمکراتیک ،حافظ آن نظام باید قوانینی باشد که بتصویب عموم میرسد
در چنین نظامی اگر کمونیست و اسلامی و شاه الهی بدنبال بر هم زدن آن قوانین حافظ نظام دمکراتیک باشد ،مسلما آزادیش سلب میشود.
کلیب هایی علیه رضا پهلوی تولید شده است، بسیار حرفه ای ساخنه شده است ( به اصطلاح شکلی از مستند سازی) که بنظر نمی رسد افراد عادی ضد پهلوی قادر به تهیه آن باشند
Pandora Noury ۱) هواداران پادشاهی میتوانند نظرات متفاوت و حتی متضاد داشته باشند همانطور که بین جمهوری خواهان و یا کمونیست ها هم چنین است . معلوم نیست چرا وقتی نوبت پادشاهی خواهان میرسه
Pandora Noury
۱) هواداران پادشاهی میتوانند نظرات متفاوت و حتی متضاد داشته باشند همانطور که بین جمهوری خواهان و یا کمونیست ها هم چنین است . معلوم نیست چرا وقتی نوبت پادشاهی خواهان میرسه توقع این است که همه از یک مرکز دستور بگیرند و نظر واحد داشته باشند !؟
۲) آقای قاسمی نژاد در آخرین شماره نشریه فریدون گفته : “انتخابات آزاد تنها نشان دموکراسی نیست بلکه احزاب باید درک درستی از رقابت سالم در دموکراسی را هم داشته باشند “.
تحریف تاج زاده از این گفته : “ یکی از نزدیکان رضا پهلوی مخالف انتخابات آزاد است “ ! قاسمی نژاد نه سنخگوی رضا پهلوی است و نه مخالف انتخابات آزاد .
۳) ترفند پاسخگو دانستن رضاپهلوی نسبت به نظرات کسانی مثل پرهام که نه تنها هیچ سنخیتی با رضا پهلوی ندارند بلکه خود منتقد او هم هستند .
تحریف تاج زاده : “ یکی دیگر از نزدیکان رضا پهلوی ادعا میکنه ده سال اول پس از سرنگونی ج.ا نمیتوان انتخابات آزاد بر گذار کرد “
مخالفان رضا پهلوی نمیتوانند نظرات دموکراتیک او را هضم کنند و به همین خاطر با استدلال های قدیمی او را نقد مبکنند
Iraj Javadi ببینین عزیزان رژیم همین و میخواد یعنی ما ها به عنوان موافق و مخالف شاهزاده یا جمهوری هواه و مشروطه خواه یا.............. به هم بپریم و هدف اصلی که مبارزه با رژیم هست به درجات پایین
Iraj Javadi
ببینین عزیزان رژیم همین و میخواد یعنی ما ها به عنوان موافق و مخالف شاهزاده یا جمهوری هواه و مشروطه خواه یا.............. به هم بپریم و هدف اصلی که مبارزه با رژیم هست به درجات پایین تر بره.
این حرفا و این بحث ها و یا هر موضوع دیگری رو بجز مبارزه با رژیم بزارین کنار و اصلا حرفش رو هم نزنین. نه اینکه این حرفا مهم نیست و نباید زده بشه. بلکه الان وقتش نیست.
Hoas Asadi از رضا پهلوی ایراد سیاسی میگیرند که چرا نمیگه، میخواد شاه بشه ، بهانه های شخصی هست ، داشت کباب میکرد و با خانواده اش می رقصید ... خلاصه از هجویات ارزان ، اما تا میتونن به دور و
Hoas Asadi
از رضا پهلوی ایراد سیاسی میگیرند که چرا نمیگه، میخواد شاه بشه ، بهانه های شخصی هست ، داشت کباب میکرد و با خانواده اش می رقصید ... خلاصه از هجویات ارزان ، اما تا میتونن به دور و بری ها گیر میدن. همه اطرافیان او شدند سلطنت طلب و شعبان بی مخ و یا این اواخر از چراغ جادوی خود نئو فاشیست در آوردند ..، حال خودشان پاسبان و ژاندارم می کشتند و بعد خمینی را روی کولشان گرفته بودند ، حساب نیست ..
من به آن سخنرانی او گوش نکردم ، بحث من کلی بود و سخن از نئوفاشیست بر ادعای یک اظهار نظر در یک گفتگو . اینها نه حزبی هستند نه یک پرومیل کسی میدانه اینها چه کسانی هستند ،من سطح واکنش به ظرفی که اصلا نمی گنجد، و بلافاصله وصل کردن آن به رضا پهلوی و پادشاهی خواهان ، وگرنه فاشیست ترین گروهها و ایده ها را در بین کمونیستهای بنام من از نزدیک می شناسم ولی به حساب چپ کسی اونو نمیذاره .
الان که صدا و سیما رسماً اعلام کرد که علیه به ادعای آنها «مقابله با تطهیر پهلوی » برنامه های را تدارک خواهد دید . دوستان پهلوی ستیز جمهوری خواه (منتقدان جای خود دارد ) دیگر احتیاج به مصرف وقت و انرژی نخواهند داشت ، ج.ا جور همه را می کشد
الان که صدا و سیما رسماً اعلام کرد که علیه به ادعای آنها «مقابله با تطهیر پهلوی » برنامه های را تدارک خواهد دید . دوستان پهلوی ستیز جمهوری خواه (منتقدان جای خود دارد ) دیگر احتیاج به مصرف وقت و انرژی نخواهند داشت ، ج.ا جور همه را می کشد
Gitti Alizadeh ما به ازای پهلوی ستیزی، وضعیت نکبت بار امروز میهن است. یعنی مخالفت با مدرنیسم و حمایت حکومت اسلامی در بهترین حالت با پرچم اصلاح طلبی برای ملاها. حال باخت و باز را خود دانید.
Gitti Alizadeh
ما به ازای پهلوی ستیزی، وضعیت نکبت بار امروز میهن است. یعنی مخالفت با مدرنیسم و حمایت حکومت اسلامی در بهترین حالت با پرچم اصلاح طلبی برای ملاها. حال باخت و باز را خود دانید. ولی مدارا با این حکومت و تبلیغ عدم خشونت با رژیم تا دندان مسلح، نمایش درون تاریک اندیش است.
Manouchehr Khaki آقای ابوالفضل محققی اخیراً مطلبی را با محوریت انتقاد از جزمی گرایی و واپس اندیشی گروههای چپگرا نوشته اند و من پس از خواندن آن و کمی تأمل پاسخ هایی به دهنم رسید که می خواستم
Manouchehr Khaki
آقای ابوالفضل محققی اخیراً مطلبی را با محوریت انتقاد از جزمی گرایی و واپس اندیشی گروههای چپگرا نوشته اند و من پس از خواندن آن و کمی تأمل پاسخ هایی به دهنم رسید که می خواستم به صورت کامنت زیر پست ایشان بنویسم ولی در میان انبوه پست ها و مطالب جدید فیسبوک، نتوانستم بار دیگر پست ایشان را بیابم. بنابر این این پاسخ ها را در همین جا می نویسم:
1- اکثر مطالبی که ایشان در مورد جزم اندیشی و واپس گرایی خیلی از چپ های فعال پیش از انقلاب نوشته اند، درست است. اما اولاً ایشان در نهایت کودک را با آب چرک لگن یکجا دور می ریزند که این بی انصافی است
2- قریب به تمام انتقاداتی که ایشان نسبت به فعالان سیاسی پیش از انقلاب نوشته اند، در مورد گروههای چریکی و بخصوص هواداران پایین و کم سواد این گروهها صدق می کند و در میان توده ای ها این مسائل کمتر مشاهده می شد.
من که از همان آغاز علاقمند شدن به مسائل سیاسی مخالف مبارزۀ مسلحانه و چریکی بودم، و در آغاز ناخود آگاه، و سپس آگاهانه تمایل به مبارزۀ توده ای داشتم، در میان توده ای ها بسیار بسیار کمتر با چنین مسائلی مواجه می شدم. ولی در میان هواداران سازمان های چریکی این مسائل به شدت به چشم می خورد و اتفاقاً یکی از محور های بحث های همیشگی توده ای ها با هواداران گروههای چپرو و هوادار مبارزۀ مسلحانه همین انتقاداتی بود که آقای محققی در مقاله شان به آنها اشاره می کنند.
نمی شود منکر شد که جو چریکی سالهای میانۀ دهۀ پنجاه و نفوذ فکری این جریان در دانشگاهها و مدارس آن زمان، روی بسیاری از توده ای ها، بخصوص رده های پایین تئوریک یعنی هواداران دانش آموز و دانشجو تأثیر داشت. ولی برای اینکه شیوۀ زندگی و رفتار توده ای های جا افتاده تر را با این ملاک بسنجیم، باید تحقیقی در مورد زندگی امیر حسین آریانپور، به آذین، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، هوشنگ پورکریم، رحمان هاتفی و امثال آنها بکنیم و ببینیم آیا واقعاً سلوک رفتاری و اخلاقی این شخصیت های توده ای هم همین گونه بود که آقای محققی می فرمایند؟ تا جایی که من اطلاع دارم بدین گونه نبود.
3- برخوردهای محدودی که من در دهۀ های اخیر با برخی از جمع های چپگرای دانشگاههای ایران داشته ام، به روشنی مبین این است که دانشجویان چپگرای دانشگاهها از نحله های مختلف فکری، دچار آن آشفته فکری های سالهای پیش از انقلاب نیستند. سواد بسیار بالاتری دارند. دید بازتری نسبت به مناسبات اجتماعی مثلاً روابط دختر و پسر و زن و مرد دارند. بسیار شیک پوش ترند. و از آخرین دستاورد های علمی و تکنولوژیک هم اطلاع دارند و هم تا حد مقدور بهره می برند.
اگر بار دیگر مقالۀ آقای محققی را پیدا کردم، لینکش را همین جا کپی خواهم کرد.
جناب مزدک بامدادن گرامی :آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای به دیگران.در مقدمهٔ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن
جناب مزدک گرامی :آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای به دیگران.در مقدمهٔ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در «بیان عقیده» آزاد و از ترس فارغ باشند، بهعنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شدهاست.آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعهٔ چند صدایی و دموکراتیک است. نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر میشود و هر گونه اما و اگری بهانه است
روی سخنم تنها با <جبهه ی ملی ایران برون مرز> است چون بقیه که تکلیفشان معلومه. نخست میگویم که باز هم جای شکرش باقیست که پسوند <برون مرز> را هم ذکر کرده اند.
ولی میخواستم بدانم بفرض اینکه این گروه بسرکردگی شاهزاده موفق شدند و ج.ا. را سرنگون کردند؛ آیا تدبیری برای ظهور دیکتاتوری بعد از آن اندیشیده اند یا باز هم حکایت اشتباه کردیم و سرقت شد را باید بشنویم؟
2_ با رضا غبرایی از زندان مشهد(سال 52) با هم دو ست بودیم؛ پس از ضربه 55 او مخفی شدو به دلیل توانایی سیاسی اش بلافاصله در رهبری سازمان قرار گرفت. ارتباط مااز آن پس به یک ارتباط سازمانی ارتقا یافت با هم راحت بودیم در باره وضیعت رهبری قبل و بعداز از 55 صحبت می کرد و او می گفت:
"خبر نداری که چه کسانی را الکی مخفی کرده بوند هر بچه ای که یک کتاب صمد بهرنگی را خوانده بود را بخاطر شرکت در تظاهرات و... تحت تعقیب پلیس قرار می گرفت فورا او را مخفی می کردند و عضو خانه تیمی می شد در حالی که خیلی ها هوادار و یا عضو علنی محسوب می شدند که از کیفیت سیاسی خوبی برخوردار بودند و بسیار هم امکان ساز بودند.
حالا رهبری سازمان تصمیم گرفت ، فقط کادرهای سیاسی نخبه را جذب کنیم او از رهبری پس از 55 صحبت می کرد واز تصمیمات احمقانه ان می گفت .... ادامه داد روزی در یکی از خانه های تیمی پسری ، دختری را بوسید و کسی این "خبر" را به رهبری رساند و رهبری سازمان تصممیم گرفت که پسر را دادگاهی کنند ؛ او به اعدام محکوم شد در نتیجه برای اجرای" حکم " وی را به بیابان های اطراف مشهد می برند ولی پنجه شاهی را نکشتند و تنها کمر چریکی اش را پس گرفتندو او را در همانجا رها کردند " رضا غبرایی علیرغم اینکه با این شیوه مخالف بود ولی از ترس اینکه این خبر به گوش ساواک برسد اینگونه " خبر" را درز "گرفت!
امروز همه می دانند عبدالله پنجه شاهی ظاهرا بخاطر رابط سکسی با دختری بنام پری توسط رفقای سازمانی اش کشته شده است.
مازیار بهروز این قتل رابا نگیزه ایدولوزیک می داند .... پری از سازمان جدا شد(یا اخراج شد) و به سازمان پیکار پیوست و گویا پس از انقلاب در یک درگری با پاسداران کشته شد.
رضا غبرایی در ادامه صحبت های خود همواره از کار های افراطی هادی _کسی که پس از ضربات 55 عملا رهبر سازمان شد _ صحبت می کرد روزی این دو در حضور من با هم درگیری لفظی پیدا کردند . رضا تصمیم به اعدام را کار هادی می دانست و بشدت از شیوه کار او انتقاد می کرد هنوز هم متاسفانه هیج دلیل و مدرکی نیست که ایا این قتل انگیزه های ایدئولوزیک داشت و یک یا نه؟!
نتیجه گیری:
واقیعت این بود که درآن روزها، سازمان و رهبری ان برای ما مقدس بود؛ سازمان و رهبری آن مثل پیغمبر ان و امامان معصوم در ذهن ما عمل می کردند. عمر متوسط چریک شش ماه بود. ازدواج کار نا بخردانه ای محسوب می شد ، رابطه عاطفی بدون جنسیت در بین رفقای سازمان جایگاه بسیار ویزه ای داشت ولی مقوله" سکس " برابر شهوت بود چیزی که نه تنها تابو بلکه بسیار ننگین و ضد تقدس یعنی خیانت به"ارمان چریکها" بود .
خوشبختانه جوانان امروز (داخل و خارج کشور) دیگر گیر و گرفتاری نسل ما را ندارند . در ضمن چنین مناسبات درونی و چنین دیدگاهی در باره رابطه دختر و پسر در همه ی سازمانهای مارکسیستی آن زمان یکسان عمل نمی کرد ؛ بطور مثال در حزب توده چنین مناسباتی وجود نداشت و آنان مثل احزاب برادر مناسبات ازاد دختر و پسر و از مناسبات مدرنی در بین خود داشتند . در سال 63 وقتی شنیدیم که یکی از اعضای رهبری حزب توده که ارمنی بود دوست دختر داشت رفقای ما از تعجب ....
در "خبر هولناک" ، یکی از تراتژیک ترین صحنه های درون سازمان چریک های فدایی را _در حالی که هنوز راوابط جنسی _عاطفی بعنوان یک تابو در جامعه ایران شناخته می شود _ سخن گفته ای
کاش تو از همه ی قید و بند هایی که داری رها بودی و آنوقت آن چیزی را می نوشتی که در واقع اتفاق افتاده بود هر چند تا همینجا هم بیان آن چه گذشت ،حقیقتا شهامت می خواهد تا کنون هیج یک از رهبران سابق چریک ها به این موضوع اشاره ای هم نکرده اند .
تاریخ نگاری امروز یک علم است و محقیقن سعی می کنند ، مجموعه یادداشتها ، کتاب ها ، تک نگاری ها ،مصاحبه را جمع آوری کرده و در صورت امکان خود دست به مصاحبه مستقیم با کسانی که در این تاریخ حضور موثر داشته اند و یا از رهبران ، اعضا و هواداران بزنند.
- متاسفانه تنها کار علمی (شورشیان آرمان خواه )که شده توسط بهر وز مازیار که به دلیل گرایش سیاسی خاصی که داشت فقط با کسانی که متعلق به گرایش اقلیت ,مخالفین چریکها ، گروه اشرف دهقان و دیگرانی که چندان در صحنه نبودند فاکت آورده است .در حالی که سازمان چریکهای فدایی پس از انقلاب به چندین شاخه منشعب شد و تعداد قابل ملاحظه ای از کادر های سابق چریک ها در جناح اکثریت حضور داشتند که به دلیل مخالفت بهروز با شاخه اکثریت؛ این کادرها از " تاریخ " خود حذف شده اند؛ در حالی که یک محقق در هنگام کار، "خط بازی " سیاسی را به کناری می گذارد و بقول معروف وقتی وارد" کارگاه " تحقیق خود می شود ؛ لباس ایدولوژیک را از تن بدر آورده ودر جا لباسی راهرو آویزان می کند و ان گاه به کارش ادامه می دهد.
_ نقی حمیدیان که خود یکی از موسسین سازمان چریکها بوده است و تا سال 1990 در رهبری این سازمان حضور فعال داشته است و او در کتاب" سفر با بالهای آرزو " که حاصل چندین سال تحقیق شخصی و جمع آوری فاکت ها بود بر اساس اعتقادات امروزی خود(ملی گرایی با گرایش سوسیال _ لیبرال) نوشته شده است که یکی از منابع قابل اتکا برای محقیق تاریخ معاصر ایران است . نوشته نقی سبک علمی ندارد و کمتر اصول تاریخ نگاری در ان رعایت شده است ؛ بیشتر یک روش تجربی و شخصی است.
_ نوشته جمشید طاهری پور که هنوز انتشار نیافته است؛ تاریخ چریکها را بشکل رمان تنظیم کرده است و دلیل جمشید هم این بود که داستان بیشتر برای جوانان کشور جذابیت دارد تا کتاب تاریخ!! از انجا که این اثر انتشار بیرونی نیافته است نمی شود در باره ان به قضاوت نشست.
_ کتابی در باره احزاب سیاسی ایران که پس از انقلاب ، توسط یک سرهنگ (مصدقی )علاقمند به تاریخ معاصر ایران نوشته شده است که متاسفانه نام وی را فراموش کرده ام ولی تا آنجا که بخاطر م مانده است، کتاب خوبی بوده و تمایلات سیاسی نویسنده کمتر در ان نقش داشته است منظور این است ما شرکت کنندگان در آن" تاریخ " بایستی دانسته هایمان را بهر شکلی که دوست داریم درجایی ثبت کنیم تا محقیقن آن را مورد بررسی بیطرفانه قرار دهند که نسل های بعدی" تاریخ" را تکرار نکنند.
بهر حال منهم 2 صحنه و یک نتیجه گیری را در رابطه با قتل عبدالله پنجه شاهی در زیر می اورم :
1_روزی با قاسم سیادتی( چریکی که در تسخیر رادیو و تلویزیون کشته شد) که رابطم بود روزی در باره مسایل عاطفی _ سکسی درون چریک ها حرف می زدیم ؛ او ابتدا از مناسبات دختر و پسر در تیم های مجاهدین گفت که انها وقتی چنین رابطه ای ایجاد می شود ... خطبه عقد جاری می شود و در واقع بهم "حلال" می شوند ؛ قاسم به این شکل از رابط ایراد می گرفت؛او می گفت:" تصور کن در یک خانه 5 جوان که 2 نفرشان زن و شوهرهستند در یک اتاق خوابیده اند و سه نفر در اتاق دیگری ؛حالا فرض کن که پلیس به خانه تیمی حمله ور شود ، ان وقت بایستی زیر کمر مردی که کنار زنش خوابیده را با یک بیل گذاشت و او را از جایش بلند کرد ؛ آخه این که معنی ندارد در حالی که عمر متوسط یک چریک تنها شش ماه است، بخواهیم در خانه تیمی ازدواج راه بیاندازیم .... از خودش تعریف کر د که با دختری بخاطر مسایل سازمانی بطور رسمی ولی کاملا مصلحتی ازدواج کرده است واو بطور علنی اجبارا در یک رخت خواب می خوابیدند ولی رابطه جنسی مابین شان نبود و فکر کنم او حقیقت را می گفت ولی نگفت روابط جنسی در سازمانی که سن متوسط ان 27 سال بود چگونه باید باشد! ؟
ســالام دوسلار.. در دوران شکوفایی پهلوی دوم, هر ایرانی میتوانست یک کلفت فیلیپینی داشته باشد. این همان دورانی است که 35 هزار مستشار آمریکایی در ایران در واحد های نظامی , کشاورزی, آموزش و پرورش و...
سازمان های اطلاعاتی , رادیو تلویزیون و مخابرات درباری فعالیّت میکردند واز برکت شاه شاهان, این مستشاران شامل
کارمندان غیرنظامی وزارت دفاع آمریکا، نظامیان یونیفورمپوش و کارمندان بخش خصوصی اعزامی از سوی کمپانیهای تسلیحاتی به ایران بودند. بخش اعظم مستشاران و متخصصان فنی-نظامی آمریکایی مقیم ایران را کارمندان قراردادی وزارت دفاع آمریکا تشکیل میدادند که بهطور عمده راهنمایی و مشاورهی ارتش ایران در مسائل دفاعی، تشکیلاتی و طرح پروژهها و برنامههای نظامی را برعهده داشتند.[14]
حضور بیش از 35 هزار مستشار در سال 1356، که اکثر آنها در جنگ ویتنام حضور داشتند و دخالت در تمامی امور سیاسی-اقتصادی و نظامی کشور و سیطره بر ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک، بیانگر دو نوع وظیفه و عملکرد آنها بود؛ یکی حفظ و حراست از منافع دولت آمریکا و ایجاد زمینههای کافی برای گسترش سرمایههای خارجی در ایران و دیگری شرکت مستقیم در سلطهی سیاسی بر مردم و اجرای نظم.[15] هرچند با ورود سلاحهای جدید در مقیاسی وسیع، سیل مستشاران نظامی آمریکا برای آموزش نحوهی استفاده از این سلاحها بهسوی ایران سرازیر شد. ... برگرفته از اینترنت
دوست گرامی، کیانوش توکلی، از شما بسیار سپاسگزارم اما این را نیز بدانید که هنگامی که من این نوشتار را از اینجا و آنجا گردآوری می کردم ناخواسته چند بار اشک از چشمانم سرازیر شد .....
دستت درد نکنه خوب جمع و جورش کردی ؛ هر چند ابهاماتی در داستان عبداله پنجه شاهی وجود دارد ولی کاش یک کارگردان از زندگی و مبارزه ادنا ثابت مستندی تهیه کند
عالی واقعیتی بسیار تلخ که محصولاتش من نوعی است پدر میگفت لعنت به اونهایی که کتاب کسروی هدایت وشوهر آهو خانم را بخانه هامون آوردن بله قربانیان اون تحرکات هنوزم آدم نماهایی چون من نوعی هستند که
عالی واقعیتی بسیار تلخ که محصولاتش من نوعی است پدر میگفت لعنت به اونهایی که کتاب کسروی هدایت وشوهر آهو خانم را بخانه هامون آوردن بله قربانیان اون تحرکات هنوزم آدم نماهایی چون من نوعی هستند که در قفسی از پیش ساخته توسط روشنفکرهای خانواده همه چیز از دست دادیم وهنوز در مرداب دست وپا میزنیم رانده ومانده از همه جا
تمام دیدگاههای شما صد در صد درست است و من با غالب انها برخورد داشتم و از نزدیک شاهد بودم خاطرم است در دوران دانشکده قبل از انقلاب گروههای چپ قرار کوهنوردی میگذاشتند و عضو قبول میکردند
تمام دیدگاههای شما صد در صد درست است و من با غالب انها برخورد داشتم و از نزدیک شاهد بودم
خاطرم است در دوران دانشکده قبل از انقلاب گروههای چپ قرار کوهنوردی میگذاشتند و عضو قبول میکردند منهمچون کوهنوردی را دوست داشتم به انها پیوستم روزی که برای اولین بار می خواستیم روز جمعه به کوه برویم گفتند برای نهار فرداچه ؟؟؟من گفتم تون ماهی رییس گروه گفت نه تون خوشمزه است !!!!! نان وخرما بیاوریم از همان لحظه در منتنفر ابجاد شد و برای همیشه دور آنان و چنین تفکر فقر پرستی را خط کشیدم
Manochehr Maghssudnia ممنون آقای بامدادان. خودم بر این نظر هستم این دو دوست را نمی توان فاشیست نامید. ولی آنها را می توان طرفدار همان ( پروژه شکست خورده ) پهلوی دانست. یعنی بنوعی ادامه سیاست
Manochehr Maghssudnia
ممنون آقای بامدادان. خودم بر این نظر هستم این دو دوست را نمی توان فاشیست نامید. ولی آنها را می توان طرفدار همان ( پروژه شکست خورده ) پهلوی دانست. یعنی بنوعی ادامه سیاست اقتدارگرایانه شاه. شاهی که در کارنامه اش نمرات مثبت کم نیست. بقول شما اگر آن سياست کمبودی نداشت که شکست نمی خورد. البته نمی خواهم در این نوشته کوتاه به اپوزیسیون هم بپردازم و اشتباهات شان را بیان کنم. سیاست اقتدار گرا و استبدادی شاه پاشنه آشیل او بوده و باعث شد تا شاه علیرغم کارهای مثبت خو و پدرش رضا شاه، از حکومت کنار گذاشته شود. اینگونه دیدگاهها، متاسفانه ما را به تقابل کشانده و به نفع جمهوری اسلامی است. بر عکس شما من بر این نظر هستم که لازم تا نظرات این دوستان، آقایان و قاسمی، توسط شما مورد بررسی قرار گیرد. شمایی که پژوهشگر بوده و به آنها نزدیک تر از خیلی ها هستید.
Hoas Asadi شما احمد گرامی نکات درستی را اشاره کردید.امانتیجه گیری های ما می توانند متفاوت باشند. شما اشاره فرمودید که من و مراد «احتمالا» نظام پادشاهی انتخابمان است .
Hoas Asadi
شما احمد گرامی نکات درستی را اشاره کردید.امانتیجه گیری های ما می توانند متفاوت باشند.
شما اشاره فرمودید که من و مراد «احتمالا» نظام پادشاهی انتخابمان است . من راجع به خود بارها گفته ام و این بار تاکید می کنم :
که تصمیمی برای انتخاب شکل نظام نگرفتم. خود را قویا پارلمانتاریست میدانم . استدلال زیادی دارم که شکل نظام پادشاهی اگر با انتخاب آگاهانه مردم و با مراقبت پارلمانی همراه باشد، برای ایران صد پاره مناسبتر است. این فقط یک نظر است نه تصمیم .
از طرفی میدانم در فرهنگ دیکتاتور پروری و فرد پرستی ما ایرانیان فرقی نمی کند که رئیس جمهور داشته باشیم یا پادشاه ، خطر دیکتاتوری بسیار زیاد است.
جنابعالی میدانید، شاه یا رئیس جمهور دیکتاتور چهل یا پنجاه سال می تواند بتازد، برانداختنشان همچنان دشوار است ، حالا فرقی نمی کند ده تا انتخابات احمقانه نوع اسلامی داشته باشیم که دوستان چپ از جمله شما با انگشت بنفش خود از آن دفاع کرده باشید یا نه.
بنظر می آید برای بخشی از ما که احتمالا سیندرم چپ با عناصر شدید ضد شاهی در ژن سیاسی خود داریم، چه در سوئد باشد و چه ایران، یک قانون نانوشته است که باید ضد پادشاهی باشیم. خیلی از دوستان چپ سوئدی می شناسم که اصلا مخالفتی به مونارشی ندارند.
من واقعا به عنوان کنشگر سیاسی و حقوق زنان ، اصلا به سرمایه گذاری برای شکل نظام اعتقادی ندارم، چون آن را هدر دادن نیرو و کوششهای خود می دانم ، اما در رابطه با جنبش زنان که از نزدیک ارتباط ارگانیک هم دارم ، مطمئن هستم که به چه مشغولم .
باورم این است که داشتن پارلمان دموکراتیک از همه چیز مهمتر است ، با چنگ و دندان باید بجنگیم زیرا مهمترین دستاورد سیاسی است ، که باید رویش سرمایه گذاری کرد.
حمایت من از آقای رضا پهلوی صرفا کاربرد ملی - بینالمللی دارد دقیقا ۱۰۰/٪ با استدلال شما همراهم و این را از پانزده سال پیش فهمیده بودم ، صادقانه به پشتیبانی او بر خواستم .
اما اینکه وظیفه را به مراد و من یادآوری کرده اید، که نسبت به تفکر دوستان مشروطه خواه (فرشگرد مورد نظرتان بود ) حساس باشیم ، بسیار بجا گفته اید، اما من اینگونه می بینم که این وظیفه مشترک همه ما است ، احمد ، مراد ، هوشنگ و....
در مورد فرشگرد که با توپ پر آمده بودند، و همه ما متهم شده بودیم به فسیل های سیاسی بویژه مهر چپ حامی رژیم نکبت اسلامی هم بر پیشانی داشتیم یا حداقل در براندازی پهلوی نقش داشتیم.
گرامی این نسل با تفنگ چریکهای چپ شروع نکرد که پاسبان و ژاندارم بکشد ، اینها از ادبیات نسل خود از درون گروههای اسلامی برخاستند و اینگونه بر افروخته شده اند از ماحصل خرابکاری ایران بر باد ده امثال ما .
آن فرشگرد شروع کننده حالا با هر نیتی ، امروز صحبت از مزیت وجود سوسیال دموکرات ها در جامعه برای زیر ساخت و پیشرفت می نویسند ، مصاحبه می کنند. اینها تغییر کرده اند ، همان علی افشاری و نمونه احتمالا با چماق یا بی چماق (از پرونده شان خبر ندارم ) در کنار شما جمهوری خواهان چپ قرار گرفتند ، من طبعا خوشحالم . نباید ناامیدانه با شمشیر سراغ این نسل رفت . اگر جرمی مرتکب شوند باید افشاگری کرد ، اگر خطر افکار فاشیستی پنهان وجود دارد ،باید مشترکا مبارزه کرد . اما قبل از اتهام به افراد با نام و اتیکت، آنچنانی که شما چسباندید ،باید کوشش کرد که با خود نظر آنها برخورد کرد و آن را برجسته و به چالش کشید .
افشاگری نظر اهمیت مرکزی دارد تا اتهام از روی عصبانیت و نگرانی به فرد یا افراد. تشویق نسل جوان به فاصله گیری از نظرات احتمالا افراطی اهمیت می یابد، تا تاختن به فرد و پر صندلی اتهام نشاندن.
اما جنابعالی با تابلوی شتابان وسط خیابان فریاد زدی آی بگیرید دزد را ، نئوفاشیستهای نوپهلوی گرا و....
اگر بخواهیم یک جمعبندی مثبت بکنیم ، اتفاقا خوب است آنها بجای پنهانکاری در اتاق بحث های تئوریک خود ، آشکارا می نویسند و منتشر می کنند..
در پایان ضمن سپاس از تلاش شما برای پیوند زدنها ... یک نکاتی را از همان بقول شما نئو فاشیستهای نوپهلوی گرا می گذارم که حداقل برای خواننده روشن باشد که آیا یک نئو فاشیست اینگونه می تواند باور داشته باشد
مزدک بامدادان درود بر شما، راستش را بخواهید من نظریات این آقایان را نه خواندهام و نه علاقهای به خواندنش دارم. از نظر من حکومت پادشاهی پهلوی در سال ۵۷ به پایان رسید و به تاریخ
درود بر شما،
راستش را بخواهید من نظریات این آقایان را نه خواندهام و نه علاقهای به خواندنش دارم.
از نظر من حکومت پادشاهی پهلوی در سال ۵۷ به پایان رسید و به تاریخ پیوست.
امروز اگر نگاهی به آن دوران باشد، باید نامش "نومشروطهگرایی" باشد، زیرا پروژه نوینسازی آمرانه پهلوی زیرمجموعه گفتمان جنبش مشروطه بود.
این پروژه (یعنی پروژه پهلوی) دستآوردهای خیرهکنندهای داشت، ولی نهایتا در سال ۵۷ از اسلامیسم و مارکسیسم شکست خورد.
پهلوی گرایی اگر به معنی بازگشت به حکومت محمدرضا شاه باشد، ارتجاع محض است، مشروطهخواهی ولی همین امروز هم میتواند مانند سال ۱۳۰۱ یک گرایش مترقی و مدرن باشد
Manochehr Maghssudnia آقای بامداد گرامی، یک سوال از شما. آیا شما نظرات آقایان قاسمی و کیانی را در ارتباط با نظریه " نو پهلوی گرایی" قبول دارید؟ اگر نه، چه نقدی بر این نظریه وارد می دانید؟ این سوال
Manochehr Maghssudnia
آقای بامداد گرامی، یک سوال از شما. آیا شما نظرات آقایان قاسمی و کیانی را در ارتباط با نظریه " نو پهلوی گرایی" قبول دارید؟ اگر نه، چه نقدی بر این نظریه وارد می دانید؟ این سوال را از شما به عنوان فردی که اهل اندیشه و گفتکو است می کنم.
Mazdak Bamdadan کیانوش گرامی، به نظر شما "فاشیسمهراسی" کسی را که تا همین چند سال پیش به فاشیستها، شکنجهگران، آدمکشان و تروریستهای رژیم رای میداد و با انگشت آلوده به ننگش عکس میگرفت،
Mazdak Bamdadan
کیانوش گرامی،
به نظر شما "فاشیسمهراسی" کسی را که تا همین چند سال پیش به فاشیستها، شکنجهگران، آدمکشان و تروریستهای رژیم رای میداد و با انگشت آلوده به ننگش عکس میگرفت، چقدر میتوان جدی گرفت؟
فراموش نکنید که این آقا علاوه بر همه ویژگیهای دیگرش یهودیستیز هم هست و به نیروهای امنیتی سپاه در رابطه با هممیهنان یهودی گرا داده است. من این نکته را گوشزد کردم و شما هم مطلب او را از صفحه فیسبوک حذف کردید!
آیا شما نگرانیهای این آقا را جدی میگیرید؟
نگرانی کسی را که به روحانی و پورمحمدی و آوایی و دری نجفآبادی رای داده است؟
Rassoul Karimi کیانوش جان میگن انشناین گفته دو چیز انتها نداره یکی احمقی انسانها و دیگری فضا اما در مورد دومی شک دارم حالا اینها اگر مواجب گیر اسراییل هم نباشند مزدوران بی مواجب بگیرند
Rassoul Karimi
کیانوش جان میگن انشناین گفته دو چیز انتها نداره یکی احمقی انسانها و دیگری فضا اما در مورد دومی شک دارم
حالا اینها اگر مواجب گیر اسراییل هم نباشند مزدوران بی مواجب بگیرند
اینقدر موساد در ایران اشراف اطلاعاتی دارد که گاهی فکر می کنم که حسین طائب؛ خودش جاسوس موساد با شد.... ضرب المثلی که می گوید که :" ماهی ز سر بگندد؛ نی ز دم" دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در بالاترین مقام
اینقدر موساد در ایران اشراف اطلاعاتی دارد که گاهی فکر می کنم که حسین طائب؛ خودش جاسوس موساد با شد.... ضرب المثلی که می گوید که :" ماهی ز سر بگندد؛ نی ز دم" دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در بالاترین مقام اطلاعاتی ایران جا خوش کرده است و از ان بالا همه را زیر نظر دارد.
متاسفانه در بخش هواداران پادشاهی عده ای بیشعور هم هستند. افسارشان دست رضاپهلوی نیست و به حرف او گوشی هم نمیدهند. خانمهای شان انگار خانم علینژاد هووی شان است. ولی مشروطه خواهان از فعالیت های ایشان حم
مشروطه خواهان همواره از فعالیت های ایشان حمایت کرده اند. بسیاری خانم های سلطنت طلب و بیسواد که دهه ها در تلویزیون ها بجز اخبار حرف و تفسیری نداشته اند از این جمله اند. آنها خیلی ساده مشکل سیاسی با مسیح علینژاد ندارند بلکه چشم شان دارد در می آید که این «دختره» هنوز نیومده این همه سرشناس شده و در مجامع سیاسی آمریکا از او استقبال می شود. خانم علینژاد البته یک سری ایراد هایی دارند. این ایرادها در آغاز زیاد بود و امروز کمتر شده و ایراد ها بیشتر رفتاری بودند تا سیاسی. امروز ایشان با تجربه بیشتری رفتارهای شان سنجیده تر شده است. اما مساله رفتاری به کنار که هیچ ربطی به اهداف سیاسی ندارد، در رسیدن به اهداف سیاسی بسیار پیگیر بوده اند و این است که ارزش دارد. بهرحال ابتکاری به خرج دادند و در ایران هم استقبال شد. و طبیعتی است که یک سری خاله زنک های سلطنت طلب اغلب لس آنجلسی چشم دیدن او را نداشته باشند. متاسفانه این خاله زنک ها و خاله مردک ها (هیچ ابایی از بکار بردن این اصطلاح ندارم و هیچ ربطی به حقوق زن ندارد لذا لدفا سنگ نیاندازید) بجای پرداختن به سیاست میزنند به خاکی. یک سیاستمدار باید به برآیند فعالیت های یک فعال سیاسی بنگرند و در این مورد معصومه علینژاد بسیار موفق عمل کرده است.
ای وای بر کسانی که رضا پهلوی را یک مورد مناسب حتی برای رقابت سیاسی میدانند! کافی است نگاهی به تیم به اصطلاح مشاوران او بکنند؛ یا لمپن یا فرصتطلب! ادبیات بعضا سکسیستی برخی از این به اصطلاح
ای وای بر کسانی که رضا پهلوی را یک مورد مناسب حتی برای رقابت سیاسی میدانند! کافی است نگاهی به تیم به اصطلاح مشاوران او بکنند؛ یا لمپن یا فرصتطلب! ادبیات بعضا سکسیستی برخی از این به اصطلاح مشاورانش هم که مستند و موجود است! با این وصف، چنین شخصی حتی از خمینی عقبافتادهتر است!! مساله دشمنی نیست، اما دم به دم با رقیب خواندن طرف، نباید به او اعتباری را داد که پروپاگاندای رسانهها در پیاش هستند. جنبشهای کارگران، معلمان، جامعه مدنی گروههای اتنیکی در داخل کشور چشمهایشان انگار بیشتر از برخی اپوزیسیون ورشکستهی خارج از کشور باز است، ورشکستگانی که بعد از عمری حالا به کسی مثل رضا پهلوی دخیل بستهاند! این آقا با اینهمه ساپورت رسانهای و سازمانی و بینالمللی، حتی یک هزارم اثرگذاری جنبشهای مردمی داخل کشور را ندارد!
صفر را با هرعددی چه جمع کنید چه تفریق نتیجه اش همان عدد است که چیزی به ان اضافه یا کم نشده است . اپوزیسیون همان صفر خالی هستند . رضا پهلوی ولی عددی هستند که اینهمه دارید ازان سخن میگویید اپوزیس
صفر را با هرعددی چه جمع کنید چه تفریق نتیجه اش همان عدد است که چیزی به ان اضافه یا کم نشده است . اپوزیسیون همان صفر خالی هستند . رضا پهلوی ولی عددی هستند که اینهمه دارید ازان سخن میگویید اپوزیسیون بهتر است توی همان خارج بنشینند و نوه ها را باد بزنند ... من فکر نمیکنم مردم روی صفرها حساب بازکنند
وقتی معنی عبارت <جمهوریخواه سلطنت طلب> را شفاف کنیم معنی آن این می شود: آزادی طلب! مستبد. در واقع ، دم خروس استبداد طلبی اشان، قسم آزادیخواه بودنشان را لو می دهد. اینان وسط بازهایی می باش
وقتی معنی عبارت <جمهوریخواه سلطنت طلب> را شفاف کنیم معنی آن این می شود:
آزادی طلب! مستبد.
در واقع ، دم خروس استبداد طلبی اشان، قسم آزادیخواه بودنشان را لو می دهد.
اینان وسط بازهایی می باشند که همیشه آفت جنبشها برای باز گرداندن حق حاکمیت به مردم بوده اند. چرا که وسط بازها، در زمانهایی که فضا سیاه و سفید می شود و استبداد و آزادی در برابر یکدیگر صف می کشند و باید یکی را انتخاب کرد، آنها یک پا را اینطرف و پای دیگر را آنطرف گذاشته و اینگونه فضای خاکستری مصنوعی ایجاد میکنند و بسود قدرت.استبداد ایجاد ابهام می کنند.
دیگر اینکه با اینکار، برای اهل فن خود را لو می دهند، چرا که آنها می دانند که <زبان ابهام>، <زبان قدرت> است و این قدرت است که با ایجاد فضای ابهام کوشش می کند که هدف واقعی خود، که همان بدست گرفتن قدرت و بر آن افزودن است را پنهان کرده تا بتواند از دیگران استفاده ابزاری کند.
اینگونه است که خطر وسط بازها از استبدادیان بیشتر است. چرا که انسان براحتی می تواند تکلیف خود را با <شناخته شده> ها روشن کند، ولی تکلیف خود را با دو دوزه بازها روشن کردن برای بسیار ی کار آسانی نیست.
درود جناب زرگریان ، با نتیجه گیری شما موافقم . البته به نظر من به شکل مشروط هم می توان با ابشان همکاری کرد . مشروط بر این که ۱ _ ساز و کار همکاری احزاب مشروطه خواه و جمهوری خواه دموکراتیک و
درود جناب زرگریان ، با نتیجه گیری شما موافقم .
البته به نظر من به شکل مشروط هم می توان با ابشان همکاری کرد . مشروط بر این که
۱ _ ساز و کار همکاری احزاب مشروطه خواه و جمهوری خواه دموکراتیک و شفاف باشد .
۲ _ آقای پهلوی ژست پدرخواندگی برای شورای هماهنگی احزاب نگیرد .
۳ _ یا شخصا حزب تشکیل بدهد و عضو شورای هماهنگی احزتب شود و یا اگر حزب تشکیل نمی دهد در کار شورای هماهنگی مداخله و اعمال نفوذ نکند و شرط و شروط تعیین نکند .
Faramarz Bakhtiar خانبابا تا سلطنت طلب نشی ما شمارو به عنوان چپ قبول نداریم.
Kavos Arjomand از خانبابا تهرانی چه توقعی دارید که یک عمر داس و چکش را هوار زد ، در آلبانی و چین نشست و مردم را برای براندازی به گفته خودشان عامل امپریالیسم تحریک می کرد و حتی ذره ای از جهان
Kavos Arjomandاز خانبابا تهرانی چه توقعی دارید که یک عمر داس و چکش را هوار زد ، در آلبانی و چین نشست و مردم را برای براندازی به گفته خودشان عامل امپریالیسم تحریک می کرد و حتی ذره ای از جهان بینی در او وجود نداشت که مقایسه کند خرابه و ویرانه ای بنام آلبانی انور خوجه و دوران رفاه ایرانیان به ویژه در پانزده سال آخر رژیم پهلوی .
اگر دقت کرده باشید ؛ هفته های پیش شعار مرگ بر خامنه ای؛ رضا شاه روحت شاد به شعارهای محوری و خود جوش مردمی در خیابان ها ی ایران مطرح شد و بعد یکهو متوجه شدیم که
اگر دقت کرده باشید ؛ هفته های پیش شعار مرگ بر خامنه ای؛ رضا شاه روحت شاد به شعارهای محوری و خود جوش مردمی در خیابان ها ی ایران مطرح شد و بعد یکهو متوجه شدیم که شعار مرگ برخامنه ای به شعار مرگ بر رئییسی تنزل یافت و سپس سخنرانی جنایت کار اعظم علی خامنه ای که دستور داد جلوی تطهیر خاندان پهلوی گرفته شود از آن وقت ما در شبکه های اجتماعی با موجی از تولیدات حرفه ای (بدون نام سازنده آن مثل همین عکس)علیه رضا پهلوی مواجه می شویم و من این ها را تصادفی نمی بینم ؛ موضوع این نیست که به نظام پهلوی سابق برگردیم بنظرمن چنین امکانی نیست ؛ اینجا صحبت از دو گزینه رضا پهلوی و مسعود ویا مریم رجوی است ؛ ایا گزینه های دیگری هم دارید لطفا معرفی کنید بنابراین اگر فورا گزینه دیگری را ارایه نکنیم ، پس از فروشی پاشی با گزینه خلا سیاسی مواجه می شویم .آری بجای اینکه در دام پروپاگاندا ارتش سایبری علی خامنه ای بیفتیم , همین فردا یک شخصیت را برای رهبری دوران گذار معرفی کنید. در مورد عکسی زشتی که خانبابا تهرانی گذاشته است، شکی ندارم که کار ارتش سایبری رزیم است(اگر نیست طراح اش خودش را معرفی کند). در پایان تاکید می کنم انتقادحق دمکراتیکی است و انتقاد از رضا پهلوی ، مسعود رجوی تا پیامبر و خدا یک حق مشروعی است ولی سیاه نمایی؛ زشتکاری "نه"2 comments Mohammad Reza Eskandari چه زشت وپستی ملتی که قدر بهترین افراد خود نداند از دیکتاتوری پرولتاریا به بورژوازی تمام عیار از جزنی به رضا پهلوی خواهد رسید
2 commentsMohammad Reza Eskandari
چه زشت وپستی ملتی که قدر بهترین افراد خود نداند از دیکتاتوری پرولتاریا به بورژوازی تمام عیار از جزنی به رضا پهلوی خواهد رسید
اگر رجوی رهبر شد رضا پهلوی هم خواهد شد
کاک کیانوش از گندم ری با این شیوه نه شما و نه کسان دیگر نمی خورند
مردم رهبری فردی و توسط خارجی ها مشخص شده را سالها هست از آن عبور کرده اند
با کمال تعجب آقای برزین و خیلی از سیاسیون ما تفاوت بین «گذار» و «سرنگونی» را نمیدانند. به نظر من ایشان باید در این مورد بیشتر مطالعه نمایند. آنچه که این دو را متفاوت میکند یکی انعطاف شیوه ها
با کمال تعجب آقای برزین و خیلی از سیاسیون ما تفاوت بین «گذار» و «سرنگونی» را نمیدانند. به نظر من ایشان باید در این مورد بیشتر مطالعه نمایند. آنچه که این دو را متفاوت میکند یکی انعطاف شیوه های مبارزه در «گذار» است و دومی این است که دستگاه اجرایی در پروسه گذار از هم نمی پاشد، بلکه نیروهایی که در راس حکومت هستند برکنار میشوند. البته در پروسه گذار نیروهای که میخواهند قدرت را در دست بگیرند باید دموکرسیخواه و تحمل مخالفین را داشته باشند. به این میگویند «گذار» حتی اگر از طریق انقلاب مخملی صورت گیرد. با این تئوری که ایشان ارائه میدهند سیاست را باید تعطیل کرد و منتظر حکومت بود که به شما امتیاز بدهد. وای از دست این تحلیل گران که تفاوت بین سیاستورزی را هم نمیدانند!!!!!!ســالام دوسلار.. همانطور که می بینیم آقای محسن کردی یک واقیعت تلخ را اعتراف میکند و مینویسد که (یک میلیونیم از درآمد کشور را به مستشاران میدادیم و در عوض امنیت داشتیم ). این اعتراف گویای آن است که
این آقایان پهلوی پرستان نه لیاقت و نه عرضه و نه توانای دفاع از این مرز بوم را دارند پس ناچار هستند که یک ( زن آمریکایی ) را استخدام بکنند تا برای دفاع از ناموس و شرف این آقایان و آقا زاده ها دفاع بکند واین آقایان « امنیّت » داشته باشند.دوستان... در فرهنگ شمع و گل و پروانه و ساقی و می و شراب , بیشتر از این نبایستی انتظار داشت.
در طول تاریخ این کشور, هموطنان عرب علم دانش را گسترش دادند, ترک ها جنگیدند و از مرز و بوم دفاع کردند , ( آریایی ها) هم در عزلت و خلوتگاه کنجیدند و با شمع و گل و پروانه و ساقی و می و شراب مشغول شدند. با شمع و گل و پروانه نمی از مرز و بوم یک کشور دفاع کرد..
راستی آقای محسن کردی.... شما که برای زنان آمریکایی پول میدادید تا از شرف و ناموس شما دفاع بکند , پهلوان بازی و فیتیله پیچ کردن مخالفان شما در سایت ایران گلوبال دیگر چه مغلطه است. خودتان را مسخره کرده اید و یا دیگران را دست کم گرفتید. و یا همان پهلوان پنبه ای هستید که واقعآ لیاقت و شایسته شماست. در هر حال پوریای ولی پشت و پناهتان باشد پهلوون. رخصت.
تقی روزبه : با سلام و تشکر از زحمات و پیگیری شما در انتشار سایت ایران گلوبال. نکته عجیبی که برای اولین بار توجهم را آنهم پس از سالها آشنائی با سلوک این سایت جلب کرد. دستکاری بود در متن نوشته
با سلام و تشکر از زحمات و پیگیری شما در انتشار سایت ایران گلوبال.نکته عجیبی که برای اولین بار توجهم را آنهم پس از سالها آشنائی با سلوک این سایت جلب کرد. دستکاری بود در متن نوشته من نسبت به آقای مصداقی.که از دو نظر خارج از عرف و استانداردهای معمول و شناخته شده بود. اولا به لحاظ دستکاری در وازگان که حتی اگر بفرض ایرادشما بحق هم می بود قاعدتا مقاله باید همراه با توضیح به من حذف می شد که البته با توجه به فقدان توهین و دلیل بسنده آنهم منطقی نبود. دستکاری هرمقاله بویژه به لحاظ محتوائی و نه صرفا خطای ادیتی توسط هرسایتی که باشد به اعتماد نویسنده و چه بسا خوانندگان اگر متوجه آن شوند نسبت به سایت و گردانندگان آن لطمه می زند. نکته دوم که آن هم بقدرکافی شگفت انگیزبود توهین تلقی کردن واژگانی چون عرایض و یا خرامیدن است که فکرنکنم در هیچ سایت و فرهنگی توهین تلقی شود.... این که یکی عرایض یا واژه خرامیدن را توهین تلقی کند براستی عجیب است و باید دید که چرا به این واژگان بی گناه حساس شده است. در نوشته حتی پیشونداقا هم حذف نشده است. شاید شوخی و یا طنزرا که نمک مطلب هست شما و یا همکارتان توهین تلقی کرده باشید. اگر چنین باشد بخش مهمی
از ادبیات کشورمان باید دورریخته شو د... خوشحال می شوم اگر پاسخ خود را برایم امیل کنید... تقی روزبه
ســـالام دوســـلار... در زمان شکوفایی پهلوی دوم که از دروازه های تمدن بزرگ می گذشتیم, شاه شاهان در کتاب معروف خود ( ماموریّت برای وطنم ) این چنین مینویسد که دست خمینی و خامنه ای را از پشت
میبندد. .........................................کمی بعد از تاجگذاری پدرم دچار حصبه شدم و چند هفته با مرگ دست به گريبان بودم و اين بيماری موجب ملال و رنجش شديد پدر مهربانم شده بود. در يكی از شبهای بحرانی كسالتم مولای متقيان علی عليهالسلام را به خواب ديدم كه در حالی كه شمشير معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در كنار من نشسته بود، در دست مباركش جامی بود و به من امر كرد كه مايعی را كه در جام بود بنوشم. من نيز اطاعت كردم و فردای آن روز تبام قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبودی رفت.طی همان سال، دو واقعه ديگر برای من رخ داد كه در حيات معنوی من تأثيری بسيار عميق بر جای نهاد. در دوران كودكی تقريباً هر تابستان همراه خانواده خود به امامزاده داود میرفتيم. برای رسيدن به آن محل، ناچار بوديم كه راه پر پيچ و خم و سراشيب را پياده و با اسب طی كنيم. در يكی از اين سفرها كه من جلو زين اسب يكی از خويشاوندان خود كه سمت افسری داشت، نشسته بودم ناگهان پای اسب لغزيده و هر دو از اسب به زير افتاديم. من كه سبكتر بودم با سر به شدت روی سنگ سخت و ناهمواری پرت شدم و از حال رفتم. هنگامی كه به خود آمدم، همراهان من از اينكه هيچگونه صدمهای نديده بودم، فوقالعاده تعجب میكردند. ناچار برای آنها فاش كردم كه در حين فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علی ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت. سومين واقعهای كه توجه مرا به عالم معنی بيش از پيش جلب نمود، روزی روی داد كه با مربی خود در كاخ سلطنتی سعدآباد قدم میزدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملكوتی ديدم كه بر گرد عارضش هالهای از نور مانند صورتی كه نقاشان غرب از عيسیبن مريم میسازند، نمايان بود. در آن حين به من الهام شد كه با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم روبرو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بيشتر به طول نينجاميد كه آن حضرت از نظر ناپديد شد و مرا در بهت و حيرت گذاشت.
ماموریت برای وطنم|محمدرضا پهلوی
دوستان.... آدم واقعآ تعجب میکند شاهی که مولای متقيان علی عليهالسلام , حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علی , و
بلاخره با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم روبرو میشود و شفا می یابد, پس چطوری این این اشخاص دینی در زمانی که شاه شاهان به سرطان خون مبتلا شده بودند , شفایش ندادند؟ جوابش خیلی ساده است..
در زمان شکوفایی اقتصادی کلفت های فیلیپینی در ایران, حضرت امام قائم دوباره به خواب شاه می آید به شاه میگوید که من از استخدام کلفت های فیلیپینی زیاد راضی نیستم. ولی شاه میگوید که چون ما میخواهیم به ( ژاپن دوم تبدیل بشویم ) ما به اقتصاد کلفت های فیلیپینی احتیاج داریم. و بدین سان حضرت امام قائم شاه را به سرطان خون مبتلا کرد که در آتش جهنم بسوزد. ولی از نظر بعضی ها , این شعله های جهنم را عوضی میگیرند و خیال می کنند که نور در قبرش میبارد. خلاصه دوسلار چه به دردسر تان بیاورم آللاه آتازوا رحمت ایله سین..آمین.
منظره عجیب و غریبی است ، دادخواهان وهزاران مادر داغ دیده در پی پاسخ به پرسشهای خویشند. اعدام در این نظام ولایی و با صوابدید سپاه به مشغله روزانه قاتلان مردم تبدیل شده، هر چه میزان
منظره عجیب و غریبی است ، دادخواهان وهزاران مادر داغ دیده در پی پاسخ به پرسشهای خویشند. اعدام در این نظام ولایی و با صوابدید سپاه به مشغله روزانه قاتلان مردم تبدیل شده، هر چه میزان در برابر بیگانگان رسوا و درمانده اند اما در کشتار و سرکوب مردم مصممند، با درود بر اقای ا. پورمندی با نشانه گیری دقیق عاملان و امران کشتار و سرکوب مردم و رسوایی این آپارات فاسد، گندیده و هولناک. طائب هنوز دهن باز نکرده است!احتمالا سپاه بايد ازاين ببعد نقش پررنگ ترى را در مسائل مربوط به اكراين بازى كند و بجاى بولدزر طائب ، پوتين آدم مناسب تر و گوش بفرمان ترى را براى اين پست در نظر گرفته است و همانطور كه
احتمالا سپاه بايد ازاين ببعد نقش پررنگ ترى را در مسائل مربوط به اكراين بازى كند و بجاى بولدزر طائب ، پوتين آدم مناسب تر و گوش بفرمان ترى را براى اين پست در نظر گرفته است و همانطور كه احمد بدرستى اشاره كرده است تقارن زمانى وجود لاوروف در تهران و جابجايي طا ئف بهيچوجه نمى تواند تصادفى باشد .دکتر جان ، امیدوارم دوباره بیایی کپنهاک ، همه ی شهر را مثل کف دستمام می شناسم
خرمگس عزیزم، پس از به گور رفتن رژیم آخوندها، اولین کاری که میکنیم برگرداندن آن مستشاران است که گفتی. یه میلیونیوم درآمد کشور را مثل سگ مینداختیم جلوشون عوضش امنیت و کلفت فیلیپینی داشتیم. این حساب ساده
این حساب ساده البته برای آدم های کودن و اسیر ذهن ایدئولوژی زده قابل درک نیست. یاسین را چه به گوش خر بخوانی، و چه به گوش خرمگس (چه تشابهی هاها) و چه داعش، تفاوتی نمیکنه. خرمگس یا خر که حساب نمی فهمه. معرفت خر هم یا جفتک هست یا گاز! چیزی ازش یاد نمگیری. پشت یه اسم مستعار پنهان میشه و دور و بر آدم های آبرو دار وزوز میکنه. خاک بر سر اونایی که تو خرمگس رو می شناسند و اصلا باهات سلامعلیک دارند. موجود مفلوک بدبختی هستی و ترحم برانگیز.بر خرمگس معرکه لعنت! شرح در ادامه
ساسا برخی موجودات دو پا هستند که اغلب بیشتر از نقش انسانی نقش خرمگس دارند. یعنی هی همه جا موی دماغند و هر جا که نباید باشند هستند و ویز ویز ول می دهند وسظ حرفهای مهم ملت. هرجا باید زبان به دهان گرفته و خفه باشند ویز ویز می کنند. هر جا باید نباشند یکهو خودشان را می اندازند وسط و ویز ویز میکنند. این است که بیشتر نقش خرمگس دارند. علاوه بر بهم ریختن جمع خونتان را میمکنند و فضا را آلوده می کنند. کلا جو را بهم می ریزند و کلیه جریان بحث را از مسیرش خارج کرده به ارکستر سمفونی ویز ویز تبدیل می کنند.کیانوش جان من چندین بار به دانمارک سفر کرده ام. اولین سفرم در سال 1984 یعنی 38 سال پیش بود که با کارت ماهیانه مخصوص جوانان ( آن زمان 99 پوندی) با قطار بود که می توانستی همه اروپای (غربی) را مجانی با
قطار سفر کنی (Interrail Youth Pass). تجربه های خوبی دارم از پارک تیوولی و مجسمه ماهی دریایی و موزه (تاریخ) پزشکی. ولی تجربه بسیار بدی از چند صد پله مارپیچی کلیسای ناجی ما (Church of Our Saviour) دارم. وقتی تقریبا به بالای کلیسا رسیدم ناگهان وحشت زده به عارضه آکروفوبیا یا فوبیای ترس از ارتفاع یا "بلند هراسی" دچار شدم. ناچار شدم با چشمان بسته و نشسته بر روی پله ها در طی مدت طولانی از پله ها یک به یک پایین بیام. متاسفانه این اکروفوبیا هنوز با من است.دوستان خوب بلوچ در آن زمان در کپنهاگ و آرهوس بودند که خیلی مهربانانه به بنده لطف فراوان کردند. از آنجایی که در بخش نظرات نمی شود عکس گذاشت, با اجازه شما عکس خودم و "حمید" و "بخشی" از ۳٨ سال پیش را در زیر نوشتار می گذارم تا هم تشکری از این دو بزرگوار باشد و هم مدرکی دال بر اینکه من نیز در شهر شماره دو جهان بوده ام.
دکتر جان ؛ شرمنده کردی ، من و ما که در بهترین شهر های دنیا زندگی می کنیم ؛روح ما ن دایم در فضای تهران و دیگر شهر های ایران در پرواز است ؛ امید که روز ی تهران دهم ، بیستم و حداقل
دکتر جان ؛ شرمنده کردی ، من و ما که در بهترین شهر های دنیا زندگی می کنیم ؛روح ما ن دایم در فضای تهران و دیگر شهر های ایران در پرواز است ؛ امید که روز ی تهران دهم ، بیستم و حداقل به شهر چهلم دنیا بدل شودGitti Alizadeh کیانوش جان، اختلاف در بین ماهایی هست که گذشته و حال را با تار و پود خود حس کردیم و می کنیم. چه از گذشته راضی بوده باشیم و چه تصور کنیم اصلا جالب نبوده!!! در بین نسلی که پس از شورش
Gitti Alizadehکیانوش جان، اختلاف در بین ماهایی هست که گذشته و حال را با تار و پود خود حس کردیم و می کنیم. چه از گذشته راضی بوده باشیم و چه تصور کنیم اصلا جالب نبوده!!!
در بین نسلی که پس از شورش خانمان سوز به دنیا آمده اند، اختلافی نیست و این یقینا بزرگترین دستاورد ما می باشد، چرا که تعیین کننده همین نسل امروز هست وگرنه ما در دوران بازنشستگی هستیم و بگو مگو های ما نیز چندان تاثیر گذار نیستند. مخصوصا اینکه، افکار بخشی از ما اصلا نه تنها نتوانسته موفق به بازتولید باشد، بلکه رو به زوال نیز رفته
خب بحمدالله بعد از بیانیه ۶ حزب خارج از کشوری، طرفداران آقای رضا پهلوی در رقابتی رو کم کنی دوبل رو کردند و ۱۲ حزب خارج از کشوری بصورت مجازی با ایشان بیعت نمودند. ببینیم "اسب" کی برنده میشه!
Pandora Noury ۱) شما همین دقت را در مورد همه گروه های سیاسی دارید یا تمرکز را بر هواداران نظام پادشاهی میگذارید ؟ اگر یک جمهوری خواه نظرش غیر دموکراتیک باشد باید خر چه مسی را گرفت ؟ ۲) آی
Pandora NourySima Mahzari
۱) شما همین دقت را در مورد همه گروه های سیاسی دارید یا تمرکز را بر هواداران نظام پادشاهی میگذارید ؟ اگر یک جمهوری خواه نظرش غیر دموکراتیک باشد باید خر چه مسی را گرفت ؟
۲) آیا در نظام دموکراتیک آزادی بی نهایت و بی اندازه هست یا محدودیت هایی وجود دارد ؟ آیا نباید آزادی در چها چوب قوانین بازی مشترک باشد ؟ در یک نظام نو پای دموکراتیک رویکرد با گروه های کمونیست و یا اسلامی که به قوانین دموکراتیک پایبند نیستند چه باید باشد؟
پ.ن : گویا آنچه شما را نسبت به فرشگرد حساس کرده اصطلاح ارتجاع سرخ و سیاه. است
Sima Mahzari پاندورای گرامی آقای قاسمی نژاد عضو فرشگرد است و فرشگرد بطور مرتب با آقای رضا پهلوی جلساتی داشته و دارند.و از انجایی که آقای پهلوی اصرار دارند
Sima Mahzariپاندورای گرامی
آقای قاسمی نژاد عضو فرشگرد است و فرشگرد بطور مرتب با آقای رضا پهلوی جلساتی داشته و دارند.و از انجایی که آقای پهلوی اصرار دارند که پدر معنوی جنبش باشند بنابراین باید دقت لازم را بعمل آورند که هر کسی با هر اندیشه بعضا مخربی خود را مریداو ،!! پهلویسم یا……. نخواند.
شما به همین مطلبی که کیانوش گذارده مراجعه و به سخنان آقای قاسمی نژاد دقت کنید.
تصور کنید کمونیست ها قدرت را بدست گرفته با همین استدلال این اقا آزادی را برای امنیت کشور مضر دانسته و باقی ماجرا…….
ایا ان موقع هم چنین نرم و دوستانه با گوینده چنین سخنانی برخورد خواهی کرد.
بالاخره باید منصف بود و قبول کرد یک بام و دو هوا نمیشود.
فقط به قسمت دوم نوشته شما که ارزش پاسخ گویی دارد میپردازم
بله در یک نظام دمکراتیک ،حافظ آن نظام باید قوانینی باشد که بتصویب عموم میرسد
در چنین نظامی اگر کمونیست و اسلامی و شاه الهی بدنبال بر هم زدن آن قوانین حافظ نظام دمکراتیک باشد ،مسلما آزادیش سلب میشود.
کلیب هایی علیه رضا پهلوی تولید شده است، بسیار حرفه ای ساخنه شده است ( به اصطلاح شکلی از مستند سازی) که بنظر نمی رسد افراد عادی ضد پهلوی قادر به تهیه آن باشند
Pandora Noury ۱) هواداران پادشاهی میتوانند نظرات متفاوت و حتی متضاد داشته باشند همانطور که بین جمهوری خواهان و یا کمونیست ها هم چنین است . معلوم نیست چرا وقتی نوبت پادشاهی خواهان میرسه
Pandora Noury۱) هواداران پادشاهی میتوانند نظرات متفاوت و حتی متضاد داشته باشند همانطور که بین جمهوری خواهان و یا کمونیست ها هم چنین است . معلوم نیست چرا وقتی نوبت پادشاهی خواهان میرسه توقع این است که همه از یک مرکز دستور بگیرند و نظر واحد داشته باشند !؟
۲) آقای قاسمی نژاد در آخرین شماره نشریه فریدون گفته : “انتخابات آزاد تنها نشان دموکراسی نیست بلکه احزاب باید درک درستی از رقابت سالم در دموکراسی را هم داشته باشند “.
تحریف تاج زاده از این گفته : “ یکی از نزدیکان رضا پهلوی مخالف انتخابات آزاد است “ ! قاسمی نژاد نه سنخگوی رضا پهلوی است و نه مخالف انتخابات آزاد .
۳) ترفند پاسخگو دانستن رضاپهلوی نسبت به نظرات کسانی مثل پرهام که نه تنها هیچ سنخیتی با رضا پهلوی ندارند بلکه خود منتقد او هم هستند .
تحریف تاج زاده : “ یکی دیگر از نزدیکان رضا پهلوی ادعا میکنه ده سال اول پس از سرنگونی ج.ا نمیتوان انتخابات آزاد بر گذار کرد “
مخالفان رضا پهلوی نمیتوانند نظرات دموکراتیک او را هضم کنند و به همین خاطر با استدلال های قدیمی او را نقد مبکنند
Mohamad Elahi باز گویا قرار است مذهب چپانی شود حال یا با میرحسین یا مجاهدین یا رضا پهلوی
مجاهدین در این زمینها خوب بلد هستند و احتمالا مال ان حضرات باشند
Iraj Javadi ببینین عزیزان رژیم همین و میخواد یعنی ما ها به عنوان موافق و مخالف شاهزاده یا جمهوری هواه و مشروطه خواه یا.............. به هم بپریم و هدف اصلی که مبارزه با رژیم هست به درجات پایین
Iraj Javadiببینین عزیزان رژیم همین و میخواد یعنی ما ها به عنوان موافق و مخالف شاهزاده یا جمهوری هواه و مشروطه خواه یا.............. به هم بپریم و هدف اصلی که مبارزه با رژیم هست به درجات پایین تر بره.
این حرفا و این بحث ها و یا هر موضوع دیگری رو بجز مبارزه با رژیم بزارین کنار و اصلا حرفش رو هم نزنین. نه اینکه این حرفا مهم نیست و نباید زده بشه. بلکه الان وقتش نیست.
Hoas Asadi از رضا پهلوی ایراد سیاسی میگیرند که چرا نمیگه، میخواد شاه بشه ، بهانه های شخصی هست ، داشت کباب میکرد و با خانواده اش می رقصید ... خلاصه از هجویات ارزان ، اما تا میتونن به دور و
Hoas Asadiاز رضا پهلوی ایراد سیاسی میگیرند که چرا نمیگه، میخواد شاه بشه ، بهانه های شخصی هست ، داشت کباب میکرد و با خانواده اش می رقصید ... خلاصه از هجویات ارزان ، اما تا میتونن به دور و بری ها گیر میدن. همه اطرافیان او شدند سلطنت طلب و شعبان بی مخ و یا این اواخر از چراغ جادوی خود نئو فاشیست در آوردند ..، حال خودشان پاسبان و ژاندارم می کشتند و بعد خمینی را روی کولشان گرفته بودند ، حساب نیست ..
من به آن سخنرانی او گوش نکردم ، بحث من کلی بود و سخن از نئوفاشیست بر ادعای یک اظهار نظر در یک گفتگو . اینها نه حزبی هستند نه یک پرومیل کسی میدانه اینها چه کسانی هستند ،من سطح واکنش به ظرفی که اصلا نمی گنجد، و بلافاصله وصل کردن آن به رضا پهلوی و پادشاهی خواهان ، وگرنه فاشیست ترین گروهها و ایده ها را در بین کمونیستهای بنام من از نزدیک می شناسم ولی به حساب چپ کسی اونو نمیذاره .
الان که صدا و سیما رسماً اعلام کرد که علیه به ادعای آنها «مقابله با تطهیر پهلوی » برنامه های را تدارک خواهد دید . دوستان پهلوی ستیز جمهوری خواه (منتقدان جای خود دارد ) دیگر احتیاج به مصرف وقت و انرژی نخواهند داشت ، ج.ا جور همه را می کشد
الان که صدا و سیما رسماً اعلام کرد که علیه به ادعای آنها «مقابله با تطهیر پهلوی » برنامه های را تدارک خواهد دید . دوستان پهلوی ستیز جمهوری خواه (منتقدان جای خود دارد ) دیگر احتیاج به مصرف وقت و انرژی نخواهند داشت ، ج.ا جور همه را می کشد
Gitti Alizadeh ما به ازای پهلوی ستیزی، وضعیت نکبت بار امروز میهن است. یعنی مخالفت با مدرنیسم و حمایت حکومت اسلامی در بهترین حالت با پرچم اصلاح طلبی برای ملاها. حال باخت و باز را خود دانید.
Gitti Alizadehما به ازای پهلوی ستیزی، وضعیت نکبت بار امروز میهن است. یعنی مخالفت با مدرنیسم و حمایت حکومت اسلامی در بهترین حالت با پرچم اصلاح طلبی برای ملاها. حال باخت و باز را خود دانید. ولی مدارا با این حکومت و تبلیغ عدم خشونت با رژیم تا دندان مسلح، نمایش درون تاریک اندیش است.
Manouchehr Khaki آقای ابوالفضل محققی اخیراً مطلبی را با محوریت انتقاد از جزمی گرایی و واپس اندیشی گروههای چپگرا نوشته اند و من پس از خواندن آن و کمی تأمل پاسخ هایی به دهنم رسید که می خواستم
Manouchehr Khakiآقای ابوالفضل محققی اخیراً مطلبی را با محوریت انتقاد از جزمی گرایی و واپس اندیشی گروههای چپگرا نوشته اند و من پس از خواندن آن و کمی تأمل پاسخ هایی به دهنم رسید که می خواستم به صورت کامنت زیر پست ایشان بنویسم ولی در میان انبوه پست ها و مطالب جدید فیسبوک، نتوانستم بار دیگر پست ایشان را بیابم. بنابر این این پاسخ ها را در همین جا می نویسم:
1- اکثر مطالبی که ایشان در مورد جزم اندیشی و واپس گرایی خیلی از چپ های فعال پیش از انقلاب نوشته اند، درست است. اما اولاً ایشان در نهایت کودک را با آب چرک لگن یکجا دور می ریزند که این بی انصافی است
2- قریب به تمام انتقاداتی که ایشان نسبت به فعالان سیاسی پیش از انقلاب نوشته اند، در مورد گروههای چریکی و بخصوص هواداران پایین و کم سواد این گروهها صدق می کند و در میان توده ای ها این مسائل کمتر مشاهده می شد.
من که از همان آغاز علاقمند شدن به مسائل سیاسی مخالف مبارزۀ مسلحانه و چریکی بودم، و در آغاز ناخود آگاه، و سپس آگاهانه تمایل به مبارزۀ توده ای داشتم، در میان توده ای ها بسیار بسیار کمتر با چنین مسائلی مواجه می شدم. ولی در میان هواداران سازمان های چریکی این مسائل به شدت به چشم می خورد و اتفاقاً یکی از محور های بحث های همیشگی توده ای ها با هواداران گروههای چپرو و هوادار مبارزۀ مسلحانه همین انتقاداتی بود که آقای محققی در مقاله شان به آنها اشاره می کنند.
نمی شود منکر شد که جو چریکی سالهای میانۀ دهۀ پنجاه و نفوذ فکری این جریان در دانشگاهها و مدارس آن زمان، روی بسیاری از توده ای ها، بخصوص رده های پایین تئوریک یعنی هواداران دانش آموز و دانشجو تأثیر داشت. ولی برای اینکه شیوۀ زندگی و رفتار توده ای های جا افتاده تر را با این ملاک بسنجیم، باید تحقیقی در مورد زندگی امیر حسین آریانپور، به آذین، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، هوشنگ پورکریم، رحمان هاتفی و امثال آنها بکنیم و ببینیم آیا واقعاً سلوک رفتاری و اخلاقی این شخصیت های توده ای هم همین گونه بود که آقای محققی می فرمایند؟ تا جایی که من اطلاع دارم بدین گونه نبود.
3- برخوردهای محدودی که من در دهۀ های اخیر با برخی از جمع های چپگرای دانشگاههای ایران داشته ام، به روشنی مبین این است که دانشجویان چپگرای دانشگاهها از نحله های مختلف فکری، دچار آن آشفته فکری های سالهای پیش از انقلاب نیستند. سواد بسیار بالاتری دارند. دید بازتری نسبت به مناسبات اجتماعی مثلاً روابط دختر و پسر و زن و مرد دارند. بسیار شیک پوش ترند. و از آخرین دستاورد های علمی و تکنولوژیک هم اطلاع دارند و هم تا حد مقدور بهره می برند.
اگر بار دیگر مقالۀ آقای محققی را پیدا کردم، لینکش را همین جا کپی خواهم کرد.
جناب مزدک بامدادن گرامی :آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای به دیگران.در مقدمهٔ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن
جناب مزدک گرامی :آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای به دیگران.در مقدمهٔ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در «بیان عقیده» آزاد و از ترس فارغ باشند، بهعنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شدهاست.آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعهٔ چند صدایی و دموکراتیک است. نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر میشود و هر گونه اما و اگری بهانه استروی سخنم تنها با <جبهه ی ملی ایران برون مرز> است چون بقیه که تکلیفشان معلومه. نخست میگویم که باز هم جای شکرش باقیست که پسوند <برون مرز> را هم ذکر کرده اند.
ولی میخواستم بدانم بفرض اینکه این گروه بسرکردگی شاهزاده موفق شدند و ج.ا. را سرنگون کردند؛ آیا تدبیری برای ظهور دیکتاتوری بعد از آن اندیشیده اند یا باز هم حکایت اشتباه کردیم و سرقت شد را باید بشنویم؟امروز پنجشنبه دوم تیرماه سال ۱٤۰۱ خورشیدی است و کسی در این روز زاده شد (به لینک زیر نگاه کنید) http://iranglobal.info/node/182101
https://iranglobal.info/node/23129
2_ با رضا غبرایی از زندان مشهد(سال 52) با هم دو ست بودیم؛ پس از ضربه 55 او مخفی شدو به دلیل توانایی سیاسی اش بلافاصله در رهبری سازمان قرار گرفت. ارتباط مااز آن پس به یک ارتباط سازمانی ارتقا یافت با هم راحت بودیم در باره وضیعت رهبری قبل و بعداز از 55 صحبت می کرد و او می گفت:"خبر نداری که چه کسانی را الکی مخفی کرده بوند هر بچه ای که یک کتاب صمد بهرنگی را خوانده بود را بخاطر شرکت در تظاهرات و... تحت تعقیب پلیس قرار می گرفت فورا او را مخفی می کردند و عضو خانه تیمی می شد در حالی که خیلی ها هوادار و یا عضو علنی محسوب می شدند که از کیفیت سیاسی خوبی برخوردار بودند و بسیار هم امکان ساز بودند.
حالا رهبری سازمان تصمیم گرفت ، فقط کادرهای سیاسی نخبه را جذب کنیم او از رهبری پس از 55 صحبت می کرد واز تصمیمات احمقانه ان می گفت .... ادامه داد روزی در یکی از خانه های تیمی پسری ، دختری را بوسید و کسی این "خبر" را به رهبری رساند و رهبری سازمان تصممیم گرفت که پسر را دادگاهی کنند ؛ او به اعدام محکوم شد در نتیجه برای اجرای" حکم " وی را به بیابان های اطراف مشهد می برند ولی پنجه شاهی را نکشتند و تنها کمر چریکی اش را پس گرفتندو او را در همانجا رها کردند " رضا غبرایی علیرغم اینکه با این شیوه مخالف بود ولی از ترس اینکه این خبر به گوش ساواک برسد اینگونه " خبر" را درز "گرفت!
امروز همه می دانند عبدالله پنجه شاهی ظاهرا بخاطر رابط سکسی با دختری بنام پری توسط رفقای سازمانی اش کشته شده است.
مازیار بهروز این قتل رابا نگیزه ایدولوزیک می داند .... پری از سازمان جدا شد(یا اخراج شد) و به سازمان پیکار پیوست و گویا پس از انقلاب در یک درگری با پاسداران کشته شد.
رضا غبرایی در ادامه صحبت های خود همواره از کار های افراطی هادی _کسی که پس از ضربات 55 عملا رهبر سازمان شد _ صحبت می کرد روزی این دو در حضور من با هم درگیری لفظی پیدا کردند . رضا تصمیم به اعدام را کار هادی می دانست و بشدت از شیوه کار او انتقاد می کرد هنوز هم متاسفانه هیج دلیل و مدرکی نیست که ایا این قتل انگیزه های ایدئولوزیک داشت و یک یا نه؟!
نتیجه گیری:
واقیعت این بود که درآن روزها، سازمان و رهبری ان برای ما مقدس بود؛ سازمان و رهبری آن مثل پیغمبر ان و امامان معصوم در ذهن ما عمل می کردند. عمر متوسط چریک شش ماه بود. ازدواج کار نا بخردانه ای محسوب می شد ، رابطه عاطفی بدون جنسیت در بین رفقای سازمان جایگاه بسیار ویزه ای داشت ولی مقوله" سکس " برابر شهوت بود چیزی که نه تنها تابو بلکه بسیار ننگین و ضد تقدس یعنی خیانت به"ارمان چریکها" بود .
خوشبختانه جوانان امروز (داخل و خارج کشور) دیگر گیر و گرفتاری نسل ما را ندارند . در ضمن چنین مناسبات درونی و چنین دیدگاهی در باره رابطه دختر و پسر در همه ی سازمانهای مارکسیستی آن زمان یکسان عمل نمی کرد ؛ بطور مثال در حزب توده چنین مناسباتی وجود نداشت و آنان مثل احزاب برادر مناسبات ازاد دختر و پسر و از مناسبات مدرنی در بین خود داشتند . در سال 63 وقتی شنیدیم که یکی از اعضای رهبری حزب توده که ارمنی بود دوست دختر داشت رفقای ما از تعجب ....
در سال 2007 / مطلبی نوشتم تحت عنوان:در باره "خبر هولناک" https://iranglobal.info/node/23129
در "خبر هولناک" ، یکی از تراتژیک ترین صحنه های درون سازمان چریک های فدایی را _در حالی که هنوز راوابط جنسی _عاطفی بعنوان یک تابو در جامعه ایران شناخته می شود _ سخن گفته ایکاش تو از همه ی قید و بند هایی که داری رها بودی و آنوقت آن چیزی را می نوشتی که در واقع اتفاق افتاده بود هر چند تا همینجا هم بیان آن چه گذشت ،حقیقتا شهامت می خواهد تا کنون هیج یک از رهبران سابق چریک ها به این موضوع اشاره ای هم نکرده اند .
تاریخ نگاری امروز یک علم است و محقیقن سعی می کنند ، مجموعه یادداشتها ، کتاب ها ، تک نگاری ها ،مصاحبه را جمع آوری کرده و در صورت امکان خود دست به مصاحبه مستقیم با کسانی که در این تاریخ حضور موثر داشته اند و یا از رهبران ، اعضا و هواداران بزنند.
- متاسفانه تنها کار علمی (شورشیان آرمان خواه )که شده توسط بهر وز مازیار که به دلیل گرایش سیاسی خاصی که داشت فقط با کسانی که متعلق به گرایش اقلیت ,مخالفین چریکها ، گروه اشرف دهقان و دیگرانی که چندان در صحنه نبودند فاکت آورده است .در حالی که سازمان چریکهای فدایی پس از انقلاب به چندین شاخه منشعب شد و تعداد قابل ملاحظه ای از کادر های سابق چریک ها در جناح اکثریت حضور داشتند که به دلیل مخالفت بهروز با شاخه اکثریت؛ این کادرها از " تاریخ " خود حذف شده اند؛ در حالی که یک محقق در هنگام کار، "خط بازی " سیاسی را به کناری می گذارد و بقول معروف وقتی وارد" کارگاه " تحقیق خود می شود ؛ لباس ایدولوژیک را از تن بدر آورده ودر جا لباسی راهرو آویزان می کند و ان گاه به کارش ادامه می دهد.
_ نقی حمیدیان که خود یکی از موسسین سازمان چریکها بوده است و تا سال 1990 در رهبری این سازمان حضور فعال داشته است و او در کتاب" سفر با بالهای آرزو " که حاصل چندین سال تحقیق شخصی و جمع آوری فاکت ها بود بر اساس اعتقادات امروزی خود(ملی گرایی با گرایش سوسیال _ لیبرال) نوشته شده است که یکی از منابع قابل اتکا برای محقیق تاریخ معاصر ایران است . نوشته نقی سبک علمی ندارد و کمتر اصول تاریخ نگاری در ان رعایت شده است ؛ بیشتر یک روش تجربی و شخصی است.
_ نوشته جمشید طاهری پور که هنوز انتشار نیافته است؛ تاریخ چریکها را بشکل رمان تنظیم کرده است و دلیل جمشید هم این بود که داستان بیشتر برای جوانان کشور جذابیت دارد تا کتاب تاریخ!! از انجا که این اثر انتشار بیرونی نیافته است نمی شود در باره ان به قضاوت نشست.
_ کتابی در باره احزاب سیاسی ایران که پس از انقلاب ، توسط یک سرهنگ (مصدقی )علاقمند به تاریخ معاصر ایران نوشته شده است که متاسفانه نام وی را فراموش کرده ام ولی تا آنجا که بخاطر م مانده است، کتاب خوبی بوده و تمایلات سیاسی نویسنده کمتر در ان نقش داشته است منظور این است ما شرکت کنندگان در آن" تاریخ " بایستی دانسته هایمان را بهر شکلی که دوست داریم درجایی ثبت کنیم تا محقیقن آن را مورد بررسی بیطرفانه قرار دهند که نسل های بعدی" تاریخ" را تکرار نکنند.
بهر حال منهم 2 صحنه و یک نتیجه گیری را در رابطه با قتل عبدالله پنجه شاهی در زیر می اورم :
1_روزی با قاسم سیادتی( چریکی که در تسخیر رادیو و تلویزیون کشته شد) که رابطم بود روزی در باره مسایل عاطفی _ سکسی درون چریک ها حرف می زدیم ؛ او ابتدا از مناسبات دختر و پسر در تیم های مجاهدین گفت که انها وقتی چنین رابطه ای ایجاد می شود ... خطبه عقد جاری می شود و در واقع بهم "حلال" می شوند ؛ قاسم به این شکل از رابط ایراد می گرفت؛او می گفت:" تصور کن در یک خانه 5 جوان که 2 نفرشان زن و شوهرهستند در یک اتاق خوابیده اند و سه نفر در اتاق دیگری ؛حالا فرض کن که پلیس به خانه تیمی حمله ور شود ، ان وقت بایستی زیر کمر مردی که کنار زنش خوابیده را با یک بیل گذاشت و او را از جایش بلند کرد ؛ آخه این که معنی ندارد در حالی که عمر متوسط یک چریک تنها شش ماه است، بخواهیم در خانه تیمی ازدواج راه بیاندازیم .... از خودش تعریف کر د که با دختری بخاطر مسایل سازمانی بطور رسمی ولی کاملا مصلحتی ازدواج کرده است واو بطور علنی اجبارا در یک رخت خواب می خوابیدند ولی رابطه جنسی مابین شان نبود و فکر کنم او حقیقت را می گفت ولی نگفت روابط جنسی در سازمانی که سن متوسط ان 27 سال بود چگونه باید باشد! ؟
2_ در ادامه می اید
ســالام دوسلار.. در دوران شکوفایی پهلوی دوم, هر ایرانی میتوانست یک کلفت فیلیپینی داشته باشد. این همان دورانی است که 35 هزار مستشار آمریکایی در ایران در واحد های نظامی , کشاورزی, آموزش و پرورش و...
سازمان های اطلاعاتی , رادیو تلویزیون و مخابرات درباری فعالیّت میکردند واز برکت شاه شاهان, این مستشاران شاملکارمندان غیرنظامی وزارت دفاع آمریکا، نظامیان یونیفورمپوش و کارمندان بخش خصوصی اعزامی از سوی کمپانیهای تسلیحاتی به ایران بودند. بخش اعظم مستشاران و متخصصان فنی-نظامی آمریکایی مقیم ایران را کارمندان قراردادی وزارت دفاع آمریکا تشکیل میدادند که بهطور عمده راهنمایی و مشاورهی ارتش ایران در مسائل دفاعی، تشکیلاتی و طرح پروژهها و برنامههای نظامی را برعهده داشتند.[14]
حضور بیش از 35 هزار مستشار در سال 1356، که اکثر آنها در جنگ ویتنام حضور داشتند و دخالت در تمامی امور سیاسی-اقتصادی و نظامی کشور و سیطره بر ارتش، ژاندارمری، شهربانی و ساواک، بیانگر دو نوع وظیفه و عملکرد آنها بود؛ یکی حفظ و حراست از منافع دولت آمریکا و ایجاد زمینههای کافی برای گسترش سرمایههای خارجی در ایران و دیگری شرکت مستقیم در سلطهی سیاسی بر مردم و اجرای نظم.[15] هرچند با ورود سلاحهای جدید در مقیاسی وسیع، سیل مستشاران نظامی آمریکا برای آموزش نحوهی استفاده از این سلاحها بهسوی ایران سرازیر شد. ... برگرفته از اینترنت
دوست گرامی، کیانوش توکلی، از شما بسیار سپاسگزارم اما این را نیز بدانید که هنگامی که من این نوشتار را از اینجا و آنجا گردآوری می کردم ناخواسته چند بار اشک از چشمانم سرازیر شد .....
دستت درد نکنه خوب جمع و جورش کردی ؛ هر چند ابهاماتی در داستان عبداله پنجه شاهی وجود دارد ولی کاش یک کارگردان از زندگی و مبارزه ادنا ثابت مستندی تهیه کند
عالی واقعیتی بسیار تلخ که محصولاتش من نوعی است پدر میگفت لعنت به اونهایی که کتاب کسروی هدایت وشوهر آهو خانم را بخانه هامون آوردن بله قربانیان اون تحرکات هنوزم آدم نماهایی چون من نوعی هستند که
عالی واقعیتی بسیار تلخ که محصولاتش من نوعی است پدر میگفت لعنت به اونهایی که کتاب کسروی هدایت وشوهر آهو خانم را بخانه هامون آوردن بله قربانیان اون تحرکات هنوزم آدم نماهایی چون من نوعی هستند که در قفسی از پیش ساخته توسط روشنفکرهای خانواده همه چیز از دست دادیم وهنوز در مرداب دست وپا میزنیم رانده ومانده از همه جاتمام دیدگاههای شما صد در صد درست است و من با غالب انها برخورد داشتم و از نزدیک شاهد بودم خاطرم است در دوران دانشکده قبل از انقلاب گروههای چپ قرار کوهنوردی میگذاشتند و عضو قبول میکردند
تمام دیدگاههای شما صد در صد درست است و من با غالب انها برخورد داشتم و از نزدیک شاهد بودمخاطرم است در دوران دانشکده قبل از انقلاب گروههای چپ قرار کوهنوردی میگذاشتند و عضو قبول میکردند منهمچون کوهنوردی را دوست داشتم به انها پیوستم روزی که برای اولین بار می خواستیم روز جمعه به کوه برویم گفتند برای نهار فرداچه ؟؟؟من گفتم تون ماهی رییس گروه گفت نه تون خوشمزه است !!!!! نان وخرما بیاوریم از همان لحظه در منتنفر ابجاد شد و برای همیشه دور آنان و چنین تفکر فقر پرستی را خط کشیدم
Manochehr Maghssudnia ممنون آقای بامدادان. خودم بر این نظر هستم این دو دوست را نمی توان فاشیست نامید. ولی آنها را می توان طرفدار همان ( پروژه شکست خورده ) پهلوی دانست. یعنی بنوعی ادامه سیاست
Manochehr Maghssudniaممنون آقای بامدادان. خودم بر این نظر هستم این دو دوست را نمی توان فاشیست نامید. ولی آنها را می توان طرفدار همان ( پروژه شکست خورده ) پهلوی دانست. یعنی بنوعی ادامه سیاست اقتدارگرایانه شاه. شاهی که در کارنامه اش نمرات مثبت کم نیست. بقول شما اگر آن سياست کمبودی نداشت که شکست نمی خورد. البته نمی خواهم در این نوشته کوتاه به اپوزیسیون هم بپردازم و اشتباهات شان را بیان کنم. سیاست اقتدار گرا و استبدادی شاه پاشنه آشیل او بوده و باعث شد تا شاه علیرغم کارهای مثبت خو و پدرش رضا شاه، از حکومت کنار گذاشته شود. اینگونه دیدگاهها، متاسفانه ما را به تقابل کشانده و به نفع جمهوری اسلامی است. بر عکس شما من بر این نظر هستم که لازم تا نظرات این دوستان، آقایان و قاسمی، توسط شما مورد بررسی قرار گیرد. شمایی که پژوهشگر بوده و به آنها نزدیک تر از خیلی ها هستید.
Hoas Asadi شما احمد گرامی نکات درستی را اشاره کردید.امانتیجه گیری های ما می توانند متفاوت باشند. شما اشاره فرمودید که من و مراد «احتمالا» نظام پادشاهی انتخابمان است .
Hoas Asadiشما احمد گرامی نکات درستی را اشاره کردید.امانتیجه گیری های ما می توانند متفاوت باشند.
شما اشاره فرمودید که من و مراد «احتمالا» نظام پادشاهی انتخابمان است . من راجع به خود بارها گفته ام و این بار تاکید می کنم :
که تصمیمی برای انتخاب شکل نظام نگرفتم. خود را قویا پارلمانتاریست میدانم . استدلال زیادی دارم که شکل نظام پادشاهی اگر با انتخاب آگاهانه مردم و با مراقبت پارلمانی همراه باشد، برای ایران صد پاره مناسبتر است. این فقط یک نظر است نه تصمیم .
از طرفی میدانم در فرهنگ دیکتاتور پروری و فرد پرستی ما ایرانیان فرقی نمی کند که رئیس جمهور داشته باشیم یا پادشاه ، خطر دیکتاتوری بسیار زیاد است.
جنابعالی میدانید، شاه یا رئیس جمهور دیکتاتور چهل یا پنجاه سال می تواند بتازد، برانداختنشان همچنان دشوار است ، حالا فرقی نمی کند ده تا انتخابات احمقانه نوع اسلامی داشته باشیم که دوستان چپ از جمله شما با انگشت بنفش خود از آن دفاع کرده باشید یا نه.
بنظر می آید برای بخشی از ما که احتمالا سیندرم چپ با عناصر شدید ضد شاهی در ژن سیاسی خود داریم، چه در سوئد باشد و چه ایران، یک قانون نانوشته است که باید ضد پادشاهی باشیم. خیلی از دوستان چپ سوئدی می شناسم که اصلا مخالفتی به مونارشی ندارند.
من واقعا به عنوان کنشگر سیاسی و حقوق زنان ، اصلا به سرمایه گذاری برای شکل نظام اعتقادی ندارم، چون آن را هدر دادن نیرو و کوششهای خود می دانم ، اما در رابطه با جنبش زنان که از نزدیک ارتباط ارگانیک هم دارم ، مطمئن هستم که به چه مشغولم .
باورم این است که داشتن پارلمان دموکراتیک از همه چیز مهمتر است ، با چنگ و دندان باید بجنگیم زیرا مهمترین دستاورد سیاسی است ، که باید رویش سرمایه گذاری کرد.
حمایت من از آقای رضا پهلوی صرفا کاربرد ملی - بینالمللی دارد دقیقا ۱۰۰/٪ با استدلال شما همراهم و این را از پانزده سال پیش فهمیده بودم ، صادقانه به پشتیبانی او بر خواستم .
اما اینکه وظیفه را به مراد و من یادآوری کرده اید، که نسبت به تفکر دوستان مشروطه خواه (فرشگرد مورد نظرتان بود ) حساس باشیم ، بسیار بجا گفته اید، اما من اینگونه می بینم که این وظیفه مشترک همه ما است ، احمد ، مراد ، هوشنگ و....
در مورد فرشگرد که با توپ پر آمده بودند، و همه ما متهم شده بودیم به فسیل های سیاسی بویژه مهر چپ حامی رژیم نکبت اسلامی هم بر پیشانی داشتیم یا حداقل در براندازی پهلوی نقش داشتیم.
گرامی این نسل با تفنگ چریکهای چپ شروع نکرد که پاسبان و ژاندارم بکشد ، اینها از ادبیات نسل خود از درون گروههای اسلامی برخاستند و اینگونه بر افروخته شده اند از ماحصل خرابکاری ایران بر باد ده امثال ما .
آن فرشگرد شروع کننده حالا با هر نیتی ، امروز صحبت از مزیت وجود سوسیال دموکرات ها در جامعه برای زیر ساخت و پیشرفت می نویسند ، مصاحبه می کنند. اینها تغییر کرده اند ، همان علی افشاری و نمونه احتمالا با چماق یا بی چماق (از پرونده شان خبر ندارم ) در کنار شما جمهوری خواهان چپ قرار گرفتند ، من طبعا خوشحالم . نباید ناامیدانه با شمشیر سراغ این نسل رفت . اگر جرمی مرتکب شوند باید افشاگری کرد ، اگر خطر افکار فاشیستی پنهان وجود دارد ،باید مشترکا مبارزه کرد . اما قبل از اتهام به افراد با نام و اتیکت، آنچنانی که شما چسباندید ،باید کوشش کرد که با خود نظر آنها برخورد کرد و آن را برجسته و به چالش کشید .
افشاگری نظر اهمیت مرکزی دارد تا اتهام از روی عصبانیت و نگرانی به فرد یا افراد. تشویق نسل جوان به فاصله گیری از نظرات احتمالا افراطی اهمیت می یابد، تا تاختن به فرد و پر صندلی اتهام نشاندن.
اما جنابعالی با تابلوی شتابان وسط خیابان فریاد زدی آی بگیرید دزد را ، نئوفاشیستهای نوپهلوی گرا و....
اگر بخواهیم یک جمعبندی مثبت بکنیم ، اتفاقا خوب است آنها بجای پنهانکاری در اتاق بحث های تئوریک خود ، آشکارا می نویسند و منتشر می کنند..
در پایان ضمن سپاس از تلاش شما برای پیوند زدنها ... یک نکاتی را از همان بقول شما نئو فاشیستهای نوپهلوی گرا می گذارم که حداقل برای خواننده روشن باشد که آیا یک نئو فاشیست اینگونه می تواند باور داشته باشد
مزدک بامدادان درود بر شما، راستش را بخواهید من نظریات این آقایان را نه خواندهام و نه علاقهای به خواندنش دارم. از نظر من حکومت پادشاهی پهلوی در سال ۵۷ به پایان رسید و به تاریخ
درود بر شما،راستش را بخواهید من نظریات این آقایان را نه خواندهام و نه علاقهای به خواندنش دارم.
از نظر من حکومت پادشاهی پهلوی در سال ۵۷ به پایان رسید و به تاریخ پیوست.
امروز اگر نگاهی به آن دوران باشد، باید نامش "نومشروطهگرایی" باشد، زیرا پروژه نوینسازی آمرانه پهلوی زیرمجموعه گفتمان جنبش مشروطه بود.
این پروژه (یعنی پروژه پهلوی) دستآوردهای خیرهکنندهای داشت، ولی نهایتا در سال ۵۷ از اسلامیسم و مارکسیسم شکست خورد.
پهلوی گرایی اگر به معنی بازگشت به حکومت محمدرضا شاه باشد، ارتجاع محض است، مشروطهخواهی ولی همین امروز هم میتواند مانند سال ۱۳۰۱ یک گرایش مترقی و مدرن باشد
Ahmad Purmandi آقای مختار! همه فرمایشات شما درست و متین و همه دشنام ها هم بالای سر بنده، اما نگفتید که نظرتان در مورد این مصاحبه و این گرایش چیست
Ahmad Purmandiآقای مختار! همه فرمایشات شما درست و متین و همه دشنام ها هم بالای سر بنده، اما نگفتید که نظرتان در مورد این مصاحبه و این گرایش چیست
Manochehr Maghssudnia آقای بامداد گرامی، یک سوال از شما. آیا شما نظرات آقایان قاسمی و کیانی را در ارتباط با نظریه " نو پهلوی گرایی" قبول دارید؟ اگر نه، چه نقدی بر این نظریه وارد می دانید؟ این سوال
Manochehr Maghssudniaآقای بامداد گرامی، یک سوال از شما. آیا شما نظرات آقایان قاسمی و کیانی را در ارتباط با نظریه " نو پهلوی گرایی" قبول دارید؟ اگر نه، چه نقدی بر این نظریه وارد می دانید؟ این سوال را از شما به عنوان فردی که اهل اندیشه و گفتکو است می کنم.
Mazdak Bamdadan کیانوش گرامی، به نظر شما "فاشیسمهراسی" کسی را که تا همین چند سال پیش به فاشیستها، شکنجهگران، آدمکشان و تروریستهای رژیم رای میداد و با انگشت آلوده به ننگش عکس میگرفت،
Mazdak Bamdadanکیانوش گرامی،
به نظر شما "فاشیسمهراسی" کسی را که تا همین چند سال پیش به فاشیستها، شکنجهگران، آدمکشان و تروریستهای رژیم رای میداد و با انگشت آلوده به ننگش عکس میگرفت، چقدر میتوان جدی گرفت؟
فراموش نکنید که این آقا علاوه بر همه ویژگیهای دیگرش یهودیستیز هم هست و به نیروهای امنیتی سپاه در رابطه با هممیهنان یهودی گرا داده است. من این نکته را گوشزد کردم و شما هم مطلب او را از صفحه فیسبوک حذف کردید!
آیا شما نگرانیهای این آقا را جدی میگیرید؟
نگرانی کسی را که به روحانی و پورمحمدی و آوایی و دری نجفآبادی رای داده است؟
Rassoul Karimi کیانوش جان میگن انشناین گفته دو چیز انتها نداره یکی احمقی انسانها و دیگری فضا اما در مورد دومی شک دارم حالا اینها اگر مواجب گیر اسراییل هم نباشند مزدوران بی مواجب بگیرند
Rassoul Karimiکیانوش جان میگن انشناین گفته دو چیز انتها نداره یکی احمقی انسانها و دیگری فضا اما در مورد دومی شک دارم
حالا اینها اگر مواجب گیر اسراییل هم نباشند مزدوران بی مواجب بگیرند
اینقدر موساد در ایران اشراف اطلاعاتی دارد که گاهی فکر می کنم که حسین طائب؛ خودش جاسوس موساد با شد.... ضرب المثلی که می گوید که :" ماهی ز سر بگندد؛ نی ز دم" دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در بالاترین مقام
اینقدر موساد در ایران اشراف اطلاعاتی دارد که گاهی فکر می کنم که حسین طائب؛ خودش جاسوس موساد با شد.... ضرب المثلی که می گوید که :" ماهی ز سر بگندد؛ نی ز دم" دستگاه اطلاعاتی اسرائیل در بالاترین مقام اطلاعاتی ایران جا خوش کرده است و از ان بالا همه را زیر نظر دارد.متاسفانه در بخش هواداران پادشاهی عده ای بیشعور هم هستند. افسارشان دست رضاپهلوی نیست و به حرف او گوشی هم نمیدهند. خانمهای شان انگار خانم علینژاد هووی شان است. ولی مشروطه خواهان از فعالیت های ایشان حم
مشروطه خواهان همواره از فعالیت های ایشان حمایت کرده اند. بسیاری خانم های سلطنت طلب و بیسواد که دهه ها در تلویزیون ها بجز اخبار حرف و تفسیری نداشته اند از این جمله اند. آنها خیلی ساده مشکل سیاسی با مسیح علینژاد ندارند بلکه چشم شان دارد در می آید که این «دختره» هنوز نیومده این همه سرشناس شده و در مجامع سیاسی آمریکا از او استقبال می شود. خانم علینژاد البته یک سری ایراد هایی دارند. این ایرادها در آغاز زیاد بود و امروز کمتر شده و ایراد ها بیشتر رفتاری بودند تا سیاسی. امروز ایشان با تجربه بیشتری رفتارهای شان سنجیده تر شده است. اما مساله رفتاری به کنار که هیچ ربطی به اهداف سیاسی ندارد، در رسیدن به اهداف سیاسی بسیار پیگیر بوده اند و این است که ارزش دارد. بهرحال ابتکاری به خرج دادند و در ایران هم استقبال شد. و طبیعتی است که یک سری خاله زنک های سلطنت طلب اغلب لس آنجلسی چشم دیدن او را نداشته باشند. متاسفانه این خاله زنک ها و خاله مردک ها (هیچ ابایی از بکار بردن این اصطلاح ندارم و هیچ ربطی به حقوق زن ندارد لذا لدفا سنگ نیاندازید) بجای پرداختن به سیاست میزنند به خاکی. یک سیاستمدار باید به برآیند فعالیت های یک فعال سیاسی بنگرند و در این مورد معصومه علینژاد بسیار موفق عمل کرده است.ای وای بر کسانی که رضا پهلوی را یک مورد مناسب حتی برای رقابت سیاسی میدانند! کافی است نگاهی به تیم به اصطلاح مشاوران او بکنند؛ یا لمپن یا فرصتطلب! ادبیات بعضا سکسیستی برخی از این به اصطلاح
ای وای بر کسانی که رضا پهلوی را یک مورد مناسب حتی برای رقابت سیاسی میدانند! کافی است نگاهی به تیم به اصطلاح مشاوران او بکنند؛ یا لمپن یا فرصتطلب! ادبیات بعضا سکسیستی برخی از این به اصطلاح مشاورانش هم که مستند و موجود است! با این وصف، چنین شخصی حتی از خمینی عقبافتادهتر است!! مساله دشمنی نیست، اما دم به دم با رقیب خواندن طرف، نباید به او اعتباری را داد که پروپاگاندای رسانهها در پیاش هستند. جنبشهای کارگران، معلمان، جامعه مدنی گروههای اتنیکی در داخل کشور چشمهایشان انگار بیشتر از برخی اپوزیسیون ورشکستهی خارج از کشور باز است، ورشکستگانی که بعد از عمری حالا به کسی مثل رضا پهلوی دخیل بستهاند! این آقا با اینهمه ساپورت رسانهای و سازمانی و بینالمللی، حتی یک هزارم اثرگذاری جنبشهای مردمی داخل کشور را ندارد!صفر را با هرعددی چه جمع کنید چه تفریق نتیجه اش همان عدد است که چیزی به ان اضافه یا کم نشده است . اپوزیسیون همان صفر خالی هستند . رضا پهلوی ولی عددی هستند که اینهمه دارید ازان سخن میگویید اپوزیس
صفر را با هرعددی چه جمع کنید چه تفریق نتیجه اش همان عدد است که چیزی به ان اضافه یا کم نشده است . اپوزیسیون همان صفر خالی هستند . رضا پهلوی ولی عددی هستند که اینهمه دارید ازان سخن میگویید اپوزیسیون بهتر است توی همان خارج بنشینند و نوه ها را باد بزنند ... من فکر نمیکنم مردم روی صفرها حساب بازکنندوقتی معنی عبارت <جمهوریخواه سلطنت طلب> را شفاف کنیم معنی آن این می شود: آزادی طلب! مستبد. در واقع ، دم خروس استبداد طلبی اشان، قسم آزادیخواه بودنشان را لو می دهد. اینان وسط بازهایی می باش
وقتی معنی عبارت <جمهوریخواه سلطنت طلب> را شفاف کنیم معنی آن این می شود:آزادی طلب! مستبد.
در واقع ، دم خروس استبداد طلبی اشان، قسم آزادیخواه بودنشان را لو می دهد.
اینان وسط بازهایی می باشند که همیشه آفت جنبشها برای باز گرداندن حق حاکمیت به مردم بوده اند. چرا که وسط بازها، در زمانهایی که فضا سیاه و سفید می شود و استبداد و آزادی در برابر یکدیگر صف می کشند و باید یکی را انتخاب کرد، آنها یک پا را اینطرف و پای دیگر را آنطرف گذاشته و اینگونه فضای خاکستری مصنوعی ایجاد میکنند و بسود قدرت.استبداد ایجاد ابهام می کنند.
دیگر اینکه با اینکار، برای اهل فن خود را لو می دهند، چرا که آنها می دانند که <زبان ابهام>، <زبان قدرت> است و این قدرت است که با ایجاد فضای ابهام کوشش می کند که هدف واقعی خود، که همان بدست گرفتن قدرت و بر آن افزودن است را پنهان کرده تا بتواند از دیگران استفاده ابزاری کند.
اینگونه است که خطر وسط بازها از استبدادیان بیشتر است. چرا که انسان براحتی می تواند تکلیف خود را با <شناخته شده> ها روشن کند، ولی تکلیف خود را با دو دوزه بازها روشن کردن برای بسیار ی کار آسانی نیست.
درود جناب زرگریان ، با نتیجه گیری شما موافقم . البته به نظر من به شکل مشروط هم می توان با ابشان همکاری کرد . مشروط بر این که ۱ _ ساز و کار همکاری احزاب مشروطه خواه و جمهوری خواه دموکراتیک و
درود جناب زرگریان ، با نتیجه گیری شما موافقم .البته به نظر من به شکل مشروط هم می توان با ابشان همکاری کرد . مشروط بر این که
۱ _ ساز و کار همکاری احزاب مشروطه خواه و جمهوری خواه دموکراتیک و شفاف باشد .
۲ _ آقای پهلوی ژست پدرخواندگی برای شورای هماهنگی احزاب نگیرد .
۳ _ یا شخصا حزب تشکیل بدهد و عضو شورای هماهنگی احزتب شود و یا اگر حزب تشکیل نمی دهد در کار شورای هماهنگی مداخله و اعمال نفوذ نکند و شرط و شروط تعیین نکند .