رفتن به محتوای اصلی

می 2009

بودن یا نبودن!

اکنون قادر نیستم به رنگ آبی تحریمی ها بپوندم که گویی آرامش نهفته در آبی، پذیرشی را در پیش دارد از هر آنچه هست. من برای آبی ها یک دلیل و دو امید می بینم. دلیلی مبنی بر این موضوع که انتخابات سالم و رای من و شما تعیین کننده نیست و خانه از پای بست ویران است. باید به این ویرانه نه گفت و پیام را رساند و البته در انتها چه کرد؟

عصری که روشنفکران مـُهـر ننگ بر پيشانی دارند! (انتخابات)

آن روشنفکری که می آيد و درست پیش از انتخابات نمایشی سـخن ازحـق انتخابات میراند، از دو حـال خارج نیست. يا نادان است و يا آگاهانه مزدوری می کند. زيرا آن نویسنده يا به اصطلاح آقا دکتره می داند مردم ايران هزاران حق دارند که به آن دست نيافته اند.

خبرنامه امیرکبیر: با ایستادگی همه کار می توان کرد!

علیرغم مخالفت رهایی، رئیس انتصابی دانشگاه پلی تکنیک، کروبی کاندیدای ریاست جمهوری دروه دهم و مشاورانش، صبح امروز در دانشگاه امیرکبیر حضور یافتند. بدلیل عدم صدور مجوز ورود کروبی به پلی تکنیک در روز شنبه، درب حافظ دانشگاه امیرکبیر برای ورود مهدی کروبی، درهم شکسته شد تا او بتواند وارد دانشگاه شده و سخنرانی کند ...

بهائیت و دین زرتشتی

بهائیان دسته ای دیگر از نوآئینان ِ کهن هستند. اینان به همان اندازه که ایران و سرنوشت ِ ایران را، شوربختانه به "امری کناری"در زیست ِ خود فروکاسته اند، به همان اندازه در پی ِ گشودن ِ دروازه های ِ جهان اند. سازمان-یافتگی ِ گسترده، در کنار ِ دور و بری هر روز ناایرانی تر شونده و پیرامون-راندگی ِ زبان ِ فارسی، از ویژگی های ِ برجسته ی ِ اینان است. همزمان، ایرانگریزی ِ بهائیان، نمی تواند تنها امری خودانگیخته و وابسته ای از خوی ِ جهان-گشای ِ آئین ِ بهایی شمرده شود...

چرا تحریم انتخابات؟

چرامن درانتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی شرکت نمی کنم؟ برای من که از آغاز روی کار آمدن رژیم اسلامی که با موازین غیر دمکراتیک و ضدیت با مدنیت و مدرنیته یافته و همواره با آن مخالفت ورزیده ام ،شرکت در هرگونه انتخاباتی که از سوی جمهوری اسلامی بر گزار می گردد ، مساوی با پذیرش نظام جمهوری اسلامی به واسطه شرکت در انتخابات تلقی کرده ام.کسی که یک نظام را از اساس نپذیرفته باشد ،شرکت در انتخابات آن حکومت را نوعی توهین به شعور فردی اشخاص می پندارم.برای مثال سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1358 خورشیدی...

سلام رکسانا

نمی توانم تلخ نگویم رکسانا. نیستی که این تلخی را در چهره ی دوستانم ببینی. اما اگر برایت می نویسم فقط و فقط به این خاطر است که می دانم این تلخی را بیش از سه ماه با گوشت و پوست و استخوانت حس کردی. فردا ۹۵ روز از بازداشت شبنم ما هم خواهد گذشت. ۳ ماه تنهایی چه بر جان دختر آزاده ی ما گذاشته رکسانا؟

آلفا افیون

اینجانب، قصدم همواره این بود که هر زمان و هر کُجا بدیدار آقای دکتر « عبدالکریم سروش » نائل شدم، به طور خصوصی از ایشان گله و انتقاد کنم: در باره ی دریافت نامه ای اداری – رسمی با خطی کج و معوج به عربی بر سر برگ اش و با امضای قلمی خود ایشان در ته برگ اش از سوی « ستاد انقلاب فرهنگی »، حوالی سال 1361 شمسی، در خصوص باز گشتم به تدریس در دانشگاه، پس از اخراجم به عنوان اُستاد توده ای در « انقلاب فرهنگی ».

دموکراسي مطلوب ترين شکل جستجو کشف حقيقت براي همگانست

منهم در دورهً سياسي هوادار فعال سازمان (مجاهدین) بودم، علت زنده ماندنم اينبود که ده روز قبل از سي خرداد دستگير شدم، نقطهً فاصلهً من با سازمان از سي خرداد شروع شد که همانجا اعلام عاشوراگونه جنگ مسلحانه را، نه در تاکتيک و نه در استراتژي، قبول نداشتم... بر خلاف بسياري پشت به سازمان نکردم بلکه آرزو داشتم منشاء تغيير و تحولي در درون سازمان باشم. اينبود که بعد از پيوستن دوباره ام به سازمان از نخست ديد انتقادي به همه چيز، و نه همه کس، داشتم. مسئولينم را دوست داشتم ولي با خط و خطوط سازمان مشکل داشتم.