دیشب، از یکی از نزدیکانم پرسیدم در رایگیری دهم شرکت خواهد کرد یا نه. و اگر شرکت خواهد کرد به چه کسی رای خواهد داد.
گفت که شرکت خواهد کرد و به یکی از «نامزدهای چپ دموکراتنما» رای خواهد داد.
اگر خاطرم جمع بود که او در رایگیری شرکت نخواهد کرد یا شرکت خواهد کرد اما رای سفید خواهد انداخت؛ همچنان بر این عقیدهام پایبند بودم که در رایگیری دهم شرکت نکنم.
اما حالا، و به جهتِ خنثی کردن اثراتِ احتمالی رای او در نتیجهی نهایی آراء؛ «در رایگیری دهم شرکت خواهم کرد و به محمود احمدینژاد رای خواهم داد». چون هیچ وضعیت دیگری را به «مدیریتِ تغییرات»ی که اکنون بیشتر از هروقتِ دیگر الزامی و گریزناپذیر بهنظر میرسد، توسط «دانشگاهیان - نظامیان» ترجیح نمیدهم.
با این حال، باز هم جملهی معروفم را تکرار میکنم: «هر تصمیمی که جمع در جمعیتش بگیرد؛ هرچه که باشد؛ لاجرم صحیحتر است از تصمیمی که فرد در فردیتش میگیرد».
این یعنی: هر تصمیمی که اکثریت افکار عمومی ایرانیان در رایگیری دهم بگیرد، هرچه که باشد؛ دربردارندهی منافع ملی ما خواهد بود و مصلحتِ کشورمان در همان تصمیم است.
این یعنی: وقتی به نزدیکترین کسانم اصرار نمیکنم که به چه کسی رای بدهند بلکه به اراده و اختیارشان در تصمیمگیری احترام میگذارم؛ به هیچکس دیگر هم اصرار نخواهم کرد که چه تصمیمی بگیرند.
من یک رای دارم و آن یک رای به «محمود احمدینژاد» تعلق خواهد گرفت. چون:
۱)برای نخستینبار بعد از سهدهه، در سازمان ملل مینشیند و در اقدامی مبتنی بر منافع ملی، به سخنرانی رئیسجمهور ایالاتمتحده گوش میدهد.
۲)برای نخستینبار بعد از سهدهه، نامهی «تبریک به رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده» مینویسد و بازهم «تابو»های سخت و دیرپا را نادیده میگیرد.
۳) برای نخستینبار در تاریخ سیاسی کشورمان، برای حل مسئلهای سیاسی، دستبه دامان ترفند «ریشسفیدی» و «لابیگری با مراجع قدرت» نمیشود بلکه مطابق با اختیارات و تکالیف قانونیاش «اخطار قانون اساسی» میدهد.
۴) برای نخستینبار «مالیات بر ارزش افزوده» را مطرح میکند تا نظام غیرشفافِ فضای کسبو کار در ایران را شفاف کند. تا آنگاه بتواند جهتَِ اخد مالیات برای ادارهی کشور را از «کارمندان» به «بازاریان و صاحبان صنایع» و در حقیقت «طبقهی برخوردار» تغییر دهد.
۵) کوشیده است بهای کالاها و خدمات و از جمله حاملهای انرژی را «واقعی» کند که همگان میدانیم با «واقعیشدن قیمتها»ست که «هوش، خلاقیت و شایستگی شهروندان» نیز بهای واقعی خود را بازخواهد یافت و قیمت پیدا خواهد کرد.
۶) «ایرانیان خارج کشور» و بهبود رابطهی عاطفی آنان با سرزمین مادریشان را از جملهی سیاستهای اصلی خود قرار داده است.
۷) تا آنجا که توانسته، از «نقش روحانیون و مراجع مذهبی در تصمیمگیریهای سیاسی کشور» کاسته است. و بدین ترتیب، کوشیده است شأن رئیسجمهور و نهاد اجرایی را تا حد ظرفیتهای قانون اساسی بالا ببرد. تا آنجا که حتا برخی دولتمردان را به دلیل «هماهنگی با هرکسی جز رئیسجمهور» از کابینهاش کنار گذاشته و پای تبعات و پیامدهای آن ایستاده است.
۸) در دانشگاه کلمبیا ایستاده و به خاطر دفاع از حق هستهای شدن کشورمان، بارانی از توهین و تحقیر را بهجان خریده اما مثل بزدلها صحنه را ترک نکرده است.
۹) طرح «رهگیری املاک» را راهاندازی کرده است تا مانع چپاول اموال عمومی کشور توسط مافیای زمین شود.
۱۰) و تنها در هنگام تصدی اوست که پس از نزدیک به ۱۲ سال معطلی و سرگردانی میان مجالس مختلف و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، «قانون مبارزه با پولشویی» را در کشور تصویب کرده و پیگیر اجرای آن است که نقش کمنظیری در سالمسازی فضای اقتصادی کشور و تضعیف باندهای مالی ایفا خواهد کرد.
۱۱) و تنها دولتمرد جمهوری اسلامی بوده است که به جرأت میتوانم ادعا میکنم که: از متن سخنان او در چهار سال گذشته، حتا در یک مورد برنمیآید که به «نگرهی ناورای خودی - غیرخودی» معتقد باشد. نه تنها چنین نیست، بلکه بیکمترین نگرانی از سرزنشها و ملامتهای دیگر حاکمان، با کسی از ما غیرخودیها (همسر دکتر فاطمی) ملاقات میکند و همسر فقید او را «شهید راه آزادی ملت ایران» میخواند.
گمان میکنم کشور من، در چهارسال آینده به تداوم قدرتِ مرد جسور، قاطع و عملگرایی چون او، نیاز مبرم داشته باشد تا بتواند خود را مهیای ورود به یک «تکنوکراسی نسبتاً دموکرات» کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید