چرامن درانتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی شرکت نمی کنم؟ برای من که از آغاز روی کار آمدن رژیم اسلامی که با موازین غیر دمکراتیک و ضدیت با مدنیت و مدرنیته یافته و همواره با آن مخالفت ورزیده ام ،شرکت در هرگونه انتخاباتی که از سوی جمهوری اسلامی بر گزار می گردد ، مساوی با پذیرش نظام جمهوری اسلامی به واسطه شرکت در انتخابات تلقی کرده ام.کسی که یک نظام را از اساس نپذیرفته باشد ،شرکت در انتخابات آن حکومت را نوعی توهین به شعور فردی اشخاص می پندارم.برای مثال سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1358 خورشیدی هنگام رای گیری قانون اساسی جمهوری اسلامی شرکت نکرد و آنرا با موازین حقوق مدنی در تضاد تشخیص داد اما مسعود رجوی در همان سال می خواست در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نماید که آنموقع خمینی در اعلامیه ائی بدرستی اعلام کرد کسی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی اعتقاد نداشته نباشد ،چگونه می خواهد خود را کاندید ای ریاست جمهوری نماید و با کدام قانون می خواهد مقام ریاست جمهوری را کسب کرده و با کدام قانون می خواهد حکومت نماید؟ برای مخالفان جمهوری اسلامی که هیچ اعتقادی به قانون اساسی نیز ندارند،برهان فوق که جانب خمینی علیه رجوی صادر شده بود مصداق دارد! در حوزه سیاست ، گذشته افراد مطمئنا در تمام جهان بسیار تعین کننده است. نمی توان براحتی ،گذشته و خطا ها ی شخصیت ها را که برابر اسناد و مدارک و شواهد کافی به ثبت رسیده است صرف نظر کرد چراکه تکرار همه آن خطاها باردیگر از جانب همان شخصیت های سیاسی امکان پذیر خواهد گردید. در عرصه سیاست چه به لحاظ نظری و عملی ،وعده هائی که از جانب شخصیت های سیاسی داده میشود اصلا مهم و اصل نیست بلکه زمینه های اجرائی آن وعده ها بسیار اساسی و مورد توجه قرار می گیرد.چرا در ایران هیچیک از وعده هائی که شخصیت های سیاسی تاکنون به مردم داده اند جامه عمل نپوشیده است؟ کشف این چراها مارا به سرمقصد عقب ماندگی تاریخی کشوری بنام ایران خواهد برد ،وگرنه هم ناصرالدین شاه و نیز رضا شاه هردو می خواستند ایران را به آستانه ترقی و سعادت برسانند اما نتوانستند ،چرا ؟آیا نباید ایرانیان یک بار برای همیشه زیرسازی بنیاد های جامعه خود را آغاز نمایند؟آیا همواره باید به وعده های زود گذر و بی پایه ـ شخصیت های سیاسی برای نوسازی امیدوار ودلخوش بود؟آیا اینگونه اندیشدن شایسته فرهیختگان است؟
برای کسانی که تمامیت و کلیت رژیم اسلامی را به علل داشتن قانون اساسی ارتجاعی ،جنایات 30 ساله از آغاز روی کار آمدنش ،توطئه های پشت پرده رژیم در اشکال گوناگون با بیگانگان ، قوانین اسلامی که عامل عقب ماندگی ایران بوده و ادامه جنگ بیهوده ایران و عراق ،عدم آزادی ،حقوق بشر و وجود زندان ،شکنجه ، اعدام ،فحشاء،اعتیاد،بیکاری و سرکوب زنان و کودک کشی و کودک آزاری ،تئوری ارتجاعی صدور انقلاب اسلامی و دخالت های جنگ افرروزانه در خاورمیانه و ارسال ثروت های ملی مردم ایران به سوی دست نشاندگان خود که مورد قبول هیچ انسان منطقی و صادق نمی باشد بنابراین شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و دیگر انتخابات که در نظام جمهوری اسلامی برگزار می گردد ، تنها برای تحکیم همان نظامی بکار می آید که ادامه ضدیت با انسانها را دانسته وندانسته در سرلوحه خود دارد و بدین لحاظ شرکت در چنین انتخاباتی هیچ معنی و مفهومی ندارد. کاندیداهائی همچون کروبی و موسوی از جنایاتی که قبلا توسط دولتی که خود آنها نیز در آن شرکت داشته اند تا کنون اظهار پشیمانی و از مردم ایران عذر خواهی نکرده اند. کسانی که هم اکنون وارد بازیهای رژیم می شوند همان اعمال حزب توده در 30 سال گذشته را می کنند اما جای تعجب در اینجاست که به خود حزب توده فحش می دهند و خود را پاک ومنزه جلوه می دهند؟ برای من مسلم شده است که 90% نیروهای سیاسی از آقای داریوش همایون گرفته تا دیگرانی که بنوعی در بازیهای جمهوری اسلامی شرکت می نمایند ـ دانسته و یا ندانسته همان خط حزب توده در 30 گذشته را ادامه می دهند اما به روی مبارک خود شان نمی آورند.آقای میرحسین موسوی مهندس معماری ساختمان هستند وقبل از انقلاب در ایران مشغول به کارهای ساختمانی بودند و و هیچگاه سابقه مبارزه سیاسی و زندان نداشته اند.ایشان بعد از انقلاب از بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بودند.آنموقع که حسین شریعتمداری شخص ناشناخته ائی بود , این میر حسین موسوی بود که در روزنامه جمهوری اسلامی همانند کیهان شریعتمداری کنونی باحمایت های خمینی علیه همه نیروهای دگر اندیش دست به تبلیغات سوء وتوطئه می زد. به عبارت دیگر در آنروزها همه وظایف کنونی کیهان شریعتمداری را روزنامه جمهوری اسلامی انجام می داد. میرحسین موسوی حتما آنروزها را به خاطر می آورند که چگونه علیه دولت موقت بازرگان و ریاست جمهوری بنی صدر دست به کارشکنی می زدند که عاقبت به کودتای خونین سال 60 منجر گردید.بعدها میر حسین موسوی در ادامه به انقلاب فرهنگی و کشتار سال 67 یاری رساندند.در آنروزها همه عناصر حزب الهی و فالانژ بدست حزب جمهوری اسلامی هدایت ورهبری می شدند.این روزها دیگر حزب جمهوری اسلامی و ارگان سیاسی اش یعنی روزنامه جمهوری اسلامی به حاشیه رانده شده است .خشت های کج بنای نظام جمهوری اسلامی را ابتدا همین حزب جمهوری اسلامی بنا نهاد. اینک بپردازیم به پدیده حجت اسلام مهدی کروبی ؟
«مهدی کروبی در جمع دانشجويان دانشگاه شريف اعلام کرد: حکم حکومتی را قبول دارم. وی همچنين با بيان اينکه "در دهها مورد دولتها برای مشکلاتشان از رهبری حکم حکومتی خواستند" گفت: من هم در هر موردی که حکم حکومتی خواستم به نفع مردم بوده است و من حکم حکومتی را قبول کردم و همه کارها را طبيعی انجام میدهم، نه اينکه حتی برای يک بودجه هم بخواهم نامه بگيرم و من حکم حکومتی را قبول دارم.« دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱٣٨٨ - ۲۷ آوريل ۲۰۰۹ ـ اخبار روز
آقای کروبی که اينک به وعده های شيرين معروف شده است و می خواهد با اقتصاد ورشکسته کنونی ایران مبلغ 70،000هزار تومان به هر خانواده ایرانی بپردازد آیا این راه حل مشکل اقتصادی مردم فلک زده ایران است ؟آیا این برنامه ، عامل به راه انداختن چرخش اقتصادی مملکت است؟در تمام کشورهای مرفه جهان با پول دادن ـ رفاه ایجاد نکرده اند بلکه با خدمات مستقیم و غیرمستقیم و ایجاد شغل و تحصیلات رایگان توانسته اند برای مردم رفاه بیاوند .اما کروبی در این دوره نیزعده بسياری از روشنفکران ناپايدار را به خود جذب کرده است . مهدی کروبی مانند ميرحسين موسوی وديگران ـ بارها اعلام نموده است که به ولايت فقيه و به رهبری خامنه ائی اعتقاد کامل دارد و هميشه آماده است از اوامر ايشان اطاعت نمايد.مجلس ششم که می رفت قانون آزادی های مطبوعات را به تصويب برساند اما خامنه ائی در تبانی با مهدی کروبی که آنموقع رئيس مجلس ششم بود باارسال يک« حکم حکومتی« جلوی به تصويب رساندن آن لايحه را با توطئه ورزی و همکاری مهدی کروبی گرفتند.آری همين مهدی کروبی که اينک بلبل زبانی می کند هم اينک نيز آماده است از فرامين« حکم حکومتی« اطاعت نمايد و رای مردم را به زير پا بگذارد وتنها خواسته های غير قانونی ولی قفيه را به اجراء بگذارد. - گوشه ای از نامه ۲۹ بهمن ۶۷ کروبی به آیت الله منتظری:
"«شما همیشه در برخورد با مسئولان و مقامات قضایی از عفو زندانیان گروهکی سخن میگویید و آزادی آنان را میخواهید. با وجود آن که بارها برای شما ثابت شده است که بسیاری از آنان به سبب اصرار و پافشاری شما مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند و با شناسایی بیشتر از پاسداران و بسیجیان دست به آدمکشی و ترور زده و خون عزیزان ما را ریختند. لیکن هرگز این گونه رویدادهاد در موضع شما در پشتییبانی از زندانیانگروهکی تغییری پدید نیاورده است". خاطرات آیتالله منتظری، پیوست شماره ۱۶۷، ج۲،ص۱۲۵۲«
ازآنجائی که آقای مهدی کروبی لر است ، گاهی اوقات حرفهای بی تعارف وپوست کنده ائی را بر زبان می آورد که راست گوئی از خصوصیات مردم لر به شمارمی آید. چندی پیش نامبرده چنین گفته بود" اگر انقلاب در ایران به وقوع نمی پیوست آقای خامنه ائی حد اکثر رئیس یک مسجد می شدند"خبرنامه گویا" !!
چرا همین آقای کروبی اینک مجبور شده است تا از رئیس یک مسجد اطاعت نماید و اورا در برابر همه مردم و منتقدان و متخصصان و فرهیتختگان ارجح و اصلح می داند ،مگر خامنه ائی که حداکثر می توانست قبل از انقلاب رئیس یک مسجد باشد به کدام درجه و اعتباری رسیده است که نظر او برهمه مردم ایران برتری یافته است؟مگر غیر از این هست که این نظام عقب افتاده با قانون اساسی ارتجاعیش هست که دست های خامنه ائی را با قدرت نظامی و امنیتی اینگونه باز گذاشته است تا هرگونه بی قانونی را به اجراء بگذارد ؟ پاسخ بسیار روشن است ،چون کروبی در سیستم و نظام ولایت فقیه باید به دلخواه رهبر فکر و عمل نماید.
چگونه مهدی کروبی با اعتقاد به حکم حکومتی می خواهد تغییرات و اصلاحاتی را انجام دهد، در حالی که ولی فقیه هر لحظه با یک حکم حکومتی می تواند همه تغییرات پیشنهادی روئیس جمهوررا ملغی نماید و آنگاه مهدی کروبی مجبور به اطاعت است.پس می بینیم وعده شیرین دادن بسیار آسان است تا آرای مردم را به خود جذب کرد اما عملی کردن همه وعده های شیرین با ساختار استثنائی حکومت ارتجاعی اسلامی در ایران غیر ممکن است! اين چندمين بار است که کروبی به نيروهای اصلاح طلب بی مهری می کند تا خود را بهتر نشان دهد.بار اول کروبی بعنوان رئيس مجلس شورای اسلامی" حکم حکومتی من در آوری" ولی فقيه را در صحن مجلس واجب الاجرا ومشروع نمود و بار دیگر در سالهای گذشته نيز برای حفظ موقعيت خويش و اجازه تائيده يافتن از جانب ولی فقيه وشورای نگهبان جهت شرکت در انتخابات دوره هشتم مجلس اسلامی به اشاره ولی فقيه به اصلاح طلبان تاخت تا پيشاپيش چهره اصلاح طلبان را ورشکسته وبی اهميت جلوه دهد اما خود را نزد رهبر معتمد نشان دهد.
سئوال تاگس اشپیگل از مهدی کروبی : بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۵ شما، آیتالله خامنهای را متهم کردید که پیروزیتان را به سرقت برده است. آیا این بار و در انتخابات آینده انتظار رفتار بیطرفانه بیشتری از مسئولین دارید؟ ...« پاسخ مهدی گروبی نمیخواهم درباره گذشته صحبت کنم. دوران ریاست جمهوری احمدینژاد به زودی به پایان میرسد. در آن زمان عامل تقلب در انتخابات، وزارت کشور بود و نه رهبر مذهبی. ما در دوران سختی به سر میبریم و الان هم نمیگویم که اوضاع بهتر خواهد شد. احمدی نژاد دستگاه دولت را در اختیار دارد، اما ما میخواهیم که از حق خود دفاع کنیم.«
وقتی مرحوم امیرعباس هویدا نخست وزیر نظام پیشین که توسط همین حکومت اسلامی به محاکمه کشیده میشد ، آنموقع امیر عباس هویدا به درستی در پاسخ رئیس دادگاه بی عدالت اسلامی گفته بود :مرا محاکمه نکنید بلکه سیستم حکومتی گذشته را محاکمه نمائید، چرا که من معلول آن سیستم هستم ! او در ادامه گفت : ناکارائی من تنها غفلت شخص نخست وزیر نبود بلکه نظام به بی کفایتی دچار گشته بود! هوید ا با این سخنانش بر نکته بسیار اساسی دست گذاشت اما هنوز رجال سیاسی و بخش وسیعی از روشنفکران ما منطق اورا یا جدی نگرفته اند یا تاکنون نفهمیده اند .اینک نیز نباید تنها دولت محمود احمدی نژاد را به همه فجایع شکل گرفته کشور پاسخگو نمود بلکه سیستم و رهبر را باید مسئول دانست.نیروهای اصلاح طلب حکومتی اینک می خواهند به زیر چتر حمایتی همان رهبری بروند که احمدی نژاد مدت چهار سال در سایه حمایت او قرار داشت که در همینجا باید به قدرت طلبی نیروهای موسوم به اصلاح طلبی مظنون شد نه به صداقت کشور داری و مردم دوستی آنها؟ اصلاح طلبان در همان هشت سالی که بر سرکار بودند چه شا خه گلی بر سرمردم زدند که اینک می خواهند بزنند؟اگر در آن دوره می گفتند که رهبر مانع همه کارها بود اینک نیز همان رهبر بر سرکار است و آنها باید بازهم به همان رهبر کرنش بکنند!
محسن رضائی عامل سرکوب و ادامه جنگ ایران وعراق که در مدت هشت سال فرماندهی بی کفایت بر سپاه پاسداران ،تنها به نیات ارتجاعی رژیم اسلامی خدمت کرده است و همیشه خواستار نفوذ و صدور انقلاب اسلامی به منطقه خاورمیانه بوده است و اینک نیز تحت تعقیب پلیس بین الملل قرار دارد و در جامعه ایران از هیچ گونه محبوبیتی برخوردار نیست.در همین روزها محسن رضائی در تبلیغات انتخاباتی خود از اینکه مرزهای جمهوری اسلامی ایران به لبنان رسیده است ،افتخار می کند و آنرا دستاوردی تاریخی تلقی می نماید اما همین پیشروی باعث هراس اعراب و اتحاد آنها علیه جمهوری اسلامی گردیده است!
در مورد احمدی نژاد که دیگر جائی برای گفتگو نمانده است ، لا اقل در چهار سال گذشته بسیار گفته و نوشته شده است. احمدی نژاد عین رژیم اسلامی است و یکی از رهروان واقعی آیت الله خمینی می باشد. مشکل کنونی جامعه ایران وعده های دورغین موسوی و کروبی است که بر فرض پیروزی و رسیدن به مقام ریاست جمهوری با سدهای گوناگون مجلس شورای اسلامی که از اکثریت اصولگرا تشکیل یافته و شورای نگهبان اقتدار گرا و انحصار طلب و ولی فقیه مستبد روبرو خواهند بود . همگان خوب بیاد داریم که در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی ،همه ناله های او از عدم همکاری مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان حکایت می کرد.خاتمی حتی در دوره دوم ریاست جمهوری خود که از حمایت نمایند گان مجلس شورای اسلامی اصلاح طلب برخوردار بود نیز نتوانست هیچیک از وعده های خود را به اجراء بگذارد وآنموقع اعلام نمود که هر 9 روز با بحران هائی که نیروهای خود سر بوجود می آورد روبرو است و تنها 10% درصد از قدرت در اختیار او است و خاتمی به عبارت دیگر خاطر نشان نمود که او تنها یک تدارک چی بیشتر نیست.مرحوم مهندس بازگان نیز پس از انقلاب از نیروهای خود سر که در سایه حکومت اسلامی نوپا قرار داشتن تحت عنوان دولت در دولت انتقاد اساسی می نمود که عاقبت با توطئه گروگان گیری سفارت امریکا از دولت موقت استعفاء داد. سئوال اساسی در اینجاست آنها علیرغم سدهای گوناگون در برابر خویش چگونه می خواهند بر پیمانهای خود با مردم صادق بمانند و برنامه های خود را پیش ببرند.از هم اکنون روشن و آشکار است که همه برنامه ها ی به ظاهر مترقی کاندیداهای اصلاح طلبی ،یکی پس از دیگر پذیرفته نخواهد شد.آیا موسوی و کروبی از سدهائی که در برابر شان صف آرائی کرده اند بی خبرند؟ با وجود قانون اساسی رژیم اسلامی که مبتنی بر بی قانونی تنظیم شده است ، آیا هنوز راه و چاره ائی برای بازگشت به قانونگرائی در جامعه را باز گذاشته است؟ شاه در قانون اساسی مشروطه یک مقام تشریفاتی محسوب می شد اما مقام ولی فقیه در قانون اساسی مطلقه جمهوری اساسی یک مقام تام الاختیار در همه امور تلقی می گردد و صدور احکام حکومتی یکی پس از دیگری از جانب ولی فقیه در 30 ساله گذشته که بر فراز همه قوانیون صورت می پذیرد خود نشانه ائی از قدرت بی حد و مرز ولی فقیه می باشد. هرچقدر قانون اساسی دوره مشروطیت که در دوره پهلوی هیچگاه به درستی اجراء و پیاده نشد ، اما آن قانون اساسی همواره امکان قانون گرائی را در جامعه باز گذاشته بود اما قانون اساسی جمهوری اسلامی طبق قوانین اسلامی ، سرکوب آزادی های مردم را رسمی و قانونی نموده است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید