پیشگفتار :
تاکنون تحلیلگران تشکل های چپ در ایران را از زوایا و جوانب مختلف مورد ارزیابی قرار داده اند. آنالیزورهایِ چپ اندیش هم در آسیب شناسی تشکل متبوع خود و هم دیگر تشکل های هموند یا غیرهموند را نیز بررسی کرده اند، ولی ابعاد آن واکاوی نشده است، تا مورد پردازش قرارگیرند. بلادرنگ پرسشی خلجان ذهن می شود، که چه ابعادی از آسیب شناسی مغفول مانده است؟ تعجب نکنید، این وجه فراموش شده، مقوله گرایش در سازمان های چپ است. متاسفانه در آسیب شناسی جریان چپ ایران، جای پای ارزیابی ورود و نفوذ در تشکل های به ویژه چپ خالی است. چون تاکنون بر این مسئله تدقیق نشده و اگر هم شده است، علنی نبوده است، تا خروجی آن در دسترس علاقمندان جنبش چپ قرار گیرد. اینک این قلم جسارت پیشه کرده، تا مبحث ورود در برخی از تشکل های چپ را به ارزیابی بنشیند، تا از طریق آشکارسازی تبعات این ورود از مجاری مختلف و خطرات آن را برشمرد. بنابراین می کوشد، تا مبحث نفوذ را چه از ناحیه ارگانهای امنیتی رژیم قبل و بعد انقلاب 57 و یا نفوذ بواسطه عناصر دیگر تشکل های همسو، که ممکن است، هموند یا غیرهموند باشند را عنوان کند.
عمده ترین مسئولیت سازمان های چپ ایران، نفوذ اجتماعی جهت جلب و جذب هوادار است، تا از طریق هواداران اصول بنیادین سیاست خود را به پیکر جامعه برساند. در حقیقت، بعید است که هر سازمان سیاسی قادر باشد، بدون نفوذ اجتماعی یا حمایت مردمی کاری از پیش ببرد. بنابراین نفوذ در اقشار و لایه های اجتماع امری غیرقابل انکار، ولی الزامی ست. بدین خاطر است، که یکی از مفاهیم سیاسی که سالهاست در ادبیات سیاسی احزاب و سازمان های چپ ایران کاربرد فراوانی داشته، مقوله نفوذ است، که توسط نیروهای نفوذگر در عمق مواضع سازمان های سیاسی نفوذپذیر اعمال شده و میشود. از این منظر وقتی از نفوذ سخن به میان میآید، منظور این است که عناصری از جرگه رقیب و یا اردوی دشمن قصد دارند، به تشکیلات نفوذ کنند. مصادیق نفوذ نشان می دهد، تاکنون بیشترین سابقه نفوذ توسط ارگان ئهادهای امنیتی حاکمیت ها بوده ست، که جهت حذف فیزیکی عناصر شاخص تا فروپاشاندن تشکیلات بکار گرفته شده است.
بعد از کلی گوئی باید به تشکل مشخص چپ نفوذ پذیر پرداخت، بدین خاطر این موضوع را از حزب جوان چپ ایران آغاز می کنم. نفوذی که گرچه مبنای نظری – سیاسی ندارد، و صرفا تاثیرپذیری نظری – سیاسی این حزب جوان از تشکل یا تشکلهای نفوذ گر نیست، بلکه گرایش در سطوح مختلف این حزب می باشد. آیا منطقی ست، در برابر این خطر سکوت اختیار کرد؟ بدون تردید سکوت، بستری می سازد، تا سبب انتقال سریع آسیب ناشی از نفوذ گر، به پیکر و حیثیت تشکل نفوذپذیر شود. بنابراین حزب چپ ایران را متوجه این نکته می کنم. نکته ای که این حزب نیز هرگز نباید از کنار آن بی تفاوت بگذرد.
از آنجا که حزب چپ ایران قصد دستیابی به موقعیت یک گروه مرجع در داخل کشور را دارد، تا از زمره مهمترین سرمایه اجتماعی مردم ایران به شمار آید، بدن خاطر نیز ناچار است، تا ازرهگذر آن در میان اقشار مختلف جامعه ایران اعتبار و مقبولیت سیاسی کسب کند، پس بدون شک می تواند هدف نفوذگر واقع شود، تا در روند از قبل تعیین شده، ناخواسته به ورطه انفعال کشیده شود. همچنین در چنین وضعیتی نفوذگر خیلی سریع انفعال را به مخاطبین تشکیلات نفوذپذیر یعنی حزب چپ انتقال می دهد، و پس از ابتلا به انفعال می تواند، بر سیاست و تصمیمات آن تأثیر بگذارد.
دوستان تصور کنید، اگرچه تصور کردنشان سخت است، که حزب چپ ایران از ناحیه چه تشکلِ و از سوی کدام جریان در معرض خطر نفوذ قرار گرفته است. در تورق کتاب نفوذ، به بخش پرحجم نفوذگری سازمان مجاهدین خلق می رسیم، که همیشه به شکل ها و صُور مختلف انجام شده و تجلی بارز مادی آن را در تظاهر انفعال عناصر آن تحت عنوان تقیه، تنفر از سازمان یا تواب و ... قابل استناد است. به طور مثال اینان از آخر 57 تا سال 60، مشغول جاسوسی و جمعآوری اطلاعات از ارگانهای
حساس نظامی – اداری و بعضا قضائی – امنیتی و همچنین از سازمان های سیاسی بوده و هنوزهستند. بنابراین فعلا بحث تاریخچه نفوذ سازمان مجاهدین خلق در نهادهای حاکمیتی مطرح نیست، و بحث نفوذ در تشکل چپ مورد نظر است.
سیاست نفوذ ضمن به انفعال کشاندن تشکیلات به موازات آن قادر است، لطمات زیادی به حیثیت سیاسی تشکل نفوذپذیر بزند. بنابراین دوستان حزب چپ ایران باید متوجه شوند، که عنصر نفوذ گر چگونه تشکلی را به نقطه موردنظر خود می رساند. کاملا مشخص است، عنصر نفوذگر از یک سو تلاش میکند، با بزرگ نمایی توانمندیهای خود بر ذهن مجموعه هدف تأثیر گذاشته، تا قدرت هژمونیک خود را به رخ تشکل نفوذپذیر بکشاند. از سوی دیگر با بزرگ نمایی ضعفها و ناتواناییهای تشکل نفوذ پذیر و همچنین کوچک شمردن بضاعت نظری - سیاسی و کم توانیهایش، خودباوری مجموعه تشکیلات نفوذ پذیر را متزلزل کند. بدون تردید حاصل چنین کنشی مرعوب سازی، انفعال و القای ناتوانی به تشکل نفوذپذیر خواهد بود که در نهایت به فروپاشیدن انسجام و شیرازه تشکیلات می انجامد.
در واقع سازمان مجاهد ین خلق هنوز هم سازمان یافته ترین اپوزوسیون جمهوری اسلامی است، و کماکان یکی از فعالیتهایش، اعزام نفوذیهای خود به منظور به دام انداختن عنصری از تشکل نفوذ پذ یر می باشد. گمان بر این است که سازمان مجاهدین خلق با توجه به پیشینه نفوذ، با توجه به گرایش ها بر سر راه حزب چپ ایران تله گذاری کرده است. زیرا سازمان مزبور در صدد تصرف عرصه اپوزوسیون می باشد، و در راه اجرائی کردن نقش هژمونیک، از تشکل های جوان و کم تجربه استفاده می کند. حزب چپ ایران باید ابتدا به ساکن، لطمات و ضربات ناشی از نفوذ ساواک در سازمان های چپ را مرور کند، نفوذهایی نظیر عباسعلی شهریاری در حزب توده و معمای سیروس نهاوندی که چگونه از بی تجربگی و ناآرامی سازمان های هدف، نهایت استفاده را بردند، تا شاید سازماندهی مبارزه توسط جریان چپ را متوقف کنند.
امروز نیز سازمان مجاهدین خلق درصدد برآمده، نفوذ را بواسطه بی تجربگی و سیاست تندروانه حزب چپ کلید بزند.
دوستان حزب چپ ایران باید از یاد نبرند، چونکه حزبی دگرستیز نیستند، ولی صرف آن دلیلی ندارد، تاوان سنگین دگرپذیری را متقبل شوند، تا سرانجام در تارو پود نفوذ گرفتار شوند.
بیم آن می رود، دوستان حزب چپ ایران از هشدار قلم به پرهیز از اهداف نفوذ مخرب سازمان مجاهدین رنجیده خاطر شوند، و تحت تاثیر شور گسترده کردن حزب جوان خود ارتباط با مجاهدین را نفوذ ندانند، و آن را از منظر اتحاد و یا صُور دیگر وحدت متصور شوند. این رویکرد نیز زمانی ساده لوحانه نمی شود که بدانند، سیاست یعنی دانستن اینکه چه کسی می بَرد، چه می بَرد، چه موقع می بَرد، چگونه می بَرد، و کجا می بَرد.
مهرزاد وطن آبادی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
این یک قانون برای احزاب دنیا بوده وهست.
سالام
هرجمعی که بعنوان گروه،حزب،جریان
فکری دردنیا تشکیل شده ،برای کسب امتیاز در قدرت شروع به جمع آوری
اطلاعات توسط اعضای خودکرده،
واگرکسی بخواهد این موضوع رامنکر
شوددروغ میگوید..
دراین احزاب حتی افراد بتنهایی تک فروشی اطلاعات کنند،
یا رهبرانش با دیگراحزاب برای کسب
امتیاز ازدولتها دست به اطلاعات فروشی میزنند.
متاسفانه درکشورهای دیکتاتورزده ودیکتاتور پرور اطلاعات فروشی و حتی آدم فروشی از ابتدایی ترین وظیفه احزاب واعضای احزاب بوده است.
احزابی همچون حزب توده وپان ایرانیستها،بخاطر اینکه نطفه شان توسط روس وغرب بسته شده،
این کار وظیفه شان بوده است.
درگروه های دیگر کمتر این اتفاق می افتاد،
مجاهدین خلق بعلت تند روی به هر دولتی مثل صدام،اسرائیل، امریکا،غرب
اطلاعات فروشی کرده اند.
اگربخواهند،باحزب چپ ایران ،ادغام شوند،اصلا جای شکی نیست،
اختلاف اینها ایدئولوژی کاذب بوده ،
که در دیگر تفکرات بسیارهم بهم نزدیک
هستند،زمینه آن هم وجود دارد.
ولی باید بدانند ،
که دیگر گروه های مناطق درون ایران
خود تشکیلات سنتی منطقه تشکیل
داده وانهارا به درون خود راه نخواهدبود.
افرادشناخته شده باند مافیایی کمیته
مرکزی این دو همچون کف دست بر
آنان شناخته شده هستند.
افکار صدسال پیش مجاهدین وحزب
چپ که دراین سایت هم قلم فرسایی میکنند،
جز نفرت آفرینی وظیفه دیگری از
خود نشان نداده اند.
پس باید گفت،خواست کنونی ملت وملل درون ایران بازخواست این دو فرق ریشه ایی وساختاری درنگاه به داخل ایران وسیاست منطقه ایی و جهانی دارند.
.ممدحکمت.
جاسوسها و ارتش سایبری آخوندی هم با اداره سایتهای هم جنس بازی در کشورهای اسکاندیناوی از هر فرصتی استفاده میکنند تا به اپوزیسیون ضد آخوندی تهمت بزنند، البته بعد از اینکه خودشان بیش از بیست سال در درون ایران پاچه خوار آخوندهای لواطکار بودند.
جاسوسی چپ برای نظام
اشاره به جاسوسی مجاهدین البته تازه گی ندارد و از همان آغاز سال 57 با نفوذ در دستگاه اداری نظام آغاز شد. دینی بودن این سازمان به مراتب کار جاسوسی را راحت ترمیکرد.
در همان سال 58 سازمان مجاهدین موفق شدباجاسوسی مبلغ 200 ملیون دلار از بانک ملی ایران سرقت کند. در خارج از کشور از مخالفان نظام جاسوسی میکردند و دست به سرقت نامه های رسیده از صندوق پست میزدند.
در مقابل حزب توده و فدائیان خلق از دیگر سازمانها جاسوسی مینمودند، هرچند این جاسوسی تحت عنوان مبارزه با امپریالیسم انجام میگشت.
یکی ازدست آورد های حزب توده با نفوذ به درون نظامیان بود که مشهوره کودتای نوژه بود.
حزب توده با این جاسوسی صدها تن از نظامیان ایرانی را که مخالف حکومت آخوندی بودند، به دست جلادان اسلامی سپرد. چندی بعد نظام اقدام به دستگیری رهبری حزب توده کردند که جاسوسان نظام حزب را زیرنظر داشتند.
حزب توده خود اعتراف کرده است، که مخالفان نظام رابه جمهوری اسلامی معرفی میکند و بسیاری از دانشجویان ایرانی از جمله پیروان سازمان پیکار قربانی این وظیفه انقلابی حزب
توده شدند. شعار معروف توده ای چماقدار پیوندتان مبارک ناشی از همین اصل جاسوسی برای نظام منحوس بیگانه پرست اسلامی بود.
این کار جاسوسی هنوزدر دستور کار سازمانهای چپ ودینی قرار دارد. نفوذ و منحرف کردن مسیر کارمبارزاتی مردم چه در ایران ویا برون مرز، هدف جاسوسان نظام وصد البته با کمک چپ انجام میگیرد.
درجریان جنبش مهسا شاهد بودیم جاسوسان چگونه مسیر شعار ها را به الفاظ زشت تبدیل میکردند و مقالات چپ باتخریب ذهن مردم را به جنبش بدگمان میکردند.
با این وضع اسفبار و جاسوسی های پلید نظام اسلامی وچپ مجاهدین خلق آزادی در ایران زنده نخواهد شد.
به نظرم حزب به مسیرهای…
به نظرم حزب به مسیرهای رادیکالیزه شدن و سرنگونی طلبی محض حتی همراه با خشونت پیش رود که نگاه نویسنده مطلب تحلیلی بر این رویداد می باشد و به نظر درست است
اگر درست باشد...
نمی دانم نویسنده محترم مقاله چه نشانه ای از نفوذ و جاسوس بازی مجاهدین در حزب مورد اشاره دیده است، اما هر سازمان و تشکل و فردی که به مجاهدین نزدیک شود خود را در معرض آسیب های نفوذی گری و جاسوس بازی قرار داده است و زمانی به خود خواهد آمد که دست حریف پر است و دست او خالی است ومجبور به تسلیم شدن به شانتاز های مجاهدین و باج دادن به آن هاست در حالی که نه آبرویی در این طرف برایش باقی مانده و نه امکان خلاص شدن از شانتاژ ها را دارد و باید با خواری و ذلت و نکبتی که مجاهدین بر او تحمیل خواهند کرد بسازد و بسوزد.
کاملا مجاهدین و روش های کثیف شانتاژ آن ها را می شناسم که این را می گویم.
/3 نقطه.
.............................
لنین دالرحمه میگفت: واژه نفوذ، عملی است توطئه گرانه و انقلابیون اخلاقگرا مخالف هر گون توطئه چینی هستند.
سازمان مجاهدین طبق گفته رفیق مارکس در ایران ریشه اجتماعی تاریخی فرهنگی دارد و با اراده گرایی ولنتاریستی نمیتوان آنرا بایکوت و ایزوله نمود. بایدکلاهتان را بالا بیندازید اگر مجاهدین بعد از آخوندها جامعه بی طبقه توحیدی را عملی نکنند.
طبق شعار رفقای حزب ترازنوین، تشکیل جبهه متحد خلق علیه دیکتاتوری شاه و شیخ و امپریالیسم حدود یک قرن سابقه دارد و حرف و بحث جدیدی نیست.
افزودن دیدگاه جدید