داستان این فیلم که هم مصاحبههای تاریخی فالاچی را بازسازی میکند و هم به زندگی خصوص او میپردازد، در سال ۲۰۰۰ و در ییلاقهای اطراف فلورانس آغاز میشود.
یک دانشجوی دورۀ دکترا به نام لیزا به سراغ فالاچی بازنشسته و بیمار (با بازی ویتوریا پوچینی) میرود تا به او در آرشیو کردن نوشتهها و مصاحبههایش کمک کند. بعد از این ملاقات، در فلاشبکهای متعدد، فالاچی گذشتهاش را برای لیزا بازگو میکند.
Image copyrightImage caption
فیلم تقریباً از سفر فالاچی به هند برای نوشتن دربارۀ وضعیت زنان آن کشور در سال ۱۹۶۱ جان میگیرد و بعد از آن سفرهای او به پاکستان و ویتنام را تصویر میکند.
بخش دراماتیک فیلم با سفر قهرمان به یونان برای مصاحبه با الکساندروس پاناگولیس شکل میگیرد که در طی آن فالاچی با این چریک چپ رابطۀ عاشقانۀ نافرجامی را آغاز میکند. این رابطه، بخش عمدهای از فیلم را به خود اختصاص میدهد تا آن جایی که پاناگولیس، که با دیکتاتوری نظامی در یونان مبارزه میکند، در سانحه مشکوک تصادف کشته میشود، تصادفی که به نظر فالاچی یک قتل برنامهریزی شده است.
زندگی پاناگولیس را همین تلویزیون RAI که تهیهکنندۀ "اوریانا"ست در سال ۱۹۸۰ به یک فیلم ۲۲۰ دقیقهای تبدیل کرد. این شبکه که علاقه خاصی به ساخت زندگینامۀ چهرههای مشهور دارد، پیش از این زندگی ثریا اسفندیاری، دومین همسر محمدرضا شاه پهلوی، را هم به مجموعهای تلویزیونی تبدیل کرده بود.
این ترکیب تاریخ، زندگینامه و رومانس که منتقد "هالیوود ریپورتر" آن را کاری ضعیف و نه چندان در خور شهرت فالاچی خوانده، به ریشههای فکری و فرهنگی این نویسنده و روزنامهنگار بیپروا که مصاحبههایش بیشتر شبیه بازجویی بودند اشاره نمیکند.
باید گفت حتی تصویر گذرای فالاچی در فیلم آخر آندری وایدا، "والسا، مردی از امید"، در انتقال تکنیکهای تهاجمی فالاچی به مراتب موفقتر است.
Image copyrightImage caption
فیلم با عدم اشاره به بخشهای مهمی از زندگی فالاچی به اثری بیش از حد محتاط و حتی خنثی تبدیل شده. مثلاً اشارهای به "خشم و غرور" نمیشود، کتاب پرفروشی که فالاچی بعد از وقایع یازده سپتامبر نوشت و در آن آشکارا مخالفتش با اسلام را اعلام کرد و از خطر اسلامی شدن اروپا گفت.
این قسمت در فیلم تصویر نشده و فقط نشان داده میشود که فالاچی بعد از دیدن تصاویر خبری حمله به برجهای دوقلو در روز یازدهم سپتامبر دوباره پشت ماشین تایپش میرود و شروع به نوشتن میکند. به عبارت دیگر، رخداد سیاسی مهم دیگری او را از بازنشستگی بیرون میآورد.
مصاحبه با آیتالله خمینی
یکی از مصاحبههای مشهور فالاچی که در فیلم بازآفرینی شده، گفتگوی او با روحالله خمینی در قم است.
Image copyrightImage caption
فیلم با دقت بسیار کمی این بخش را بازسازی کرده و ایرادهای تاریخی یا فنی متعددی به آن راه پیدا کرده است. البته میشود حدس زد که بخشی از این ایرادها هم به خاطر عدم اجازۀ فیلمبرداری در ایران و هم به خاطر تمایل برای سینماییتر کردن داستان هستند.
مثلاً اینکه پاسدارها در حضور آیتالله خمینی، چفیههایشان را مثل کردها دور سرشان پیچیدهاند و یا این که تقریباً تمام زنان محلی در خیابانها با روبنده راه میروند نسبتی با واقعیت ندارد. ایران مثل کشوری عربی تصویر شده که در آن قم درختان نخل فراوان دارد. در ادامه، نه فقط موسیقی این بخش از فیلم عربی است، بلکه مساجد فیلم و معماری آنها هم متعلق به دنیای دیگری است.
علاوه بر اینها، مثل بیشتر فیلمهای ساخته شده در این سالها، معدود جاهایی که شخصیتها فارسی حرف میزنند، به سختی میشود فارسی حرف زدنشان را فهمید، حتی با این که بازیگر نقش مترجم فالاچی یک ایرانی متولد رم به نام حسین طاهری است.
اما این سکانس چند ایراد اساسیتر هم دارد. مثلاً فالاچی را مجبور میکنند با مترجمش عقد موقت بکند که در هیچ جای دیگری به آن اشاره نشده و به احتمال خیلی زیاد از اساس غلط است.
بعدتر، وقتی فالاچی آیتالله خمینی را متهم میکند که خودش به یک دیکتاتور و یک شاه تازه تبدیل شده، مترجم حاضر از ترجمه این بخش خودداری میکند. فالاچی عصبانی میشود و همان حرفها را به انگلیسی تکرار میکند.
این بار آیتالله خمینی، انگار که انگلیسی بداند، متوجه منظور او میشود و پاسخ میدهد. فیلم از این هم فراتر میرود و کمی بعد وقتی فالاچی دربارۀ به زور چادر بر سر زنان کردن سوال میکند، ناگهان آیتالله خمینی به راحتی با زبان فرانسه پاسخ او را میدهد. (هیچکس، حتی طرفداران آیتالله خمینی هم هرگز اشاره نکردهاند که او به جز فارسی و عربی زبان دیگری میدانسته است.)
__________________________________________________________________________________
فالاچی در سال ۱۹۲۹ در فلورانس به دنیا آمد. نوجوان بود که در جریان جنگ جهانی دوم به جنبش ضد فاشیستی ایتالیا پیوست. سپس به عنوان خبرنگار جنگی شهرت یافت و مصاحبههای جنجال برانگیز او بر این شهرت افزود.
Image copyrightiImage caption
نام او در ایران در پی مصاحبهاش با شاه سابق ایران و سپس با آیت الله خمینی بیش از پیش مطرح شد.
برای گفتوگو با آیتالله خمینی که در ابتدای انقلاب ایران انجام شد، به او گفته شد که باید چادر بر سر داشته باشد، اما در میانه مصاحبه فالاچی به حجاب اجباری اعتراض کرد.
آیت الله خمینی در پاسخ به او گفته بود که "این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند." فالاچی میگوید که پس از این گفتهها به اعتراض حجاب از سر بر داشت که در واکنش، آیتالله خمینی از اتاق خارج شد.
___________________________________________________________________________________
Image copyrightImage caption
این که مصاحبه فالاچی با شاه در فیلم نشان داده نشده – که حضورش میتوانست دگرگونیهای سیاسی یک دوره ده ساله را روشنتر کند – خودش میتواند نوعی عدم امانتداری تاریخی با تقلیل و حذف قلمداد شود. این مصاحبه که به خاطر اظهارات شاه وقت ایران دربارۀ زنان، بارها توسط جمهوری اسلامی نقل شده در مجموعه تلویزیونی "معمای شاه"، محصول سیمای جمهوری اسلامی، بازسازی شده است.
به نظر میرسد هر کس آن بخشی از تاریخ را بازسازی میکند که با منافع و دیدگاه او سازگاری داشته باشد.
اما اگر این نکتهها را در نظر نگیریم، "اوریانا" فیلمی است سرگرم کننده دربارۀ چهرهای تاریخی که نه تنها هیچ ادعای سیاسیای ندارد، بلکه فیلمی است دست به عصا که از موضوعات حساس، مثل نظر فالاچی دربارۀ اسلام، آگاهانه دوری میجوید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید