رفتن به محتوای اصلی

باز هم در باره دین و سیاست

باز هم در باره دین و سیاست

 

چرا کاربران این سایت؛ بخصوص از بعد از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در ایران که منجر به یک جنبش خودجوش مردمی شد؛ تا این اندازه به مذهب اسلام ګیر داده اند و مخالفت با آن شدت پیدا کرده است؟ البته این حالت کم و بیش در تمام رسانه های مجازی و مردم داخل و خارج از ایران نیز در حال ګسترش است. این سوال برای خودم که یکی از این افراد بوده ام؛ پیش آمده است و به خود میګویم: مګر نه این است که باید به عقاید دیګران احترام ګذاشت و انتخاب مذهب را حق یک شهروند دانست؟ آیا بایستی این عمل خودم را حمل بر تندروی، بی منطقی، ناآګاهی، بی احترامی و حتک حرمت به حریم دیګران بنمایم؟

این موضوع بیشتر زمانی به ذهنم فشار آورد که مطلب درج در سایت تحت عنوان «برای سهیلا،بی پناه ترین ایرانی» را خواندم و میرفت تا صبر و تحملم به پایان برسد و به اسلام و حکومتیانش آن ګویم که تا بحال نیز نګفته بودم. از شما چه پنهان که از این قوانین ضد زن در اسلام و رژیم فقاهتی چنان متنفرم که همینقدرش کافی است تا کل اسلام را در ذهنم خراب و نابود نماید. در این دوران، رشد آګاهی ها به آن میزان است که تبعیض در بین انسانها مطلفا پذیرفتنی نیست. چه برسد به اینکه تبعیضات در یک مملکت جنبه قانونی نیز پیدا کند.

بالطبع وقتی که من به یک موضوع و مطلب متضادی در زندګی فردی و جمعی خودم برخورد میکنم ریشه یابی و دنبال میکنم که اشکال کار از کجاست. و وقتی که درمیآبم ریشه تمامی مشکلات، عقب ماندګی و ظلم و جور و جنایتی که در مملکت ما به میلیون ها انسان مثل سهیلا میرود از وجود یک حکومت با عقیده اسلامی است، بدنبالش میروم تا پیدا کنم که این چطور عقیده ایست که بجای اینکه راه ګشای جامعه باشد، چنین سد و راهبندان عظیمی در جهت پیشرفت مردم ایجاد نموده و سلب آزادی مردم را بطور مطلق کرده است. و اینکه چرا تا به این اندازه اقتصاد جامعه را مختل و فساد و فحشا را ګسترش داده است. سیاست خارجی و داخلی حکومت به حدی رکود داشته است که بدون شک حکایت از عدم آګاهی سیاسی و اجتماعی سیاستمداران این مملکت مینماید. از رییس جمهوری که تا این اندازه خرافاتی و از بینش سیاسی تهی باشد که به ظهور یک موجود تخیلی بنام امام زمان برای نجات مملکت دل ببندد دیګر چه انتظاری میشود داشت؟!

وقتی که به پیشرفت و ترقی در ممالک دیګر غبطه میخورم میبینیم که آنها حق دارند که از ما بطور غیر مقایسه ای پیشتر باشند، چرا که مذهبیونشان سرشان به عبادتشان ګرم است و مملکت داری را به متخصصین این کار سپرده اند. اما در مملکت ما از بعد از حمله اعراب در ۱۴۰۰سال پیش یا حکومت خلفا و فقها زندګی و آرامش را بر مردم حرام نموده و یا در هر شرایطی اینها به نوعی نفوذ در زندګی خصوصی و اجتماعی مردم داشته اند و با ترویج خرافات و عقاید بسیار عقب افتاده و غیر متمدنانشان باعث خصارات و صدمات زیادی شد ه اند.

چطور میشود که انسان این عدم تعادل را ببیند و سکوت پیشه کند و عکس العمل نشان ندهد؟ خمینی خودش میدانست که مملکت داری از عهده یک مشت ملای حوزه ای بر نمیآید. برای همین بود که ګفت: من پس از پیروزی به حوزه میروم. اما قدرت چیزی نبود که او و اطرافیانش را بر سر پیمانشان استوار نګهدارد. اکنون نیز بازماندګانش تا سر حد نابودی مملکت ما پیش رفتند و از تجاوز به نوامیس و برباد دادن حق و حقوق مردم ایران نیز ابایی ندارند.

آنها خودشان میګویند که همه این جنایت ها را بنا بر دستور اسلام و آیه های قرآن میکنند. آنوقت از امثال من انتظار میرود که زبان در دهان قفل کنم و خناق بګیرم و نګویم که دشمن من ایرانی بیش از هرچیز اسلام است؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید