رفتن به محتوای اصلی

بیست و چهارساعت در خواب و بیداری (2)

بیست و چهارساعت در خواب و بیداری (2)

خانمها و آقایان و ملائک ، معرفی میکنم : دکتر محمود احمدی نژاد ، رئیس جمهور منتخب ولایت و برگزیده نظم نوین !

با بیان همین یک جمله ناگهان سکوت مرگباری برکل بارگاه باریتعالی حاکم شد . الله کف کرده بود و بقیه کفشان بریده بود . خدا نگاهی به هیکل محمودی انداخت و با خودش فکر میکرد که این پدیده اینجا چه غلطی میکنه ؟ الان که وقتش نیست ؟ و محمودی که انگار ذهن خالق خودش رو خونده باشه ...سریع جواب داد : ولی ببخشید من هنوز سقط نشدم من الان در حال خواب دیدن هستم و همه شماها در حیاط خلوت ذهن من ول هستید !

همهمه عجیبی بین آن جماعت بیشمار پیچید و بعد منتطر ماندند تا الله نظر بدهد . ولی خدا ساکت بود و هیچ کلمه ایی نگفت . یعنی ذهنش درگیر بود و مرتب با خودش زمزمه میکرد که : ریدی با این خلقتت !

کمی قبل : دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور برگزیده ولایت و منتخب نظم نوین ، شب قبل با عیال مربوطه جناق شکونده بود و بعدش هم پرخوری کرده بود . پس خواب دید که سقط شده و راهی بارگاه الله است ! توی راه هم محمودی هی فکر میکرد که حالا چرا توی سالگرد انتخابات باید من سقط بشم و یا خواب سقط شدن ببینم ؟ ولی مثل همیشه عقلش به جایی نرسید !

کمی بعد : یکی از آن جانوران و پدیده های کمیاب ، بعد از مراسم معارفه محمودی ، با احتیاط به احمدی نژاد نزدیک شد و گفت : اصول دین و فروع دین و امامان اول تا آخر و پیامبرت را معرفی کن !

محمودی به فکر فرو رفت و با خودش گفت : احتمالا این سوالات شب اول قبر است طرف هم یا نیکر است یا منکر! بعد با خودش فکر کرد : ولی من که هنوز نمردم من فقط خواب میبینم . با این همه افکار، حواسش بود که باید سریع جواب بدهد والا تا شب آخر قبر معطل میماند . جواب احمدی نژاد به سوالات ترتیب نداشت او گفت : محمد رسول الله پیامبر من است که ادامه رسالتش به من واگذار شده است و من و چند نفر دیگه....

سوال کننده حرف محمودی رو قطع کرد و با لبخندی رضایت بخش گفت : دمت گرم محمودی . خوشم اومد که خیلی با هوشی . از کجا سریع منو شناختی ؟ محمودی تقریبا کفش برید و با تعجب پرسید : یا رسول الله خودتی ؟ محمد جواب داد : آره که خودمم چطور مگه ؟ محمودی گفت : ولی آخه چرا اینطوری شدی ؟ محمد جواب داد : من همیشه همین ریختی بودم . الان هم بیخودی وقت بقیه و ما رو نگیر . شرایط و قوانین این دنیا با اون دنیا خیلی فرق میکنه و باید اساسی توجیه بشی !

محمد : اولا که خوش اومدی . روی ما و تمام اجداد ما را رو سفید کردی . الان چند وقتیه که من دست بالا دارم و حسابی برای عیسی و موسی و بقیه رجز میخونم ....ان الشانئک الهوالبطر....از این حرفا

دوما چند دقیقه ایی وقت داریم که با هم اختلاط کنیم فعلا دادگاه باری تعالی توش مونده که با تو چیکار کنه پس تا تصمیم بگیرن و بیان ببرنت یه گزارش بده تا ببینیم در زمین چه خبره !

احمدی نژاد : به جان مملی و هرچی عزیز داری ...اوضاع هم خوبه و هم بده ! اول از خوباش برات بگم . فعلا با اون تاکتیکای توپی که تا حالا زدیم پشتمون قرصه . نامه های اوباما به خامنه ایی .....جواز سرکوب مردم....سخنرانی خودم تو سازمان ملل....ضیافت شام هم دادم ....اعدام کردم مثل آب خوردن ....نه تنها کسی جیک نزد تازه وکیلی راد هم پس دادند !

محمد : آره دیگه...اسلام یعنی همین ! اون یارو وکیلی راد رو در جریان هستم خودم هم اینجا با عیسی مذاکراتی کرده بودم عیسی میگفت : اصلا نگران نباشید فقط باید کمی صبر کنید ظاهر قانون رو باید حفظ کرد والا ما که با شما از این حرفا نداریم ....! خب از بقیه اش بگو...از جنبش سبز چه خبر ؟....!

احمدی نژاد : اونم وضع خوبی داره . بزنم به تخته تا حالا خیلی ها سبز شدن . با چند تا سربند و مچ بند سبز...چنان گذاشتیم یه عده رو سرکار...که هنوز متوجه نشدند چقدر چپوندیم ؟ البته عمو اوباما هم خیلی کمک کرد تمام لجستیک این بازیها با حسین آقا بود . بعضی وقتا کل کل میکنیم اونا هی تحریم تحریم میکنن و هی از گزینه های روی میز و زیر میز میگن .....ما هم الکی از اتم غنی شده میگیم اونا هم همیشه نشون میدن که خیلی نگرانند حالا نگران چی ...؟ خودمونم نمیدونیم . ولی باید فقط نشون بدن ! کی به کیه ؟ ولی مجموعا با هم متعادل هستیم .

کیا رستمی و مخملباف رو فرستادیم به کن....عوضش پناهی رو گذاشتیم تو دانشگاه اوین ، به ژولییت هم گفتیم چند قطره اشگ برای پناهی بریز تا کسی شک نکنه...شیرین عبادی و شریعتمداری رو با هم چفت کردیم رفتند به دادگاه و بعد از دادگاه شیرین رفت خارج و جایزه فصلی گرفت.....کلا تقسیم کار خوبیه ! جایزه و نورافکن و تبلیغات و سکولاریسم سبز و ازادی وکیلی راد و حمایت از برو بچ قدیم خودمون که حالا اصلاح طلب شدن....همه این موارد با حسین جون اوباماست !

ما هم در داخل بخش شلاق و اعدام و تجاوز و شکنجه و تولید اصلاح طلب و احکام تعزیری واسه کارچاق کنا... و این موارد رو تو دستمون داریم و کارا خوب پیش میره !

خبر بد یا قسمت بد قضیه هم اینه که ، کارای مردم اصلا حساب و کتاب نداره . همه نگرانیم که نکنه یه دفعه بزنن فک مکو بیارن پائین !

محمد : زبونتو گاز بگیر و ناامید نباش که ما همه با هم هستیم . خب دیگه مامورا دارن میان و من باید برم .

مامور مربوطه جلوی احمدی نژاد رسید و گفت : من همین الان از دادگاه میام . باریتعالی خودش هم گیج بود و نتونست راجع به تو تصمیم بگیره که بالاخره جهنمی هستی با بهشتی ؟ بنابراین با وساطت همه امامها قرار شد به اختیار خودت واگذار بشه که جهنم رو دوست داری یا بهشت رو ؟ ولی چون ذهنت هیچ تصویری از جایی نداره و همیشه آکبند بوده ، پس به حکم باریتعالی قرار شد اول همه چیز رو ببینی و چک کنی بعد تصمیم بگیری . تو باید نصف روز در جهنم زندگی کنی و نصف روز در بهشت . روز بعد هر تصمیمی گرفتی همان انجام خواهد شد !

احمدی نژاد قبول کرد و سوار بر بالهای جبرئیل شد و جبرئیل با سرعت محمودی رو به جهنم رسوند . در جهنم که باز شد محمودی با صحنه جالبی روبرو شد . فضایی سر سبز و زیبا که وسطش انواع امکانات تفریحی سالم و ناسالم چیده شده بود دور تا دورش ساختمانهای بزرگ و مجلل...کمی پائینتر وال استریت و شعبه میلتون فریدمن و یه عالمه دانشگاه ...و بسیاری از دوستان قدیم و جدید که مشغول بازی و تفریح و خوشگذرانی بودند . خلخالی ، خمینی ، هیتلر ، ریگان ، کاشانی ، استالین ، شیخ فضل الله نوری و .....خلاصه انبوهی موجودات ریز و درشت دیگر، که همه با اشتیاق محمودی رو دوره کردند و استقبال گرمی ازش به عمل اومد . میلتون فریدمن با یه حلقه گل بزرگ به استقبال اومد و حلقه گل رو به گردن محمودی انداخت . خدائیش حلقه گلش از وکیلی راد هم بزرگتر بود و هم سبز سبز !

بعدش هم همه با هم رفتند به زمین چمن و بازی الک دولک و هفت سنگ راه انداختند و حسابی سرگرم و خوش بودند . بعدش هم رفتند به رستوران بزرگ و خوردند و نوشیدند و خلاصه عجب نصف روز با حالی بود . شیطان هم بود و مرتب عرق خجالت رو از پیشونیش پاک می کرد و میگفت : کم اوردم شرمنده ام ...!

با پایان وقت در نیمه های روز ماموران باریتعالی آمدند و محمودی رو به بهشت بردند . در بهشت هم دکتر احمدی نژاد با فضایی صمیمی و جمعی خون گرم روبرو شد . انواع و اقسام کنسرتها و شادی ها ...و خلاصه یه عالمه خوشی دیگه تا آخر شب . آنقدر به محمودی خوش گذشته بود که اصلا نفهمید چطور روز تمام شد و شب چطور خوابش برد !

فردای آن روز ماموران باریتعالی آمدند وبه احمدی نژاد گفتند : آیا تصمیم گرفتی که به بهشت میروی یا به جهنم ؟

محمودی پاسخ داد : راستش من فرق زیادی بین این دو تا ندیدم . ولی چون اکثررفقای قدیمی جهنم بودند پس ترجیح میدم برم جهنم !

بدون هیچ حرف اضافی ماموران محمودی رو سوار بر جبرئیل کردند و جبرئیل هم محمودی را دم درب جهنم تحویل میکائیل داد . دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب نظم نوین و برگزیده ولایت فقیه ، وقتی وارد جهنم شد با صحنه عجیبی مواجه شد . خودش را دربیابانی خشک و سوزان و بی آب و علف دید . آتش از همه جا زبانه میکشید انواع و اقسام دیگهای آب جوش و نعره های رفقا ! همه چیز با دیروز تفاوت داشت . حتی چهره دوستان دیروزی با قیافه های عصبی و لباسهای پاره و تنهای زخمی و کثیف.....

دکتر محمود احمدی نژاد با تعجب ار مامور جهنم پرسید : ولی روز قبل اینجا منظره دیگه ایی بود . فضای سبز ، ناهار خوشمزه ، زمین بازی ، دسته گل.....! اینجا چه خبره ؟

مامور جهنم با خنده پاسخ داد : آحه دیروز اینجا انتخابات بود.....ولی امروز همه رای دادند !!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید