رفتن به محتوای اصلی

خاطرات زندان تیف . قسمت 16

خاطرات زندان تیف . قسمت 16

روز یکشنبه 15 ژانویه، 2 نفر دیگر از زندانیان اقدام به خودکشی کردند. اوضاع روحی زندانیان با هر فشاری بدتر می شد. روز پنجشنبه 16 فوریه، دو نفر دیگر به ایران مسترد شدند. روز دوشنبه 20 فوریه مصاحبه ی ویدئو یی با UN آغاز شد. مصاحبه کنندگان به صراحت می گفتند که تضمینی نیست که متن این مصاحبه ها به جایی درز کند. البته روشن بود که تیف، زندان ارتش آمریکا و زیر تیغ آن بود. هر مصاحبه حدود 4 ساعت به درازا می کشید و بیشتر شبیه بازجویی بود با پرسشهایی مانند: چرا به سازمان پیوستی؟ چرا از سازمان جدا شدی؟ چرا به ایران نمی روی؟ چرا خوشحال نیستی؟ چراگوزیدی؟و بالاخره یک پرسش کلیدی و آن اینکه نظرت در باره ی جنگ مسلحانه چیست؟

در اواخر اسفند، دو روز توفان شن و خاک داشتیم که باعث قطع مصاحبه ها شد. در گرماگرم مصاحبه ها اخبار را هم دنبال می کردیم. احمدی نژاد خبر تکمیل چرخه ی سوخت هسته ای را اعلام کرد و 2 شیشه اورانیوم که توسط دختری در مستراح غنی شده بود را به امام رضا هدیه کرد!

در اواخر آوریل، مصاحبه ها به پایان رسید و گفتند تا دو هفته ی دیگر پاسخ می دهند. در همان روزها، شماری از نظامیان بلغارستان در زندان تیف به کمک ارتش آمریکا آمدند. نیروهای آمریکایی برای آموزش نیروهای بلغاری، فشار به زندانیان را افزایش دادند. برای نمونه شماری از زندانیان را به سلول انفرادی فرستادند تا بلغاریها یاد بگیرند!

روز سه شنبه دوم ماه می ، 2 نفر دیگر از زندانیان راهی ایران شدند. یکی از این دو نفر همسر "آرام گفتاری" بود."آرام گفتاری" در سال 76 به مجاهدین پیوست. دو سال پس از پیوستن آرام و همسرش به سازمان، آرام در ماموریتی با ماموران وزارت اطلاعات درگیر و در تهران کشته شد. در تشکیلات از "آرام" به عنوان یک قهرمان یاد می کردند. و حالا همسر او که نمونه ای از یک عنصر اجتماعی بود و بنا به جبر عاطفی در تشکیلات مانده بود، پس از 8 سال سردرگمی در میان مجاهدین و بنا به گفته ی خودش به خاطر فرزندشان تصمیم می گیرد که از مجاهدین خارج شود. مجاهدین به او 50 دلار دادند تا خرج فرزندش کند. زندانیان تیف از راز این 50 دلار سر در نیاوردند. بنابراین عده ای دست به دست هم دادند و مبلغی نزدیک به هفت هزار دلار برایش جمع کردند. همسر آرام هم ضمن تشکر گفت: "آن پنجاه دلار را برای مجاهدین پس می فرستم تاآلترناتیو دچار تنگی نفس نشود!" ما که تعجب نکردیم!چون مجاهدین سالیان است که کاری با عنصراجتماعی ندارند! راه به قدرت رسیدن ازنظرمجاهدین قلاب شدن به بالای هرحاکمییتی است! !فرقی هم نمیکند چه کسی و کجا؟!خمینی.../صدام.../امریکا/.....

روز چهارشنبه 17 می، UN پاسخ مصاحبه ها را اعلام کرد. از مجموع 190 زندانی حدود 20 نفر واجد شرایط پناهندگی شناخته نشدند. در واقع همه ی کسانی که مبارزه ی مسلحانه با رژیم را تایید کرده بودند به دلیل "خشونت طلب" بودن توسط UN رد صلاحیت شدند. نفرات رد شده، روز پنجشنبه 18 می، درخواست بازنگری خود را دادند. روز یکشنبه 21 می، نامه ای از UN به دستمان دادند که در آن وضع حقوقی پناهندگان را توضیح داده بودند:" سازمان ملل قادر به حمایت از پناهندگان نیست و با دولت آمریکا توافق کرده تا وقتی که در عراق هستند زیر نظر ارتش آمریکا و در زندان تیف بمانند". بنابراین سازمان ملل نهادی بود که پیش برنده ی سیاستهای پنتاگون و سیا شده بود. ادامه ی حبس ما در برزخ تیف به خاطر ناتوانی سازمان ملل نبود؛ از نتایج توافق سازمان ملل با دولت آمریکا بود.

روز چهارشنبه 24 می ، زندانیان در یک نشست ویدئویی با آقای "هاوشاولن"، نماینده ی سازمان ملل شرکت کردند. او در این دیدار به روشنی گفت: مشکل شما این است که چون پیش از این، عضو یک سازمان "تروریستی" بوده اید، خروج شما از عراق بدون کمک آمریکا شدنی نیست."شاوهاولن" هم شده بود سخنگوی کاخ سفید و پنتاگون. سرهنگ ارتش آمریکا نماینده ی UN شده بود. ما هم تروریست بودیم، زیرا از مجاهدین جدا شده بودیم! "مریم رجوی" و رهبران مجاهدین هم در فاکس نیوز و پاریس و لندن آزاد بودند و آزادیخواه! به راستی که شگفتا!

اینها افکاری بود که هر روز در ذهن زندانیان تیف می گذشت. و اینکه آیا برای چیزهایی که هیچ وجود ندارند زنده ایم؟ وارث ارزشهایی هستیم که هنوز زاده نشده اند یا واژه هایی که یکسره به خیانت آلوده اند؟ دست کم باید تلاش کنیم تا فرق میان ابله خالص و اصیل را از ابله ناخالص بازشناسیم! "من تروریست هستم؛ آن یکی سیاهپوست است و آن دیگری هم کمونیست." خلاصه اینکه در هر زمان ایسمی لازم است برای پوشاندن حماقت کسانی که نباید به ذهنشان برسد شکم گرسنه را با گندم باید سیر کرد و نه با انبوهی از حماقتهای تاریخی.

گزمه های آمریکایی، تا نیمه های ماه ژوئن سرگرم ساخت زندانی جدید و بزرگتر بودند؛ زندانی با حفاظهای امنیتی بیشتر، خاکریزهای بلندتر و 5 لایه سیم خاردار. هوا داغ بود، همراه با بادهای سوزنده و گرد و خاک تند. با پوست و گوشتمان معنای بردگی در عصر نظم نوین را حس می کردیم. خرابیهای همیشگی و آگاهانه ی ژنراتور برق هم همچنان ادامه داشت.

جام جهانی فوتبال 2006 آغاز شده بود. فرمانده ی القاعده در عراق کشته شد. غرب بسته ی پیشنهادی برای رژیم ایران فرستاد. "اکبر گنجی" پس از آزادی، از ایران خارج و خیلی زود به عنوان شهروند افتخاری فلورانس شناخته شد. نخستین جلسه ی شورای تازه کار حقوق بشر سازمان ملل تشکیل شد." سعید مرتضوی" هم در آن شرکت کرد! شرکت او در آن جلسه مهر تاییدی بود بر جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی. این، همان ذات و گوهر کاپیتالیزم است که در روزگار تلخ و ناهنجار ما، انسانیت را هم به صلیب می کشید. روز یکشنبه 9 جولای ، نماینده ی محلی UN، سرهنگ "نورمن" از ارتش آمریکا برای 16 تن از نفرات مردودی تیف، پاسخ مثبت آورد...................

ادامه دارد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید