رفتن به محتوای اصلی

اسارتی بوسعت سیاره زمین

اسارتی بوسعت سیاره زمین

هر چقدر که زمان پیش میرود در زمینه های زیست محیطی ، اقصادی و انسانی هشدارها و پیش بینی های کارشناسان بیطرف در ارتباط با آینده بشریت و حتی سیاره ای که در آن نقشی بیش از یک مهمان را در آن ندارد ملموس تر میشود و فقط میتوان امیدوار بود که این پیش بینی ها تحقق پیدا نکنند و یا آن فرجام نابودکننده را در پی نداشته باشند .

این پروسه ویرانگردر حالی رخ میدهد که اکثریت خاموش انسانها متوجه سرعت و مسیر فاجعه نیستند و اگر هم هستند این عده نمیخواهند نقشی را در این رایطه بعهده بگیرند.

با اینکه جهان با شتابی باور نکردنی بسوی اختلال و نابسامانی در عرصه های مختلف رهسپار است که در فاجعه آمیز بودن آن نمیتوان تردید داشت و دیگر عقب گردی در آن و حتی بازگشت به نقطه صفر هم ممکن نخواهد بود .

این ارزیابی بدبینانه نتیجه دید منفی این کارشناسان نیست بلکه دلایلی بسیار روشن و بدیعی موجودند که در این رابطه دلایل چنان گویا هستند که نیازی به تکرار آنها نیست در اینجا تنها به دست اندرکاران این روند که جهان را به اسارت گرفته و آنرا به چنین مرحله ای سوق داده اند اشاره خواهد شد .

البته این بی مسئولیتی نسبت به حوادث محیط پیرامون گویا به مانند امور دیگر چنان گلوبالی شده است که مقاومت در برابر آن نیز نه امکان پذیر است و نه چاره ساز است. اما در ارتباط با بی مسئولیتی انسانها نسبت به سرنوشت غمبار همنوعان خود که دیگر سخن گفتن از آن هم دارد دیر میشود دایره تاثیر خود را از حیطه انسانها فراتر نموده و به محدوده دیگر زی حیات شامل گشته و سرانجام به گهواره انسان که زمین باشد رسیده است و علیرغم همه اینها انسان سخت اندیش حتی در صدد شنیدن فجایعی که خود مسبب آن بوده است نیست.

مثلا در نظر بگیرید در ایران خودمان نیز از منظری دیگر ، حداقل از زمان مشروطیت تاکنون وزن سنگین مبارزه و مدرن سازی بر شانه های نحیف یک بخش قلیلی از جامعه فشار خود را متوجه ساخته است فشاری که جامعه را از روند طییعی خود بخاطر پاکسازی و تصفیه های باور نکردنی پی در پی آگاهترین ترین بخش آن ، دچار ضایعات جبران ناپذیری ساخته است چرا که این گروه قلیل پیشرو در نبردی نابرابر در بی تفاوتی و نظارت دیگران زیر جرخهای ماشین حکومتهای خشن و تمامیت خواه علیرغم جانفشانی های غیر قابل تصور له شده اند و هر زمان با گرفتن لقبی از حاکمان و حامیان جهانی آنها سرنوشت غم انگیز و غیر انسانی را متحمل گشته اند ، جاسوس ، تجزیه طلب ، ملحد ، عامل دشمن و غیره از این اتهامات واهی بوده است که مدام تکرار شده است ومتاسفانه بخشی از این جنایتهای روا رفته بر این گروه پیشرو اما اندک ولی مصمم جامعه بدلیل بی تفاوتی جامعه بوده و هنوز هم چنین هست.

عین این روند بی تفاوتی با کمی تفاوت در سطح جهان نیز در حال رخ دادن است و تقلای چند درصد اندک مسئولیت پذیر نیز در تغییر مسیر کنونی جهان چندان موثر نبوده است هر چند از پای نشستن هم عین بزانو در آمدن خواهد بود که این تسلیم شدن بدون نبرد با اهریمن تلقی خواهد شد و بدترین نوع انتخاب میتواند باشد با اینکه عده ای بر این باور فرصت طلبانه هستند که نظاره گر بودن یعنی سلب مسئولیت نمودن از خود است که چنین نیست نظاره گر بودن بر زشتیها ، خود میتواند بنوعی همدستی غبر مستقیم با عاملان زشتیها باشد .

با عطف به این رفتار بخشی از جوامع و آدمیان ، همیشه یک سئوال بیش از هر سئوالی در طول تاریخ برای آدمی برجسته تر بوده است ریشه و عاملان این زشتیها و نابودی فرسایشی چیست و سرچشمه آن کجاست ؟ دلیل اینکه آدمی این همه فجایح نسبت به همنوعان خود و محیط خود روا میدارد چسیت ؟

با نگاهی به تاریخ بشریت میتوان دید که هم در ایران و هم در جهان سرنخ تمام فجایع و رنجهای انسانها به یک آدرس بسیار دقیق ختم میشود که سه عناصر بسیار قدرتمند و شناخته شده سرشاخه اصلی رمز و راز فجایح بشری محسوب میشوند : ایدولوژی ، مذهب و سرمایه.

روند غم انگیز بشریت را همین سه گروه از درون همین مجموعه بشری دست اندرکارند و هنوز هم حاملان آن بدون کوچکترین عبرتی از گذشته نفرت انگیز و غیر انسانی به رفتار ویرانگر خود ادامه میدهند و موفق شدند روح و روان انسان را نامتعادل ساخته و به اسارت خود درآورند.

از همین سبب نیز دانستن اینکه در هر اختلالی یک دلیلی نهفته است که شناخت دقیق آن منجر به برطرف سازی آن اختلال و از سر راه برداشتن آن به تعادل میتواند بیانجامد از این منظر نیز ریشه یابی و یا حداقل شناخت غده های کشنده بشریت اساسی ترین گام برای پی ریزی جهانی نوین با مشخصات انسانی میباشد از همین نقطه نظر نیز در اینجا سعی شده است بطور فشرده آن غده های بدخیم را که دارد بشریت را از پای در میاورد و در درون اندام بشریت به حیات خود ادامه میدهد با روشنی تمام در معرض نمایش گذاشته شود.

در گذر زمان بخشی از آدمیان که تابع رفتار ناپیراسته خود هستند با عناوین مختلف تحت عنوان سیاستمدار و یا رهبر و نماینده خدا ، قد علم نموده و بشریت را به اسارت خود در آورده اند که اعم این مجموعه را بر اساس سرشاخه های قید شد ه در فوق میتوان در سه شخصیت کلیدی دسته بندی کرد :

یک : پیروان ایدولوژی که دست کمی از مذهب ندارد ( در اینجا منظور فعالان و مبارزانی که برای یک جهان انسانی و عادلانه تلاش میکنند نیست ) زمانی نه چندان دور کشوری یکصدا با ادعای برتری و گل سرسبد نژاد خود در بین سایر نژادها بوده اند و دنیا را فقط بخاطر این باور پوچ دوبار به ویرانی سوق دادند و هنوز هم جهان از عوارض روحی و مادی آن رنج میبرد که هیتلر و رهروانش از چنین مجموعه ای بودند و یا سیاستمدارانی که بزرگترین کشور دنیا را به زندان ساکنانش تبدیل ساختند و میلیونها انسان را در مدت کوتاه سر به نیست کردند که اردوگاههای اجباری کار در شوروی و کامبوج پل پوتی از نمونه های بارز این قبیل افراد محسوب میشوند که نتیجه تبدیل برنامه سیاسی به ایدولوژی میباشد که میبایست از تبدیل این روند به ایدولوژی مقدس گونه و جزمی گرایانه هراس داست و یا اگر برنامه سیاسی و احزاب براساس هویت نژادی شکل بگیرند میتوان مطمعن بود که حاملان این تفکر به تسویه نژادی هم اعتقاد دارند و نژاد پرستان بالقوه آینده هستند .

دو : عده ای در مقاطع گوناگون سربرداشته و اعلام نمودند که آنان مجریان و نمایندگان حقیقی و بلاواسطه خداوند در کره زمین هستند و بشارت آنان آخرین و کاملترین دستورات برای بشریت میباشد و دیگران گمراهانی بیش نیستند که نابودی گمراهان در دستور کار اینان قرار دارد که نمونه آخر آن رژیمهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران و طالبان و امثالهم میباشند .

سه : سوپر سرمایه داران که آمالی بغیر از کسب سود و ثروت بهر بهایی که باشد ندارند و از همه مهمتر بخدمت گرفتن سیاستمداران و مذهبیون در راستای اهداف میباشد که بنا به مقتضای زمان و مکان به اجماع میرسند و یا باز بنا به همان دلایل به نبرد باهم میپردازند که در هر دو حالت قربانیان آن بشریت میباشد..

این سه گروه ویرانگر در طول تاریخ همیشه حضور داشته اند و رفتار مخرب اینان تا به امروز نیز ادامه دارد ، اینان آرامش و آزاد اندیشیدن را از بشریت را سلب نموده و خلایق را با فریب و شستشوی مغزی نتنها دنباله رو خود نموده اند بلکه جهان را به اسارت گرفتند. خطرناکی این گروهها از این جهت امروز ملموس شده است که اینان در همکاری با یکدیگر به نقطه مشترکی رسیده اند و بشریت را از هرگونه راهکار متمدنانه محروم میسازند همکاری و اجماع این سه گروه را میتوان در ایران و در سطح جهان مشاهد نمود .

کنترل بشریت را اینان چنان ماهرانه سازمان داده و پیش میبرند که تحول اساسی درشرایط فعلی را ناممکن ساخته و باتلاق موجود را عمیق تر میسازند و فاجعه زمانی به اوج خود میرسد که این سه دسته برهبری عنصر سرمایه ، پنجه های قدرتمند خود را با توسل به اهرمهای مدرن ، بشریت را در اقصی نقاط جهان به بی تفاوتی سوق داده و مخالفان اندک خو درا ترسانده و از میدان بدر میکنند . در بررسی تاریخ و حوادث اتفاق افتاده از قبیل جنگ ، درگیریهای نژادی و مذهبی ، تجاوز ، انهدام مخالفان ، و فاصله غبر انسانی طبقاتی ، فقر و تبعیض جنسیتی و غیره ردپای این سه گروه پیداست که همه موارد فوق علیرغم اینکه با دلایل منحرف کننده تحقق می یابند اما انسان و محیط او ابزاری بیش برای اینان نیست .

احتمالا با توجه به داده های بالا و کنار رفتن پرده فریب در بخشی از انسانهاست که ریزش جهانی احزاب و خلوت شدن دکان نهادهای مذهبی آغاز شده است که نتیجه آگاهی بخشی از آنان میباشد و سوی دیگر روی آوردن بخش آگاه جوامع به سازمانهای اجتماعی از نتیجه طبیعی عصر حاضر میباشد که بیانگر یک واقعیت است اینکه توده ها با سلب اعتماد از گروه های سه گانه فوق در حال این تجربه هستند که اداره و مدیریت ، نه تنها باید مشارکتی باشد بلکه میبایست تهی از ایدولوژی ، مذهب و سرمایه باشد که اهرمی هستند در دستان کسانی که همیشه برای تحقق امیال خود از آن استفاده کردند جایگزین ساختن تخصص در عرصه مدیریت و جامعه بجای ایدیولوژی ، مذهب و سرمایه روندی است که دیر یا زود شروع خواهد شد .

گواه روشن برای دلایل فوق چنان هم پیچیده نیست و حتی نگاه سطحی به پیرامون خود بازتاب گفته های بالاست. تنها امری که شاید پاسخ یافتن به آن سخت باشد این است این ویرانگران که وحشت آفرین هم هستند بعد از سوق دادن بشریت تا مرحله اضمحلال ، چه اهداف دیگری را پیش پای خود خواهند گذاشت ؟

و با کدام ابزاری دیگر خود را ارضا خواهند ساخت ؟

لازم است دانسته شود که ریشه تمام رفتارهای این سه گروه با تمام دلایلی که آنها ارایه میکنند به یک نقطه مشترک ختم میشود آن شاه کلید این رفتارهاست که قدرت نام دارد و خود قدرت نیز بیانگر تمام حقایق نیست قدرت برنده ترین و کامل ترین ابزاری است برای ارضای تمایلات ذاتی آدمی که با پدیدار شدن گلوبالیزاسیون مگانیسم آن تغییر شکل داده در عین حال خود را بسیار عریان ساخته است در نظر داشته باشیم که جهانی شدن محصول جبری زمان است که با تاثیرات متفاوت در مکانهای متفاوت و جنبه های متضاد که میبایستی جنبه های غیر انسانی آنرا بی امان زیر نقد برد وجنبه های مثبت آنرا هر چه بیشتر برجسته کرد .

بی مناسبت نخواهد بود که مثالی را اشاره کنم سالها پیش نمیدانم کجا خواندم که جامعه شناسان با قبیله ای آشنا شده اند که پدیده عجیب و باورنکردنی در آن مرسوم بوده است موضوع از این قرار است که افراد این قبیله با بدنیا آمدن هر بچه ای ، دچار یاس و ماتم میشوند و مراسمی مانند عزاداری براه انداخته و گریه و تاسف خود را بنمایش میگذارند و وقتی کسی می میرد در مرگ او بجای سوگواری ، شادی و رقص و مراسم پایکوبی براه می اندازند امری که برخلاف تمام سنتهای رایج جوامع بشری میباشد . وقتی جامعه شناسان خواستند به دلایل این رفتار بیگانه پی ببرند متوجه شدند که جهان بینی و فلسفه این قبیله بظاهر عقب مانده برای رفتار خود چنان بر منطقی قوی استوار است که جامعه شناسان را نیز متحیر ساخت چونکه افراد قبیله خیلی ساده چیزی را بیان کردند که در حقیقت بیان کننده اوضاع جهان آدمی بود آنان بدرستی توضیح دادند که با تولد هر بچه ای میتوانیم تجسم کنیم که در مسیر و مراحل زندگی ، چه رنجهایی که او باید تحمل کند و چه جدالهایی که باید پشت سر بگذارد تا بتواند موجودیت خود را حفظ کند و تلاشی جانفرسا که هر قدم آن رقم زدن آخرین پرده این نمایش غم انگیز که مرگ است میباشد و شادی این قبیله برای مرگ افراد نیز در اصل پایانی بر رنجهای اوست که این حکایت بیانگر جهان آدمی در محیط آدمی حداقل در شرایط کنونی است .

مثلا تصور کنید فردی کتابی مینویسد و این حق بدیعی و اولیه نویسنده است که افکار خود بازتاب دهد حالا در این میان افرادی موجودند که مدعی هستند آنان موظف هستند بهردلیلی که باشد حق تصمیم گیری دارند که این کتاب چاپ بشود یانه ؟ یعنی انسانی چون خود نویسنده که انسانی دیگر با دیدگاه دیگر است و قاعدتا تفاوتی نباید باهم داشته باشند و شاید هم فرد تصمیم گیرنده از نظر انسانی و فکری در مرتبه پست تری هم باشد اما صرفا با اتکا به جاگیری در یکی از شخصیتهای سه گانه بالا ، بخود اجاز میدهد موجودیت فرد دیگری را رقم بزند و حتی اگر بخواهم این مثال را در محدوده جدی تر محک بزنیم اشاره به افرادی است که میگویند ما انسانی هستیم چون دیگران و چون شما و هیچ فرقی هم در خوردن و پس آوردن آن هم باهم نداریم و میخواهیم صاحب فرهنگ و زبان خود باشیم حتی اگر این زبان بصورت اصوات و فرم بدوی آن ادا میشود و حتی اگر این فرهنگ فرهنگ شبانی باشد ، اما در مقابل عده ای مدعی میشوند ، نه ، چنین نکنید چون فرهنگ و زبان ما اصلا از ابتدا به ساکن عسلی بوده و فرهنگ و زبان شما عسل ما را دچار ضایعات خواهد کرد دلیلی که چون دلایل دیگر برای توجیه بکار میآید تا اسارت تداوم یابد هر چند که توجیهی مسخره هم هست در مورد ادیان نیز چنین روندی حاکم است یعنی هر دینی و پیروان آن خود را نماینده راستین خدا دانسته و دیگر ادیان را منحرف میداند و همین دیدگاه راه را برای ددیهای هزاران ساله باز میکند .

این قبیل برتری طلبی ها در جای جای این سیاره زیبا اما با آدمیانی تجاوزگر موجود است و چنین است که انسان با اینچنین بودن خود حتی به جهنم خدایان نیز نیازی ندارد چرا که جهنم با موجودیت خود انسان به تحقق پیوسته است در حالی که باید پرسیده شود ای جوهره اهریمن و ای نماد پلیدیها که خود را انسان و بالاتر از دیگران و دانا و اشرف مخلوقات میدانی ، چه کسی چنین حقی را به شما داده است ؟

مبنای انسانی و حقوقی این امتیاز از چه چیزی ناشی میشود ؟

جواب این خواهد بود که این افراد به یکی از اهریمنانی تعلق دارند که در بالا قید شده است.

باید دید که آیا روزی فرا خواهد رسید ؟

که انسان پرسشی را بدور از تاثیرات توجیه گونه این سه گروه از خود کند که اینهمه سلاحهای گوناگون که تولیدات آن بی وقفه ادامه دارد و حتی بیشتر هم میشود و این همه سازمانهای نظامی ، پلیسی و مخفی که کنترل جوامع را سازماندهی میکنند و شب و روز دست اندرکار طرحهای مخوف خود برای بشریت هستند برای چیست ؟

آیا اساسا موجودیت موجودی بنام آدم یک اختلال در ساختمان پروسه تکامل بوده است ؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید