رفتن به محتوای اصلی

انتخابات ۸۸: عزای جمهوری اسلامي

انتخابات ۸۸: عزای جمهوری اسلامي

مضحکه "انتخابات" ۸۸، يعني تعيين يک نفر از ميان سران حکومت دزدان و جنايتکاران بعنوان رئيس جمهور، دارد به مراحل حساس نزديک ميشود. اين انتخابات از جنبه هاي مختلفي با قبليها متفاوت است و براي کل حکومت به يک معضل مهم و در واقع به عزاي جمهوري اسلامي تبدل شده است. گرچه معضل کنوني رژيم تا روز مضحکه تماما روي از سر گذراندن انتخابات و جلوگيري از تکانها و زلزله اجتماعي شديد متمرکز است اما در انتهاي آن، با هر نتيجه اي، جمهوري اسلامي وارد يک دوره جديد شکست و بدبختي و از هم گسيختگي بيشتر ميشود که فرار از آن برايش مقدور نيست. در قطب مقابل نيز، جبهه حزب و توده عظيم مردم کارگر و زحمتکش در ايران، اهميت اين مدت باقيمانده تا روز مضحکه در پيشروي عليه حکومت اسلامي و خراب کردن کل بساط اين انتخابات بر سر رژيم است.

معضلات اساسي حکومت در مورد اين انتخابات اساسا در وضعيتي نهفته است که رژيم را مجموعا در منگنه گذاشته است. مهمترين فاکتور همان قطب حزب و مردم است. جدا از اينکه هر روز به ابعاد تنفر مردم از کل اين حکومت و جنايات آن اضافه ميشود، موقعيت ويژه حزب در ايران و محبوبيت روزافزون کانال جديد و روآوري وسيع مردم بطرف حزب و کلا درک اين واقعيت که حزب کمونيست کارگري دارد بسمت تبديل شدن به بديل سياسي حکومت اسلامي حرکت ميکند باعث شده که رژيم اسلامي هر روز خواب مرگ ببيند. در چنين وضعيتي واضح است که انتخاباتي که از زواياي مختلفي به پايه هاي لرزان رژيم فشار بياورد تبديل به يک معضل و عزاي حکومت ميشود.

اما علاوه بر فاکتور اصلي فوق چه عواملي موجب فشار به اين پايه هاي لرزان است؟ در سطح داخلي، دو عامل مهم يکي وضعيت وخيم اقتصادي و ورشکستگي اقتصاد سرمايه داري ايران و تشديد آن در اثر بحران اقتصادي در جهان و ديگري بالا گرفتن اختلافات درون حکومت و از هم گسيختگي کليه جناحهاي رژيم است. در سطح بين المللي نيز حکومت با معضلات جديدي مواجه شده و مشخصا بدنبال انتخابات آمريکا و سياستهاي جديد اوباما و مساله رابطه با آمريکا و غرب و مسائل حول و حوش آن مشکلات جديدي در مقابل جمهوري اسلامي قرار ميگيرد. مجموعه اين اوضاع جمهوري اسلامي را در وضعيتي بشدت ضعفيتر از قبل مقابل جامعه گذاشته است و از آنجا که انتخابات مجموعه اين معضلات را يکسره مقابل حکومت ميگذارد و خود انتخاب رئيس جمهور چشم اندازي را براي مقابله با اين شرايط جلو جمهوري اسلامي ميگذارد، از اينرو نحوه گذر از اين انتخابات و نتيجه آن براي کل حکومت و هر يک از جناحهاي آن معاني متفاوتي دارد و لذا آنرا به يک مساله جدي در مقابل رژيم تبديل کرده است.

انتخابات در جمهوري اسلامي

انتخابات در جوامع سرمايه داري وسیله اي براي مشروعيت فرد يا نهاد منتخب است و در نتيجه آن تغييري جدي بنفع مردم حاصل نميشود. چند سال يکبار راي مردم را براي انتخاب رئيس جمهور يا نخست وزير يا نمايندگان مجلس ميگيرند و بعد بايد مردم دنبال کارشان بروند، ديگر کسي تا انتخابات بعدي جوابگوي چيزي نيست و تغيير مهمي هم بنفع مردم صورت نميگيرد. مشروعيت يک دولت يا مجلسي را از طريق اين انتخاباتها اعلام ميکنند و سپس بنام مردم هر بلائي خواستند بر سر خود آنان مياورند. بهترين نمونه آن انتخابات آمريکاست که هنوز چهار ماه نگذشته کسي بين اوباما و بوش، بجز رنگ پوست آنها، فرق قابل توجهي قائل نيست. اما عليرغم همه اينها مردم در همان حد که در انتخاباتها شرکت ميکنند تقريبا در سر کار آوردن يکي از احزاب يا افراد کانديد سهم دارند، اگر کسي در انتخابات شرکت نکند مجرم شناخته نميشود و يا از چيزي محروم نميشود، مذهب يا جنسيت کسي حداقل بطور رسمي يا قانوني امتياز يا ضد امتياز نيست، قوانين ناظر بر نهادهاي منتخب و استقلال قواي سه گانه، جدا از بند و بستها و مسائل پنهاني، حداقل در ظاهر معتبر و قابل اتکا هستند و غيره. اما در جمهوري اسلامي اوضاع تماما متفاوت است. انتخابات بمعني واقعي کلمه يک مضحکه است. اولا آزادي احزاب، بجز احزاب حکومتي، وجود ندارد و در نتيجه بيش از ۹۰ درصد جامعه حتي بمعني بورژوائي آن نميتواند در انتخاباتهاي جمهوري اسلامي نمايندگي بشود. ثانيا در جمهوري اسلامي نتنها قوانين عام و بدون تبعيض و بنفع مردم بيمعني است بلکه خيلي از قوانين موجود که بر نهادهاي باصطلاح منتخب بايد ناظر باشد بسادگي کنار گذاشته ميشوند، بي قانوني در جمهوري اسلامي يک امر عادي و زبانزد خود عوامل حکومت است. تنها قوانين "مهم" و قابل اجرا و ناظر به حرکت کل جامعه آنهائي هستند که اساسشان بر اسلام و تماما عليه منافع و خواست توده مردم است. حرف اول و آخر را اسلام ميزند. موجوداتي عجيب بنام آيت الله همه کاره هستند و با يک فتواي آنها هر اتفاقي ميتواند بيفتد. هر امام جمعه و آخوندي که قبل از حکومت اسلامي شغلش خواندن نماز ميت بود در محدوده اي قانون وضع و اجرا ميکند، در همين مجلس اسلامي که "خانه ملت" ناميده ميشود و بر سر انتخاباتهاي آن شش ماه مردم را سر کار ميگذارند لايحه هاي مصوب آن ميتواند با يک فرمان دو جمله اي ولي فقيه به سطل آشغال برود و رفته است. و از آنطرف يک جمعي بنام شوراي نگهبان، تحت عنوان نظارت استصوابي، حتي از ميان عناصر حکومتي که کانديداهاي انتخاباتها هستند عده اي را بدلايل اختلافات جناحي سلب صلاحيت ميکنند، و تکليف "غير خودي"ها نيز البته روشن است. در اين حکومت کافيست زن باشي تا نيمي از حقوقت زير لگد قوانين اسلامي وجمهوري اسلامي له شود، کافيست اعتقادت با اعتقاد اسلاميون حاکم متفاوت باشد و يا بي دين يا بهائي باشي تا مجرم و مفسد في الارض بشوي، و کافيست رابطه جنسي ات "غير شرعي" باشد تا سنگسار بشوي! و... آيا زنان، لامذهبان، همجنسگرايان، معتقدين به مذاهب ديگر، جواناني که قوانين و حکومت اسلامي نميخواهند، يعني همين طيفي که بنا به قوانين اسلامي خود همين حکومت رسما و علنا مجرم و بيحقوق هستند چه کسي را بايد انتخاب کنند؟ کدام انتخابات؟ و بقيه مردم، کساني که زندگيشان تحت حاکميت اين رژيم تباه شده است آيا ميشود از ميان دشمنان خود و دشمنان انسان و انسانيت کسي را انتخاب کنند؟ قطعا نه. اين حکومت فقط نماينده يک اقليت مفتخور و استثمارگر و سرکوبگري است که با اتکا بر ابزارهاي سرکوبش تاکنون سرپا مانده است و هيچکدام اينها نماينده توده مردم شريف نيستند، و لذا انتخاباتهاي اين حکومت نيز چيزي جز يک مضحکه براي رسميت دادن به حضور مرتجع ترين و منفورترين عناصر حکومت در راس ارگانهاي آن نميباشد.

بطور خلاصه، در يک سطح پايه اي، هر حکومتي که هر يک از حقوق اساسي آزادي بيان و آزادي عقيده و آزادي تشکل و اجتماع را نقض کند و يا آنها را تحت هر بهانه اي محدود بکند آنگاه حرف زدن از انتخابات پوچ است. جائيکه داشتن عقيده و ابراز آن نه فقط آزاد نيست بلکه مجازات هم دارد آنگاه صحبت از انتخابات فقط مسخره است. بالاتر اشاره کردم که در جوامع سرمايه داري انتخاباتها تغيير مهمي در زندگي مردم نميدهد، و اين تازه در شرايطي است که در اين کشورها همين حقوق آزادي بيان و عقيده و تحزب وجود دارد و برسميت شناخته ميشوند. اين يعني وجود اين آزاديها براي برابري انسانها و يا امکان تغييرات اساسي در جامعه و بنفع مردم کافي نيست و فاکتورهاي اساسي ديگري تعيين کننده هستند. اما از آنطرف عدم وجود همين حقوق و آزاديها مقوله انتخابات را تماما بيمعني ميکند.

انتخابات و جنگ جناحهاي رژيم

پس از شکست دوخرداد دعواهاي بين گروههاي حکومت در درون جناح راست جدي و نمايانتر شد. دوره خاتمي و مجلس ششم که دولت و اکثريت مجلس در دست جريان دوخرداد بود جناح راست وادار شده بود تا براي مقابله با دوخرداديها اختلافات آن دوره خود را موقتا کنار بگذارند و با ائتلافهائي خود را منسجم کنند، جريان "اصولگرا" يکي از محصولات اين تلاش و اين دوره است. اما شکست فاحش جريان "اصلاحات" و تسخير مجلس هاي هفتم و هشتم توسط جناح راست و بويژه پس از سر کار آمدن احمدي نژاد که نتيجه آن قبضه شدن تمام ارگانهاي حکومت در دست جناح راست بود خود زمينه بالا گرفتن کشمکش بر سر جنگ قدرت در درون اين جناح را تشديد کرد. دلايل واقعي اين موضوع بخاطر اينست که هر کدام از باندها و دار و دسته هاي حکومت اسلامي منافع اقتصادي کلان دارند و هر يک سرشان به نهادهاي عظيم اقتصادي وصل است. تصادم ميان منافع مادي گروههاي دروني اين جناحها خود را در بروز اختلاف بر سر سياستهاي ريز و درشت در عرصه اقتصادي و سياسي و همچنين در عرصه مديريت و دسترسي به امکانات نشان ميدهد. انتخابات هرچقدر از نظر مردم مضحکه و بيربط به آنان است اما براي حکومت خيلي مهم است و مستقيما به مساله حفظ نظام و نيز به منافع باندهاي درون حاکميت مربوط است. جدا از اينکه تغيير رئيس جمهور يا ترکيب مجلس از نظر هر جناحي مساله حفظ نظام و سياستهاي ناظر به آنرا روي ميز ميگذارد، اما در کنار آن امکان دسترسي خيل چپاولگران به امکانات و ثروت جامعه و نوع سياست ناظر به حفظ منافع آنها به مساله اي جدي بدل ميشود و اينها مساله انتخابات را براي حکومت حياتي ميکند و بطور طبيعي هنگام انتخاباتها دعواهاي جناحها بالا ميگيرد.

اما انتخابات اخير ويژگي ديگري نيز دارد. احمدي نژاد فقط يک دور رئيس جمهور بود و اکنون تعويض وي بطور جدي مطرح شده و رقباي سنگين وزني در مقابل او کانديد شده اند. احمدي نژاد خراب کرد و شکست خورد. هم سياستهاي او در مقابل مردم بشکل فاحشي شکست خورد و هم در عرصه سياست خارجي موجب نارضايتي طيف وسيعي از داخل حکومت بود و هم وجوهي از سياستهاي اقتصادي وي در تقابل با منافع طيفهائي از جناح راست قرار گرفت. هنوز نصف دوره رئيس جمهوري احمدي نژاد نگذشته بود که اختلافاتش با مجلس و در همان دوره رياست حداد عادل شروع شد و در مجموع مورد انتقادات زيادي قرار گرفت. برخي از وزراي کابينه او استيضاح شدند، تعدادي استعفا دادند و برخي برکنار شدند و کلا نصف کابينه اش عوض شد. از اينرو حمايت جناح راست از احمدي نژاد براي اين انتخابات تا دو هفته قبل زير سوال بود. اين وضعيت همچنين فرصتي به عناصر و جريانات مرحوم دوخرداد داد تا براي حفظ نظام و منافع خود در مقابل احمدي نژاد دست به تحرکي بزنند و او را مسئول همه مشکلات معرفي کنند و در اين انتخابات شانس خود را امتحان کنند. در نتيجه براي اولين بار در تاريخ انتخاباتهاي رئيس جمهوري در حکومت اسلامي مساله عوض شدن يک رئيس جمهور که فقط يک دوره در قدرت بوده بطور جدي مطرح شده است و اين بنوبه خود يک شکست بزرگ براي احمدي نژاد و کل رژيم اسلامي است. با وجوديکه هنوز حدود شش هفته تا روز انتخابات باقي مانده اما تاکنون آنچه که از دعواي جناحهاي درون حکومت علني شده نشاندهنده شدت و وسعت اين اختلافات در ميان کل جناحها است. اين اختلافات و مسائلي که مطرح شده بسيار زياد و متنوع است، اينجا به چند مورد اشاره ميشود.

- دولت ائتلافي. قبلا در نوشته ديگري درباره انتخابات ۸۸ به بحث دولت وحدت ملي اشاره کرده بودم که ابتدا توسط ناطق نوري مطرح شد و بعد لاريجاني از آن حمايت کرد و مباحث زيادي را حول خود بميان آورد. اين طرح اما هيچ نتيجه عملي نداشت. تقريبا از همان زمان محسن رضائي دبير مجمع تشخيص مصلحت نيز طرحي تحت عنوان دولت ائتلافي مطرح کرد و در بيانيه تشريح اين طرح تاکيد کرد که چون صحنه سياسي ايران فاقد احزاب و رسانه ها و نهادهاي توسعه يافته است لذا دولتها حول محور يک فرد تشکيل ميشوند و از ظرفيت نخبگان استفاده نميشود. بهمين دليل طرح دولت ائتلافي را باين شکل مطرح کرد که چند نفر از نامزدهاي اصولگرايان جمع شوند و از ميان خود يکي را بعنوان رئيس جمهور کانديد کرده و بقيه در کابينه او سهم داشته باشند. اولين نکته مهم در طرح محسن رضائي اينست که در ميان افراد مورد نظر وي که اين دولت ائتلافي را از ميان اصولگرايان تشکيل بدهند احمدي نژاد وجود ندارد و اين يعني عبور از احمدي نژاد. اين طرح باوجوديکه از طرف خود محسن رضائي و اطرافيان او هنوز کاملا منتفي اعلام نشده اما جرياناتي مانند رجا نيوز خاتمه آنرا اعلام کرده اند و شايع است که بدليل ناکام ماندن اين طرح خود محسن رضائي ميخواهد نامزد انتخابات شود.

- خاتمي آمد و رفت. چهار ماه پيش که هنوز فقط کروبي کانديد شده بود و طيف دوخردادي سابق گرد و خاک زيادي بر سر آمدن خاتمي بپا کرده بودند در همان نوشته قبلي اشاره کرده بودم که خاتمي، بخصوص با توجه به حمايت خامنه اي از احمدي نژاد، جربزه آمدن و ايستادن در مقابل احمدي نژاد را ندارد. بالاخره خاتمي کانديد شد اما مدت کوتاهي پس از آمدن موسوي "انصراف" داد و رفت. بنظر ميرسد با توجه به اينکه خود خاتمي قبل از کانديد شدن تاکيد کرده بود او يا موسوي يکيشان خواهد آمد، آمدنش تاکتيکي بود که هنگام رفتن هم هوادارانش را به حمايت از موسوي فرا بخواند، و هم در عين حال خود را از وارد شدن به کشمکش با خامنه اي و جناح راست نجات بدهد.

اما آمدن و رفتن خاتمي باعث بروز اختلاف و نارضايتي در ميان طيفي شد که قرار بود از وي حمايت کنند. غلامحسين کرباسچي دبير کل حزب کارگزاران سازندگي از کروبي حمايت ميکرد و تلاش ميکرد حزب کارگزاران را هم به آن قانع کند، اما شوراي مرکزي کارگزاران سازندگي که قرار بود از خاتمي دفاع کند بدنبال انصراف خاتمي از کروبي حمايت نکرد و همين باعث دلخوري کرباسچي و پيوستن وي به ستاد کروبي شد. کرباسچي جلسه شوراي مرکزي حزبش را بعنوان اعتراض ترک کرده و شايعه تغيير دبير مطرح شده است. علاوه بر اين در همين فاصله کوتاه ميان طيفهاي مختلف موسوم به اصلاحات که کلا موسوي و کروبي دو کانديد آنها هستند درگيري و انتقاد از همديگر شروع شده است. کساني که خود را براي فعاليت در ستاد خاتمي آماده کرده بودند اکنون شديدا از موسوي و عدم تحويل گرفتنشان از جانب ستاد موسوي ناراضي اند. ستاد ميرحسين هم ميگويد اصلاح طلبان سهم خواه هستند.

- رفسنجاني. اختلاف رفسنجاني با احمدي نژاد از خيلي قبلتر شروع شد و اشکال حاد و تندي بخود گرفت. بارها در سطح علني با کلمات و تشرهاي تند رو در روي هم قرار گرفتند. اختلاف رفسنجاني با احمدي نژاد خود آينه اي از اختلاف او با خامنه اي است. خود رفسنجاني لااقل آنرا دربرخورد به احمدي نژاد پنهان نکرده و علنا به اختلافش با "رهبر معظم" اشاره کرده است. اخيرا هم در پاسخ به سوالي گفته است که فقط بخاطر رهبر در مقابل سوء مديريت احمدي نژاد سکوت کرده است و فکر نميکند رهبر بيشتر از سکوت چيزي از وي بخواهد.

- تقلب و ترور. اين دو کلمه که بدفعات و باشکال مختلفي در بحثهاي حول انتخابات مطرح ميشوند بتنهائي عمق و شدت جنگ جناحها را منعکس ميکند. جناحهاي حکومت اسلامي که همگي سر و ته يک کرباسند همديگر را خوب ميشناسند و از ظرفيتهاي قتل و آدمکشي و تقلب و پاپوشدوزي همديگر بخوبي مطلعند. اين احتمال که خود دولت و طرفداران احمدي نژاد تقلب بکنند و کاري بکنند که احمدي نژاد از صندوق بيرون بيايد به يک بحث علني بدل شده است. از آنجا که وزارت کشور يکي از مسئولين برگزاري انتخابات است و مساله کنار رفتن احمدي نژاد هم بطور جدي مطرح است مساله تقلب به يک موضوع جدي بدل شده است، و حتي موسوي و کروبي کميته اي تحت نام "صيانت از آرا" تشکيل داده اند و البته شوراي نگهبان هم گفته است که غير قانوني است. نفس اينکه دو تا از کانديداهاي اين انتخابات براي جلوگيري از تقلب توسط دولت و ديگر سران حکومت کميته اي مشترک تشکيل بدهند تصويري واقعي از حکومت اسلامي و عملکرد کاربدستان آن بدست ميدهد.

مساله ديگر که در جريان اين انتخابات مطرح شده است ترور و تهديد و پاپوشدوزي جناحها براي همديگر است که بحث آن در سطح علني مطرح است. کليددار اين نوع مباحث طبق معمول حسين شريعتمداري است. شريعتمداري در زماني که بحث آمدن خاتمي مطرح بود در مقاله اي بطور تقريبا مستقيم از احتمال ترور خاتمي حرف زد و بحثش را روي مقايسه با ترور بي نظير بوتو در پاکستان سوار کرد. اين نوشته مورد انتقادات جدي قرار گرفت و حتي مطالبه کنار رفتن شريعتمداري از کيهان توسط گروههاي دوخردادي مطرح شد. شريعتمداري استاد اينکارهاست و هشدارهاي وي معمولا جدي گرفته ميشود. قبلا هم در دعواي جناحي حجاريان ترور شده بود و لذا بحث شريعتمداري بي اهميت نبود. خاتمي رفت، اما دوباره مساله ترور بشکل ديگري مطرح شد. اينبار از طرف دولت اشاره شد که اصلاح طلبان ميخواهند پروژه ترور ساختگي کانديداها را عملي کنند و فضاي امنيتي براي انتخابات درست کنند. اين درست است که کليه جناحهاي جمهوري اسلامي استاد و دست اندرکار ترور و توطئه و آدمکشي هستند، اما طرح اين بحثها در سطح علني و آنهم در متن رقابتهاي انتخاباتي از يکسو عمق جنگ و اختلافات درون جناحهاي رژيم را منعکس ميکند و از آنسو يک وجه ديگر از محتواي مضحکه اي بنام انتخابات را در جمهوري اسلامي بخوبي نشان ميدهد.

- کاهش سن راي دهندگان. اخيرا دولت لايحه اي با قيد دو فوريت به مجلس داد تا سن راي دهندگان از ۱۸ سال به ۱۵ سال کاهش يابد. دوفوريت اين لايحه روز ششم ارديبهشت از جانب مجلس رد شد و باين ترتيب اين لايحه بعيد است تا زمان انتخابات به قانون بدل شود. از آنجا که سن ۱۵ سال شامل دانش آموزان ميشود و بدلايل مختلفي امکان اين وجود داشت که بخشي از دانش آموزان را مجبور به شرکت در انتخابات بکنند و لابد ارزيابي خود جناح دولت هم اينست که اين آرا به جيب احمدي نژاد برود اما مجلس با آن مخالفت کرد. گرچه اصولگرايان بالاخره روي حمايت از احمدي نژاد توافق کرده اند اما اختلافات دروني آنها و بويژه اختلاف با احمدي نژاد بهيچوجه از بين نرفته است. خود اين حرکت مجلس عکس العملي به احمدي نژاد و پيام ديگري به اوست که دست و پاي خود را در مقابل مجلس جمع کند.

- گم شدن صاحب ۵ ميليون راي. روزنامه اعتماد در هفته گذشته خبر داد که تکليف ۵ ميليون راي دهنده نامعلوم است. آمار ثبت احوال ۴۶ ميليون و ۲۰۰ هزار و جدول مرکز آمار ايران ۵۱ ميليون و ۳۰۰ هزار نفر را واجد شرايط راي دادن نشان ميدهند. يعني بر اساس اختلاف آمار اين دو نهاد که هر دو زير نظر دولت کار ميکنند ۵ ميليون صاحب راي گم شده اند! بنظر ميرسد همين موضوع يکي از منابع تقلب توسط دولت ارزيابي شده و در متن همين خبر هم به "کميته صيانت از آرا" توسط موسوي و کروبي اشاره شده است. کلا دولت احمدي نژاد با آمار و اعداد کلان سر و کار داشته است: گم شدن ۵ ميليون صاحب راي، گم شدن بودجه دولت بالاي يک ميليارد، پرداخت يارانه به خانواده ها ۳۰۰ هزار تومان، استعفا و تعويض کابينه نصف، تعداد پليس براي نمايش ارعاب حدود ۲۰ هزار، و... اينها البته از معجزات همان امام زماني است که تابش نورش هنگام سخنراني احمدي نژاد در سازمان ملل ساير رئيس جمهورها را به سرتکان دادن انداخته بود!

- حج و انتخابات! ارتباط حج با اين انتخابات واقعا شوخي يا اغراق نيست. احمدي نژاد اخيرا "سازمان حج و زيارت" را به "سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري" محلق کرده است. اين باعث اعتراض دو تا از "مراجع تقليد" آيت الله همداني و آيت الله مکارم شيرازي شده است. گفته ميشود اين حرکت باعث ميشود که تشکلهاي روحاني اصولگرا از حمايت از احمدي نژاد دلسرد بشوند. البته فورا شريعتمداري توصيه کرده است که اين تصميم لغو شود، روزنامه جمهوري اسلامي هم گفته مراجع حوزه علميه قم گفته اند که "در انتخابات دغدغه مراجع را لحاظ نمايند". اين دغدغه و موضوع آن البته بمردم مربوط نيست، اما ساير دغدغه هاي امثال همين مراجع تقليد و مقلدهاي حکومتي آنان است که يک جامعه را به جهنم بدل کرده است.

- پرتقال اسرائيلي. چند روز پيش خبر توزيع مقداري پرتقال با مارک يک شرکت اسرائيلي به مهمترين خبر ايران بدل شد. دولت و خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی توزيع اين پرتقالها را "دسيسه مخالفان دولت در آستانه انتخابات" ناميدند. اين پرتقالها چندين وزارتخانه و سازمان از وزارت اطلاعات تا سازمان ميادين و تره بار را براي بررسي بسيج کرد، فعلا معلوم شده که در فروردين بجز چين و مصر و آفريقاي جنوبي از جاي ديگري پرتقال وارد نشده است، ميگويند برچسبها جعلي است و اين پرتقالها به يک مساله امنيتي اطلاعاتي بدل شده است. البته فقط پرتقال نيست که در اين انتخابات چنين جايگاهي پيدا کرده است، سيب زميني هم در اين انتخابات جايگاه مهمي پيدا کرد. البته برخلاف پرتقال که دسيسه عليه دولت بوده، سيب زميني که بمقدار زيادي وارد شده بود توسط خود دولت ميان مردم توزيع شد، و لقب "سيب زميني انتخاباتي" اينبار از جانب مردم به سيب زميني اعطا شد. البته يکي از مسئولين دولتي که گويا زياد توجيه نبود در مقابل برخي انتقادات گفته بود سيب زميني زياد وارد شده بود و براي جلوگيري از گنديدن آن مجبور شديم آنرا به مردم بدهيم!

- سخنراني احمدي نژاد در اسلامشهر. هفته قبل در اسلامشهر احمدي نژاد گفت که ما پيش بيني کرده بوديم بين ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان به ازاي هر نفر يارانه بدهيم، و متوسط ۶۰ هزار تومان که براي يک خانواده ۵ نفري ميشود ۳۰۰ هزار تومان. يک خانواده ۵ نفري مجموعا ۱۰۰ الي ۱۳۰ هزار تومان براي بنزين و برق و گاز مصرف ميکند و ۳۰۰ هزار دريافت خواهد کرد. احمدي نژاد همچنين اشاره کرد که "اگر خزانه مملکت مملو از پول است، خوب دولت به صد در صد مردم مستمري ميدهد". احمد توکلي اعتراض کرد و گفت که اين آمار و اطلاعات نادرست است. دولت جواب داد و دفاع کرد و توکلي مجددا جدولها و آمار و ارقام رسمي اي را ارائه داد که نشان دهد آمار احمدي نژاد غلط است و کلا اين موضوع به يک بحث داغ و اظهار نظر مردم بدل شد. واضح است که مساله فقط نادرستي آمار نيست، بلکه اشاره به يک عوامفريبي احمدي نژاد است که در آستانه انتخابات دست به اين تبليغات ميزند. هنوز آن پولهاي نفت که خميني قولش را داده بود به مردم نداده اند، اکنون رئيس جمهور دارد به همه مردم مستمري ميدهد. سيب زميني حداقل بخاطر جلوگيري از گنديدن به سيب زميني انتخاباتي بدل شد اما اين "اسکناسهاي انتخاباتي" فقط افسانه است.

- "در صندوق باز بود يا ته صندوق سوراخ؟" يک نکته ديگر که در متن دعواي جناحها به يک مساله جدي بدل شده است مساله ناپديد شدن يا نامعلوم بودن چگونگي مصرف يک رقم هنگفت پول نفت است، ۲۴۵ ميليارد دلار! حتي عسکر اولادي و باهنر که دو نفر از کله گنده هاي جناح راست هستند، چند روز قبل در جريان اعلام حمايت از احمدي نژاد درباره عملکرد او و آمارهاي ارائه شده از طرف وي گفتند: "آقاي احمدي‌نژاد! توضيحات شما درباره چگونگي مصرف کردن دويست و ‏چهل پنجاه ميليارد دلار پول نفت اصلاً قانع کننده نيست، بگو ببينم در صندوق باز بود يا ته صندوق سوراخ، که ‏همه دلارهاي نفتي پريد؟"‏

با وجوديکه روي دوش کارگران و از جيب مردم و دسترسي به ثروت جامعه يک اقليت از آيت الله ها و سرمايه دارن و سران حکومت ثروتهاي کلان ميلياردي بدست آورده اند، اما همانطور که گفتم اين چپاولگران از منافعشان نميگذرند و بسادگي اجازه نميدهند بدون اينکه سهمشان را بگيرند "دلارهاي نفتي" بپرد، دعواي جناحهاي حکومت که نمونه هائي از آن بالاتر اشاره شد تحت تاثير مجموعه اي از فاکتورهاي اقتصادي و سياسي بشدت تشديد خواهد شد.

کانديداها و بازنده انتخابات

تاکنون احمدي نژاد و موسوي و کروبي نامزدهاي انتخابات ۸۸ هستند. جدا از دعواها و اختلافات جناحها، تقريبا اکثر احزاب و گروههاي حکومتي پشتيباني خود را از اين سه کانديد اعلام کرده اند. گروههاي مربوط به جريان اصولگرا پشت احمدي نژاد هستند و جريانات موسوم به اصلاح طلب و ملي مذهبي از کروبي و موسوي حمايت ميکنند. صفبنديهاي کنوني هنوز راجع به نتيجه انتخابات چيزي نميگويد. فعلا موسوي و کروبي در ارزيابيها و تخمينهاي فعلي از احمدي نژاد فاصله زياد دارند و در روزهاي اخير برخي از گروههاي طرفدار موسوي بدليل تاکيدات غليظ وي بر "راه امام و اصول انقلاب اسلامي" و فرهنگ جهاد و شهادت و همچنين اظهار نظر وي راجع به غير قانوني بودن نهضت آزادي بطرف کروبي متمايل شده اند. اما تا انتخابات اتفاقات زيادي خواهد افتاد و فقط روزهاي آخر امکان حدس و گمان دقيقتر وجود دارد. طيف اصلاح طلب اميدوارند که انتخابات به دور دوم بکشد و معتقدند که در آنصورت بين احمدي نژاد و موسوي امکان پيروزي موسوي وجود دارد. اما بهرحال بنظر ميرسد که رقابت اساسي بين احمدي نژاد و موسوي است. کروبي با وجوديکه "شيخ اصلاحات" نام دارد و به نسبت موسوي خيلي بيشتر به گروههاي دوخردادي نزديک است اما هم فعلا پشتيباني مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامي را ندارد و هم اينکه شخصيت جدي اي بحساب نميايد. شهرت کروبي بيشتر در بزمين کوفتن عمامه اش است!

ميرحسين موسوي در ميان سران حکومت جزو آدمهاي جدي است و پرونده نخست وزيري دوران جنگ ايران و عراق را زير بغل دارد. خودش ميگويد "من اصلاح طلبي هستم که اصولم را گم نميکنم". در تبليغات موسوي تاکيد بر راه امام، آرمانهاي انقلاب اسلامي، جهاد و شهادت و مخلص و تابع ولي فقيه و امثال آن موج ميزند. موسوي و کروبي البته فرق زيادي ندارند، دو مورد تفاوت آنها که مورد اشاره قرار گرفته است اينست که کروبي بيانيه حقوق شهروندي داده است ولي موسوي عليرغم درخواست دوخرداديها پاسخي به اين مساله و انتشار چنين بيانيه اي نداده است، و دوم، برخورد موسوي به نهضت آزادي و برخي گروههاي دوخرداد سردتر از کروبي است. از سوي ديگر موسوي بمناسبت روز ارتش بيانيه داد و از ارتش بخصوص بخاطر دوره جنگ تقدير کرد که کروبي نکرد. اما با توجه به همه اين نکات موسوي فرق مهمي با احمدي نژاد هم ندارد، تنها چيزي که از ادعاهاي وي راجع به تفاوتش با احمدي نژاد قابل درک است مساله مديريت است و شايد درجه اي به اقتصاد دولتي بيشتر متمايل باشد که آنهم بدرد اقتصاد ورشکسته جمهوري اسلامي نميخورد. هر سه اين کانديداها اتيکتها و ژستها و تبليغاتشان فرق دارد، براي مردم اما فرقي ندارند بايد همگي تشريف ببرند و شرشان را از سر مردم کم کنند.

اما از نگاه مردم، مهمترين ويژگي ميرحسين موسوي اينست که او نخست وزير هولناکترين دوره جمهوري اسلامي يعني دوره اي که بزرکترين قتل عامهاي رژيم اسلامي صورت گرفته است ميباشد. ميرحسين از سال ۶۰ تا ۶۸ نخست وزير بود و هر دو قتل عام پس از ۳۰ خرداد ۶۰ و تابستان ۶۷ در زمان صدارت ايشان بوده است. راه امام و آرمانهاي انقلاب اسلامي در طول همين دوره که خميني هم زنده بود يک معني روشن براي مردم دارد، تثبيت جمهوري اسلامي بوسيله قتل عام واعدام دهها هزار کمونيست و انقلابي و مخالف رژيم و پر کردن زندانها از هر صدام مخالف. انسانهائي که فقط با يک سوال به جوخه اعدام سپرده ميشدند در دوره اي بود که موسوي نخست وزير و خامنه اي رئيس جمهور بود. ميرحسين با آرزوهاي آن زمان ميخواهد رئيس جمهور بشود، اما گويا هنوز نميفهمد که جامعه امروز با آنزمان فرق دارد، يک فرقش اينست که مردم احمدي نژاد را که همچون ميرحسين حزب اللهي است سکه يک پول کرده اند و ولي فقيه را نيز در تظاهراتها سيد علي پينوشته ناميده اند.

درد جمهوري اسلامي سوء مديريت و اقتصاد دولتي نيست. درد اين حکومت اين است که صداي يک انقلاب عظيم را شنيده است که بساط اين حکومت را درهم ميپيچد، درد اين حکومت مشاهده يک جنبش چپ سرنگوني طلب است که کل حکومت اين اوباشان را نميخواهند، درد اين حکومت حضور يک حزب کمونيستي کارگري است که دارد مردم را متحد ميکند و به تريبونشان بدل شده است. ميرحسين موسوي اگر فکر ميکند با بالانس کردن کارهاي احمقانه احمدي نژاد رژيم را نجات ميدهد بايد ابتدا از احمدي نژاد عقل و تجربه امروز را بياموزد.

اما يک نکته مهم انتخابات ۸۸ معلوم بودن بازنده کل انتخابات است. برنده آراي صندوقها هر کسي باشد بازنده کل انتخابات جمهوري اسلامي است. چرا؟ بازنده بودن رژيم بدليل وجود احمدي نژاد است. اگر احمدي نژاد به نامزدهاي ديگر ببازد، يعني کانديد ولي فقيه و کانديد کل جناح راست رژيم پس از يک دور رياست جمهوري باخته است و از آنجا که هيچيک از دو نامزد ديگر کانديد خامنه اي و جناح راست نيستند آنگاه اين آشکارا يک شکست مهم براي جمهوري اسلامي است. اين رژيم را وارد يک دوره مبهم از مناسبات ميان گروههاي حاکميت ميکند و يکدست بودن نسبي حکومت از کف ميرود. درصورتيکه احمدي نژاد برنده بشود معضلات رژيم طور ديگري است. اولا رابطه غرب با ايران بسرعت وارد مرحله بدتري ميشود. ثانيا احمدي نژاد کانديد واقعي جناح راست نيست بلکه بدليل حضور کانديداهاي ديگر به آنها تحميل شده است، و اکنون دوباره بايد با آن دست و پنجه نرم کنند. از طرف ديگر کل جناح اصلاح طلب و ملي مذهبي و رفسنجاني که خيز برداشته بودند احمدي نژاد را بردارند اکنون با پيروزي وي خامنه اي را مقابل خود خواهند ديد و اين خود را در ايستادن در مقابل خامنه اي نشان خواهد داد. مجموع اين وضعيت بازگشت احمدي نژاد به رئيس جمهوري را به اوضاع بمراتب بدتري براي کل جمهوري اسلامي تبديل ميکند و همين معني بازنده بودن رژيم در اينحالت است. اينها تازه فقط به مناسبات درون حاکميت مربوط است و هنوز فاکتور مردم که اساس موضوع است به آن اضافه نشده است. جدا از اينکه در همين فاصله انتخابات چه اتفاقاتي در جامعه ميافتد، نفس برگشت احمدي نژاد به رئيس جمهوري باعث اوج گرفتن اعتراضات کارگري و اجتماعي خواهد شد و چشم انداز تاريکي را مقابل رژيم ميگذارد. بهرحال مساله واقعي اينست که احمدي نژاد از طرفي نماينده و سمبل واقعي جمهوري اسلامي بود و از طرف ديگر تا همين حالا معلوم شده است که وجودش براي رژيم ضررهاي زيادي دارد. و با توجه به اينکه هيچکدام از کانديدهاي ديگر از نظر خامنه اي و جناح راست جانشين مناسبي براي احمدي نژاد نيستند، از اينرو رفتن و ماندن احمدي نژاد هر کدام معضلات مهمي براي رژيم بوجود مياورد.

همينجا بطور مختصر اشاره اي هم به موقعيت بين المللي رژيم بايد کرد. سر کار آمدن اوباما و کلا تغيير سياسيت آمريکا نسبت به اسلام سياسي و پيشقدم شدن آمريکا براي مذاکره با جمهوري اسلامي و نامه اوباما معضلات مهمي را براي رژيم بوجود آورده است. از يکسو رژيم نميتواند رسما و مستقيما از رابطه با آمريکا و حل معضلات از طريق مذاکره شانه خالي کند و اگر چنين شود نتنها هر نوع فشار بين المللي روي خود را موجه ميکند بلکه حتي رابطه اش با برخي جريانات اسلامي ممکن است دچار مشکل بشود. اما از سوي ديگر امکان قايم موشک بازي تاکنوني براي رژيم وجود ندارد. همانطور که قبلا تاکيد کرده ايم رژيم نميتواند دست از ضد آمريکائي گري خود بکشد و جمهوري اسلامي باقي بماند. اما سياست خارجي جديد آمريکا در قبال ايران و تفاوت آن با دوره بوش دست رژيم را تا حد زيادي براي آن نوع تبليغات ضد آمريکائي ميبندد. در يک کلام مساله اينست که رژيمي که نميخواهد روابطش با آمريکا را عادي کند آنگاه اگر مانند دوره بوش بهانه ضديت با آمريکا را نداشته باشد با مساله جدي مواجه خواهد شد بخصوص اينکه آمريکا در متن سياست جديدش با بقيه کشورهاي غربي به توافق بيشتري در مقابل جمهوري اسلامي رسيده است. يک نمونه اين موضوع مساله ژنو است که حتي از ميان خود حکومت هم گفته شد که براي احمدي نژاد و جمهوري اسلامي آبروئي باقي نماند. جالب اينست که احمدي نژاد همان دو کلمه اي را که درباره راسيست بودن اسرائيل گفته بود از نوار سخنراني پاک کرد و بجايش سوء استفاده از هولوکاست گذاشتند، اما اعلاميه پاياني را نيز امضا کرد که خود همين باعث تمسخر مردم در خود سايتهاي حکومتي نيز شد.

بهرحال اين انتخابات از منظر مساله رابطه ايران و آمريکا نيز مهم است زيرا نتيجه انتخابات بهرحال وضعيت موقت فعلي و نامعلوم بودن دولت آتي را پايان ميدهد. انتخاب مجدد احمدي نژاد باعث ميشود رابطه جمهوري اسلامي و غرب بعقب برگردد و سياست فشار به رژيم به مبناي سياست آمريکا و غرب بدل ميشود و اگر احمدي نژاد برود آنگاه هر کس بخواهد درباره رابطه با آمريکا قدمي بجلو بگذارد آنگاه با خامنه اي مشکل پيدا ميکند. از اينرو پايان انتخابات آغاز دوره جديدي از تنش بين جمهوري اسلامي با آمريکا و غرب است.

انتخابات و مردم

در دو سه ماه اخير جمهوري اسلامي چه در رابطه با ارعاب مردم و چه براي فريب و جلب توجه مردم به انتخابات هرچه در توان داشته انجام داده است. اولا وزير اطلاعات گفته است که "پيام هاي تخريب" را رصد ميکنند، يعني تلفن و پيام مردم را کنترل ميکنند که اگر کسي عليه انتخابات چيزي بگويد سراغش بروند. آيا گوياتر از اين درباره رابطه رژيم و مردم در متن اين انتخابات چيزي لازم است؟ آنقدر تنفر مردم از حکومت و انتخابات و کانديداهاي آن براي رژيم معلوم است که وزارت اطلاعات امرش را روي کنترل پيامهاي مردم ميگذارد. اين در عين حال استيصال و درماندگي اين رژيم را بخوبي در مقابل مردم نشان ميدهد. گوش دنيا را درباره اين دسيسه و آن توطئه کر کرده اند تا اوباش چرخاني و پز امنيتي-اطلاعاتي بخود گرفتنشان را توجيه کنند. اعدام ميکنند، دستگير ميکنند، سپاه پاسداران و دخالت آن برجسته ميشود و کلا يک فضاي بگير و ببند و مثل دوره هاي قدرقدرتي رژيم را تصوير ميکنند بلکه مردم کوتاه بيايند و اين انتخابات بخير بگذرد، اما فايده ندارد. از آنطرف هر کدام از کانديدها و از جمله خود احمدي نژاد وعده هاي پوچ و مسخره ميدهند تا شايد عده اي دلشان به انتخابات و نتيجه آن خوش بشود که اينهم با تمسخر مردم پاسخ ميگيرد. بارزترين پاسخ مردم در جواب اين حکومت در حرف و حرکت کارگران در خوزستان نهفته است که در مقابل ستاد انتخاباتي موسوي جمع شدند و اعلام کردند که ما نيامده ايم که مظلوم نمائي کنيم بلکه ميگوئيم که شما حکومتي ها همه از يک قماش هستيد و ما حق و زندگي خودمان را ميخواهيم. پيام کارگران خيلي صريح و روشن است، نه توهم دارند و نه فرقي بين ميرحسين و بقيه ميگذارند، ميگويند يک قماشند. موسوي از همين حرکت کارگران فهميد که اوضاع متفاوت است. اين حرف کارگران که همه از يک قماشيد در واقع پاسخ دندان شکني به کل تبليغات موسوي و کروبي نيز ميدهد که طبق معمول تلاش ميکنند جمهوري اسلامي را از زير ضرب در ببرند و همه مشکلات را صرفا به احمدي نژاد نسبت بدهند.

حرفهاي کارگران اهواز در واقع آينه اي از خواست و نظر اکثريت عظيم مردم ايران نسبت به اين حکومت و انتخاباتها و عناصر مختلف آن است. مردم نه توهمي به کسي دارند، نه گول ميخورند و نه مرعوب اقدامات و تبليغات نيروي سرکوبگر ميشوند. اما اين کافي نيست. ضعف و استيصال حکومت از هر حرکت آنها و از ميان آنچه که بالاتر از دعواها و گفته هايشان اشاره کردم کاملا عيان است. قدرت متحد مردم نيز بايد بتواند اين مسخره بازي انتخابات را بر سر حکومت خراب کند و آنرا به يک پيشروي و پيروزي تبديل کند. بايد همانند کارگران اهواز هر کمپين و برنامه انتخاباتي رژيم و کانديدهايش را به محل افشاگري و حق خواهي و محاکمه آنان بدل کرد. وقتي خودشان يقه رئيس جمهور را ميگيرند که "دلارها کجا پريد؟"، وقتي وعده سر خرمن مستمري به همه مردم ميدهند آنگاه بايد جواب بدهند چرا مردم بيکارند و بيمه بيکاري نميگيرند، چرا حقوق کارگران را پرداخت نميکنند و سرمايه داران دائما ثروتشان بالاتر ميرود، چرا آيت الله هاي بيکاره ميلياردرند و مردمي که شب و روز کار و زحمت ميکشند نان ندارند بخورند، چرا بجاي جواب حق مردم اوباش را براي اذيت و آزار مردم به خيابانها و محلات ميفرستند؟ اينها و صدها سوال ديگر مربوط به زندگي و معيشت و حق مردم را بايد جلو مزدوران حکومتي گذاشت و وادرشان کرد که جواب بدهند.

مضحکه انتخاباتي امسال جمهوري اسلامي بهر نتيجه اي منجر بشود، عليرغم جنگ و دعواهاي جناحهاي درون حکومت، مثل هميشه کل حکومت و تمام جناحهاي آن در مقابل ما مردم متحد هستند و تلاششان همچنان حفظ نظام و ادامه استثمار و چپاول و تحميل بيحقوقي به انسانها و سرکوب هر نوع اعتراض به وضع موجود و به اين توحش اسلامي است. همانطور که بالاتر اشاره کردم درد اصلي حکومت و بخش مهمي از دلايل اختلافات اين جناحها وجود جنبش عظيمي است که براي سرنگوني اين حکومت و برپائي يک جامعه آزاد انساني بميدان آمده است. از اينرو گرچه خراب کردن اين انتخابات روي سر رژيم و به شکست کشاندن هر سياست و اقدام ضد مردمي اين حکومت بمعني قويتر شدن جنبش ما و يک پيشروي مردم در مقابل حکومت است اما براي حل مساله اصلي جامعه ايران يعني تعيين تکليف مساله قدرت سياسي و پائين کشيدن حکومت اسلامي بعنوان هدف و امر اکثريت مردم آزاديخواه و شريف ايران بايد گامهاي اساسي تري برداشت. مهمترين گام در اين جهت در حال حاضر به فرجام رساندن يک انتخاب مهم در جامعه است که البته مکانيزم آن تماما با انتخاباتهاي معمولي فرق دارد. اين انتخاب عبارتست از انتخاب تمام و کمال حزب کمونيست کارگري بعنوان آلترناتيو سياسي حکومت جمهوري اسلامي. اين حزب، حزب کارگران و حزب تمامي انسانهاي شريف و آزاديخواهيست که امرشان آزادي و برابري و رفاه است. اين يک واقعيت است که وجود حزب کمونيست کارگري و حضور قدرتمند آن در صحنه سياسي ايران نقش اساسي در پيشروي و به چپ چرخيدن جنبش عظيم سرنگوني طلبي مردم داشته است، اما براي تضمين پيروزي انقلاب اجتماعي عليه جمهوري اسلامي و براي تضمين رهائي جامعه ايران از شر وحوش اسلامي لازم است که فعالين و رهبران جنبش کارگري و جنبش آزادي زن و جوانان و مردم آزاديخواه و همچنين توده مردم معترض و خواهان رهائي دور حزب حلقه بزنند، و حزب را بعنوان آلترناتيو سياسي آينده ايران انتخاب کنند. نفوذ و محبوبيت ميليوني حزب و تلويزيون کانال جديد قطعا اهميت زيادي دارد، اما براي بزير کشيدن يک حکومت هار تا دندان مسلح ناکافي است. جامعه ايران چه براي رها شدن از دست جمهوري اسلامي و چه براي اينکه اسير حکومت ديگري مشابه جمهوري اسلامي يا از نوع سلطنتي قبلي نشود هيچ چاره اي بجز پاسخ سوسياليستي به مساله قدرت ندارد، اساسا بجز سوسياليسم راه ديگري جز بربريت وجود ندارد. در چهارچوب جمهوري اسلامي يا هر نظام سرمايه داري ديگر فقط بربريت عليه انسانيت ميتواند حاکم باشد. اما اکثريت مردم ايران خواستشان آزادي و برابري و رفاه است، يعني خواست اين اکثريت سوسياليسم است و اين آن پشتوانه اي است که به حزب کمونيست کارگري قدرت ميدهد، و حزب کمونيست کارگري هم آن حزبي است که بدون آن نميتوان از رهائي از شر جمهوري اسلامي و از اين نظام موجود حرفي بميان آورد. بنابراين اولين انتخابات واقعي و ضروري براي توده عظيم مردم ايران انتخاب حزب در مقابل جمهوري اسلامي است. اين انتخاب سريع و ساده بايد صورت بگيرد. خودتان و هر کسي که ميشناسيد به حزب بپيونديد و حزب را بعنوان بديل و راه حل و کليد و ابزار رهائي به ديگران نشان بدهيد. جامعه ايران خواهان يک زندگي انساني و آزاد و برابر است و بهمين دليل به حزب کمونيست کارگري نياز دارد. ما، حزب و مردم، بساط ارتجاع حاکم را جمع خواهيم کرد.*

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
روزنه

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید