رفتن به محتوای اصلی

ترسوهای جهان متحد شوید!

ترسوهای جهان متحد شوید!

چند بار اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را مرور کردم، اما یکی از حقوق اساسی انسان را از یاد برده بودند: حق ترسیدن!

جامعه بسیار بی انصاف است، نخستین چیزی که همواره فراموش می کند، انسان بودن انسان هاست. روشن تر بخواهم بگویم: نکته ای که جامعه هرگز به آن آگاهی ندارد، انسان بودن ما انسان هاست. من و تو را پیچ و مهره های دستگاهی می خواهد که به سوی آینده ای نامعلوم روانه است. احساسات ما هیچ اهمیتی در این میانه ندارد. جامعه که ریشه در گذشته ای بدوی دارد و زیستن هیولاوار را هنوز فراموش نکرده است، برای انکار هراسِ همه گیر، شفاف و خاموش، واژه ای خوش سیما و پر ابهت به نام شجاعت را اختراع کرده است. در مدح شجاعت شاعران، خردمندان و فیلسوفان بی شماری داد سخن داده اند و خطابه هایی گوش نواز ایراد کرده اند، من اما از حرمت ترس خواهم گفت و احترام ترسوها.

“من می ترسم پس من هستم.” این جمله را در یکی از اشعار حسین پناهی خواندم و جرات ترسیدن در ذهنم جرقه زد و پس از قدری گفتگو با دوستان -رهگذران خیابان های خیال ام- دریافتم که ایشان نیز می ترسند. در توصیف وضعیت ترسوها می توان همان تعبیر سعدی پیرامون صوفیان عهد ماضی را بکار برد که طایفه ای به صورت پریشان و به معنی جمع بودند. بر پاره ای از کاغذ، سیاهه ای از ترس ها و دلهره های خویش را گردآوری کنید و آن را با دوستان راستگوی خویش در میان بگذارید، آنگاه خواهید دانست که ما ترسوها همه جا هستیم.

تاریخ پنهان همه ی جوامع بشری، تاریخ ترسیدن توده و اکثریت مردم بوده است. جامعه و قدرت حاکم بر آن، دوست دارد همه ترسو باشند تا نظم موجود دچار هیچ دگرگونی و تغییری نشود، ولی هیچ کس حق ندارد از ترس سخن بگوید. هیچ کس حق ندارد با بانگ بلند بگوید: “من می ترسم” که بانگ بلند تنها در انحصار شجاعان است.

متاسفانه از خیل گسترده ی ترسوها اعتماد به نفس را دزدیده اند (که اعتماد به نفس نیز در انحصار شجاعان است!) و جرات بیان نظرات خویش را ندارند. نه نشریه ای، نه حزبی، نه وبگاهی…. (که از حقوق شان دفاع کند. و باورهای شان را بیان کند.) اگر ترسوها مجال بیان نظرات خویش را داشتند، شاید تاریخ بشر به گونه ای دیگر می شد و بسیاری از نکاتی که چشم تیزبین شجاعان ندیده است را ترسوهای بی جربزه معاینه دیده بودند.

معنای ترس و ترسیدن از معنا

انسان ها در هر اقلیم و زمانه ای عمیق ترین احساسات شان، همچون کامجویی، خشم، شادمانی و ترس را لابلای قوانین، ارزش ها و هنجارها پنهان می کنند و به نیرنگ جامه ی جامعه رنگی تازه می پاشند تا هراس از خویشتن خویش را فراموش کنند.

شاملو در یکی از اشعارش تعریفی از شرافت ارائه می دهد و آن را “ندرتی بهت انگیز” می خواند، به گمانم برای شجاعت نیز بتوان این تعبیر را به کار برد؛ بدون آنکه هیچ معنای مثبتی به آن نسبت دهم.

اولین کسی که واژه ی ترسو را تبدیل به یک دشنام کرد چه کسی بود؟ به گمانم از سوی مشتاقان دست یابی به قدرت، رشوه ای هنگفتی دریافت کرده بود. نام احساسی را که ترسوها دارند، شجاعان برای شان ساخته اند و این واژه را با تحقیر هنگام خطاب ایشان به کار می برند. ما ترسوها حتا ترسیده ایم واژه ای برای احساس خویش بسازیم. واژه ی شجاعت از لابلای صفحات کتاب های اخلاقی که گذشتگان و درگذشتگان ترسو برای ما نوشته اند، گریخته و خود را به عنوان تنها آلترناتیو و گزینه ی موجود بر باور انسان ها حاکم کرده است. شجاعت حادثه ای نابهنگام است که می کوشد معنای جهان را دچار اعوجاج کند. دنیایی که بی شرمانه سرشار از هراس است.

اجازه ی بیان احساسات را به ترسوها نداده اند، هم از این رو ترسوها احساس تنهایی می کنند، فکر می کنند تنها خودشان می ترسند و دیگران همه شجاع و شیردل هستند، ترسوها خود را عذاب می دهند، با خود درگیرند. از بزدلی خویش شرمسارند. مشکل اصلی انسان با احساس ترس، نداشتن نمود خارجی است. هنگامی که می ترسی کار خاصی انجام نمی دهی. (اگر گریختن را کنش به حساب نیاوریم) یعنی به خاطر همین که کار خاصی انجام نمی دهی، ترسو نامیده می شوی. تنها شجاعان کنشور هستند. جامعه ای که توانسته شجاعت را به عنوان یک ارزش در مغزشان فرو کند، ترسوهای مظلوم را وادار می کند که برای ترس شان دلیل تراشی کنند و توجیه بیاورند. (ما دیگه پیر شدیم. خودم هیچی، خانواده ام چی؟! ) ترسوها مدام در حال اعتراف هستند، مدام زیر شکنجه هستند، جامعه در ذهن شان مدام ایشان را بازجویی می کند و چکش قاضی خودساخته را مدام بر مغزشان فرو می کوبد.

احترام به ترسوها (یا دست کم کسانی که گمان می کنیم ترسو هستند)، احترام به اکثریت است. پذیرفتن “حق ترس” از سوی خود و دیگران سنگ بنای کثرت گرایی است.

ترس و جامعه

ترسوها آجرهایی هستند که دیوار اجتماع را بالا می برند، تا شیردلان بر بلندای آن بایستند و به ریش شان بخندند. اگر ترسوها نبودند،‌ سنگ روی سنگ بند نمی شد.

مناسبات ترسوها و شجاعان را چگونه می توان صورت بندی کرد؟ این مفاهیم همچون بسیاری دیگر از واژه ها، در مفصلی که قدرت را به جامعه متصل می کند، زاده شده اند. شجاعان یا می کشند یا کشته می شوند، خون بهای کشته گان را آینده و جاودانه گی به حساب شان واریز می کند و حقِ تیغ کشنده گان را حال و واقعیت حکمفرما می پردازد. ما ترسوها اما حقیقت را مصرف می کنیم و می گذاریم چرخ سنگین تاریخ از روی گرده مان بگذرد، تا فردا امروز شود و ماجرا بار دیگر تکرار گردد.

آنان که علاقمند به ایجاد انقلاب های اجتماعی هستند، همراهان خود را شجاع می دانند و کسانی را که با ایشان همراهی نمی کنند ترسو می نامند و کسانی که مقابل شان ایستاده اند، پست فطرت و خبیث می خوانند. نمی دانند که ما سال هاست تاریخ می خوانیم و می دانیم: “مقتولان، قاتلان شکست خورده اند.” (دیرزمانی ست که انسان ها به این واژه نامه دست یازیده اند؛ ترسو ها از همه ثابت قدم تر بوده اند و همواره ترسو مانده اند، اما جای پاکان شجاع و پست فطرت ها هر از چند گاهی عوض می شود.)

تاریخی که اکنون می خوانیم، حال و هوای اندک مردمانی است که دلاوری کرده اند و کتاب تاریک تاریخ را ورق زده اند، تاریخی که امروز می خوانیم، تاریخ اقلیت است. اما آن سطرهای سپید بی شمار که از قلم افتاده اند، ما بوده ایم، ما که در بیشتر مواقع بر سکوت خویش پای فشرده ایم.

سرگذشت خویشاوندان بی شمار ما، تاریخ واقعی جهان، تاریخ ترس است. شاید روزی کسی دست به کار شود و مانیفست ترس را بنویسید با این سرآغاز: ترسوهای جهان متحد شوید!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
http://ghaflat.com/?p=282

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید