رفتن به محتوای اصلی

نژادکشی ارمنیــان در نوشته هـای پژوهشگران و نویسندگان ایرانی

نژادکشی ارمنیــان در نوشته هـای پژوهشگران و نویسندگان ایرانی
برگردان:
آناهید هوسپیان

 اشاره

در اوایل سال1915م، بیش از5/1میلیون ارمنی در اثر کوچ اجباری، گرسنگی، بیماری در طی یک نسل کشی از پیش طراحی شدهٔ دولت عثمانی ترکیه، به قتل رسیدند.

هزاران صفحه مطلب دربارهٔ اولین نسل کشی قرن بیستم نوشته شده است. آنچه در ذیل می خوانید، شهادت و نظر برخی از شاهدان عینی و کارشناسان در مورد نسل کشی ارمنیان در سال1915م است.

پیمان

با هر معیاری که بخواهیم بسنجیم، به طور حتم این بی سابقه ترین و غیرقابل تصورترین نژادکشی تاریخ معاصر به شمار می رود. با وجود این حکومت ترک های جوان این عمل اخراج ارمنیان از سرزمین اجدادیشان را چیزی جز یک تدبیر دیپلماسی نمی دانست که در جهت اجرای این حکم عبدالحمید بود: ‹‹بهترین راه پایان دادن به مسئلهٔ ارمنی، پایان دادن به زندگی خود ارمنیان است».

 هوارد ساچر

 وضعیت فوق العادهٔ خاورمیانه1914 ـ 1924

 (نوپف،1969)

از اوایل ماه می تا ماه اکتبر، حکومت عثمانی با برنامه ریزی بسیار دقیق و منظم طرح نابودی ارمنیان را به صورت بدترین نوع قتل عام دنبال و اجرا کرد. دستورهای تبعید ارمنیان از وطنشان به بین النهرین، به تمام حوزه های آسیای صغیر فرستاده شد. این دستورها کاملاً روشن و صریح و مفصل بودند. کوچک ترین دهکده ها نیز از مد نظر دور نماندند. این خبر به وسیلهٔ جارچی ها پخش می شد که هر ارمنی، برای ترک محل زندگی خود به مقصدی نامعلوم، باید در ساعتی مشخص آماده می شد. حتی برای افراد مسن، بیماران و زنان حامله هم استثنایی در کار نبود.

 دکتر هربرت آ. گیبونز

 سیاهترین برگ تاریخ معاصر

 (پوتنام، نیویورک1916)

 در سال1915 م ‹‹راه حل نهایی›› طراحی گشت. این طرح که امروزه تقریباً به فراموشی سپرده شده است، همانا نابودی و ریشه کنی عمدی ارمنیان به وسیله ٔ ترکان است. ‹‹مسئلهٔ›› ارمنیان به وسیلهٔ تبعید و قتل عام حدود000 ,750, 1مرد و زن و کودک ارمنی در ایالات ترکیه حل شد. بیش از یک میلیون تن بر اثر قتل عام یا پیاده روی های اجباری به طرف بیابان های سرزمین های شرقی ترکیه، یعنی نواحی ای که بعداً سوریه و عراق نام گرفتند، از بین رفتند.

 راجر مانول و هاینریش فرانکل

 جنایات بی مانند

 (پوتنام1967)

 به گفتهٔ یکی از شاهدان خارجی، تشکیل ستون های تبعید، که در واقع پوششی بود برای قتل عام، ماهیتی داشت بی نهایت سبعانه و بی رحم. قربانیان ارمنی با تحمل فجیع ترین اعمال غیرانسانی، به تدریج با مرگ روبه رو می شدند، درحالی که ترکان برای حفظ آبروی مقامات، این نقشه های رذیلانه و وحشیانه را به عنوان یک اقدام ضروری نظامی زمان جنگ توجیه و وانمود می کردند.

در گرم ترین ایام سال، یعنی از ماه ژوئن تا آگوست1915 م، که احتمال هلاکت محکومان بیش از پیش بود، صفوف بلند قربانیان در راهی بی پایان، از تمامی ولایت ها و شهرهای ارمنی نشین به طرف بیابان های جنوب گسترده بود.

 فریدیف نایسن

 کمیساریای عالی امور پناهندگان اتحادیهٔ ملت ها

 ارمنستان و خاور نزدیک

 (نیویورک1928)

 ظلم و ستم دو جنگ بزرگ قرن، به وسیلهٔ دو نژادکشی (نابودی و ریشه کنی افراد عادی) تشدید شد: در جنگ جهانی اول ترک ها نسل کشی ارمنیان را اجرا کردند و در جنگ جهانی دوم آلمان ها نژادکشی یهودیان را اعمال نمودند.

 آرنولد توینبی

 بشریت و مام زمین

 (انتشارات دانشگاه آکسفورد، نیویورک ـ  لندن1976)

 وقتی مقامات ترک دستور این تبعیدها را صادر کردند، در واقع حکم نابودی و مرگ کامل یک قوم را به اجرا درمی آوردند. آنها این موضوع را خوب درک می کردند و در گفتگوهایی که با من داشتند، هیچ تلاشی را در مخفی نگهداشتن این حقیقت نمی کردند.

جزئیات وحشتناک این نسل کشی را به هیچ وجه شرح نداده ام، چرا که توصیف کامل اعمال سادیستی ای که در مورد قربانیان ارمنی روا شد، در هیچ یک از نشریات امریکایی قابل چاپ نبود. این جنایات، هرآنچه منحرف ترین غرایض و فکر انسان می توانست ابداع کند و هر آزار، اذیت و بی عدالتی که به پست ترین فکر و تخیل انسانی می توانست خطور کند، سهم بدبختی این ملت وفادار و صدیق شد.

مطمئن هستم که بشر در تمام طول تاریخ هرگز شاهد چنین واقعهٔ دهشناکی نبوده است.

بزرگ ترین قتل عام ها و آزار و اذیت های اجتماعی گذشته در مقابل درد و رنج حاصل از نژادکشی ارمنیان تقریباً ناچیز است.

 هنری مورگنتاو  سفیر ایالات متحده ٔ امریکا در ترکیه،

سال های1913 ـ1916

 خاطرات سفیر مورگنتاو

 (گاردن سیتی1918)

چیزی که برای دنیای متمدن قرن بیستم باقی ماند، اختراع کلمهٔ ‹‹نژادکشی›› بود که برای شناخت و تشریح اعمالی به کار رفت که برای نابودی برنامه ریزی شدهٔ یک ملت انجام شد. در اوایل قرن بیستم ترک ها اولین کاربر و مجری این کلمه شدند و نازی ها در اواسط همان قرن گسترش و توسعهٔ وحشتناکی به این عمل دادند که حتی سابقهٔ قبلی را تحت الشعاع قرار داد.

بیش از5 / 1میلیون ارمنی نجیب و متمدن و ساعی و زبردست، تحت پوشش جنگ، به طور سازمان یافته به قتل رسیدند.

 آبرام ساچر

 «عکس العمل غرب نسبت به نسل کشی›› در

 دوره ٔ معاصر

 (نوپف، نیویورک1972)

 یهودیان، کولیان و ارمنیان، قربانیان نژادکشی های سازمان یافته و از پیش طراحی شده ای بودند که برای تحقق طرح یک نظام جدید برنامه ریزی شده بود.

در هر دو مورد، از وضعیت جنگی آن زمان استفاده شد. وقوع دو جنگ جهانی فرصتی به دست حاکمان وقت داد تا قتل عام و ریشه کنی ملت ها را با راهبرد جنگی در حذف گروه هایی از مردم که به ظاهر بیگانگان و دشمنان داخلی تلقی می شدند، مطابقت دهند.

 هلن فین

 قربانیان و بازماندگان کشتار یهودیان

 (انتشارات آزاد/مک میلان، نیویورک1979)

 یادبود و ارژیهٔ نهایی امپراتوری عثمانی به همان اندازه مهم و چه بسا منحوس تر بود. امپراتوری عثمانی از آغاز قرن تا اضمحلال نهایی آن در سال1918 م، سیاست و خط مشی نژادکشی ای فراتر از تمام اعصار پیشین را از خود باقی گذاشت.

سرنوشت ارمنیان، نخستین و مهم ترین نمونهٔ نژادکشی در قرن بیستم است. اول حقیقت و واقعیت می آید و سپس سخن و کلام. ابتدا قتل به وقوع می پیوندد و سپس شخصی شرایط قتل را تشریح می کند. ابتدا نژادکشی انجام می گیرد و سپس زبان به توضیح پدیده گشوده می شود.

قتل و ترور ارمنیان توسط ترک ها موردی کاملاً واضح و روشن از نژادکشی پیش از سال1945 م بود.

 ایروینگ هوروویتز

کشتار: نژادکشی و قدرت حکومت

 (ایالات متحده امریکا/ انگلستان، سال1980)

نژادکشی ارمنیان، نژادکشی فراموش شدهٔ قرن بیستم است که اساساً از سوی ارمنیان یادآوری می شود.

 لئوکوپر

 نژادکشی: ابزار سیاسی در قرن بیستم

 (انتشارات دانشگاه ییل1981)

سالیان متمادی ترکان خود را وقف از بین بردن و محو و نابودی آثار به جای مانده نژادکشی ارمنیان نمودند. با کمال تعجب باید گفت که هنوز هم به این کار ادامه می دهند. درحالی که هر تلاشآنها، تنها حقایق نژادکشی ارمنیان را بیشتر و عمیق تر بر صفحات تاریخ حک می کند.

 ایزرائیل چارنی

 کنفرانس بین المللی قتل عام و کشتار جمعی جلد یک

 برنامهٔ کنفرانس و بحران

 (تل آویو1982)

------------------------------------

 ایرانیان دربارۀ رویدادهای اوایل قرن بیستم در ارمنستان غربی تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی اطلاعاتی جسته و گریخته دارند ولی همگی به اتفاق با ارمنیان همدرد هستند. البته، دلیل آشنا بودن ایرانیان با غم بزرگ ارمنیان آن است که ایرانیها همه ساله در 24 آوریل شاهد برگزاری مراسم ویژهای هستند و از طرف دیگر، احترام متقابلی که بین برادران مسیحی ارمنی و مسلمانان وجود دارد باعث شده تا آنان خود را در غم و شادی یکدیگر شریک بدانند. همانطور که ارمنیان در مراسم عاشورای حسینی مانند مسلمانان ماتم میگیرند.

در ایران بسیاری از روشنفکران و صاحبانقلم به نحوی از انحا به موضوع نژادکشی ارمنیان پرداختهاند و جالب توجه آن که روز به روز بر شمار چنین افرادی افزوده میشود.

یکی ازا ین شخصیتها اسماعیل رائین است که نتیجۀ بررسیهای علمی خود را در قالب کتابی موسوم به قتل عام ارمنیان به رشته تحریر در آورده.

 اسماعیل رائین، مؤلف کتاب معروف فراموشخانه و فراماسونری در ایران، چندین کتاب دیگر نیز دربارۀ ارمنیان تحت عناوین ایرانیان ارمنی؛ میرزا ملکم خان، زندگی و کوشش او؛ یپرم خانِ سردار و غیره به چاپ رسانده است.

وی دربارۀ کشتار ارمنیان در خاک ارمنستان غربی مینویسد:

«دولت عثمانی سعی می‌کرد به این فجایع و تجاوزات، عنوان "مهاجرت" بدهد. آنان بسیاری از آبادی‌ها را یکجا وادار به تخلیه می‌کردند و حتی مسئولان و مقامات محلی برای آنان آرزوی موفقیت و سفری خوش می‌کردند. بسیاری از این سادهدلان هم که نمی‌دانستند چه بر سر دیگران آمده و چه بر سر خودشان خواهد آمد به امید آنکه اگر زادگاه و سرزمین مادری خود را به اجبار ترک می‌کنند، جای دیگری را اگرچه سالیان دراز طول بکشد، آباد خواهند کرد».

به گفتۀ نویسندۀ کتاب علیرغم ادعای مقامات ترک عثمانی، که ارمنیان را به جنگ مسلحانه علیه عثمانی متهم میکردند، ارمنیان برای دفاع از خود فقط در دو مورد امکان مقاومت مسلحانه یافتند. یکی مورد موفقیتآمیز انطاکیه که در آن کشاورزان ارمنی به تپه‌ها رفتند و مدت هفت هفته پشت به دریا جنگیدند تا آنکه تقریباً به طرزی معجزهآسا توسط ناوگان فرانسه نجات یافتند[2] و مورد دیگر، عملیات قهرمانانه و در عین حال نومیدانۀ شابینقرهحصار ـ شهری واقع در اراضی پشت ساحل ترابوزان ـ که در آنجا چهار هزار ارمنی با شنیدن خبر تبعید خود اسلحه به دست گرفتند و از اواسط ماه مه تا آغاز ژوئیه با سربازان عثمانی به زد و خورد پرداختند. در برابر این مقاومت، عثمانی‌ها به اعزام افراد و مهمات پرداختند و شهر را با آتش توپخانه تصرف کردند.

از دیگر محققان ایرانی که موضوع نژادکشی ارمنیان را مورد بحث قرار داده و نظرات ارزشمند خود را ارائه کرده است عباس مقدم نام دارد. او، که در تبریز متولد شده و بیشترین سالهای زندگی خود را در زادگاهش گذرانده، وظیفۀ خود دانسته تا خطراتی را که هدفشان نابودی وحدت اقوام ایرانی است به هم ولایتیهای خود یادآور شود. با این هدف مقالۀ جالبی را تحت عنوان «رشد ارمنی ستیزی و ناسیونالیسم قومی ترکزبانان در ایران» منتشر ساخته.

او معتقد است اگر کسی از ایرانیان بپرسد ارمنیان از کی و چگونه در ایران ساکن شدهاند؟ اغلب ما جواب میدهیم که ارمنیان را شاهعباس از ارمنستان به ایران کوچ داد. اما به عقیدۀ محقق این جواب اگرچه غلط نیست کامل و درست هم نیست. چون ارمنیان قبل از کوچ اجباری به دست شاهعباس نیز در ایران میزیستهاند. سپس این محقق با استناد به کتابهای تاریخی، که به دست تاریخ نگاران بیطرف نگاشته شده است، مینویسد:

«ارمنیان یکی از ملتهای متمدن و کهن بودهاند که منشأ قومیشان را باید در امپراتوری اورارتو جست و جو کرد. ارمنستانیها اولین ملتی هستند که به مسیحیت گرویدهاند».

عباس مقدم پس از بحثی گذرا پیرامون تاریخ ایران و ارمنستان به دورۀ امپراتوری عثمانی اشاره میکند و باب سخن را دربارۀ قصاوتهای اقوام مهاجر و به خاک و خون کشیده شدن بسیاری از سرزمینها و ملیتها و تسخیر بالکان و همچنین تهدیدهایی که از جانب این امپراتوری متوجه اروپای غربی بوده و سرانجام نزدیکی امپراتوری عثمانی به زوال خود پس از شش قرن سلطه، در نتیجه مبارزات ملتهای تحت ستم، میگشاید.

مقدم در مقالۀ خود اشارهای دارد به دورۀ جنگ جهانی اول و فرصتی که ترکان جوان در این بحبوحه برای رسیدن به اهداف خود به دست آوردند. وی می نویسد:

«طلعت، انور و جمال، سه پاشای ترک، نه تنها رهبری ترکان جوان را در دست گرفته بودند بلکه قدرت اصلی امپراتوری نیز در دست آنان بود. با وارد شدن امپراتوری رو به زوال عثمانی به جنگ اول جهانی جنبشهای رهاییبخش و فروپاشی عثمانی شدت گرفت. ملتهای تحت سلطه بسیاری به استقلال دست یافتند اما بازندگان اصلی ارمنیان بودند که با برنامهریزی دقیق، به دست ژاندارمهای عثمانی و کردها و راهزنان و اوباش، قتلعام شدند و تعدادی نیز به عراق و سوریه و لبنان رانده شدند».

مقدم سپس مینویسد:

«در شرق ترکیۀ امروز، که یکصد سال پیش توسط خود عثمانیها ,ایالت ارمنستان، نامیده میشد، کلیساها و حتی گورستانهای ارمنیان نیز همراه ساکنان ارمنی آن نابود شدهاند. دیگر هیچ اثری از ارمنستان بر جا نمانده است. همچنین در قفقاز، ایالت ارمنینشین نخجوان، که همواره بخشی از ارمنستان بوده، با کشتن و تاراندن ساکنان ارمنی این منطقه ازآنِ جمهوری آذربایجان شده است. آنان از سنگ قبر ارمنیان هم نگذشتهاند و با تخریب دوازده هزار قبر با سنگقبرهایی منحصربهفرد، که متعلق به چند قرن پیش بوده و جزئی از میراث فرهنگی ارمنیان به حساب میآمد، هیچ اثری از ارمنینشین بودن آنجا به جا نگذاشتهاند».

نویسنده در پایان مطالب خود مینویسد:

«به هر حال آنچه که در جنگ جهانی اول اتفاق افتاد، بنا به اظهار محققان و وقایعنگاران، 5/1میلیون ارمنی در سرزمین آبا و اجدادی خود به فجیعترین وضعی قتلعام شدهاند، قتلعامی که نخستین نژادکشی قرن بیستم به حساب میآید و لکۀ ننگی است بر دامان بشریت».

عنوان نوشتۀ دیگری که عباس مقدم به مسئلۀ ارمنیان و نژادکشی آنان اختصاص داده، که البته عنوانی طولانی دارد، چنین است: «برای منِ آذربایجانی ترکزبان افشای ژنوسید ارمنیان، به دست ترکان عثمانی، وظیفهای وجدانی است و پاسخی به ندای درون». نگارنده در بخشی از مقالۀ خود نوشته است:

« انکار نژادکشی ارمنیان دیگر کارساز نیست. امروز حتی نژادپرستان کمالیست در ترکیه هم دیگر قادر نیستند مثل گذشته یکهتاز میدان باشند. گرچه جامعۀ ترک، به دلیل گرفتاری در تاروپود ناسیونالیزمِ افراطی، هنوز ظرفیت پذیرش مسئولیت قتلعام ارمنیان را ندارد ولی جامعۀ روشنفکران ترکیه به حرکت درآمده و انکارگران را به چالش طلبیدهاند!

اینک، پس از گذشت نزدیک به یک قرن از قتلعام ارمنیان، روشنفکران و تحصیلکردگان ترکیه با گردن گذاشتن به واقعیتهای تاریخی طی فراخوانی مردم خود را برای عذرخواهی از ارمنیان دعوت میکنند. نژادپرستان ترک، دیگر مثل گذشته، فرمانروایان بلامنازع نیستند».

مقالۀ دیگری که عباس مقدم به موضوع ارمنیان اختصاص داده «نژادکشیها و بیتفاوتی ما ایرانیان» نام دارد که از دو قسمت تشکیل شده است.

نویسنده مقالۀ خود با موضوع تصویب کنوانسیون منع و مجازات قتلعام، که یکی از والاترین قوانین جوامع بشری است، آغاز میکند و مینویسد:

«رافائل لمکین، جوان 21 سالۀ یهودی لهستانی، زمانی که در 1921م دانشجوی رشتۀ زبانشناسی بود، به طور اتفاقی در روزنامهای خبر محاکمۀ یک جوان ارمنی به نام سوقومون تهلیران را میخواند که در برلین طلعت پاشای ترک را کشته بود. در توضیح خبر نوشته شده بود که این جوان ارمنی موقع قتلعام ارمنیان توسط دولت ترکیۀ عثمانی، در اثر ضربهای که به سرش خورده بود، بیهوش میشود. زمانی به هوش میآید که تمام افراد خانواده و بستگانش به طرز وحشتناکی سلاخی شده بودند. ضربهای که باعث نجات تهلیران از قتلعام شده بود برای وی سردرد دائمی و بیخوابی به وجود آورده بود و در اثر همین عارضه هر از چند گاهی نیز دچار حملات صرع میشد».

به گفتۀ نگارندۀ مقاله:

«خبر محاکمۀ سوقومون تهلیران در برلین حس کنجکاوی و عدالتجویی را در رافائل لمکین برمیانگیزد. وی با دنبال کردن موضوع به ابعاد جنایت عثمانیها در قتلعام ارمنیان، در خلال جنگ جهانی اول، پی میبرد. لمکین جوان موضوع را با استاد خود در میان میگذارد و از وی میپرسد: ,چرا ارمنیان پس از قتلعام خواستار دستگیری طلعت نشدهاند؟، استادش پاسخ داده بود که هیچ قانونی وجود ندارد تا تحت آن دستگیری طلعت مجاز باشد. ,اینکه تهلیران یک نفر را کشته، جرم محسوب می شود اما این که دولت ستمگر عثمانی بیش از یک میلیون نفر را میکشد جرم محسوب نمیشود؟ واقعاً که خیلی ضد و نقیض است.، لمکین جوان برای استادش دلیل و برهان میآورد و میگوید: ,حاکمیت به این معنا نیست که به خودت حق بدهی میلیونها انسان بیگناه را به قتل برسانی،.

روند محاکمۀ سوقومون تهلیران در برلین خیلی سریع به محاکمۀ غیر رسمی طلعت نسبت به جنایاتش علیه ارمنیان تبدیل شد. شاهدان زنده و شواهد کتبی ارائه شده در دفاع از عمل تهلیران فجایع عثمانیها را مثل روز روشن ساخت. در مورد این محاکمۀ جنجالی روزنامۀ نیویورک تایمز نوشت که اسناد ارائه شده در محاکمه یک بار و برای همیشه ثابت میکند که هدف زمامداران ترک جا به جایی و اعزام ارمنیان نبوده بلکه آنها بر نابودی کامل این مردم همت گماشته بودند.

تبرئه شدن تهلیران با استناد به "جنون آنی" لمکین را برآشفته کرده بود. از نظر رافائل لمکین تهلیران پرچمدار ندای وجدان بشریت بود که همانند مأمور قانونی خود گمارده، برای بیدار کردن وجدان بشری، عمل کرده بود».

در بخش دوم مقاله، نویسنده اشارهای دارد به انعکاس اخبار مربوط به نژادکشی ارمنیان در ایران و مینویسد:

«در آن زمان اخبار این جنایت فجیع در ایران نیز بازتاب پیدا میکرد. این اخبار ضمن اینکه از طریق بازگویی واقعه توسط فراریان ارمنی به ایران در شهرهای مرزی بازتاب پیدا میکرد ولی عمدتاً از طریق مطبوعات اخبار آن به گوش خوانندگان روزنامهها میرسید. به طوری که در روزنامههای تربیت، ندای وطن، حبل المتین، شمس، عصر جدید، رعد، تبریز، ایران، شفق سرخ و... اخبار قتلعام ارمنیان درج شده است ولی به علت تیراژ کم نشریات و بیسوادی غالب مردم و فراتر از همۀ اینها بیتوجهی جامعۀ ایرانی نسبت به مسائل انسانی و عموم بشری سبب آن شد که تا به امروز آن طور که شاید و باید جامعۀ ایرانی نسبت به نخستین نژادکشی قرن بیستم واکنش نشان نداده است. تنها نوشتهای که در بین قشر کتابخوان نسبتاً مورد توجه قرار گرفته، مطلبی از محمد علی جمالزاده است.

محمد علی جمالزاده، بنیانگذار نثر معاصر، درست در روزهایی که ارمنیان در بیابانها آواره شده و عفریت مرگ بر فراز سرشان پر و بال میزد از این سرزمین مرگ و جنایت گذشت. وی مشاهدات خود را تحت عنوان ,مشاهدات شخصی من در جنگ جهانی اول، به رشتۀ تحریر درآورده است. وی تأکید میکند آنچه در این گفتار آمده همه وقایعی است که به شخصه شاهد آن بوده و به چشم خود دیده است. مشاهدات این نویسنده، همان گونه که خود مینویسد، برایش حکم یک کابوس بسیار هولناکی را پیدا کرده بود که گاهی به مناسبتی بر وجودش تسلط پیدا میکرد و ناراحتش میساخت و آزارش میداد.

محقق دیگری به نام ریبوار معروف زاده‌ در مقالهای با عنوان ,نژادکشی، دیپلماسی جهانی، کردها و تعهدات جهانی، با تحلیل سیاستی که منجر به نابودی یک ملت در زادگاه آبا و اجدادی خود شد دو عامل اساسی را علاوه بر تمایز نژادی برای برانگیخته شدن خشم و غضب ترکها علیه ارمنیان بر شمرده است.

الف) جمعیت ارمنیان‌همچون حائلی مابین ترکهای عثمانی و قفقاز قرار گرفته‌ بود و تحقق رؤیای سرزمین توران منوط به‌ برچیدن این دیوار انسانی بود.

ب) دین ارمنیان‌مسیحی بود. امپراتوری عثمانی، که ‌بر مبنای دین اسلام و مذهب سنی تأسیس شده‌بود، به ‌غیر مسلمانان به منزلۀ تهدید مینگریست و دوستی و اعتماد به‌آنان را امری غیرممکن تصور میکرد.

محمدرضا دبیری، یکی دیگر از محققان و پژوهشگران تاریخ روابط خارجى ایرانی است که به مسئلۀ نژادکشی ارمنیان پرداخته و یادداشتی را تحت عنوان ,کشتار و کوچ اجبارى ارمنیان: نسلکشى یا ضرورت جنگی؟، به چاپ رسانده.

محمدرضا دبیری، پیش از آنکه به تاریخ کشتار ارمنیان بپردازد، به عنوان مقدمه مینویسد: ,اغلب ارمنیان مانند بسیاری از اقوام و ملل ریشهدار در گسترۀ جغرافیایی خاورمیانه، نفوذ و حضور تاریخی خود را، همانند بسیاری از کشورهای منطقه، بعضاً به گونهای مبالغهآمیز فراتر از قلمرو سرزمین شناخته شدۀ فعلی خود میدانند که البته در پارهای از این ادعاها رگههایی از واقعیت نیز نهفته است. ارمنیان نیز ارمنستان بزرگ را متشکل از ارمنستان غربی و ارمنستان شرقی میدانند. برحسب نوشتههای آنان ارمنستان شرقی شامل ایروان و نخجوان و قراباغ همان ناحیهای بود که در زمان شاه عباس صفوی جزئی از مستملکات ایران به شمار میرفت و بر اثر تحولات بعدی در زمان فتحعلیشاه قاجار، به موجب معاهدۀ ترکمنچای، از ایران منفک و به تصرف روسهای تزاری درآمد».

نگارنده در پایان یادداشت خود اشارهای دارد به روند شناسایی رسمی نژادکشی ارمنیان از طرف مجالس کشورهای مختلف. آنگاه به موضعگیری رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران پرداخته و مینویسد:

«در ایران، در گردهمایی اعتراضآمیز ارمنیان تهران در 13 آوریل 2002، علیه تجاوزات اسرائیل بر ضد فلسطینیان سید علی اکبرمحتشمی پور و سید هادی خامنهای ـ دو تن از نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی ایران ـ در سخنرانی خود به موضوع قتلعام ارمنیان نیز اشاره کردند. محتشمی پور در بخشی از سخنان خود گفت: , در آغاز قرن بیستم میلادی شاهد قتلعام ارمنیان مظلوم در ترکیه بودیم که روح و روان بشریت را در طول هشتاد سال گذشته همواره آزرده و بشریت آن قتلعام را محکوم کرده و ما نیز آ ن را محکوم میکنیم،. سید هادی خامنهای نیز در بخشی از سخنان خود در خصوص قتلعام ارمنیان گفت: ,سلسله جنایاتی که از گذشته تا به امروز صورت گرفته در مقطعی نیز شامل حال ارمنیان تحت امر کشور عثمانی بوده که ما با آنها همدردی کرده و میکنیم. همه ساله صدای عزیزان ما به عنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه عثمانیها شنیده می شود،».

همچنین در همین سال(1381ش)، سی نفر از نمایندگان مجلس ششم جمهوری اسلامی ایران با امضاى تومارى واقعۀ نژادکشی ارمنیان را در 1915م در ترکیۀ عثمانی محکوم کردند.

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت جمهورى اسلامی ایران، نیز در سپتامبر 2004م از مجتمع و بنای یادبود قتلعام ارمنیان 1915م ـ زیزرناکابرت ـ واقع در ایروان، پایتخت ارمنستان، دیدن کرد و با نثار گل به قربانیان این فاجعه ادای احترام کرد.

دکتر محمود احمدى نژاد، رئیس جمهور جمهورى اسلامی ایران، در 30 مهر 1386ش هنگام سفر به ارمنستان پس از سخنرانى در دانشگاه دولتى ایروان، در نشست پرسش وپاسخ این دانشگاه در پاسخ به سؤالى در خصوص موضوع قتلعام ارمنیان گفت: «باید براى زندگى بهتر در آینده از تاریخ درس عبرت گرفت و ما ظلمها را توسط هر کس، در هر کجا و در هر مکان محکوم مىکنیم».

رئیس جمهورى اسلامى ایران با اشاره به اینکه مراسم و تظاهرات گسترده به همین مناسبت هر سال در ایران برگزار میشود افزود: «ما در کنار ملت ارمنستان به آیندۀ روشن پراز دوستى و برادرى بین ملتها مىاندیشیم».

دراینجا لازم به گفتن است که محمد علی فروغی، یکی از نخست وزیران اسبق ایران، که برههای از زندگیاش را در سمت سفیر ایران در ترکیه به سر برده، اقدام به ترجمۀ مطالبی از مقالههای روزنامۀ گلوب چاپ لندن کرده و در این رساله به تفصیل از علل اغتشاش ارمنیان در دولت عثمانی و سبب قتلعام آنها به دست ترک‌ها سخن رانده است. وی در سالهای اقامتش در ترکیه با کمال آتاتورک، رئیس جمهور و عصمت اینونو، نخست وزیر و سایر مقامات ترک روابط بسیار حسنهایی ایجادکرده بود. رسالۀ مورد نظر علاوه بر تاریخ ارمنی، مطالب مفصلی دربارۀ جغرافیای مناطق ارمنینشین نیز دارد. این رساله را در حال حاضر بهرام طاهری در دست چاپ دارد.

محمد علی فروغی در رسالهای، که فعلاً به صورت نسخۀ خطی است و احتیاج به بازخوانی و تحقیق مفصل دارد، سعی کرده برای این سؤال پاسخ قانع کنندهای پیدا کند که آیا طغیان ارمنیان به خودی خود واقع شده؟ که پس از مطالعه و بررسی مطالب شمارههای مختلف روزنامۀ گلوب به این نتیجه میرسد که طرح طغیان ارمنیان در بعضی از باشگاهها و انجمنهای سیاسی لندن ریخته و بعد از آن بر حسب فرمایش مخصوص به محل و مقصد معین خود فرستاده میشد. این نتیجهگیری باعث شد تا محمد علی فروغی، به قول خودش، از سرگردانی بزرگ بیرون آید. البته، این رجل سیاسی در تدوین رسالۀ خود تا آخر هم در سرگردانی به سر برد و نتوانست برای سؤالاتی که مطرح کرده بود پاسخهایی مبتنی بر مستندات به دست آورد.

 در آخر بجاست فقط پنج مصرع از شعر بلندی به نام شبگرد، از ناظم حکمت، را برای شما بخوانم. این شعر در مورد نژادکشی ارمنیان گفته شده است. این پنج مصرع، که سبب شد تا ناظم حکمت تحت پیگرد قرار گیرد، هرگز اجازۀ چاپ نیافت. وی که یکی از برجستهترین شخصیتهای ادبی، در سطح جهان، به حساب میآید به خاطر افکار آزادیخواهانه اش در کشور خود از طرف دولتمردان ترک سلب تابعیت شد. وزارت فرهنگ ترکیه نیز کلیۀ اشعار حکمت را منتشر ساخت بی آنکه اشاره ای به این پنج مصرع داشته باشد. ولی روزنامۀ نکته در اقدامی متهورانه این پنج مصرع را منتشر کرد:

 affetmedi bu ermeni vatandaş»

kürt dağlarında babasının kesilmesini

fakat seviyor seni

çünküsen de affetmedin

 «bu karayısürenleri Türk alanına. halkının

 «این هموطن ارمنی نبخشید

بریده شدن سر پدرش را در کوه های کردستان

فقط تو را دوست دارد چون تو هم نبخشیدی

این سیاهی را از پیشانی مردم ترکیه».

 

پی نوشت ها:

1ـ متن سخنرانی گریگور آراکلیان، سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری ارمنستان در جمهوری اسلامی ایران، در جمع دانشگاهیان اصفهان، 23 مه 2012م.

2ـ بر اساس همین مقاومت رمان چهل روز موسی داغ، به دست نویسندۀ مشهور اطریشی، فرانتس ورفِل، در 1933م خلق شد.  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره 60

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید