دغدغه های این روزهای ما عظیم تر از آنند که به فکر سازندگی هائی در آیندة ایران باشیم. با این همه، از آنجا که کار چند ماه گذشتة من، بر روی فدرالیسم بود و پاسخ گوئی در کنار نکیر و منکر ها به کسانی نیز که حرف و انتقادی جدی داشتند، به یاد دو خیالی افتادم که از مدتها پیش در سر داشته ام. چرا که یکپارچگی ایران را تنها در گرو قوانین و دستگاه سیاسی نمی دانم. اگر چنین باشد آنچه تمامیت ارضی نامیده می شود، در عمل سر از تمامیت مرضی درخواهد آورد. ایران باید جاذبه داشته باشد. جاذبة اقتصادی، جاذبة فرهنگی. جاذبة مدنی و اجتماعی؛ باید بدل به یک بازار بزرگ کار و سرمایه گذاری شود؛ باید دارای امنیت اجتماعی باشد، پس یعنی، باید عدالت اجتماعی در آن به بالاترین حد (دست کم در منطقه برسد). باید سرسبز شود، باید از فقر و سیاه روزی و فحشا و اعتیاد بری بشود. باید کشور آزادی اندیشه و قلم و بیان شود. باید سرای شادمانی شود. وگرنه مردمان آن گروه گروه هم جدا نشوند، همچون ما تبعیدگزیدگان ایرانی فردفرد جلای وطن خواهند کرد. مگر سعدی نسروده است: قصة حب وطن گرچه حدیثی ست شریف ـ نتوان مرد به زاری که من اینجا زادم.
و باری، با این مقدمه، بروم سراغ دو خیالی که از مدتها پیش در سر دارمشان و هر ازگاهی به گوشةتاریکی از آنها پرتو دیگری از آگاهی ئی اکتسابی می اندازم و یا با اندیشیدنی بیشتر کامل ترشان می کنم؛ اینها در حال حاضر دو خیال اند، دو رؤیا. اما، همة آنچه در این جهان انسان می شناسیم، در آغاز رؤیاگونه در مغز کسانی جوانه زده اند. دیگران آن اندیشه ها را شنیده اند و رویشان کارکرده اند. تا اسباب عمل آماده شده است و کسانی به کارشان بسته اند. و این دو رؤیا گرچه از هم مستقلند؛ اما، به دلایلی به هم پیوند دارند. چرائی اش را بعد خواهم گفت.
۱ ـ احیای دریاچه های مرکزی ایران (کویر لوت و کویر نمک دریاچه بوده اند.) تنیده به احداث آب راه عظیمی که دریای عمان را به دریای خزر وصل کند.
۲ ـ ضدزلزله ساختن سرتاسر ایران که می تواند در دل یک طرح عظیم برای تقسیم بندی متعادل تر و منطقی تر جمعیت در سرتاسر ایران صورت گیرد و توأم بشود با روستا و شهرک و شهرسازی مدرن (و این هر دو ناگزیری نسل های آینده اند اگر بنا باشد ایرانی باقی بماند.)
و اول دریاچه ها و آب راه.
بانوی داستان نویس خوبمان شهرنوش پارسی پور، در کتابی یا مصاحبه ای (یادم نیست) به عنوان یک جامعه شناس قصه نویس، نظر بسیار زیبائی ارائه می دهد: برای آن که مردم ایران را از تاریک اندیشی (یا چیزی شبیه به این) نجات دهیم باید برایشان آب اختراع کنیم و در عین حال توصیه می کند به روسیه راه بدهیم که به دریای گرم جنوب دسترسی داشته باشد.
چنین است: خشکی سرزمین ها خشک اندیشی و خست و محافظه کاری هم می آورد. آب تنها آبادانی نیست؛ شادمانی هم هست؛ چرا که شادمانی انسان بخش بالائی ش به خاطر سرسبزی طبیعت است. انسان یک موجود طبیعی ست و در یک محیط خشک و عبوس به عبوس زهد هم بدل می شود.
حافظ می گوید:
«عبوس زهد به وجه خمار بنشیند ـ مرید خرقه دردی کشان خوش خوییم».
خوش خوئی که دشمن عبوسیت زاهدانه است؛ کنار آب رکن آباد می تواند دست دهد.
و ایران خشک است و دردی کشی هم آنجا که آب نباشد میسر نخواهد بود. چرا که رزبن باید شهد زمین را در آب پای خویش بنوشد تا بتواند آن افشرة تلخ وش را حاصل آرد.
و
غیر از باریکة کنارة خزر که یکسره بیرون از اقلیم خشک در حصر کوه ماندة بقیة ایران است؛ متوسط بارندگی در سراسر بقیة ایران بسیار پائین است. محصول دیم در ایران در گرو دو باران اصلی ست: در کردی «پَلَه» (با لام مطنطن) که بارانی ست که باید در اواخر مهر و اوائل آبان ببارد و آن گاه «پله» خواهد بود که یک وجب زمین را بخیساند. این باران موجب آن خواهد شد که گندم جوانه زند و تا نشستن نخستین برف و رفتن بوته ها به خواب زمستانی، کشت دیم چند انگشتی از زمین سرزند. و وای به حال مردمان دیم کار اگر که این «پله» به «گنه پله» بدل شود که اکثرا می شود. یعنی نمی بزند؛ بذر را بخیساند و به جوانه زدن درآرد. اما، آنقدر کم باریده باشد که دو سه روزه زمین دوباره خشک شود. آن بذر تباه شده است دیگر، و آدم عاقل در این صورت باید دوباره بذری بر آن خاک بپاشد، به امید این که شاید باران بعدی «پله» باشد. باران دوم (باز درکردی) «شسه باران» (شسته باران) است؛ باران اواخر اردیبهشت و اوائل خرداد. آن موقع هنوز محصول خشک نشده است و در حال رشد است (موعد این بارانها در مناطق گرمسیری و سردسیری یک ماهی پس و پیش دارد). این دو باران به اضافة برف زمستانی، کشت دیم و نیز آبی را به اوج باروری می رسانند و دریغا که در بسیاری سال ها، یکی یا هردوانشان را را آسمان از زمین ایران دریغ می دارد. چرا که کوه های حایل ایران مانع رسیدن بخار و ابر دریاهای جنوب و شمال یه پهنة ایران می شوند.
تنها راه این است که در محاصرة این کوه ها به تولید رطوبت و تشکیل ابر کمک رسانیم.
و باید توجه داشت که اگر این کار را نکنیم به سرعت بخش اعظم این اقلیم، یکپارچه به کویر بدل خواهد شد؛ گفته می شود که سالی یک و نیم ملیون هکتار به مساحت کویرهای ایران افزوده می شود و باتلاق گاوخونی نیز در حال خشک شدن است.
کویرهای ایران از چند گونه اند؛ بخشی از آنها به کلی نمکی اند و نمی توان به بارور کردنشان امید بست؛ بخش هائی رسی اند. بخش هائی دارای پوشش گیاهی اند و... (به هر رو سخن از شش گونه کویر در ایران می رود.) و روشن است که عمدتا، کویرهائی باید بدل به دریاچه شوند که قابل زنده کردن نیستند. در این مورد باید کارشناسان نخست یک نقشة کامل از کویرهای ایران تهیه کنند؛ در این نقشه باید سه مؤلفه در نظر گرفته شوند: الف ـ ارتفاع از سطح دریا و ب ـ نوع کویر و درجة قابلیت کویرزدائی آن. ج ـ مراکز تاریخی و شهرها و روستاهائی که نباید تخریب شوند. (و البته ادامة زندگی بر هر ملاحظه ای ارجح است؛ می شود همه چیز را منتقل کرد و حتی اگر لازم شد برای آن که نسل ارک نشینان بم نجات یابد از ته ماندة ارک بم هم صرف نظر کرد.)
باری، در این مورد دلایل بسیاری در دست است که کویرهای ایران روزی دریاچه های پهناوری بوده اند؛ شاید دو دریای خونیرس و فراخ کرد اوستا همین دریاچه ها بوده اند و برای نجات ایران از این که سرتاسرش کویر شود، باید دریاچه های مرکزی ایران دوباره در هر حد ممکنی احیا شوند. و آنگاه که همة پستی و بلندی های طبیعی کویرها را در نظر بگیریم، به احتمال زیاد شکلی پنجه ای خواهند داشت که بر زیبائی آنها خواهد افزود و نیز بدلشان خواهد کرد به آب راه هائی برای وصل کردن بخش های بزرگی از ایران به هم؛ از راه آبی. برای برکنار ماندن جاهائی که نباید زیر آب روند، می توان از خاکریزهائی استفاده کرد که با خاک و سنگ برداشت شده از کانال یا تونل آب راه خزر ـ عمان حاصل می شوند.
نام طرح
هنگامی که ایران آزاد شود، هنگامی که ما یک پارلمان ملی داشته باشیم، هنگامی که این طرح در دستور کار آن پارلمان قرار بگیرد، حتما خواهند نشست و برای نامگذاری اش هم فکری خواهند کرد. اما، اکنون این منم که در این باره می نویسم؛ و حق دارم نامی برای کل طرح و نام هائی برای اجزایش پیشنهاد دهم: برای کل طرح (مجموعة دریاچه ها و آب راه) من نام خجستة زردشت را پیشنهاد می دهم. به خاطر این جمله اش؛ جهان را باید ساخت و به سوی روشنائی برد.
آن دو دریاچة گم شده در اوستا را هم احیا کنیم؛ نام دریاچه باشد فراخکرد و نام آب راه میان عمان و خزر باشد خونیرس. بی مسما هم نیستند. دریاچه گفتم پنجه ای فورم خواهد شد و فراخنائی را خواهد پوشاند و کانال خونی به پیکر فسردة ایران خواهد رساند. صرف نظر از این که در اوستائی این معناها را داشته اند یا نداشته اند. و در این نوشته و هر جای دیگر هم از این طرح و این دریاچه و آب راه با این نام ها یاد خواهم کرد: زردشت (کل طرح) ـ فراخکرد (دریاچه) ـ خونیرس (آب راه).
در طرح زردشت دو طرح احیای یکی از دریاچه های مرکزی ایران و آب راه خزر ـ عمان در هم تنیده اند و یکی مکمل دیگری ست. متأسفانه من نتوانستم داده های دقیقی در بارة ارتفاع کویرهای ایران از سطح دریا بیابم. یک جا خواندم که پائین ترین نقطة کویری ایران پنجاه متر از سطح دریا ارتفاع دارد و یک جای دیگر صد و پنجاه متر. به هر رو فرض را بر این قرار دهیم که بخواهیم دریاچه ای به ارتفاع حداکثر صد متر در مراکز کویری ایران به وجود آوریم (این میزان باید با توجه به ارتفاع مناطقی که می خواهیم زیر آب بروند تدقیق شود) و صد و پنجاه متر ارتفاع پس ترین نقطه از سطح دریا را هم بپذیریم؛ در این صورت راهی که دریای عمان را به دریای خزر مرتبط می کند، در قعر آب راه، باید به دویست و پنجاه متری سطح دریای آزاد ارتقاء یابد و ارتفاع آب راه را هم با توجه به این که محل عبور کشتی های اقیانوس پیما باید باشد بر این میزان باید افزود؛ و این ارتقای سطح آب راه توسط طرازگر های آبی (در آلمانی Schleuse) انجام خواهد شد. من در این موارد اطلاعی ندارم. مثلا نمی دانم حداکثر ارتفاعی که یک طرازگر مجاز است داشته باشد چقدر است. فرص کنیم بیست و پنج متر باشد. در این صورت ده طراز گر در حد فاصل عمان و کوه های جنوب باید ساخته شود و ده طراز گر در پایانة آب راه مثلا در بندر ترکمن. (سطح خزر و دریای آزاد اختلاف چندانی ندارند.)
و به این ترتیب آب راه خونیرس شامل این قسمت ها خواهد بود:
۱ ـ طرازگرها که می توانند پشت سر هم باشند و یا با فاصله؛ اما بهتر است قبل از رسیدن به کوه های جنوب ساخته شوند که کشتی ها در تونل ناچار از توقف نباشند.
۲ ـ بخش های کانالی. در بخش بزرگی از مسیر آب راه، به جای احداث تونل که بسیار پرهزینه است می توان، مسیر کانال را خاک برداری کرد و کانال را از دل یک درة عمیق عبور داد؛ در این صورت می توان دو طرف کانال را پلکانی ساخت که می تواند بعد جنگل کاری شود یا به شهرک سازی اختصاص یابد و خود این یک جلوه عظیم توریستی ایجاد خواهد کرد. در نظر بگیرید که صدها کیلومتر از آب راه در عمق دره ای مصنوعی قرار داشته باشد که دو طرف آن شده است چیزی شبیه باغ های معلق بابل. باید توجه داشت که با توجه به این که این تونل، در عین حال، می تواند راهی باشد برای کشاندن آب شیرین از کنارة عمان به سرتاسر قسمت روباز آ براه (آب دریا را می توان شیرین کرد و از راه این تونل به همة دو طرف کنارة آب راه فرستاد؛ این کار آن بخش از آب راه را که در دل یک درة مصنوعی با دو سوی پلکانی جریان دارد، بدل به بهشتی از باغ های ایرانی خواهد کرد. آفتاب ایران که هست. آب شیرین هم که برسد سرتاسر دو سو را می شود رزبن کاشت و شراب برداشت. روشن است که پیش از حفر آب راه باید نخست خاک زراعی سطح همة بخش هائی را که خاک برداری می شوند نخست تراشید و در نقاطی تلنبار کرد که پس اتمام کار احداث آب راه، دوباره، تمام قسمتهای خاک بردای شده با آن خاک زراعی پوشانده شوند. از بقیة خاک و سنگ این کانال می توان برای ایجاد خاک ریزهائی برای جلوگیری رخنة آب به نقاط ویژه استفاده کرد یا آن را صرف ایجاد جزایری مصنوعی در نقاطی از دل دریاچة فراخکرد کرد که باز می توانند بدل به بهشت های زمینی شوند. یا به عنوان مصالح ساختمانی با ماشینهای عظیم مخصوصی که در همان حین خاکی برداری دسته بندی هم می کنند، آن حجم عظیم خاک و سنگ و مواد معدنی را به مصالح ساختمانی تبدیل کرد که بخشی از آن حتما در ساختمان خود آب راه به کار خواهد رفت.
۲ ـ بخش تونلی: آنجا که ارتفاع زمین از سطح دریا چندان زیاد می شود که احداث کانال غیرممکن می شود (در کوهستان ها) یا هزینة احداث آن خیلی بیش از حفر تونل است، تونل حفر خواهد شد. دو مسیر رفت و برگشت این تونل از هم جدا خواهند بود. اما می توانند در جاهائی هم به هم راه داشته باشند. این جاها می توانند بدل به بهشت های زیرزمینی شوند. فراختر احداث شوند و اسکله هائی و پارکینگهائی برای کشتی های ریز و درشت داشته باشند و بدل به بزرگترین جلوه های تجاری و تفریحی گردند. رستورانها و دیسکوها و فروشگاه ها و هتل هائی آنجاها ساخته شوند تا در تابستانهای داغ جنوب، به مسیر گردشگری و تفریح پولدارهای جهان بدل بشوند. روشن است که این نقاط باید جاهائی احداث شوند که امکان هواگیری داشته باشند و البته این امکان هواگیری با در نظر گرفتن تمام مسائل ایمنی در سرتاسر تونل ها باید به دقت محاسبه و در نظر گرفته شوند و سرتاسر تونلها باید به آخرین تکنیک ها برای مقابله با خطرهای طبیعی (زمین لرزه مثلا و یا آتش سوزی و امثال اینها)، مجهز باشند. تا هیچ کس در آنها احساس زنده به گور شدن نکند.
۳ ـ بخش دریاچه ای. بخشی از آب راه خونیرس که از دریاچة فراخکرد می گذرد، متضمن هیچ هزینه ای نیست. کانال و تونلها باید طوری ساخته شوند و تقدم در ساخت باید گونه ای در نظر گرفته شود (اولویت با قسمت جنوبی باشد مثلا) که به محض پایان یافتن ساختمان تونل و کانال ها در جنوب، دریاچه نیز، دست کم در مسیر آب راه، آب گیری شده باشد. به این ترتیب، بر خلاف طرحی که آقای رفسنجانی مثلا از آن سخن گفته بود و شامل تنها ساختن تونلی از دریای عمان به خزر بود، همة مسیر از زیر زمین نخواهد گذشت. بلکه بزرگترین بخش آن؛ به ویژه در میانة راه، روباز خواهد بود. گذر دادن یک کشتی که حتی اگر مسافری هم نباشد باز هم سرنشینانی دارد از یک تونل نزدیک به هزار کیلومتری همة سرنشینانش را گرفتار دپرسیون شدید خواهد کرد (تنها امثال آقای رفسنجانی که جهان را گور می خواهند نمی توانند به این مسائل بی اندیشند ). افزوده بر این که هزینة احداث چنین تونلی بسیار بار بیشتر خواهد شد. این ترکیب کانال، تونل و دریاچه، با توجه به این که بخش عمدة میانة راه شامل کانال و دریاچه خواهد بود، این مشکل را کاملا حل خواهد کرد. کشتی ها کوتاه مدتی پس از ورود به تونل جنوبی یا شمالی (از هر دو مسیر) از آن خارج می شوند؛ و تحمل آن مدت کوتاه در زیر زمین ماندن (با توجه به این که تونل ها فاقد طرازگرند و با سرعت تمام طی می شوند و با توجه به جلوهای زیبائی که در طول مسیر وجود خواهد داشت، برای هیچ کس چندان نادلچسب نخواهد بود.
الف
تأثیرات مستقیم:
۱ ـ تاثیرات اکولوژیک (زیستبومی)
من نمی دانم مساحت دریاچة فراخکرد و شاخه های آن که هر یک باید نامی داشته باشد چقدر خواهد بود. اما، تصور کنیم بتوانیم حدود صد و پنجاه هزار کیلومتر مربع (یعنی کمتر از یک دهم مساحت ایران) از نواحی کویری ایران را با عمقی متفاوت، زیر آب ببریم؛ جاهائی مثلا صد متر و جاهائی چند ده متر یا چند متر حتی. این سطح بخارخیز نه تنها به مثابه یک کولر آبی هوای سرتاسر ایران را خنک تر خواهد کرد (که خود باعث جلوگیری از تبخیر بقیة آب های سطحی زمین می شود)، نه تنها با عث آن خواهد شد که گیاهان در سرتاسر اقلیم ایران، رطوبت خود را دیر تر از دست دهند. بلکه مهمتر از این ها بر میزان بارندگی در کل اقلیم ایران به مراتب خواهد افزود، چرا که همانطور که ابرهای بیرون اقلیم از حصر کوه هائی که ایران را در محاصره دارند نمی توانند راه به آسمان ایران بیابند، بخار و ابری نیز که در درون این اقلیم ایجاد شود، کمتر راهی به بیرون این اقلیم خواهد داشت.
دریاچة خونیرس جلوی کویرزائی در بقیة ایران را خواهد گرفت و کشور ما را از فاجعه ای که برابر آن قرار دارد خواهد رهانید.
روشن است که این طرح می تواند و باید با طرح های مکملی برای نمک زدائی از بخش های دیگری از کویرها و بیابانها توأم باشد که زیر آب نمی روند و نیز، طرح هائی برای مالچ پاشی بر قسمتهای بیرون از آب کویر و بوته کاری در آنها. با توجه به این که رطوبت دریاچة خونیرس برکتی خواهد بود که به ویژه، در پیرامون خود آن (یعنی همان جاهائی که خطر کویر شدن تهدیدشان می کند) امکان سبزاندن را بسیار بیشتر خواهد کرد. به این بیندیشیم، تنها، که محصول دیم سرتاسر ایران، پس از احداث فراخکرد از هر دو بارانی که از آن یاد شد: «پله» و «شسه باران» برخودار شود و کشاورزان دیم کار به جای بذری چهارپنج بذر معمولی، بذری ۱۵ تا ۲۰ بذر برداشت کنند. طرح خونیرس باید با طرح احیای مراتع و مرغزارها و جنگل های در حال نابودی ایران هم توأم باشد. و البته باید توأم هم بشود با پیشرفته ترین شیوه های آب خوان داری برای کنترل و هدایت آب های سطحی به هر جا که آب نیاز دارد و کمک اساسی خواهد کرد به این که بخش عمده ای از دیم زارانمان را به آب کاری یا نیمه آبی کاری بدل کنیم. اثرات مستقیم فراخ کرد به این لحاظ به یک انقلاب جوی و زیست محیطی و کشاورزی در سرتاسر اقلیم ایران برخواهد روئید. ایران دیگر یک سرزمین خشک نخواهد بود. این آروزی نویسندة جامعه شناس ما شهرنوش پارسی پور را برآورده خواهد کرد. فراخکرد برای ایران آب اختراع خواهد کرد.
۲ ـ حمل و نقل و ارتباطات:
خونیرس به طور قطع بخشی از شبکه های ارتباطی کنونی (راه و راه آهن) را از ما خواهد گرفت. می توان البته با محاسبة کامل، مسیرهای مهم را ضمن احداث خونیرس، دگرسازی کرد. یا با پل ها و تونلهائی آن بخش هائی را که زیر آب می روند دوباره احداث کرد. و این حتما هزینه هائی دارد. اما، از طرف دیگر، شاخه ها و شعبه های فراخکرد (صرف نظر از آب راه خونیرس) خود بدل به ارزانترین و راحت ترین شبکة ارتباطی در بخش های شرقی و مرکزی ایران خواهند شد. این شاخه ها و شعبه ها را می توان با کانال های کوچک یا تونلهائی تکمیل کرد. کرجی ها و کشتی های باری و مسافری کوچکتری به کار گرفت؛ مجموعة این راه های آبی به اضافة شاهراه آبی خونیرس نه تنها تمام زیان از بین رفتن و نیز بازسازی راه های قطع شده را جبران خواهد کرد که بل، چندین برابر آن راه ها به ما امکان ترابری بسیار ارزان آبی در خود ایران خواهد داد.
۳ـ بهره دهی مستقیم دریائی:
کویرهای ما عملا زمین های بایر و بی بهره اند. حال آن که میزان بهره دهی یک سطح مستور از آب چندین برابر و حتی چندین ده برابر یک زمین دایر و سرسبز است. جریان آب از فراخکرد به سوی عمان و خزر را می توان طوری سامان داد که از میزان نمک دریاچة فراخکرد به سرعت کاسته شود و به سطح خزر برسد و آن را مرکزی کرد برای پرورش ماهی های خزری (به ویژه خاویار و سفید)؛ خود این بخش از بهره دهی فراخکرد بخش اصلی پروتئین مورد نیاز مردم ایران را تأمین خواهد کرد. صد یا صد و پنجاه هزار کیلومتر مربع دریاچة پرورش ماهی و انواع دیگر صیدهای دریائی، شوخی نیست. یعنی منهای تمام خوبیها و بهره های دیگری که احداث فراخکرد در پی خواهد داشت، همین یک قلم، فقط و فقط، برای آن که به این رؤیای بزرگ جنبة عملی بدهیم کافی خواهد بود. روشن است که بخش جنوبی کانالها و تونلها و نیز عملیات مربوط به سد و خاک ریز سازی در عرصة دریاچه باید به سرعت آغاز شوند و بسیار پیش از تکمیل کل طرح زرتشت پایان بگیرند؛ چرا که لازم است پیش از آغاز حرکت کشتی ها که امکان جریان آب را محدود می کند، بخش اصلی دریاچه فراخکرد آب گیری شده باشد. به محض پایان یافتن بخش جنوبی (کانال ها و طرازگرها و تونلها) از طریق صدها موتور و مکینة بسیار قوی، آب عمان به مرتفع ترین بخش جنوبی دریاچه که باید زیر آب رود مکینه (پمپاژ) خواهد شد. در این مدت هر دو کانال (رفت و برگشت) برای پمپاژ آب از عمان به فراخکرد اختصاص خواهد داشت: یعنی دو رودخانه به ارتفاع چند ده متر و عرض چند ده متر (خونیرس برای عبور کشتی های اقیانوس پیما ساخته می شود) با سرعتی بسیار بالا (بالاترین ظرفیت موتورهائی که باید طرازگرها را پر کنند) از عمان به سوی فراخکرد جاری خواهند شد. در همین ضمن بقیة عملیات احداث خونیرس و فراخکرد در بخش مرکزی و شمالی دنبال می شود؛ آب گیری ابتدائی فراخکرد ممکن است حتی چند سال طول بکشد. اما، از آن پس و پس از پایان کل طرح، همان جریان کند آب از عمان به سوی فراخکرد برای جبران کاهش آب ناشی از تبخیر احتمالا کافی خواهد بود و در صورت لزوم می توان چند روزی در اوج گرما هم، عبور کشتی را متوقف کرد و همان سیل آغازین را از سوی عمان به فراخکرد راهی کرد. و می توان همة راه ها را پیش بینی کرد که در تابستان و اوج دما که فراخکرد بالاترین میزان تبخیر را دارد، در صورت لزوم، از هر دو سو (هم خزر و هم عمان) آب به سوی فراخکرد جریان داشته باشد. اما، باید توجه کرد که اولا خزر خود دریاچه است و جریان آب از آن به سوی فراخکرد نباید به صورتی باشد که به سطح آب خزر لطمه ای بزند و دوم این که شوری آب خزر بیش از دریاهای آزاد است و از این نظر جریان آب باید از عمان به فراخکرد باشد و به تدریج و زمانی که تبخیر وجود ندارد (زمستان) جریان آب را دوسره کرد که نمکهای کویری شسته شوند و شوری فراخکرد به خزر نزدیک شود (هر چند احتمال هم دارد نمک کویر هنگامی که به آن حجم آبی که از عمان به فراخکرد جاری می شود افزوده شود، شوری آب فراخکرد را، خود به خود، به شوری خزر نزدیک کند. یک عملکرد دیگر خونیرس نیز می تواند کمک به ثابت نگاه داشتن سطح خزر باشد که در دورانهائی یک باره اوج می گیرد و عرصه های بسیاری را در کنارة خود نابود می کند؛ در این دوره ها می توان جریان آب خونیرس را از خزر به سوی عمان هدایت کرد.
۴ ـ حق ترانزیت.
علاوه بر ثروتی که از راه حمل و نقل آبی در خود ایران و میان شمال و جنوبش، حاصل ایران می شود (چرا که کلی از هزینة حمل و نقل زمینی از این راه کاهش می یابد)؛ آنچه از حق ترانزیت خونیرس حاصل ایران می شود، شاید از درآمد کنونی نفت ما کمتر نباشد. همة کشورهای حوزة خزر بیشترین صادرات و وارداتشان از راه خونیرس خواهد بود. نفت کش ها می توانند مستقیما نفت و گاز کشورهای حوزة خزر را بارگیری کنند و از خونیرس به هر جای جهان برسانند. به این لحاظ، خونیرس تنها ایران را آباد نخواهد کرد؛ در حقیقت خونیرس رؤیای قدیمی روس ها (وصل شدن به دریاهای گرم جنوب) را که باعث پرورده شدن کابوس پترکبیری شان (تسخیر ایران) نیز شده است، بدون تسخیر ایران، برایشان متحقق خواهد کرد. پروژة زردشت دروازة روسیه و دیگر کشورهای حوزة خزر به دریاهای گرم جنوب خواهد شد. به این لحاظ همة آنها به طور قطع در طرح زردشت نقش به عهده خواهند گرفت. در بخش هزینه ها در این مورد توضیح بیشتری خواهم داد.
۵ ـ اشتغال های مستقیم و جنبی.
غیر از آنچه از حق ترانزیت و کاهش هزینة حمل و نقل و افزایش رطوبت هوای ایران و افزایش بارندگی، از طرح زردشت، نصیب کشور ما می شود، این طرح ملیونها شغل در پیرامون خونیرس و فراخکرد ایجاد می کند؛ غیر از آنهائی که مستقیما در ساختن آب راه و دریاچه مشغولند، این طرح به ماشین آلات بسیار سنگین خاک برداری و حمل و نقل احتیاج دارد که می توانند در خود ایران ساخته شوند. ده ها کارخانة سیمان و ماشین سازی در ایران ایجاد خواهد شد و اینها همه برای مردم ایجاد کار خواهد کرد. به این ترتیب پول نفتی را که مردم ما به صورت سوبسید دریافت می کنند، به مثابه حقوق و دستمزد دریافت خواهند کرد. در این باره، در بخش هزینه ها باز توضیح خواهم داد.
۶ ـ صنعت توریسم.
غیر از همة زیبائی هائی که در آب راه خونیرس و دریاچة فراخکرد (از جمله باغهای پله کانی اطراف کانال) وجود خواهد داشت که مردمی را از همة جهان مشتاق دیدار از جزیره ها و سکونت در مهمانسراها و تفریح گاه های فراخکرد می کنند، به غیر از آنچه در بارة تفریح گاه های درون تونل ها گفته شد که باز خود یک جاذبة بزرگ توریستی می توانند باشند، غیر از ساحل چند صد کیلومتری فراخ کرد و آفتاب ایران که یکی از بزرگترین کنار دریاهای پرآفتاب و نیز امن جهان خواهد بود (در فراخکرد سونامی وجود نخواهد داشت) نفس دیدار از این بزرگترین طرح عمرانی تاریخ بشریت که دست کمی از دیوار چین ندارد، یک جاذبة بزرگ توریستی ست.
درآمد توریستی طرح زردشت می تواند در آینده جایگزین درآمد نفت شود.
ب:
تأثیرات جانبی:
۱ ـ اثرات سیاسی
طرح زردشت و آب راه خونیرس که مهمترین آب راه ساختگی جهان خواهد شد، اهمیت استراتژیک ایران را برای همة دنیا بسیار بار خواهد افزود. دنیا به ایران و مسائل آن علاقمندتر خواهد شد. و همین خود به امنیت ایران کمک خواهد کرد و مرکزیت ایران را در منطقه مسجل خواهد کرد. خونیرس تنها شمال و جنوب ایران را به هم متصل نمی کند، شرق و غرب ایران را نیز به هم بر می دوزد. طرح زرتشت طرح آشتی ملی در بالاترین سطوح است. نگاه دارندة دلها با هم خواهد بود چرا که زندگی بخش سرتاسر ایران است. طرح زرتشت بزرگترین عامل وحدت ملی ما خواهد بود. چرا که امید برای آینده ایجاد خواهد کرد.
۲ ـ اثرات جنبی اقتصادی
طرح زرتشت بیش از هر چیز احتیاج به ماشین الات سنگین و فوق سنگین (کارخانه های متحرک) خواهد داشت: لودرها، بولدوزرها، خاک بردارها و مته های عظیمی که باید نخستین حفره های تونل ها را در دل کوه ها و هرجا که خونیرس زیرزمینی ست حفر کنند. روشن است که برای شروع کار در بخش جنوبی بخشی از این ماشین آلات باید خریده شوند. اما، هم زمان، می توان بخش های مونتاژ این ماشین آلات را به ایران منتقل کرد و به سرعت بخش های قطعه سازی آنها را نیز در قسمتهای مختلف ایران راه اندازی کرد؛ فولاد ایران کیفیت بسیار خوبی دارد. مشکل ما در هر زمینة صنعتی ای این است که برای یافتن تخصص و تجربة کافی باید نخست بازار فروش داشته باشیم و یافتن بازار جهانی مشکل است و از آنجا که تجربه نداریم و کادر فنی کارآمد حتی غیرممکن است؛ وقتی بازار نخستین را در خود ایران برای چنین صنایعی به وجود آوریم، پس از پایان طرح، ما تجربه و تخصص کافی خواهیم داشت که بتوانیم با صنایع جهانی در زمینة ماشین آلات سنگین (با توجه به کیفیت بالای فولادمان) رقابت کنیم. ایران صاحب صنعت ماشین آلات سنگینی خواهد شد که متکی به یک تجربة بالای بازار داخلی ست.
ج:
هزینه ها:
بدون شک احداث خونیرس و فراخکرد شاید پرهزینه ترین طرح عمرانی جهان باشد؛ اما، آیا تفاوتی هست که ما مردم نفت خوار، نفت و گاز را به صورت سوبسید یا رانت (آقازاده ای) یا حقوق کارمندی (عملا و در بسیاری موارد زائد) بخوریم، با این که از طریق یک کار سازنده آن را وارد شریان اقتصادی مان کنیم. تمام درآمد نفت، منهای آن بخشی که ناگزیر باید صرف مخارج ضروری دیگر شود، از راه طرح زردشت به سفره های مردم ما سرازیر خواهد شد. ملیونها نفر در این طرح مشغول به کار خواهند شد و ملیونها نفر دیگر باید به آنها و خانواده هایشان سرویس بدهند. مثالی بزنم. افسانة پرومته را شاید همه بدانند؛ پرومته آتش را از خدایان دزدید و به انسان هدیه داد و خدایان به پادافره او را محکوم کردند که مرتب سنگی عظیم را تا پالای المپ بکشاند و از آن بالا به پائین قلش دهد. ما مردم ایران به چنین سرنوشتی دچار شده ایم: به جرم نفت خواریمان مرتب داریم بار سنگین حکومت گران را به بالای البرز می کشانیم و دوباره سرش می دهیم پائین. بگذاریم خدایان به جای واداشتن پرومته به یک کار بی معنی و تکراری، او را هدفمند به کار گیرند، به جای کشاندن و رها کردن مداوم آن تخته سنگ به بالای کوه وادارش کنند آن کوه را بشکافد و آب آن سوی کوه را به این سو بیاورد. علاوه بر این که شرکتی که طرح زردشت را عهده دار خواهد شد، می تواند و باید یک شرکت بین المللی شود. منتها چون بعد صاحب کل درآمدهای فراخکرد و خونیرس نیز می شود، (نه اصل آنها که متعلق به مردم ایران خواهند بود)، باید حتما بیش از پنجاه درصد سهامش را ایران داشته باشد. ما چهل و نه در صد سهام طرح زرتشت را به ویژه به کشورهای حوزة خزر می توانیم بفروشیم. به این شرط که در برابر هر سهمی که می خرند تعهد کنند که در صورت لزوم مبلغی هم به طرح به صورت وام پرداخت کنند. که بعد از سهم سود ایران از درآمدهای طرح بازپرداخت شود و قطعا منابع مالی جهانی هم حاضر خواهند بود در پیش بردن این طرح ما را یاری دهند.
و گیرم این طرح هزار ملیارد دلار حتی هزینه داشته باشد (به قیمت کنونی معادل ده سالی پول نفت و گاز)، هنگامی که به پایان برسد، اما، برای ابد معادل تمام درآمد نفت و گازمان و شاید بسیار بیشتر، درآمد خواهد داشت. نفت روزی تمام می شود، از آنچه در ته چاه ها و اعماق زمینهایمان باقی مانده، برای ساختن منبع درآمد و تغذیه و اشتغال بی پایان برای بعد از اتمام نفت و نسل های آینده بهره بگیریم.
این از طرح نخستین و در بارة طرح دوم یعنی ضدزلزله سازی برق آسای سرتاسر ایران، در مقالة بعدی خواهم نوشت.
امیدوارم صاحب نظران در این بحث شرکت کنند؛ مهندسان، زمین و کویرشناسان و اقتصاددانان و زیستبوم شناسان؛ تا با کمک هم، طرح ها را روشن تر کنیم و به یکی از هدفهای امیدبخش پیشاروی مردممان بدلشان سازیم. نومیدند و نومیدان را معادی مقرر نیست.
و یادمان باشد زرتشت فرزانه چه گفت:
جهان را باید ساخت و به سوی روشنائی برد.
ایدون باد!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید