رفتن به محتوای اصلی

تا دمکرات نشویم دمکراسی نخواهیم داشت

تا دمکرات نشویم دمکراسی نخواهیم داشت

چندی پیش با مجید خوشدل به گفتگویی پیرامون چرایی عدم همکاری ایرانیان سیاسی در عرصه ی مبارزه با رژیم پرداختیم.[1] در آن جا ضمن شکافتن برخی از فرایندهای شکل گیری خصلت استبداد منشی در ایرانیان بیان کردم تا زمانی که بر این خصلت آگاه نشویم و روی آن کار نکنیم، آن چه ما را از هم جدا می سازد فقط ترس و دستگاه های اطلاعاتی و تبلیغاتی رژیم نخواهد بود، ضعف های درونی مشکل اصلی خواهند بود. یعنی خود یدک کش عواملی هستیم که ما را در اسارت استبداد نگه داشته اند. بندهایی که ما را به اسارت کشیده اند به دست خود ما محکم شده و نگهداری می شوند.

اما وقتی می گویم که باید روی این بندهای ذهنی کار کرد، منظور رفتن به نزد روانشناس نیست، منظور وارد شدن به فرایندهای عملی ارتباط و گفتگو و همیاری است که اجازه بدهد در کنش مشخص و واقعیت بیرونی، یک دیدگاه نوین نسبت به خود و دیگران در ما شکل گیرد. در فضای مجازی یا و در جلسات واقعی. به عبارت دیگر پس از کسب آگاهی از این که ما خود ضعف هایمان را تعمیر و ترمیم و نگهداری می کنیم، برای از میان بردنشان راهی نداریم جز آن که با نوعی پراتیک دمکراتیک – حتی اگر به صورت ابتدایی، نسبی و ناقص هم باشد- تجربه ی دیگری را برای خود بسازیم و آن تجربه بتواند رفتاری متفاوت از رفتار استبدادزده را در ما شکل دهد.

صد البته این فرایند مکانیکی و ساختگی نیست، یعنی نیاز به یک سری خصلت های خودجوش دارد. جنبشی که در خرداد ماه 88 آغاز شد بهترین بستر است برای استفاده به عنوان منبع الهام و انگیزه جهت آغاز این فرایند. این با تجربه ی عملی یک نوع از برخورد دیگر است که می توانیم ببینیم به جای کینه و نفرت و دشمنی و بدگویی و بی احترامی می توان محبت، صمیمیت، دوستی،حرمت کلام و احترام متقابل را جایگزین ساخت. در زمانی که می بینیم برخی از هموطنان ما در روند آزادیخواهی و حق طلبی تا آن جا پیش رفته اند که حاضرند درمقابل گلوله نیز ایستادگی کنند، بد نخواهد بود که ما نیز در مقابل حس تلخ کینه توزی و بی تفاوتی و اهانت به دیگران ایستادگی کنیم وخصلت های بد را با رفتارهای خوب تعویض کنیم. این تنها به واسطه ی پیوندهای میان ماست که راهی باز می شود و نه در پراکندگی و جدایی مان.

در این جا تاکید می کنم که اشاره ی من فقط به آن اقلیتی که به عنوان «شخصیت های سیاسی» معرفی می شوند نیست، اشاره من به نیروی اجتماعی است. یعنی تک تک ایرانی های خواهان آزادی، بدون استثنا. هر یک از ما می تواند با کار دمکراتیک در سطح میان فردی، گروهی و اجتماعی تبدیل به یک عنصر فعال در این صحنه شود. یعنی منتظر نشویم که این فرایند «خود-دمکراتیک سازی» از جانب یک تشکل سیاسی و یا چیزی شبیه به آن آغاز شود، یا حتی منتظر نباشیم که کس دیگری این کار را شروع کند، خود ما به عنوان یک فرد می توانیم «اولین نفر» باشیم و مطمئن باشیم که تنها نخواهیم ماند.

به یاد آوریم که همه ی ما در حال مبارزه برای کسب دمکراسی هستیم و دمکراسی نظامی است بر مبنای گفتگو، تبادل نظر، نقد اندیشه، نقد نظرات، انتقاد پذیری، توافق با یکدیگر، بهره گیری از خرد جمعی، مشورت و تصمیم گیری مشترک. مگر می شود که ما این خصوصیات را مورد شناخت و تجربه قرار نداده باشیم و باز هم امکان دستیابی به دمکراسی موجود باشد؟ مگر می توان پزشک نبود و جراحی کرد؟ مگر می توان زبانی را فرانگرفته باشیم و به آن سخن بگوییم؟ مگر می شود روح و روان ما را انحصار طلبی و خودمحوری و انتقادناپذیری فرا گرفته باشد و در عین حال، به مردمسالاری و جامعه ای آزاد دست پیدا کنیم؟ مگر ممکن است که بدون طی هیچ روند فراگیریِ رفتار دمکراتیک، به صرف کنار زدن یک رژیم مستبد، بتوانیم کشور را به صورت دمکراتیک اداره کنیم؟ تنها افراد و تشکل هایی برای وعده دمکراسی قابل اعتماد خواهند بود که در مسیر دستیابی به مسئولیت یا قدرت، دمکراسی را – با همه دشواری ها و تلخی های آن – تجربه کرده باشند. ملتی می تواند به دمکراسی دست یابد که بخش های مهمی از آن – یا حداقل، کسانی که در نبود مشارکت اجتماعی وسیع در صحنه ی سیاسی نقش اصلی را در آن ایفا می کنند – از دمکراسی شناخت و تجربه ی عملی داشته باشند.

به عنوان نتیجه گیری:

تکرار این سخن هرگز کم نیست که تا دمکراسی نیاموزیم نمی توانیم به دمکراسی دست یابیم، تا آزاد منش نباشیم نمی توانیم به آزادی دست پیدا کنیم، تا عادل نباشیم به عدالت اجتماعی هم دست نخواهیم یافت. رفتارهای خود را مرور کنیم و ببینیم تا چه حد این ویژگی های رفتاری در ما به طور نهادینه جا افتاده است و تا چه حد برای ایرانی آزاد و دمکراتیک آماده هستیم. تا چه حد جنبش آزادیخواهی در نه ماه گذشته توانسته ما را به متفاوت بودن از قبل از خرداد 88 برانگیزد؟ نگارنده این فرضیه را مطرح می کند که تا زمانی که این خصلت ها را به طور عملی به کار نبسته ایم و در خود جا نیانداخته ایم پیروزی در مبارزه ی کنونی فقط تابع شانس و تصادف و احتمال خواهد بود و هنگامی که شروع به تجربه ی عملی این موارد کردیم، اطمینان داشته باشیم که پیروزیی پایدار و تاثیرگذار در انتظار ماست. این بار، برخلاف سال 57، قانومندی را می شناسیم، اینک تصمیم با ماست.

* *

www.korosherfani.com

26 March 2010

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید