گربه چینی، موش های ایرانی و انیرانی!
چین قحطی زده مایو را گربه های تنگ شایو پینگ از فقر و گرسنگی نحات دادند و آنرا به ابرقدرت امروزی بدل کردند. "تنگ" به گربه هایش گفت که رنگشان اصلا مهم نیست، فقط باید موش بگیرند و ضمنا یادشان باشد : هر کس به بچه گربه ها شیر بدهد، مادرشان است!
گربه ها پند پیرشان را به گوش گرفتند. کتاب سرخ را بوسیدند و کنار گذاشتند. سر به صحرای جهان زدند تا موش بگیرند. گاه عشوه آمدند و سگ ها را فریفتند، گاه آرام خزیدند ، چریدند و فربه شدند. وقتی پایشان به خاورمیانه رسید، بوی نفت و باروت گیج شان کرد و با دیدن موش های چاق و چله ایرانی و عربی، خود را در بهشت خدا حس کردند. بخصوص وقتی دیدند که این موش ها، برای همدیگر شاخ و شانه می کشند و به یکدیگر چنگ و دندان نشان می دهند، از شادی پر در آوردند. آنها فهمیدند که نفت همانی است که در زبان چینی "شیر موش" حوانده می شود و موش را هم می توان دوشید. پس شروع کردند بجای خوردن موش ها، تیغ به دست شان بدهند و نفت شان را بدوشند. بدین گونه شد که گربه سیاه به سراغ عمو بن سلمان رفت، با او قرار داد استراتژیک بست و موشک بالستیک بدستش داد تا با آن به ملاج موش ایرانی بکوبد و گربه سفید هم از طریق پسر عمو " کیم جونگ اون" همان موشک را به چند برابر قیمت، به موش خرفت ایرانی رساند تا با آن ماکت دست سار نیرو گاه اتمی دشمن را بزند و خرکیف بشود!
گربه های چینی، در کتاب های قصه بابا بزرگ تنگ خوانده بودند که چرب ترین شیر دنیا شیری است که بوی باروت و نفت بدهد و هر جا موشهای احمق به جان هم می افتند، باید وسط ایستاد، دست نوازش به سر هر دو کشید، تیغ به دست هر دو داد و "عدالت سرخ" را در تسلیح طرفین رعایت کرد. " تنگ" این ها را از پیشگامان انگلیسی خود آموخته بود و می دانست که در میان دولت های جهان فقط منافع راست می گویند و دوست و دشمن ابدی وجود ندارد .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید