رفتن به محتوای اصلی

یاسِ بنفش

یاسِ بنفش

یاسِ بنفش

گُلِ یاسِ بنفشِ همنشینم!

مَشو پَرپَر چنین در پیشِ چشمم

مریز از شاخه های تُردِ تبدار

مشو خاموش، پاییزست می دانم

نگارِ نازنینِ لحظه هایم!

مرا بدرود می گویی دگر بار!

گُلِ یاسِ بنفشِ روزگارم

همیشه همنفس بودی کنارم

به یادت هست می دانم

ز سوزِ سازِ همسایه

من وُ تو گریه ها کردیم وُ دیدیم

جهان گردید وُ می گردد؛ نشد پیدا

نشانِ خنده بر رخسار وُ در خاطر

گُلِ یاسِ بنفشِ بی پناهم

مریز از دیده شبنم

تو تنها دیده ای، تنها تو دیدی

که روزان وُ شبانِ ما چرا چون برق بگذشت

گُلِ یاسِ بنفشِ مهربانم

تو می دانی گریزم نیست از دیدارِ پاییز

گریزانی وُ بیزاری ز تنهایی ست

نمی دانم که اندوهِ دلِ همسایه وُ خود را

پس از این با که باید بازگویم

2015 / 9 / 30

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید