دیروزشاهد حمله داعش در تونس ، کویت ، فرانسه و کوبانی بودیم ... .. منطقه دستخوش یک تغییر ژوپلتیک است و ما مخالفین نظام جمهوری اسلامی موفق نشده ایم که زبان مشترکی برای تغییر وضعیت کنونی در ایران بیابیم
رازی
مقایسه دو رژیم یک طرف بحث است و مقایسه رژیم شاه با دشمنانش یک بحث دیگر. انسان باید کور باشد که بخواهد بگوید این دو رژیم تفاوتی با هم ندارند، اگرچه برخی از کسانی که جرأت اندیشه مستقل را ندارند، معتقدند که روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم تقصیر شاه است. ولی در مقایسه با دشمنانش، باید گفت شاه بسیار دموکراتتر از آنها بود. فکر می کنید اگر چریکها، مجاهدین، حزب توده، پیکاریها، رنجبر، طوفان یا همه آن گروههای دیگر به قدرت می رسیدند، وضع ما بهتر از این بود؟ دشمنان شاه به بهانه مبارزه با امپریالیسم سرباز و پاسبان بینوا را می کشتند و خودشان تا مغز استخوان وابسته به بیگانگان بودند و هنوز به قدرت نریسده مخالفین درون سازمان را می کشتند. در این میان گروههایی هم بودند که بویی ولو اندک از دموکراسی برده بودند مانند جبهه ملی، ولی اینها مخالف شاه بودند و نه دشمنش. ولی همینها هم بعدها در سازش با خمینی ماهیت اصلی
خودشان را نشان دادند. ببینید که ما همین امروز هم در میان صفوف به ظاهر مترقی خودمان کسانی را داریم که کم از جمهوری اسلامی ندارند. وقتی کسی در همین صفحات ایران گلوبال از "وضع قوانین یک بار مصرف" به این بهانه که "در یک رودخانه نمی شود دو بار شنا کرد" حرف می زند، اگر فردا به قدرت برسد چه بر سر مخالفان فکری خودش می آورد؟ اگر از من بپرسند آیا در این دو رژیم که من شاهدشان بودم مردم از همه کرامت انسانی خودشان برخوردار بودند، می گویم نه! ولی اگر کسی بپرسد آیا نقض حقوق بشر و کرامت انسان در دو رژیم یکسان بود، آنوقت می گویم اگر آنروزها می دانستم که ثمره رفتن من به خیابان حکومت خمینی است، بدست خودم پایم را قلم می کردم و در خانه می نشستم. واقعیت این است که جمهوری اسلامی روی کار آمد، چون ملت طالب حاکمیت اسلام بود. اینکه انقلاب را دزدیدند و اهداف انقلاب مثبت و دموکراتیک بودند، برای نقل در قهوه خانه ها خوب است. اگر غیر از این است، یک نفر به من نشان بدهد که یکی از گروههای دشمن شاه در برنامه سیاسی اش معتقد به دموکراسی، پارلمانتاریسم و پلورالیسم بوده باشد.
با اینوجود اما؛ نه تجربه ی شعورمند انسان و نه وجدان عدالتخواه تاریخ، هیچکدام اجازه نخواهد داد خون قربانیان مظلوم این دو نظام تمامیت خواه، فاسد و غارتگر پایمال شود! این یک توهم و امیدواری ساده لوحانه است که تصور رود گذشته ی سیاه و دستان خونین دو طیف از جنایاتکاران تاریخ معاصر ایران(خاندان پهلوی) و( ولایات خمینی و خامنه ای) بر علیه هستی مردم ایران، و خیل بیشمار در خاک خفتگان از یاد دردمندان لهیده شده برود، نه هرگز ممکن نیست. مگر می شود بدون روشنگری جامع از هویت آنان و دستگاه های مخوف کشتار(ساواک و ساواما) از این برهه ی دراز قلدری و کشتارهای فله ای هردو رژیم ها با خوشبینی نگاه نگارنده و همفکران او به این سادگی ها گذر کرد؟ مگر می شود بدون شناخت جریان های حامی داخلی و جهانی آنها و همینطور کشف عمیق از علل و انگیزه های جنونبار این دو ساختار عقب مانده و مصیبت زای دیکتاتوری فردی و مذهبی، ریشه عمیق و انگلی آنها را در این کشور ویران و گریان کنار نهاد؟ و بدون افشاگری و پرونده سازی دقیق و همه جانبه برای ثبت در تاریخ و چشم انداز موانع بدیل راه خویش، آینده و ساختاری انسانی مبتنی بر اراده ی اجتماعی را میسر ساخت؟ و تازه مگر ما می توانیم بدون تصفیه حساب روشن و مردمی با آنان در پیشگاه یک (دادگاهِ علنی و عادلانه) برای هوشیاری آیندگان از این دو واقعه ی تلخ و هولناک، هشداری گران بها و ثمربخش برای خود و ستمدیگان ایران و جهان بجا گذاشت؟ نه ساده نیست. کوتاهی در این امر فردائی هرگز! و نباید از محاکمه سنت شاهی و مکافات آنان در آوردن جنون رژیم مذهبی بر تن جوامع خاورمیانه ی خونین چنین آسان گذشت و احساس آرامش کرد و یقینا وجدان آگاه هیچ کس هم نمی تواند قساوت و سنگدلی این (دوره های وحشت) را بدست فراموشی بسپارد. شاه مادر پیدائی داعش شیعی بود که از دل او داعش سنی و ... بدرآمدند.
از دید جمهوری خواه من قضاوت در مورد سلطنت آن چنان که ساده می نماید ساده هم نیست.نگاه دوباه به این حکومت با نگاه دوباره به فعالیت انقلابی همراه است.
سلطنت را به دوره ی رضاشاه- محمد رضا شاه میتوان تقسیم کرد. و در دوره ی دوم- شاه و خانم فرح پهلوی را جداگانه در نظر گرفت.
1- خانم فرح پهلوی را میتوان دور ازسیاست کشورداری یا حکومت شوهرش ارزیابی نمود. شهبانو در کل به کارهای فرهنگی و خیریه ای مشغول بود -درکنار مادری برای خانواده ی خود.تا جایی که میدانم. من شخصاً چیزی ندارم که علیه ایشان مطرح کنم. و کارهای فرهنگی و انسانی او را تأیید میکنم. سیاست فرهنگی و انسانی ایشان و دور ماندن از سیاست کشور داری شاه درست بود.
به عبارت دیگر سیاست حکومت شاه در مورد شهبانو درست بود.
خانم فرح پهلوی نیز یکی از مادران معروف ایران است. در کنار مادران معروف انقلابیون و دموکراسی خواهان.
زنان ایران شخصیتهای گوناگونی به جامعه تحویل داده اند . که فرح پهلوی هم یکی از این شخصیتهاست.و مثبت.
او به عنوان همسر و مادر خانواده و شهبانو - در سیاست - مصیبتهای زیادی کشیده است -که نباید میکشید.
2- حکومت رضا شاه و محمد رضا شاه «استبدادی-دیکتاتوری»بود و غیرقابل دفاع ست. اما در رابطه با «سنت و مدرنیزم» ضمن گامهای نادرست گامهای مثبتی هم انجام دادند.
3- سرکوب جنبشها از سوی محمد رضا شاه - جنبش آذربایجان و کردستان- غلط بود.
4- مبارزه ی «مسلحانه با حکومت شاه به جای مبارزه ی سیاسی» نادرست بود. گرچه مبارزه ی مسلحانه تأثیر «مثبت-منفی» در سیاست و جامعه داشت. هر چند حکومت شاه امکان مبارزه ی سیاسی را نفی کرده بود. وظیفه ی مبارز کشف راه مبارزه ی سیاسی در دیکتاتوری بود و نه دست بردن به اسلحه .
5- قیام علیه سلطنت درست بود. اما باید با لغو مجازات اعدام و دادگاههای صالحه همراه می بود که متأسفانه در استعداد اسلامیون نبود.
6- دوران سلطنت در ایران سپری شده است. اکنون دوران جمهوری ست. جمهوری واقعی. و باسیستم فدرالیسم.
برگشت به گذشته ارتجاعی ست و مشکلی از جامعه را حل نمی کند. و دیکتاتوری را با دیکتاتوری اسلامی عوض میکند.
که شایسته ی آزادی خواهان نیست.
محسن کردی
تمامی کسانی که مخالف شاه بودند و در زندانها بودند یا اعدام شدند دارای ایدئولوژی هایی به ظاهر انسانی و در باطن ضد انسانی بودند. رژیم شاه اقتدارگرا بود و البته دمکراسی نبود. اما مخالفین زندانی و اعدامی او نیز به دنبال دمکراسی نبودند. تمامی آن اعدامی ها و زندانی ها اگر از زندان آزاد و دست شان به قدرت میرسید بسیار بیش از شاه دیکتاتوری میکردند و میکشتند. متاسفانه من پس از انقلاب و آشنایی به ایدئولوژی این گروهها متوجه این مطلب شدم. گروههای مثل حزب توده، فداییان خلق، مجاهدین، آخوندها و... اینها هرکدام در خود کیم ایل سونگ ها و کیم یونگ ایل ها و مائو و برژنو های خود را داشتند آنهم بسیار جوان و بی تجربه. لذا در انتخاب بین بد و بدتر من بد یعنی حکومت شاه را انتخاب میکنم. این حکومت در زمینه اقتصاد و صنعت و پیشرفتهای عمومی کشور نیز متعهد بود. اگر کاستی هایی هم بود همه به جامعه باز میگشت نه مدیریت آن.
مردم، توده مردم فیلسوف نیستند. انها به شکم شان نگاه میکنند و به خانه و مبلمان شان. اگر وضع شان خوب باشد حاکم خوب است و اگر بد .. حاکم بد است. حال تو هزاری از دیکتاتوری شاه بگو.. چیزی از نوری که مردم به قبر شاه می بارانند کم نمیکند. حال میخواهی بگویی مردم عامی، بیسواد.. هرچه میخواهی بگو. اما این آن مردم هستند که آخر سر رای میدهند و انتخاب میکنند. از این منظر.. شکم شان اشتباه نمیکند.
قضاوت کردن نه تنها کار ساده ای نیست, که کار هرکس نیست. بخصوص کسانی که عینک ایدئولوژیک برچشم و متنی مقدس درجیب یا در سر دارند.
دوست ناشناس و ناپیدا, کاش بجای بدست گرفتن قیچی و صدور احکام آنچنانی به سبک دادگاه های "خلخالی", با کمی چاشنی "عدالت" که شرط اول قضاوت است, لیستی از خدمات "آن پدر و پسر" را مینوشتی و تاثیر آنها را بر زندگی دیروز و امروز ایران و ایرانی بررسی میکردی.
مشکل شما این است که چنان دچار خودشیفتگی هستید که خود را "ارشمیدس" زمانتان میدانید که کیمیای سعادت را یافته و حالا میخواهد مانند آن "مبارزه مسلحانه اشتباه ولی اجتناب ناپذیر" زمان شاه آن را به زور سرنیزه بر آینده ایران تحمیل کند.
این بیمار هنوز از تجویز اول شما در حال احتضار است, لطف کنید و از نسخه پیچی با اسم مستعار دست بردارید.
حقوقتان محفوظ است.
جناب کیانوش توکلی باسلام، این انتظار از شما لااقل می رود که بدانید من اهل افراطگری و مبالغه گوئی در ادبیات سیاسی مردمی خویش نبوده و سعی می کنم نباشم. و اگر شما تاکنون به نوشته ها و پانویس های متنوع من توجه می کردید، حتما پی به این نکته ی ویژه می بردید. اگرچه شما در این پانویس به نام مرا مورد خطاب قرارنداده اید، ولی مضمون نوشته چنین می گوید. و شگفتا که شما بی سبب چپ ستیزی می کنید.
در این که من یک کمونیست هستم تردید نباشد؛ اما اگر این نگاه به افراط و مباله گری انگاشته می شود؟ آنگاه به دید شما احترام می گذارم، اما با آن مخالفم.
دوست گرامی قرار نیست که ما از شدت خوفناکی، پلیدی و پستی استبداد مذهبی حاکم به خودکامگی و فساد و تباهی های دربار پهلوی ها و دستگاه سرکوبگر و فوق متمرکز شاهنشاهی و سرسپردگی او به امپریالیسم آمریکا و... نمره ی کمتر فساد و خودکامگی دهیم و مقایسه ی بد از بدتر کنیم.
زیرا؛ هر دوی آنها با اندکی تفاوت دشمن اراده ی آزاد مردم بوده و همیشه در مقابلِ استقلال رای ملت ها ایستاده، و بی کم و کاست جلاد بی رحم هر وجود مخالف و یا خواست آزاد و مترقی می باشند. از شما چپ سابق اکثریتی می پرسم! بگویید چه کسی قادر بود یک برنامه ی آزاد تبلیغی توده ای به سود رشد هوشیاری و دانائی اجتماعی داشته باشد؟ هیچکس! مگر تنها روحانیت.
در آن سکون، ترس و خفقان شاهی گوئی که هرزمان همه جا دیوار بود و دیوارها نیز پر موش بودند و نیروی امنیتی و کلانی صرف می شد تا اندیشه تحولگرا در نطفه پیدایش خود، بخاطر حفظ نظام شاه که سایه ی خدا بود در دم خفه و یا اگر لازم می شد نابود شود. چنانکه این نقد درست باشد که هست و برایش هزارها فاکت وجود دارد. من در این میدان ستم، ضدبشری و تبهکاری گناه دودمان پهلوی را بیشتر از رژیم ولائی می دانم؛ چراکه استبداد شیعی در دامن همان پهلوی ها پرورش یافت.
و همه ی ما می دانیم که در بساط خصوصا پسر که خود ما بخشا شاهدش بودیم، خواندن حتی یک کتاب ساده ی سیاسی و معطوف به آرمان های نه چپ که دمکراتیک و جمهوری خواهانه کافی بود تا دودمان آن فرد را به بررسی کشیده شده و با تمام شقاوت زیر و رو می شد. در حالیکه ائتلاف رسمی و پوشیده شاه با روحانیت به هزارها مساجد، تکایا، امامزاده ها، حسینیه ها و مراکز رسمی مذهبی و دولتی آشکارا سوخت ارتجاعی می داد و با پشتیبانی سواک و نیروهای امنیتی روحانیت موذی و حیله گر و خوصا بخش درباری آنهم مشغول تحمیق توده ای و سازماندهی اراده ی مستقل مذهبی برای بدست گرفتن قدرت از دست شاه و علیه تاثیرگذاری مثبت نیروهای مترقی چپ بود.
همین چپ که شما آنها را نقد می کنید؛ بخوبی می دانید که هیچگاه فرصت نزدیک شدن و کار توده گیری با اعماق به شکل زنده نداشته است تا تئوری ها و نگاه های اشتباه خود را در عمل تصحیح، تغییر و تبدیل به بازتاب های واقعی اجتماعی و عینی کند. پس چه انتظار بی هوده ای از چپ می باید داشت؟ زیرا برای شاه و شیخ چپ تابو بوده و مانده است و خود همین چپ ستیزی شاه و شیخ مانع توده گیر شدن چپ و خامی دیدگاه هایش بوده و خود این ناپالایشی ها ناشی از این سرکوب بی وقفه هردو نظام منحط می باشد.
اینجا تنها محور نقد، نگاه فرامردمی، نفس خودرائی و سرکوب امیال و آمال ملت ها و فجایع فراوانی ست که آن دو نظام ضدبشری ایجاد کرده اند که می توان زیاد پیرامون آنها با فاکت های مستند بسیار نوشت و من علاقمند به تکرار آنها نیستم.
بنا بر این هدف کوچک و کلان در این نقد، تلاش برای ایجاد جامعه خود باور، مستقل و چند قطبی ست تا ابتدائا اصول مفید تفکر و فواید همراهی جمعی در آن، فراگرفته شود و به یاری و همکاری هم بتوان به ساختاری غیرمتمرکز ولی سراسری رسید تا همه ی خواسته های مردمی سرکوب شده در دوران سیاه شاه و شیخ به کمک دانش گسترده توده ای و بدون نیاز به شیرینی و شلاق به پیش برده شود و شاه و شیخ مانع آن هستند.
جامعه رنگین و رنجبرده ی ما در طول تاریخ هزاره و یا لااقل سده های خونین و شفاف گذشته، به همت شاهان، ادیان و خصوصا رهبران شیعه هیچگاه ابزار تربیت تحقیقی و تدریسی بیرون از ساختار سیاسی مذهبی حاکم هر دوره نداشته و اصولا چنین اهرم دولتی و غیر دولتی یا ساختاری سکولار و دمکراتیک و از همه مهمتر افشاگر و روشنگر به سود بیداری مردمی را در نهاد خود و قوانین یکسویه اش نپذیرفته است.
پس دوستان بیائید اگر منطقی در این نگاه تجربی، انسانی و کاملا بی طرف ما چپ وجود دارد و یا لازم است آن را به دست تغییر و بازسازی بگذاریم؛ شایسته است با هم برای این نگاه را بهبودش دهیم و این تلاش ضروری امروز همه ی ما را از ستم و تحقیر و تبعیض ها نجات خواهد داد و رسیدن به اهداف و منزلت مردمی ما را مسرور و بیشتر به زندگی امیدوار می سازد. چاره همین است.
من با حوصله تمام صحبت را گوش دادم. و کامنت نخست خود را نوشتم. بار دیگر بر درستی آن تأکید میکنم بخصوص که:
- حکومت رضا شاه و محمد رضا شاه «استبدادی-دیکتاتوری»بود و غیرقابل دفاع ست. اما در رابطه با «سنت و مدرنیزم» ضمن گامهای نادرست گامهای مثبتی هم انجام دادند.
- سرکوب جنبشها از سوی محمد رضا شاه : یعنی مصدق - جنبش آذربایجان و کردستان- تک حزبی - اختناق و اعدامها و زندانهای سیاسی- وابستگی نظامی ،سیاسی، اقتصادی- غلط بود.
- قیام علیه سلطنت درست بود.
-اینکه حکومت اسلامی بدتر از حکومت پهلوی ست - نمی تواند وجود حکومت پهلوی را لازم نشان دهد. حکومت پهلوی غیرلازم بود و از بین رفت. متأسفانه نیروی مترقی جامعه موفق نشد به حکومت برسد. آخوندها زرنگ تر درآمدند.
نیروهای مترقی به فکر «کسب قدرت» نبودند. و این ضعف همچنان وجود دارد. مهم ترین وظیفه نیروهای مترقی «ائتلاف سیاسی و کسب قدرت» است.
ما هنوز که هنوز است این استعداد را ندارند. فردا باز یک نیروی ارتجاعی دیگر «قدرت را قبضه خواهد کرد».
نیروهای مترقی باز بر کله خود خواهند کوبید.
مسئله بسیار روشن است و ساده. از حساب دو و دو هم ساده تر است.
میخواهی گره مسایل جامعه گشوده شود باید «خودت قدرت را به دست گیری».
وگرنه نباید آه و ناله کنی. کلّاشها آماده اند برایت حکومت کنند. اگر دیر بجنبی مثل همیشه باخته ای.
«چپ +دموکراتها+جمهوری خواهان+ نیروهای ضد تبعیض اتنیکی» میتوانند یک ائتلاف بزرگ تشکیل دهند. و با دیگر نیروها « اصلاح طلبان رانده شده از حکومت+مجاهدین+ جبهه ملی ها+مشروطه خواهان و... » وارد ائتلاف موقت دوم شوند. اگر این دو ائتلاف برای رفع حکومت اسلامی تحقق پذیرد میتواند در صورت خیزش داخلی حرکت عمومی را با کمک و همکاری نیروهای حاضر در جامعه هدایت کرده و بلای حکومت اسلامی را رفع کند.
یعنی وظیفه مبرم تشکیل «ائتلاف های سیاسی» ست و آمادگی قبلی برای اتحاد با داخل و هدایت جامعه برای رفع بلای حکومت حاکم.
اگر آمادگی نباشد عمر حکومت دراز است. در صورت وقوع جنبش داخلی احتمال شکست زیاد است. و همینطور بازیچه شدن «سرنوشت جامعه». در دست این و آن و خارجیان دخالتگر.
همه چیز بسته به «استعداد و لیاقت» خود نیروهای مترقی ست. بدون لیاقت نباید ناله کرد.
رفسنجانی در بحث در مورد تظاهرات حقوق بشر و تاسوعا-آشورا -19 و 20 آذر 1357 - چه گفت به دکتر لاهیجی؟ دکتر لاهیجی:« رفسنجانی گفت ما نمیگذاریم اشتباه انقلاب مشروطیت تکرار شود. در انقلاب مشروطیت روحانیت انقلاب کرد روشنفکران انقلاب را تصاحب کردند. این دفعه دیگر از این خبرها نیست» نقل به مضمون.نوار صحبت 4.
http://www.iranianoralhistory.de/cxy43/4662cs/rev_79-lahiji-II.html
جريان شکل گيري راهپيمائي روزهاي تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) و شرح مسايل مرتبط به آن؛ قرائت قطعنامه توسط آيت الله بهشتي در روز 20 آذر 1357 در ميدان شهياد و به کار بردن عبارت جمهوري اسلامي در آن قطعنامه.
---------
بله -روحانیت به فکر ربودن قدرت از دست نیروهای روشنفکربود.
نیروهایی که در اندیشه قبضه قدرت نبودند. و روحانیت بخوبی خود را برای قدرت آماده کرده بود.
تاریخ شفاهی انقلاب http://www.iranianoralhistory.de/cxy43/4662cs/Rev.-1393._79-34_y.html
سید
از سطح نازل اطلاعات بعض افراد از انچه اظهار نظر میکنند در حیرت میماند انسان . برادر! آن جواهرات باقی دارای شماره ثبت و کد پیگیری بلحاظ اموال ملی که نزد بانک مرکزی بامانت گذارده شده و احدی جرئت چپ نگاه کردن ندارد .بانک در خزانه ملی حفاظت میکند آنها را. و اما... به این آقا خانم چه ارتباطی داشت که برای مملکت هواپیما -اتوبوس- قطار -اسلحه -درخت باغ گیاه شناسی -آفتابه- ووووو بخرد طبق کدام قانون ؟قانون پورسانت ؟!!سلطنت دو نفر که هر دو با کودتا خارچی آمدند و با اردنگ رفتنند در تاریخ چهان بی همتاست فقط موجب عقیم شدن حرکت تاریخ وانحراف از مسیر اصلی مشروطه شد. بلایای امروز ناشی از دخالت این خانواده باذن و کودتای خارچی است هرچند سایت ایران گلوبال با استادی هم سانسور میکند ویا چاپ نمیشود
جناب بهنام چنگائی گرامی / بگذار بجای سئوال شما که در فرصت مناسب به آن می پردازم .در مورد درج این مطلب از اول تا اخر برات بنویسم : معمولا مقالات درج شده و برخی از اخبار را تنها کلیک می کنم و نگاهی به ان می اندازم . این دید و بازدید به منظور کامنت نویسی انجام نمی گیرد و در واقع نوک و یا توک زدن به برخی از نوشته هاست . از انجا که جناب ف. م. سخن را نمی شناختم ، ابتدا چند پاراگراف از نوشته ایشان را خواندم ، بنظرم جالب امد . روز بعد خانم آزاده سپهری که اصولا همه مطالب را با دید نقد و رد نگاه می کند در فیس بوک خود نوشته بود که ف. م. سخن در پاراگراف آخر خود را طرفدار نظام جمهوری اسلامی خواند..
منهم گنجکاو شده و پاراگراف اخر را دو بار خواندم و بسیار تعجب کردم که چگونه کسی که طرفدار نظام جمهوری اسلامی است از فرح دیبا دفاع می کند و با خود گفتم احتمالا او از اصلاح طلبان دینی و یا حکومتی و شخصی منصف است که در مورد نظام پیشین چنین برخورد دست و دلبازی می کند . ان وقت ویدئو جناب علیرضا نوری زاده را گوش کردم و متوجه شدم ایشان ،بسیار راه اغراق و مبالغه در پیش گرفته اشت و بعد نگاهی انداختم به کامنت ها و با خود گفتم وقتی اصلاح طلبان طرفدار نظام اسلامی اینقدر منصف شده اند که خوبیهای نظام پهلوی را برمی شمرند ، چرا چپ ها یکسر قلم به نفی نظام پیشین می کشند. این به این معنی نیست که در نظام پیشین اوین ، شکنجه ، اعدام و تیرباران نبود و خود شخصا کسانی را در زندان نظام پادشاهی دیده بودم تنها به خاطر خواندن کتاب مادر دهسال زندان گرفته بودند
پس ار مکاتبه با جناب ف. م. سخن متوجه شدم که ایشان نه تنها طرفدار جمهوری اسلامی نیست بلکه مخالف سرسخت نظام اسلامی بودو هست و این اشتباه انجا رویداد که او نوشت که «به عنوان فردی که طرفدار نظام جمهوری است.وظيفه ی خودم می دانم که از خوبی های دوران پهلوی٬ همان ها که مامور حراست جمهوری اسلامی در موزه ی جواهرات سلطنتی٬ رييس کاخ موزه های ايران٬ خدمه ی هتل رامسر٬ افسر هواپيمای نظامی٬ راننده ی تاکسی اهوازی... ديده بودند و با صدای بلند و قدرشناسانه از آن ها ياد می کردند٬ ياد کنم٬ تا به خاطر پسنديدن يک سيستم حکومتی و نپسنديدن يک سيستم ديگر٬ حقايق گفتنی را ناگفته نگذارم و انسانی قدر نشناس نباشم. »
از سوی دیگر در بین عامه مردم «مقایسه » ساده ترین وسیله ای برای سنج «خوب و بد » است . نگاهی به شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک بروشنی نشان می دهد که ویدئو ها و عکس های زمان شاه را با اکنون مقایسه می کنند و ارزش های دو نظام را به روشنی نشان بینندگان می دهند. بنابراین نبود «آزادی سیاسی » زمان شاه ، برای مردم عام چندان اهمیتی نداشت و ندارد و این« آزادی اجتماعی » و وضعیت اقتصادی است که ارزش ها برای عامه روشن می کند. مهمترین ارزش جایگاه«هویت ایرانی» در سطح بین الملل بود. اکنون «ایران ستیزی» به برکت عملکرد مخرب جمهوری اسلامی به یک ضد ارزش مبدل شده و موجب سر شگستگی ایرانیان شده است و ایران بهانه ای برای سوء استفاده در سطح جهان شد.
اگر فراسنه مشکل اقتصادی دارد، فابیوس ؛ چوب لای چرخ مذاکرات هسته ای می گذارد تا بتواند قرارداد چند ده میلیاردی با عربستان، قطرومصر ببند تا پا توی حیاط خلوت امریکا در خاورمیانه بگذارد. در واقع «جمهوری اسلامی» و«ایران» واژه های بسیاری منفی برای سوءاستفاده در مناسبات بین الملل مبدل شده اند.اگرعربستان در یمن مشکل دارد ؛«ایران» بهانه ای برای به خاک و خون کشیدن این کشور عرب که نزدیک به 5000 بارمورد حمله هوایی سعودی ها قرار گرفته است. در حالی که خطر واقعی داعش است . 4 دیروزشاهد حمله داعش در تونس ، کویت ، فرانسه و کوبانی بودیم ... .. منطقه دستخوش یک تغییر ژوپلتیک است و ما مخالفین نظام جمهوری اسلامی موفق نشده ایم که زبان مشترکی برای تغییر وضعیت کنونی در ایران بیابیم
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید