رفتن به محتوای اصلی

خاوران جان می گیرد و کودکی می کند

خاوران جان می گیرد و کودکی می کند

همه ساله در برلین نشستی بر گزار می شود به یاد از دست رفتگان شهریور 67 . گروهی جمع می شوند تا خاطرات و خاوران را جان تازه ای ببخشند . در این روز آتشی که شعله هایش بیست و دو سال است دل بازماندگان این واقعه را می سوزاند و ملتی را داغدار کرده است بار دیگر زبانه می کشد. کشتار جمعی و یاد هایش ماندنی است. چه شمارشان کم باشد و چه زیاد. چه چند هزار و چه چند میلیون. چه یهودیان را شصت و اندی سال پیش در آلمان و لهستان راهی کوره های آدم سوزی کنند و چه بیست و اندی سال پیش گریبان دگر اندیشان را در ایران بگیرند که گناهشان این بوده ؛ مسلمان نبودند، نماز نمی خواندند و زیر بار زور نمی رفتند.

سال 67 چند هزار نفر در چند روز یا چند هفته از میان ما رفتند. چهار هزار ؟ شش هزار؟ کمتر ؟ یا بیشتر ؟ اما این چند هزار نفر جان باخته دست کم زندگی چهل هزار نفر از کسان خود را ویران و ملتی را داغدار کردند.

می توان در کوچه پس کوچه های غربت پشت بلند گو ها رفت و فریاد زد؛ "مرگ بر دیکتاتور!" ، "زنده باد آزادی!" و"زندانی سیاسی آزاد باید گردد!"

می شود در سالن های سر پوشیده یاد این افراد را زنده کرد. می شود مثل برخی از اصلاح طلبان نامدار و از همه جا بی خبر توجیه کرد که "اعدام شدگان مجاهدینی بودند که به ایران حمله برده بودند و هر که دم دستشان بود قلع و قمع کرده بودند و دولت وقت در یک اقدام عاجلانه از روی دستپاچگی اعدام شان کرده است" . می شود همانگونه که نفی کنندگان هلو کاست ادعا می کنند گفت: "چنین چیزی اصلا واقعیت نداشته است !" و از بیخ منکر نسل کشی شد. می شود نام جان باختگان را در توماری گرد آورد و آنرا در ورودی خانۀ فرهنگ های جهان یا بر صحنۀ تالاری آویخت و گفت: "اینها اعدام شدگان سال 67 هستند!" و تاکید کرد "بسیاری از ایشان متعلق به سازمان ها و گروه هایی بوده اند که هیچ جنگ مسلحانه ای علیه کشور و تمامیت ارضی ایران راه نیانداخته بودند و به دو سال، یا ده سال و 20 سال زندان محکوم بودند و چندین سال بوده که در زندان بسر می برده اند و اصلا فرصت جنگ افروزی و بکار بردن خشونت را در خارج از زندان نداشته اند. می شود گفت غلط می کنید مجاهدین را اعدام می کنید، گیریم هم که به یاری صدام حسین نبردی علیه ایران براه انداخته باشند . قوانین بین المللی می گوید که با اسیران جنگی چه باید کرد !

می شود گفت برخی از اینها بخاطر یک اعلامیه که در جیب شان پیدا شده بازداشت شده بودند و بعد در یک اقدام جمعی همه را اعدام کرده اند.

برخی از اعدام شدگان چندین و چند فرزند از خود بجای گذاشتند و چشم فرزندان برای دیدن پدران به در خشک شده است. می شود واکنش این کودکان را به هنگام شنیدن خبر مرگ پدر تصویر کرد . می شود گفت ، سعید کوچولو در غربت برلین وقتی خبر مرگ پدرش رضا عصمتی را می شنود زیر کاناپه پنهان می شود و تا مدتها مخفیگاهش را ترک نمی کند تا ناچار نشود بچشمان اشکبار تنها کسش ، یعنی مادرش نگاه کند. دیدن همین صحنۀ ساده، هنوز که هنوز است، 22 سال بعد از این واقعه، دلم را آشوب می کند و به چشمانم اشک می نشاند. رضا عصمتی که 20 سال محکومیت داشت و پنج شش سالی از زندانی بودنش می گذشت را هرگز ندیده بودم . فکر می کنم در این روز ها بازماندگان و دوستان و نزدیکان اعدام شده گان که هزاران خاطره از ایشان دارند چه حالی دارند و درد شان را چگونه تسکین می دهند ؟

به یاد دارم که سال 67 هنگام با خبر شدن از کشتار جمعی متوجه شدیم که برادران یا همسران حدود 10 نفر که در تبعید برلین بسر می برند جزو اعدام شدگان هستند. چهار سال پس از این واقعه ، یعنی هفده سپتامبر هجده سال پیش بازماندگان ترور میکونوس در برلین که توسط سران حکومت برنامه ریزی شد هم به جمع عزاداران پیوستند .

کار هایی که بر شمردم، اعتراض به کشتار جمعی را چند میلیون ایرانی خارج کشور بی پرده و آشکارا در خیابان ها و تالار های عمومی سازمان دادند. در ایران باز ماندگان با گرد هم آیی در خانه ها و خاوران یاد اعدام های جمعی سال 67 را زنده نگهمیدارند.

22 سال است که بازماندگان، خاوران را گلباران می کنند و با چنگ و دندان از پیکر عزیزانشان که نه، از تارخ و از تلاش جوانان برای رسیدن به آزادی پاسداری می کنند. خاوران آشویتس ایران است . حتی اگر استخوان اعدام شده گانش را شبانه بیرون بکشند و جایش درخت بکارند باز تک تک درختانش انگشت ملامتی خواهد شد که بسوی حکومتگران دراز می شود.

خاوران حتی اگر تبدیل به پارک شود یادگار خشونت می ماند . می دانم فرزندان ما "قبر امام " و سران این حکومت را با نگاه خاموش خود سنگباران و " خاوران" را به لبخندی گلباران خواهند کرد.

امروز به تلاشی نویی برخوردم برای نگاهی نو و واکنشی نو تر به آنچه در سال 67 رخ داد. اینجا نه پای شعار در میان است و نه حتی حق طلبی و داد خواهی . تلاشی است زلال، بی موعظه و موضع گیری.

گروهی از بازماندگان می خواهند با معرفی یک چهره در رسانه های مجازی به ما بگویند در پس هر نامی که بار ها در تومار ها ی اعدام شده گان دیده ایم چه کسی پنهان است. این فرد که بوده ، چه کرده و چرا اعدام شده است. لینک یکی از این تلاش هارا می گذارم اینجا که آنرا در صفحۀ یکی از هنرمندان برلین بنام کیانوش مجیدی پیدا کردم. برادر کوچک کیانوش مجیدی، امیر حسین مجیدی را در سال 67 اعدام کرده اند .

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید