رفتن به محتوای اصلی

تحلیلی مهم بر عقب نشینی تاکتیکی جناح کودتا

تحلیلی مهم بر عقب نشینی تاکتیکی جناح کودتا

کاری از گروه تحلیلگران انقلاب سبز.

یکی از ویژگیهای شاخص در تحلیل رفتار و برنامه های کودتاچیان، محورها و کلیدواژه های تکراری در سخنان ایشان است. علت این امر به دایره تنگ مشاوران خودی و ریشه امنیتی – نظامی آنان باز میگردد. به عنوان مثال، چندی پیش، تشابه میان سرمقاله ها و تحلیل های روزنامه های نظامی با متن کیفرخواست دادگاه نمایشی و سخنان رهبر نظام در مورد علوم انسانی، توجه ناظران و تحلیلگران را به خود جلب کرده بود. همین تشابه میان سخنان رهبر نظام با اعضای مجلس خبرگان، و سخنان پیش از خطبه و خطبه های نماز جمعه اخیر (سوم مهر) نشانه هایی از طرح جدید دولت کودتا به دست میدهد که در این مقاله به آن میپردازیم.

تحولات پس از روز قدس، دولت کودتا را در تنگنای عجیبی قرار داده است. سخنرانی در سازمان ملل و پیام دروغین صلح و دوستی به جهان نیز با تلاشهای ایرانیان مقیم آمریکا ناکام ماند. به این ترتیب تمام تلاش حاکمیت برای حذف اصلاح طلبان و ایزوله کردن میانه روها، به شکست انجامید و حیثیت دولت کودتا، در عرصه داخلی و بین المللی به طور کامل، بر باد رفت. اکنون حاکمیت در موضع تدافعی قرار گرفته و از چپ و راست و داخل و خارج، ضربه های کاری دریافت میکند. در این شرایط، رهبری که هشدارها و تهدیداتش در تظاهرات روز قدس، به طرز مضحکی به هیچ گرفته شد، در خطبه عید فطر سعی کرد که از مسئولیت خود در طراحی و اجرای کودتا، شانه خالی کند و خود را بیطرف معرفی کند. اما در سخنان رهبری با اعضای خبرگان، نکته جالبی بود و آن هم تقاضای کمک رهبری بود! البته رهبر نظام، پیشتر با در لفافه و با بیانی تهدید آمیز به نخبگان و خواص هشدار داده بود که باید مراقب نگفتن ها و سکوت خود باشند.

اما در سخنرانی اخیر، از نخبگان و شخصیت های سیاسی درخواست کرد که با سکوت خود، آب به آسیاب دشمن نریزند و در محکوم کردن اغتشاشگران (یعنی ملت ایران و رهبران جنبش سبز) از خود تحرک بیشتری نشان دهند. او ضمن این که در سخنرانی کوتاه خود، واژه دشمن را 71 مرتبه تکرار کرد، از نخبگان خواست که با تفرقه افکنی های دشمن با صراحت برخورد کنند و از دشمنی با دشمن غافل نشوند. همین مسائل محور و کانون اصلی سخنان رحیم صفوی (فرمانده پیشین سپاه) را نیز تشکیل میداد. این فرمانده نظامی، بر مظلومیت رهبر تاکید کرد و اظهار داشت که خودی هایی که باید سپر بلای رهبر باشند، در پشت او سنگر گرفته اند.

این سخنان، به روشنی انزوا و تنهایی جناح کودتا را نشان میدهد و این یعنی جنبش سبز، تا به اینجای کار در لخت کردن و ریزش حامیان کودتا به خوبی عمل کرده است. به همین دلیل، نظریه مظلومیت رهبری، در دستور کار قرار گرفته است و کودتاگران بعد از سه ماه مبارزه فرسایشی ملت، به سختی فرسوده و خسته شده اند و به همین دلیل برای یارکشی و یافتن شرکای جدید در جامعه و عرصه سیاست کشور تلاش میکنند. رهبر تا زمانی که احساس میکرد میتواند با فصل الخطاب و تهدید، از بروز هر گونه اعتراض و ناآرامی پیشگیری کند، با "شجاعت" مردم بیدفاع را تهدید به کشتار کرد و تهدید خود را نیز عملی نمود، اما زمانی که حباب این تهدیدات ترکید و رهبری تحقیر شد، مسئله مظلومیت در محور برنامه های جناح کودتا قرار گرفت، تا اثر فرسایشی مبارزات مدنی مردم، در بین مهره های میانی نظام تقسیم شود و به این طریق، و با یافتن تعدادی ضربه گیر (یا موج شکن)، از شدت امواج خردکننده اعتراضی نسبت به عملکرد رهبری کاسته شود. در واقع، سرکوب معترضان و حذف اصلاح طلبان از طریق تهدید، شکنجه، تجاوز و کشتار، امکان پذیر نشد و هر قدر کشتار و خشونت بیشتر شد، اتحاد و همدلی در میان گروه های متفرق ملت، افزایش یافت و اختلاف نظرها و مرزبندی های عقیدتی مردم، کمرنگ تر شدند، و بر ترس و وحشت کودتاچیان افزوده شد. به همین دلیل استراتژیست های جناح کودتا، به دنبال طرحی برای برخورد "نرم" با معترضان هستند و از روز قدس به این سو، جناح کودتا بر وحدت و دوستی و محبت تاکید میکند.

ابتدا در نماز عید فطر، با تماس تلفنی و خواهش شخصی از هاشمی و حسن خمینی درخواست کردند که در نماز عید فطر شرکت کنند. اما همزمان احمد توکلی با نوشتن نامه ای به اصطلاح انتقادی به موسوی و خاتمی، سعی کرد رهبران جنبش را در موضع انفعال قرار دهد و با طرح سوالات غلط و بی پایه، آنان را به شرکت در یک بازی باخت – باخت وادار کند که با پاسخ دادن به وی، یا هواداران خود را از دست بدهند، یا این که مجوز بازداشت خود را امضا کنند. هرچند، حد و اندازه توکلی و مهره های میان مایه ای مثل او، چنان نیست که بتواند رهبران جنبش را با طرح سوالات غلط، غافلگیر کند، اما تلاشهای او و سخنان حداد عادل در مورد این که کشته شدن 3 نفر، در کهریزک اهمیتی ندارد(!) نشان از طرح جدید جناح کودتا، برای منفعل ساختن رهبران جنبش دارد. بر اساس این طرح، رهبر نظام، مظلوم واقع شده است و نخبگان (افرادی در حد توکلی، کوچک زاده و احتمالا علی مطهری) باید با بصیرت و صراحت با قانون شکنان برخورد "نرم" بکنند.

به این ترتیب، تلاش جناح کودتا بر این است که برنامه سرکوب را از طریق نامه نگاری و طرح پرسش و طرح بازی های زبانی و گفتمانی پیش ببرند. این ترفند، نشان از پافشاری کودتاچیان بر طرح و نقشه قبلی خود و عدم آمادگی برای پذیرش رای ملت، یا حتی پذیرش یک راه حل میانه دارد. آنها فشار را درک کرده اند، اما هنوز خود را قادر به مقاومت و حفظ دولت کودتا میدانند. باید توجه داشت که در بحران کنونی، ابتدا حاکمیت با جلوداری رهبری به تهدید و سپس کشتار مردم پرداخت، در مقابل مردم هم تا مدتی اعتراضات خود را نسبت به حاکمیت بیان کردند و سعی کردند گوش شنوایی برای اعتراضات مدنی و بحق خود پیدا کنند. همان طور که حاکمیت حاضر به پذیرش اعتراضات مردمی نشد و حتی ابراز آن را سرکوب کرد، مردم نیز از گفتگو با حاکمیت نتیجه ای نگرفتند. اما این کار به ضرر حاکمیت تمام شد، چرا که گروه ها و اندیشه هایی که سالها با یکدیگر قهر بودند، با هم نزدیک شدند و ارتباطات جدیدی شکل گرفت. اکنون با اطمینان میتوان گفت که عقب نشینی رهبری در نماز عید فطر، یک عقب نشینی تاکتیکی و به منظور تقویت و بازنگری در نیروهای تهاجمی جناح کودتا بوده است و خبری از سازش و پذیرش نظر مردم در کار نیست. اکنون در این طرح جدید، رهبری که به شدت ضربه خورده است، دیگر با مردم سخن نمیگوید، بلکه در حال گفتگو با عوامل خود و کارگزاران رژیم است و به جای تعامل با جامعه، به دنبال یارگیری و تشکیل یک تیم جدید از چهره های سیاسی است تا او را در سرکوب جامعه یاری کنند.

او اکنون به دنبال استخدام لباس شخصی های سیاسی است. خلاصه این که اصل سرکوب، و اصل نادیده گرفتن حق حاکمیت ملت، همچنان پا برجاست و فقط قرار است، روش سرکوب و حذف تغییر کند. بنا براین همزمان با فعال شدن نخبگان وابسته و نوشتن رنجنامه و پرسشنامه، عوامل سرکوب از طریق رسانه های انحصاری و همچنین در خیابانها و عرصه های عمومی و اجتماعی به تفرقه افکنی و ایجاد رعب و وحشت ادامه خواهند داد. این در حالی است که کودتاچیان، قبلا، عرصه خیابان را در تظاهرات رسمی و غیر رسمی به سبزها باخته اند و اکنون با طرح هایی مثل امنیت اجتماعی، اسلامی کردن مانکن ها، برخورد انتظامی با چکمه و کراوات و ... به دنبال آنند که مجددا بر عرصه اجتماعی مسلط شوند. بنا براین در هفته های آینده، سبزها باید با هوشیاری و همدلی بیشتری در چارچوب جنبش اعتراضی، به مسیر خود ادامه دهند و امکان عرض اندام به عوامل سرکوب ندهند.

باید توجه داشت که اگر جناح کودتا قصد گفتگو (حتی گفتگوی انتقادی) داشته باشد، باید به رهبران جنبش سبز، هم فرصت پاسخگویی داده شود و هم فرصت طرح سوال، اما در حالی که کودتاچیان از همه ابزارهای رسانه ای بهره مند هستند، هرگونه پاسخگویی به آنان، شخص پاسخ دهنده را گرفتار شعبات خاصی در دادستانی تهران و سلول انفرادی خواهد کرد. بنا براین رهبران جنبش باید هشیار باشند که اولا، شخصیت های دست چندم مثل احمد توکلی یا حداد عادل، به هیچ وجه در جایگاه و اندازه ای نیستند که از آنان پاسخی دریافت کنند. و ثانیا، ارائه هر گونه پاسخ، مشروط به امکان دسترسی برابر به رسانه هاست و تا زمانی که چنین امکانی مقدور نباشد، نیازی به پاسخگویی به این نخبگان وابسته، (ضربه گیر) وجود ندارد. در عوض، هواداران و لایه های مختلف جنبش سبز، باید علاوه بر حفظ هوشیاری، به این نکته توجه کنند که این مانورهای کاغذی و پرسشهایی از نوع احمد توکلی، اصولا بی ارزش و انحرافی است و جنبش باید به تداوم حضور و فعالیت اجتماعی خود تمرکز کند و با هر نوع فعالیت خزنده و مداخله جویانه دولت برای وحشت آفرینی و لطمه زدن به امنیت اجتماعی و نا امن کردن جامعه برخورد کنند. تا کنون جنبش سبز، به موفقیتهای بزرگی در عرصه اجتماعی دست یافته است و در صورتی میتواند نتیجه این اقدامات را در حوزه سیاست برداشت کند که از دستاوردهای اجتماعی خود به خوبی محافظت کند.

همچنین نخبگان ضربه گیر، به محض مبادرت به هر گونه اقدامی باید از طریق نویسندگان و فعالان جنبش (و نه رهبران) ، با چنان واکنش شدید و خرد کننده ای در همه سطوح مواجه شوند که مانند آیت الله یزدی فورا ساکت شده و از میدان خارج شوند؛ از این به بعد، هرکس از باند کودتاچیان، پرسشنامه یا نامه خطاب آمیزی نسبت به هریک از رهبران جنبش بنویسد، باید در انتظار افشای تمام پرونده های تحصیلی، امنیتی و جنسی گذشته خود باشد و به سوژه اصلی کاریکاتورها تبدیل شود، تا بداند که مردی نبود فتاده را پای زدن! سبزها میدانند که نباید دنباله رو محض، و منتظر واکنش رهبران خود باشند؛ این کلید پویایی جنبش سبز است، چرا که مشکل کودتاچیان این است که همیشه دنباله رو و در پشت سر پیشوای خود حرکت میکنند، اما سبزها، کنشگر و صاحب ابتکار عمل هستند و برای رهبران خود، فضا ایجاد میکنند. کودتاچیان تازه متوجه این تفاوت شده اند و به همین دلیل، از دنباله روی و بی عرضگی عوامل خود به ستوه آمده اند و علنا از آنها میخواهند که سپر بلای پیشوا باشند.

همچنین جنبش میتواند با طرح شعارهای ایجابی و جدید (و در عین حال مدنی) به فرسایش هسته مرکزی کودتا و گفتمان سیاسی مبتنی بر "دشمن" ادامه دهد، تا ضربه گیرها، بی اثر شوند و پیشوا یا مجبور به ورود در میدان و پرداخت هزینه شود، یا مثل هر سیاستمدار عاقلی، رای و حاکمیت مردم را بپذیرد؛ مظلوم واقعی کسی است که امکان استفاده از هیچ رسانه ای را ندارد و با زور سرنیزه از ایراد یک سخنرانی در جمع میلیونها هوادار خود محروم شده است. بنا براین، حضور اجتماعی و موثر سبزها میتواند، مدعیان مظلومیت را با معنای واقعی مظلومیت آشنا کند. هسته مرکزی و کانون اصلی کودتا، دیگر نباید بتواند در مجامع عمومی و در شهر، سخنرانی کند؛ به همان روشی که هاشمی از حضور در نماز جمعه محروم شد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
facebook.com/note.php?note_id=139486564089&ref=nf

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید