هفتهای که گذشت از نقطه نظر اقتصادی و سیاسی هفتهای بود بسیار جالب و استثنائی. از سویی سران بیست کشور «معتبر» جهان برای اصلاح اقتصاد جهان و بهبود زندگانی مردم کشورهایشان گرد هم آمده بودند و از سوی دیگر، در ایران آنهایی که با زور بر اریکه قدرت سوارند مشغول چپاول هر چه بیشتر و سریعتر اموال مردم شدند. جمعی در پیتزبورگ در فکر چارهاندیشی برای آینده اقتصاد جهانی و محیطزیست بشر و جمعی در تهران مشغول انتقال میلیاردها دلار سهام شرکت مخابرات کشور به کیسه سران سپاه!
مقایسه این دو رویداد میتواند راهگشائی باشد برای آنهایی که در مورد رابطه دولت و ملت علاقمند به پژوهش هستند. در جهان آزاد، دولتها نوکر ملتها هستند و هرگاه در انجام وظائف خود قصوری از آنها سرزند ملت به خدمتشان خاتمه خواهد داد، در حالیکه در شرق استبدادی، به ویژه در ایران اسلامی، دولتها خود را ارباب ملت میدانند. با زور اموال ملت را مصادره و تصاحب میکنند و به نام خصوصیسازی آنچه در طول یک قرن زحمت و مرارت برای ملت باقی مانده است از صنعت نفت گرفته تا شرکت مخابرات و کارخانههای دولتی، همانند غنائم جنگی تحویل «سرداران» سپاه میدهند تا با چنین پاداشی در آینده بهتر و سریعتر رأی مردم را بدزدند و معترضان را تار و مار کنند. آری، چنین است داستان دو جهان، جهان جهل و ظلم و جهان آزاد.
نشست پیتزبورگ
هفته پیش فرصت نشد مسائل مطرح شده در آخرین نشست گروه بیست را بررسی کنیم. با آنکه آنچه در این نشست گذشت قرار نبود ارتباطی مستقیم با مسائل امروز ایران داشته باشد، اما سرانجام بازهم مسأله ایران لااقل پیش از شروع رسمی نشست، خبر اول شد. همانگونه که احتمالاً مشاهده کردهاید پیش از آنکه نشست روز دوشنبه آغاز شود رؤسای جمهوری آمریکا و فرانسه به اتفاق نخستوزیر بریتانیا در مورد کشف آخرین جایگاه «کشف» شده در ارتباط با مسأله هستهای ایران هر یک چند دقیقه در برابر خبرنگاران سخنرانی کردند ولی برای پرسش و پاسخ فرصتی پیش نیامد. شاید در آینده اطلاعات بیشتری در این مورد انتشار پیدا کند ولی تاکنون هنوز معلوم نشده است که چرا آن روز و آن نشست اقتصادی را برای این منظور انتخاب کردند.
پارهای از ناظران معتقدند که علت این عکسالعمل تا حدودی دراماتیک، فشار آقای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه بوده است که سکوت را بیش از این جائز نمیداند. از متن صحبت و فحوای کلام سه رئیس حکومت هم میشد چنین استنباطی را تأیید کرد چون برخلاف صحبت آقای اوباما که نسبتاً ملایم بود، لحن بیان سارکوزی و گوردن براون بسیار تندتر به نظر میرسید.
همانگونه که اشاره شد، شاید اگر این حادثه کمنظیر روی نمیداد، میتوانستیم ادعا کنیم که نشست گروه بیست در شهر پیتزبورگ هیچگونه ارتباط مستقیمی با ایران و مسائل آن نداشت. ولی در هر صورت با آنکه امروز ایران به علت انزوای سیاسی و اقتصادی در مسیر تحولات عمده جهانی قرار ندارد، سرانجام آنچه در این نشست مورد بحث قرار گرفت برای امروز و آینده ایران از اهمیت فوقالعاده برخوردار است.
آیا کوه موش زائید؟
کمتر کسی از نشست پیتزبورگ انتظار معجزه داشت چون معمولاً بیانیه نهائی این گونه جلسات پر سر و صدای بینالمللی، روزها و شاید هفتهها قبل از تشکیل نشست تهیه و مورد موافقت قرار میگیرد، به ندرت اتفاق میافتد که در چنین گردهماییها تصمیم نهایی درباره مسائل مهم فیالمجلس گرفته شود. در واقع هرچه دستور کار نشست پیچیدهتر باشد، نتیجه آن ناچیزتر خواهد بود. قرار بود در این نشست تنها به مسائل مالی و پولی دنیا بپردازند ولی مسأله محیطزیست و تجارت آزاد را هم به آن افزودند و در نتیجه درباره همه این مطالب جز کلیاتگوئی چندان تصمیم مهمی گرفته نشد. به نظر من مهمترین خبر این نشست را میتوان جایگزین شدن گروه بیست به جای گروه هشت تلقی کرد. یکی دیگر از مطالب جنجالی در دستور این گردهمایی موضوع پاداش ویژه یا (Bonus) عوامل بورس و بانکدارها بود که سرانجام آمریکائیها در اصول متقبل شدند که در مورد محدود کردن آن همکاری کنند.
بیست به جای هشت
مدتها بود که همه از توسعه آنچه به نام «هیأت مدیره» جهان معروف شده بود سخن میگفتند. شروع این ماجرا بر میگردد به سال 1974 و زمانی که ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه از چهار رهبر دیگر کشورهای صنعتی یعنی آمریکا، انگلیس، ژاپن و آلمان برای بررسی مسائل اقتصادی جهان جلسهای در رامبویه (نزدیک پاریس) تشکیل داد. این گروه به نام گروه پنج یا G5 معروف شد و بعد از آن هر ساله این جلسات در یکی از این پنج کشور تشکیل میشد. سپس دو کشور دیگر یعنی کانادا و ایتالیا هم به جمع افزوده شدند و سالهای سال G7 یا گروه هفت تشکیل میشد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یلتسین هم از جانب روسها به این جمع افزوده شد و G8 ادامه داشت تا امسال.
اعضای این گروه بیست در حال حاضر عبارتند از هشت کشور بزرگ صنعتی یعنی همان گروه 8 به اضافه آرژانتین، استرالیا، برزیل، هندوستان، اندونزی، مکزیک، چین، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، ترکیه و اتحادیه اروپا. این گروه مجموعاً بین 85 تا 90 درصد تولید ناخالص ملی (GDP) و دو سوم جمعیت جهان را تشکیل میدهند. فعلاً صحبت از این است که به جای گروه هشت این گروه بر سیاستهای کلان اقتصادی جهان Macroeconomic Policy)) و مسأله محیطزیست «نظارت» کنند. البته هنوز کسی راهبردی در مورد چون و چرای چنین وظیفه خطیری آنهم برای چنین جمعی ناهمگون مطرح نکرده است.
آنچه مورد توافق قرار نگرفت
همانگونه که انتظار میرفت در مورد مسائل مهم و حیاتی جز کلیاتگوئی پیشرفت دیگری حاصل نشد. از سویی با بهبود تدریجی اوضاع اقتصادی جهان، فوریت آنچه در آخرین نشست این گروه در لندن مطرح بود دیگر جنبه هیجانی خود را از دست داده بود و از سوی دیگر کسی پاسخی برای مسائل مهم در اختیار نداشت. فهرستوار مسائل لاینحل عبارتند از مسأله دلار به عنوان پول بینالمللی و مشکلات ادامه وضع موجود، مسأله عدم توازن پرداختها میان کشورهای بزرگ به ویژه چین و آمریکا، نیاز مبرم به ترمیم و توسعه صندوق بینالمللی پول (IMF) که نه دارای توانایی مالی کافی برای پیشگیری از بحرانهای پولی جهانی است و نه ساختارش که بازمانده دوران بعد از جنگ دوم است با شرایط امروزی تناسب دارد.
در مورد دلار سالهاست همه از اینکه دلار به تنهائی نمیتواند به نقشی که تاکنون ایفا کرده است ادامه دهد به توافق رسیدهاند. اما از آنجا که حتی پس از ابداع «یورو» هنوز قسمت اعظم تجارت و داد و ستدهای مالی جهانی به دلار وابسته است این نگرانی وجود دارد که اگر دلار گرفتار بحران شود، اقتصاد جهان در معرض فروپاشی قرار خواهد گرفت. در واقع اختیار پول هر کشوری در دست حکومت یا در واقع بانک مرکزی آن کشور است. در نتیجه این بانک مرکزی آمریکاست که باید درباره دلار در ارتباط با ضرورتهای اقتصاد آمریکا تصمیمگیری کند. همانگونه که بانک مرکزی اروپا (ECB) یا دیگر بانکهای مرکزی در ژاپن، چین، هند و غیره مسؤول تنظیم سیاست پولی (تعیین نرخ بهره، پیشگیری از تورم و غیره) در کشور خود هستند. بنابراین در اصل، پول ملی هیچ کشوری نمیتواند پول جهانی باشد و اینکه این امر تاکنون دوام آورده از عجایت است. یکی از مشکلات موجود امکان انتقال تورم از آمریکا به دیگر کشورهاست.
بعد از جنگ ویتنام در سالهای هفتاد، اروپائیها متوجه این مشکل شدند و یکی از دلائل عجله در ایجاد بانک مرکزی اروپا و پول یورو دقیقاً بهمین سبب بود. اما در عمل تاکنون یورو نتوانسته است جایگزین دلار شود و کشورهای طرف معامله با آمریکا همانند چین، ژاپن و کشورهای صادر کننده نفت همچنان دلار را به عنوان پول جهانی مورد استفاده قرار میدهند. حتی کشورهایی که طرف معامله با آمریکا نیستند برای پرداختهای بینالمللی میان خود از دلار استفاده میکنند. سؤالی که باید دیر یا زود پاسخی برای آن یافت همین مسأله پول بینالمللی است، در حالی که نشست گروه بیست در پیتزبورگ به آن نپرداخت. یکی از برندگان جائزه نوبل در اقتصاد به نام رابرت ماندل (Robert Mandell) مدعی است که صندوق بینالمللی پول (IMF) باید به بانک مرکزی جهانی تبدیل شود و پول بینالمللی را ایجاد و سرپرستی کند. از این پیشنهاد تاکنون با تمسخر و ناباوری یاد شده است چون پول و سیاست پولی هر کشوری از مهمترین مسائل سیاسی و اقتصادی است و کمتر حکومتی حاضر است این اختیار را به غیر واگذار کند.
در مورد محیط زیست قرار شد جلسه دیگری به زودی در کپنهاگ تشکیل شود و در مورد تجارت آزاد و اجتناب از سیاست «حمایتی» (Protectionism) هم هر یک از رهبران بیانات جالبی ایراد کردند. یکی از مهمترین رویدادهای دیگر این نشست افول ستاره آمریکا به عنوان یگانه ابرقدرت اقتصادی و سیاسی در جهان امروز بود. این نشست به خوبی نشان داد که جهان امروز هر چه سریعتر به سوی چند قطبی شدن در حرکت است.
آنچه جایش خالی بود مشارکت نمایندگان واقعی ایران بود که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی و وسعت و جمعیت به مراتب از ترکیه و عربستان حائز مقام والاتری است. افسوس و صد افسوس که عدم لیاقت رهبران کنونی کشورمان ما را از بسیاری مواهب در این دوران گذار از جهان قدرتمدارها به جهان کشورهای کم و بیش همطراز محروم کرده است. به امیدروزیکه ایران مقام مشروع و طبیعی خود را در میان گروه بیست احراز کند.
پاریس ـ اول اکتبر 2009
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید