رفتن به محتوای اصلی

بازخوانی طرح وحدت و ارزیابی احتمالات پیش رو

بازخوانی طرح وحدت و ارزیابی احتمالات پیش رو

پس از آنکه سخنان رحیم مشایی در خصوص “مکتب ایران” جنجال آفرید، رهبر نظام و شخصیتهای سیاسی و روحانی همسو با وی به طرح سخنانی در خصوص جذب نیروهای منتقد پرداختند. سخنان اخیر رهبری در مقایسه با لحن تهاجمی و عتاب آمیز وی در یک سال گذشته، این ذهنیت را به وجود آورد که گویی قرار است در روند طی شده در ۱۴ ماه اخیر تغییراتی رخ دهد. در این مقاله بحث وحدت از منظری استراتژیک و به مثابه یک سناریو با احتمالات مختلف مطرح شده و گزینه ها و پیامدهای محتمل مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.

مقدمه

حاکمیتی که بعد از تقلب انتخاباتی در ایران شکل گرفت، موجودیت خود را مدیون مداخله سیاسی رهبری و سرکوب فیزیکی سپاه است. اما این امر لزوما به معنی تطابق کامل آرای سیاسی رهبر و رئیس دولت نیست. بلوک قدرت در ایران از دو جزء اصلی یعنی طیف رهبری – سپاه با محوریت آیت الله خامنه ای و طیف احمدی نژاد تشکیل شده است و کلیه نیروهای سیاسی موسوم به ولایت پذیر یا همسو با رهبری همچون جناح راست سنتی یا اصولگرایان میانه رو و روحانیت حکومتی (همچون امامان جمعه، جنتی، احمد خاتمی، نوری همدانی) ذیل مجموعه رهبری – سپاه طبقه بندی میشوند.

از جمله دلایل کودتای انتخاباتی، سیر تحول نیروهای اجتماعی و مقاومت نظریه حکومتی ولایت فقیه و موقعیت سیاسی شخص ولی فقیه حاکم بود که تلاش وی برای ویران کردن نهاد انتخابات و تضعیف قوه مجریه را اجتناب ناپذیر کرد. آنطور که از سخنان مرتضی نبوی بر می آید، ولی فقیه پس از اعلام نتایج از شخص احمدی نژاد حمایت نکرد، بلکه نتیجه اعلام شده انتخابات را تایید کرد و این امر هم به خاطر “حفظ نظام” بود.۱ همچنین عملکرد احمدی نژاد و برخی اظهار نظرهای خود و نزدیکانش نشان داد که نه تنها یک مرزبندی مشخص بین ولی فقیه و رئیس دولت وجود دارد، بلکه هر یک به دنبال قبضه قدرت و مهار طرف مقابل نیز هستند.

جنبش سبز / طیف احمدی نژاد؛ موازنه ای با حاصل جمع صفر

در فاصله زمانی بین عاشورا و ۲۲ بهمن که شرایط برای حبس یا حصر سران جنبش فراهم بود، از این امر اجتناب شد و پس از آن رهبری به حملات استعاری به خواص بی بصیرت و طلحه و زبیر بسنده کرد تا چهره های سیاسی معتقد به اصل نظام و منتقد احمدی نژاد از صحنه حذف نگردند و به تعبیری یک “امکان مهم و ضروری”۲ همچنان باز نگاه داشته شود.

به تدریج و پس از ۲۲ بهمن قرائن و شواهد بیشتری گواهی دادند که رهبری “مایل به نابودی کامل جنبش سبز نیست و تلاش دارد توازنی جدید بین جنبش سبز و طیف احمدی نژاد ایجاد کند”.۳ از منظر رهبری، تثبیت قدرت مطلقه خود و ایجاد یک قوه مجریه ضعیف و مطیع، از طریق حفظ و مهار یک لمپن با پایگاه اجتماعی اقلیت (احتمالا بین ۵ تا ۷ میلیون) نسبت به پذیرش آرای ملت و تعامل با موسوی سرد و گرم چشیده، قابلیت اجرای بیشتری داشت. به همین دلیل ولی نتیجه اعلام شده انتخابات را تایید کرد و از آنجا که میدانست بخشی از نیروی اپوزیسیون به حفظ اصل نظام معتقدند، با استفاده از بازوی نظامی و اطلاعاتی، تلاش کرد یک اپوزیسیون درون نظام برای احمدی نژاد دست و پا کند و از آن “امکان مهم و ضروری” برای مهار احمدی نژاد استفاده نماید. به این ترتیب بخشی از توان سیاسی احمدی نژاد در منازعه با مخالفان زخم خورده اش – یعنی سران و بدنه فعال جنبش سبز – به هدر می رود و مخالفان “جذب شده” به امید قانع ساختن رهبری به عزل احمدی نژاد، با تمام توان قوه مجریه را تحت فشار انتقادات و تضییقات قانونی قرار میدهند و این امر به نوبه خود دولت احمدی نژاد را بیش از پیش به حمایت های ولی فقیه وابسته میسازد و قوه مجریه مطلوب رهبری شکل میگیرد.

از این نظر گردش به چپ ملایم رهبری و پیشنهاد وحدت در حقیقت واکنشی است به جاه طلبی احمدی نژاد و “هنجار شکنی” مشایی، چرا که از مدتها پیش مشخص شده بود که “ترکتازی احمدی نژاد، در مواردی سبب میشود رهبری- سپاه به جنبش سبز (به خصوص طیفهای درون نظام) امتیاز بدهد” تا توازن نیروهای سیاسی متخاصم را به گونه ای حفظ کند که یکدیگر را به نفع ولی فقیه خنثی کنند.۴ ولی فقیه با این سخنان به احمدی نژاد هشدار میدهد که اگر به تندروی خود ادامه دهد، باید خطر “اتحاد” مخالفان خود را به جان بخرد. در عین حال ممکن است این هشدار از سوی بخشهایی از جنبش سبز به آمادگی رهبری جهت اقدام در خصوص عزل احمدی نژاد تعبیر شود و این تصور را تقویت کند که پروژه عزل احمدی نژاد کلید خورده است.

برخی از طیف های جنبش سبز بر این باورند که میتوان حاکمیت را به شرایطی رساند که رهبری به عزل احمدی نژاد از طریق مجاری حقوقی تن در دهد و بر این اساس تقویت رقبای اصولگرای وی اقدامی مثبت و به معنای زمینه بازگشت به قانون اساسی و اجرای اصول مربوط به حقوق ملت تلقی میشود. این مدل از نظر منطقی درست و از نظر سیاسی و اجتماعی کم هزینه ترین گزینه ممکن است، اما امکان تحقق آن اندک است. چرا که اگر درست باشد، رهبر نظام هم میتواند بر اساس همین مدل به این نتیجه برسد که عزل احمدی نژاد پیش از پایان دوره چهار ساله تصدی، برای او حاصلی جز پذیرش زوال تدریجی قدرتش نخواهد داشت. به همین دلیل از نظر رهبر نظام منطقی تر این است که احمدی نژاد را حفظ کرده و در بد ترین شرایط ریسک غرق شدن همراه با او را بپذیرد، اما به ریسک عزل وی به سود اپوزیسیون تن در ندهد؛ چرا که پاداش مورد انتظار ریسک اول به مراتب بیشتر از دومی و تهدید هر دو تقریبا یکسان است. بنابراین رهبر نظام و اصولگرایان منتقد اصولا در صدد عزل احمدی نژاد از طریق مجاری حقوقی و نهادهای قانونی نیستند. در واقع حاکمیت چنان آسیب پذیر است که احمدی نژاد خود از استعفاء به عنوان یک اهرم فشار و تهدید بر ولی فقیه و کارگزارانش استفاده میکند.۵ این امر به نوبه خود باعث میشود که رهبری و نیروهای تحت امر وی، پروژه فرسایش و فلج سازی دولت احمدی نژاد را در دستور کار قرار دهند و در این مسیر برای “جذب حداکثری” مخالفان تلاش کنند تا توازن قوا به نفع رهبری حفظ شود.

جمع بندی: طرح وحدت و دو گزینه محتمل

به طور خلاصه در یک ماه اخیر اجزای بلوک قدرت در دو حرکت جنبش سبز را به داوری فراخواندند و واکنش جنبش سبز را محک زدند تا امکانات و محدودیت های خود را برای رویارویی تعیین کننده بعدی (انتخابات مجلس) مورد سنجش و ارزیابی قرار دهند: اول حرکت مشایی در قضیه مکتب ایران و دوم حرکت رهبری در خصوص طرح بحث وحدت. آن طور که از شخصیت و منش سیاسی احمدی نژاد بر می آید، ضربه نخست را او وارد خواهد کرد و رهبری و اصولگرایان پیرو او همچنان در موضع تدافعی خواهند بود. اما روی هم رفته میتوان پیامدهای طرح وحدت را در قالب دو احتمال جمع بندی کرد:

گزینه اول، مهار احمدی نژاد

احمدی نژاد در حال حاضر از حمایت یک اقلیت منسجم برخوردار است و در هر انتخاباتی که با تحریم جنبش سبز برگذار شود، بدون نیاز به تقلب رقبای اصولگرای خود را شکست میدهد و قوی تر میشود. بنا براین مهار احمدی نژاد بدون جلب حمایت بخشهایی از جنبش سبز مقدور نیست. هدف از طرح پیشنهاد وحدت، سنجش امکان تحقق همین امر است و اصولا هنوز دستی به سوی مخالفان دراز نشده است.

پاداشی که از پذیرش احتمالی پیشنهاد وحدت به دست می آید، اعطای قطره ای بخشی از حقوق پایمال شده شهروندان و نیروهای سیاسی (از قبیل آزادی بخشی از زندانیان و امکان عبور برخی از اصلاح طلبان مطیع از فیلتر شورای نگهبان است) به عنوان امتیاز است تا بخشی از نیروهای محافظه کار درون جنبش به شرکت در انتخابات دو مرحله ای آینده تشویق شوند. واضح ترین تهدید ناشی از این گزینه، شقه شدن جنبش سبز است. اما تهدید دوم و بزرگتر این است که اگر احمدی نژاد در عرصه داخلی واقعا مهار شود، به متغیرهای خارجی متوسل شده و با بحران سازی در عرصه خارجی، کشور را به سمت نابودی می برد.

در عین حال در کنار هویج ارائه شده از سوی ولی فقیه چماقی هم وجود دارد و رد کردن پیشنهاد وحدت خالی از تهدید نیست. هرچند حاکمیت به اتکای بازوی نظامی و امنیتی، تقریبا تمامی حقوق شهروندی و سیاسی منتقدان را پایمال کرده و از این نظر عملا امکان افزایش فشار و تهدید وجود ندارد. اما با این وجود دست ولی فقیه کاملا بسته نیست، چرا که سران جنبش آزاد هستند. بازداشت سران جنبش با برداشتن بخشی از فشارها از دوش احمدی نژاد، موازنه قوای مطلوب رهبری را بر هم میزند و به همین دلیل این تهدید قبل از تعیین تکلیف احمدی نژاد عملی نخواهد شد.

گزینه دوم: عزل احمدی نژاد

اگر جنبش سبز پیشنهاد وحدت را رد کند و طرح اصولگرایان منتقد برای مهار احمدی نژاد از طریق اصلاح طلبان با شکست مواجه شود، آنگاه ممکن است حذف احمدی نژاد در دستور کار قرار بگیرد. اما این امر از طریق بازگشت به قانون اساسی و اجرای کامل آن (که متضمن عزل رئیس جمهور متقلب و متخلف است) صورت نخواهد گرفت. بلکه با چیزی شبیه به حکم حکومتی ولی فقیه در خصوص جمع کردن “هر دو سر فتنه”۶ انجام خواهد شد. این بدان معناست که به منظور حفظ موازنه ای که ولی فقیه را در راس هرم سیاسی قرار میدهد، احمدی نژاد و سران جنبش به طور همزمان و احتمالا از طریق یک “کودتای قضائی” حذف میشوند و بدین ترتیب روند میلیتاریزاسیون ولایت فقیه به نقطه کمال خود رسیده و “ولایت نظامی” به نقطه گسست کامل از نیروهای اجتماعی می رسد.

آشکار است که با این خودزنی، نظام به مسیر بازگشت ناپذیر سقوط وارد میشود و این یک تیغ دو لبه است، چرا که ممکن است مخالفان ِ معتقد به نظام توان ایستادگی در برابر چنین تهدیدی را نداشته باشند و به ائتلاف با اصولگرایان میانه رو تن بدهند. کلید حل معما در این است که معتقدان به اصل نظام در درون حاکمیت و در اپوزیسیون، در این خصوص تا چه حد از خود تزلزل نشان دهند.۷ ممکن است برخی از سبزهای معتقد به اصل نظام در برابر این تهدید تسلیم شوند و ناخواسته به طرح مهار احمدی نژاد و تقویت ولی فقیه تن در دهند و جلوگیری از فروپاشی نظام، “کشور” را در آستانه بحرانی بنیان کن قرار دهد.۸ اما در صورت حفظ وحدت و استحکام طیف های جنبش سبز، احتمال بیشتری هست که با جدی تر شدن تهدید فروپاشی، لایه های دیگری از سیاسیون و روحانیت هم پیمان با رهبر نظام ریزش کرده و به صف منتقدان رهبری بپیوندند و ولی فقیه وادار شود که با پروژه عزل احمدی نژاد از طریق مجاری حقوقی موافقت کرده و به صورتی واقعی به اجرای بدون تنازل قانون اساسی (و چشم پوشی از بخشی از قدرت مطلقه خود به سود منتقدان) تن در دهد. به نظر میرسد که تنها در این صورت است که میتوان به عزل احمدی نژاد از طریق مجاری حقوقی امیدوار بود.

و در پایان

به تعبیر رایج به نظر میرسد هر دو گزینه فوق در شرایط کنونی بر روی میز قرار دارند. این که جناح های باقی مانده در حاکمیت خود را برای کدام یک از گزینه های فوق آماده کنند، پیش از هر چیز به تزلزل ناپذیری و پایمردی حامیان، اعضای فعال و سران جنبش بستگی دارد. جنبش سبز تا به امروز در عمل توانسته است مناسب ترین بستر را برای دستیابی به وحدت ملی بین علائق، اقوام و مذاهب مختلف فراهم آورد. این بدان معناست که جنبش سبز نه خود را مقید به حفظ نظام میداند و نه موظف به سرنگونی آن؛ اکنون جنبش سبز بزرگ تر از نظام تحت رهبری مطلقه آیت الله خامنه ای است و هدف جنبش در درون خود آن و روشی که در پیش گرفته است، تجلی می یابد.

پی نوشت

۱ http://www.rahesabz.net/story/22000/

۲ http://www.kaleme.com/1389/05/28/klm-29581

۳ http://www.rahesabz.net/story/13316 /

 منبع اصلی مقاله در صفحه فیسبوک انقلاب سبز:

http://www.facebook.com/note.php?note_id=382976784089

۴ همان.

۵ به احتمال زیاد بازداشت مشایی یکی از خطوط قرمز وی است و اگر چنین اتفاقی رخ دهد او استعفا خواهد داد، به همین دلیل است که مخالفان مشایی توانایی اقدام قانونی علیه وی را ندارند و فقط به او فحاشی میکنند.

۶ علی مطهری و برخی از اصولگرایان احمدی نژاد را یک سر “فتنه” میدانند.

۷ طبیعی است که احمدی نژاد جزو هیچ یک از این دو گروه نیست و از این نظر هرگز دچار تزلزل نخواهد شد.

۸ احمدی نژاد دست کم از نظر حقوقی رئیس جمهور ایران است و از این طریق به جامعه جهانی دسترسی مستقیم دارد و اگر در عرصه داخلی به طور کامل مهار شود، قطعا به عرصه خارجی پناه برده و کشور را در بحرانی با عواقب نامعلوم خواهد افکند. انتصاب نامتعارف رحیم مشایی به مناصب دیپلماتیک نشانه ای از دورخیز احمدی نژاد برای دور زدن وزارت خارجه ی تحت کنترل رهبری و بحران سازی دراین عرصه است

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید