رفتن به محتوای اصلی

کسانی که به حمایت ایران گلوبال از جنبش سبز ایراد میگیرند دستی در آتش ندارند

کسانی که به حمایت ایران گلوبال از جنبش سبز ایراد میگیرند دستی در آتش ندارند

دور شدن روشنفکران از قدرت ، مردم ایران را سیاه روز کرده است!

پویا

جناب توکلی، کسانی که به حمایت شما و سایت ایران گلوبال از جنبش سبز ایراد میگیرند دستی در آتش ندارند.اینها به مدت سی سال و یا کمتر در حاشیه نشسته اند و خبر ندارند که روشنفکر ترین ایرانیانی که در داخل زندگی میکنند هنوز هم به خرافات اسلامی از جمله محمد،قران،علی و امام زمان اعتقاد دارند چه رسد به توده ملت. واقعا دلم نمیخواهد که باور کنم که این مردم آنقدر در عمق این خرافات غرق هستند که احمدی نژاد منتخب واقعی آنها است اما اگر بگویم میر حسین به حق آلترناتیف تیف روشنفکری در داخل ایران است سخنی به گزاف نگفته ام.

این مردم در حال حاضر توانایی قرهنگی و رشد فکری و اجتمایی به آن میزان ندارند که قدمی فراتر از موسوی و کروبی بگذارند و برایشان بالی این ها قابل قبول نمیباشد. علیرغم این که من شخصا مخالف دخالت هر نوع مذهب در سیاست میباشم و اسلام را مایع ننگ بشریت میدانم اعتقادم بر این است که این فاز از مبارزه هیچ راهی به جز پذیرفتن مقطعی جنبش سبز و تلاش برای بدست آوردن فاز بعدی که همانا رسیدن به یک حکومت سکولار باشد را ندارد. تند روی در این مرحله یک فاز سوزانی میباشد که به مانند سال 57 به رژیمی بدتر از آن که هست منجر خواهد شد که بازهم به مانند رفتن رژیم سکطنتی افسوس باید خورد و به آمدن بدتر از آن ناله باید سر داد.

کامران

حقیقت گویی ایرج مصداقی افراط نیست

جناب آقای کیانوش توکلی گرامی با سلام. تحقیقات و پژوهشهای آقای ایرج مصداقی بعنوان یک زندانی سیاسی در دوران خمینی و از بازماندگان قتل عام 67 کمک بزرگی است برای نسل جدید و این روشنگریها با شفافیت کامل ربطی به افراط ندارد. شما لطف نمایید یک مطلب ایشان را نقد نمایید و نشان بدهید که نوشته های ایشان مستند نیست. بنده و مصداقی بعنوان زندانیان سیاسی سابق نظام سنگسار مسائل را از نگاه قربانیان می نگریم. کسانی که در آن سالها مانند ابراهین نبوی در وزارت کشور بودند یا حامیانشان در اپوزیسیون خط امام مسلما مسئل را بشکلی دیگر می نگرند که اعمال و رفتار گذشته شان را توجیه نمایند. ایرج مصداقی صدای دهها هرار اعدامی و شکنجه شده در نظام خمینی است و امثال نبوی کارشان توجیه اعدامها و قتل عام 67 می باشد و بس.

کیانوش توکلی

جناب کامران گرامی _ شما در کامنت قبلی خود نوشته اید که : «تحقیقات و پژوهشهای آقای ایرج مصداقی بعنوان یک زندانی سیاسی در دوران خمینی و از بازماندگان قتل عام 67 کمک بزرگی است برای نسل جدید و این روشنگریها با شفافیت کامل ربطی به افراط ندارد. شما لطف نمایید یک مطلب ایشان را نقد نمایید و نشان بدهید که نوشته های ایشان مستند نیست. »

اولا تحقیق و پژوهش یک کار علمی است و محقق و پژوهشگر قبل از اینکه وارد آزمایشگاه شود، ابتدا باید لباس ایدئولوژیک _ سیاسی را از تن خود خارج کند وسپس لباس سفید و« غیر خطی» را به تن کرده و پس از تحقیق به قضاوت عادلانه آنان بنشیند. در چنین شرایطی می شود که محقق و یا پژوهشگر حقیقت گو نامید و اینکه شعار بنویسیم که «حقیقت گویی ایرج مصداقی افراط نیست» فقط یک پشتبانی از همفکر خود محسوب می شود .

آقای ایرج مصداقی 2 دوسال پیش در ایران گلوبال مطلب می نوشت و اتفاقا دو مقاله ایشان را نقد کرده ام یکی بنام : «کینه مانع دستیابی به حقیقت است _نقدی بر نوشته ایرج مصداقی » و دومی تحت عنوان :«گذشته چراغ راه اینده نیست! بازهم سخنی با ایرج مصداقی»

در انجا دیدگاه وی را به نقد گرفته ام :

«بر این باورم "گذشته چراغ راه اینده نیست" چرا که پارادایم ها بکلی عوض شده است و ما در عصر و دوران بکلی متفاوت با زمان انقلاب ایران ؛زندگی می کنیم و دیگر ان کشتار و درگیری سال 60 و انقلاب 57 تکرار شدنی نیست

بایستی متوجه باشیم که در عصر جدید کمتر اشتباه کنیم و از همه مهم تر دیگر آن احزاب آرمانگرای توده ای و قدرت مندی مثل فدائیان و مجاهدین در جنبش سیاسی ایران نخواهد روئید و شخصیت های مثل خمینی ، رجوی ؛ نگهدار و کیانوری در جنبش سیاسی ایران ظهور نخواهند کرد و....

من می گویم "ببخش و لی فراموش نکن" , "غلو نکن" اینقدر کینه ای برخورد نکن" جانب عدالت را داشته باش! امروز این اژدها بنیادگرایی اسلامی است که در منطقه دارد غوغا می کند، بایستی دست به دست هم دهیم تا جلوی این غول گرفته شودو...و از این نگاه به گذشته برخورد کن!»

کامران عزیز طبیعتا ایرج مصداقی اطلاعات زیادی از زندانهای رژیم دارد ولی مهم این است اینگونه« اطلاعات »در جهت مقابله با مخالفین سیاسی مجاهدین بکار گرفته نشود. بطور مثال در حالی که اواز این اطلاعات علیه همه سازمانهای چپ و راست و مذهبی استفاده می کندولی سخنی جدی در ارتباط با مجاهدین از او نمی بینی_ در حالی که مجاهدین بزرگترین رقم زندانیان سیاسی را در زندانهای ایران تشکیل می داند بنظر من او سیاه و سفید می کند وبا هر کسی که به لطحاظ فکری _ سیاسی مخالف است ؛ اطلاعاتی علیه او انتشار می دهد .این اطلاعات را ابزاری برای کوبین آنان بکار می گیرد . بطور مثال اینجانب دهها مقاله از نبوی را در ایران گلوبال انتشار دادم

تا اینکه کسی عکس ابراهیم نبوی را برایم فرستاد .اینجانب بدون اینکه انگی به ایشان بزنم از نبوی بطور محترمانه سئوال کردم که لطفا توضیحی در این باره به مردم بدهید.

در حالی دیگران سناریو دیگری بر این عکس نوشتند.. اینکه نبوی تیر خلاص زن بود و.... تازه ابراهیم نبوی هر چه بود امروز مواضع بکلی دیگری دارد .ما باید مسئولانه در باره اطلاعات خود بنویسم تازه حجم اطلاعات ایرج مصداقی شک بر انگیز است که چگونه یک زندانی می تونه اینهمه اطلاعات داشته باشد مگر اینکه این همه اطلاعات را یک سازمان سیاسی قدرتمند در اختیار او گذاشته باشد. شما می توانید به دو مقاله ای که چند سال پیش در نقد ایرج مصداقی نوشته ام مراجع کنید:

کینه مانع دستیابی به حقیقت است ،نقدی بر نوشته ایرج مصداقی

گذشته چراغ راه اینده نیست! بازهم سخنی با ایرج مصداقی

جمال

آقای کیانوش توکلی استدلالهای شما در رابطە با عکس نبوی مصداق همان کپی برابر بااصل همان دفاع حزب تودە و اکثریت از خمینی و مبارزەی ضد امپریالیستی ایشان است و دفاع شما از جنبش سبز و موسوی و کربی دقیقأ همان دفاع است در ابعاد دیگری شما میفرماید برای مبارزە با سلطنت احتیاج بە دفاع از خمینی داشتید چون بنا بە همین دلیل امروزیت کە موسوی و کربی خامنەای را بە گوشەی رینگ فرستادند خمینی نیز شاه و سلطنت را بە گوشەی رینگ فرستادە بود آیا این همان استدلال نیست؟ حزب تودە و اکثریت در دفاع مبارزەی ضد امپر یالیستی خمینی بیشترین ضربات را بر جنبش سکولار و آزادیخواهی مردم ایران فرود آوردند و امروز نیز تاریخ بار دیگر دارد بە شکلی دیگر و شیوای دیگر تکرار میشود بە نام دفاع از جنبش بە اصطلاح مردمی و سبز ایران میخواهند جنبش سکولار و غیر دینی در ایران را بار دیگر بە پستو ببرند

کیانوش توکلی

جناب جمال گرامی _شما در کامنت قبلی نوشتید که:« استدلالهای توکلی در رابطە با عکس نبوی مصداق همان کپی برابر بااصل همان دفاع حزب تودە و اکثریت از خمینی و مبارزەی ضد امپریالیستی ایشان است و دفاع شما از جنبش سبز و موسوی و کربی دقیقأ همان دفاع است در ابعاد دیگری شما میفرماید برای مبارزە با سلطنت احتیاج بە دفاع از خمینی داشتید چون بنا بە همین دلیل امروزیت کە موسوی و کربی خامنەای را بە گوشەی رینگ فرستادند خمینی نیز شاه و سلطنت را بە گوشەی رینگ فرستادە بود آیا این همان استدلال نیست؟ »

اولا من و شما تازه به دنیا سیاست وارد نشده ایم ....احتیاج به تکرار نیست که شما در جهت کردستان مستقل و نا بودی کشوری بنام ایران تلاش می کنید یعنی چیزی بنام هویت ایرانی نمی شناسید در حالی که من برای ایرانی ازاد و فدرال کوشش می کنم_ دوم استدلال «این همانی» شما کاملا نادرست است ؛ چراکه اولا خامنه ای با شاه قابل مقایسه نیست . شاه سابق ایران اگر مستبد و دیکتاتور بود ولی در ابادی و بالا بردن موقیعت جهانی ایران نقش اصلی را داشت در حالی که خمینی و خامنه ای بر عکس در جهت ویرانی و پائین آوردن نقش و موقیعت ایران در جامعه جهانی «تلاش » می کنند .

از طرف دیگر جریانهای فکری سازنده انقلاب 57 عبارت بود از اسلام سیاسی قرون وسطایی خمینی و نحله فکری متفاوت چپ سنتی و چریکی ،در حالی که جریانهای فکری جنبش سبزشامل جنبش مدنی ، آزادیخواهی و تفکرات لیبرال_ سکولار و لیبرال_ مذهبی یا همان اصلاح طلبان دینی

دوم جنبش سبز را نباید با موسوی و کروبی یکی دانست هر چند نقش آنان در جنبش سبز بسیار مهم است .سوم جنبش سبز تنهای جنبش عمل موجود توده ای ضد رژیم در ایران است و بخشی مهمی از جنبش دمکراسی خواهی ایران محسوب می گردد و رنگ سبزامروز به نماد مخالفت با حکومت اسلامی در سراسر جهان مبدل شده است.چهارم جنبش سبز متاسفانه درک درستی از مطالبات اتنیکی _ فرهنگی سرزمین ایران ندارد و این یک نقطه ضعف اساسی این جنبش محسوب می شود است ولی اشتباه مهلک برخی فعالان جنبش اتنیکی _ فرهنگی ایران در ان است که به مخالفت با جنبش سبز و شخص موسوی و کروبی مشغولند و برخی تا ـآنجا پیش رفته اند که مرزی مابین آنان و باند خامنه ای _ احمدی نژاد عملا موجود نیست . در پایان بگویم که اینجانب در هیج یک از انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی در 31 سال اخیر شرکت نکرده ام

زهرا

جناب میری ازنظرزمانی کمی دچاراشتباه هستید . چون بحث نبوی و لاجوردی مربوط به سال 1357 ویا به قول شما اعلام همبستگی خیلی ازنیروها با خمینی نیست . بلکه همکاری نبوی با لاجوردی مربوط به دهه خونین 1360 وتثبیت حکومت اسلامی بود . آن تاریخ 57 کجا و آن تاریخ خونین 1360 به بعد کجا !؟

میری

آقای توکلی عزیز! برای ساختن آینده‌ ایران باید همه‌ به‌ اشتباهات معترف شویم و قدرت انتقاد از خود را داشته‌ باشیم بنده‌ در شما این شاخصه‌ را می بینم. اما اشتباه نسل شما و گروههای سیاسی آنزمان تنها در حمایت از خمینی نبود بلکه‌ دست بردن کودکانه‌ و ناشیانه‌ به‌ سلاح آنهم برای کسی که‌ هنوز عکسش در ماه بود و بخش عمده‌ای از جامعه‌ پیروش بودند بیش از هر دلیل دیگری در بقا او موثر بود. بستن فضای سیاسی و سرکوب منتقدان محملی می خواست که‌ سازمان شما و مجاهدین خلق دو دستی به‌ خمینی تقدیم کردند. جنگ هم که‌ به‌ کمک او آمده‌ بود.اکنون پس از گذشت 31 سال دیدن و نقد کردن گذشته‌ کار مشکلی نیست. تنها شجاعت و صداقت می خواهدکه‌ در اکثر نیروهای اپوزیسیون یافت نمی شود. مجاهدین هنوز بر طبل جنگ مسلحانه‌ می کوبند درحالیکه‌ تک تک آنها متنی را امضا کرده‌اند( بعد از هجوم امریکا به‌ عراق و خلع سلاح سازمان) مبنی بهر اینکه‌ خشونت را نفی می کنند و هرگز دست به‌ سلاح نمی برند. آیا این عوامفریبی و حقه‌بازی نیست.؟

کیانوش توکلی

جناب « میری» گرامی .شما بدرستی نوشتید که1_:« دست بردن کودکانه‌ و ناشیانه‌ به‌ سلاح آنهم برای کسی که‌ هنوز عکسش در ماه بود و بخش عمده‌ای از جامعه‌ پیروش بودند بیش از هر دلیل دیگری در بقا او موثر بود» و بعد نتیجه می گیرید که2_ :«بستن فضای سیاسی و سرکوب منتقدان محملی می خواست که‌ سازمان شما و مجاهدین خلق دو دستی به‌ خمینی تقدیم کردند. »

در آنچه مربوط به سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق در سالهای اولیه انقلاب است متاسفانه اطلاعات شما ناقص و نادرست است . در یک سال اول چریک های فدایی در مناطق ترکمنستان و کردستان عمدتا به دفاع از خود مشغول بودند یعنی هواران خمینی در پوشش کمیته ها و ارتش به مناطقی که تحت تسلط چریک هابو حمله ور می شدند و انها از خود دفاع می کردند و در هیج کجای ایران چریک ها شروع کننده جنگ علیه حکومت نبودند و بعد از تابسان 59 اوضاع داخلی فدائیان دست خوش تغیرات جدی شد و این سازمان به اقلیت و اکثریت مبدل شد و اکثریت دست از دفاع مسلحانه بر داشت و بخشی از سلاح های خود را به حکومت و بخشی دیگر به حزب کمونیست عراق دادوبخشی از انها همچنان نگاه داشت اما اقلیت چریکها، همان خط مشی را دنبال کردند. د رمورد مجاهدین ؛آنها در دو سال اول نه تنها دست به سلاح نبردند بلکه همه جا منتقد چریک های فدایی بودند که چرادر مقابل حکومت ، مقاوت مسلحانه می کند ولی مجاهدین ، بتدریج متوجه می شوند که خمینی قصد حذف مجاهدین را دارد(رد صلاحیت مسعود رجوی) و از این رو آنان با تشکیل ملیشا و اموزش نظامی هواران؛ خود را برای مقابله با رژیم خمینی اماده می سازند. بازهم مجاهدین شروع کننده تهاجم رژیم نبوده اند . بعد آنان می خواستند با کمک بنی صد ر و دیگر جریانات اپوزیسیون قصد سرنگون مسلحانه می کنند... که ماجراها بعدی را همه می دانند . در مورد خودم اینجانب خط مشی چریکی جدا از توده را در سال 56 به لحاظ فکر ی رد کرده بودم و لی اینکه در سیاست همه چیز به آرامی خواهد گذشت؛ فقط یک آرزوی نجیبی است .در ضمن تا انجا که می دانم اکثر روشنفکران و سازمانهای چپ با گذشته چریکی خود برخورد کرده اند و تنها سازمان مجاهدین همچنان از گذشته خود نه تنها دفاع می کند و بلکه هر گونه انتقادی به مجاهدین را از ناحیه رزیم می ارزیابی می کند.

هر چند انها اعلام نمی کنند ولی درردون خود به برخی اشتباهات پی برده اند ولی به بهانه اینکه رژیم از این انتقاد از خود مجاهدین ، سوء استفاده می کند، از ابرازان خودداری می کنند.بطور مشخص دفاع مسعود رجوی از میر حسین موسوی نمونه مشخصی در این ارتباط است.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید