رفتن به محتوای اصلی

بداخلاقی، تبعیض، نقدناپذیری در حال نهادینه شدن در جامعه است

بداخلاقی، تبعیض، نقدناپذیری در حال نهادینه شدن در جامعه است

کیومرث نویدی

جناب سیامک! نخست این که هر نویسنده‌ای داعیه‌ی آن ندارد که مبارز سیاسی‌ هم هست. ممکن است فقط خود را یک نظریه‌پرداز بداند. دیگر این که در مورد بلوک ما این بردباری را نشان داده‌ایم که پس از چند بار تذکر، بحث و حذف و در صورت مشاهده‌ی لجاج‌ورزی کابر بلوک مِی‌کنیم؛ ما نیز از اداره‌ی این سایت که هیچ درآمدی برایمان ندارد هدفی داریم: نه فقط مبارزه با رژیم، بلکه کوشش برای زمینه‌سازی وفاق ملی و جلوگیری از آنتاگونیستی شدن تضادهائی که می‌توانند روزی مردم ایران را رودرروی هم قرار دهند: فاجعه‌ای که تا کنون رخ نداده‌است یا در مقیاس‌های بسیار کوچک رخ داده‌است و نیز ترویج فرهنگ دیالوگ. می‌دانیم که راه نیز بسیار دشوار است. سیاست سایت در آغاز دادن آزادی بی‌مرز در کامنتگذاری بود. آنگاه که من بحث پیرامون مسئله‌ی ملی را آغاز کردم. چند تن از نویسندگان ثابت سایت خواهان شکستن قلمم شدند یعنی به صراحت از کیانوش خواستند که نویدی نباید بنویسد (یا نویدی

من) و شماری واقعا سایت را ترک کردند. اما در این میان بود کسی که به تحریف، دشنام و هتک حیثیت در حد اطلاعاتی خواندن من روآور شد. آن هم به نام مستعار کسی دیگر. شما نمی‌توانید از همه‌ی نویسندگان سایت انتظار این مرز از تحمل را داشته‌باشید: آستانه‌ی درد در انسان‌ها متفاوت است. به هر رو ما خواهیم کوشید این فوروم بحث را با گشاده‌دستی هر چه بیشتر اما در سرحد امکان و بدون دادن امکان سوءاستفاده اداره کنیم. این کار باید از آغاز انجام می‌شد. نشد و روشن است که این اعمال کنترل یکباره، که حاصل آن تجربه‌ی طولانی بود، برخی از کاربران را به واکنش سخت کشاند.

آنچه در مورد کتاب‌های درسی در ایران نوشته‌اید کاملا درست است. اما، این اندیشه‌ی پلید تک‌زبانی و تک‌فرهنگی کردن ایران فقط در رژیم نیست که وجود دارد. متاسفانه ما نیاز به کار فرهنگی در این زمینه‌ داریم، همانگونه که در مورد حقوق زنان، کودکان و.....

در همین سفری که داشتم یک میهمانی به هم خورد. می‌دانید چرا؟ به یک موسیقیدان گفتم چرا فقط موسیقی فارسی را موسیقی اصیل ایرانی می‌نامید؟ چرا باید کار کامکارها وقتی کردی می‌خوانند محلی و وقتی فارسی می‌خوانند اصیل ایرانی خوانده شود؟ مردکی فاشیست قشقرقی به راه انداخت آن سرش ناپیدا: «کرد و ترک و فارس نداریم. من ایرانی‌ام!» آن جناب یک پناهنده‌ی سیاسی هم هست که 25 سال در اروپا زندگی کرده‌است.

و البته مهم نیست که چه شد. آن موسیقیدان برجسته و یک موسیقیدان دیگر که حضور داشت، حرف مرا پذیرفتند. در نهایت این را بگویم آقای تبریزلی! نه فقط نویسندگان سایت، بل، همه‌مان باید صبور باشیم و مرز میان کار سیاسی و فرهنگی را نیز بپذیریم. کار فرهنگی صبر بسیار می‌طلبد.

سپاس از این که سختی و پیچیدگی کار ما را دریافته‌اید.

آقای تبریزلی سیامک! من ننوشته‌ام کامنت‌گذاران پای مقاله‌ها تنها حق پرسش دارند. ارائه‌ی آگاهی‌های تکمیلی شامل نقد نظر هم می‌شود. اما برخی از کاربران کار را به جدل و مهاجه با نویسندگان سایت می‌کشانند و با چه اصراری هم؛ این یکی از عقب‌مانده‌ترین رویه‌ها در بحث نظری‌ست که مجاب کردن و از رو بردن دیگری هدف باشد. من مقاله‌ای را خوب یا بد از نویسنده‌ای از جای دیگر برداشتم، مقدمه‌ای بر آن نوشتم و درجش کردم؛ آقائی کامنتی گذاشت و در ابتدای سخنش نوشته‌ی آن نویسنده را حرف مفت و زیادی خواند؛ کامنت را حذف کردم و از ایشان درخواست کردم، سه بار، که حرفها و پرسشهاشان را بدون توهین درج کنند. کار را به شکایت ای‌میلی به کیانوش رساند که الا و بلا باید کامنتشان به همان صورت درج شود.

معلوم شد که ایشان دکتر هم هستند. شما نام این سماجت در توهین را چه می‌گذارید؟ فکر می‌کنید اگر ما اجازه‌ی چنین توهینی را به نویسندگان سایت بدهیم، دیگر کسی باقی خواهد ماند؟ فکر می‌کنید آن نویسنده اجازه خواهد داد ما مطلبی دیگر را از ایشان در سایت درج کنیم؟

برخی از کاربران چنان می‌نویسند که انگار سخنشان وحی منزل است. بی‌شک این از ناآگاهیشان برمی‌خیزد که نمی‌دانند مثلا گرایش ملی ماجرائی سابژکتیو است و نمی‌دانند که همه‌ی رشته‌های علوم انسانی و حتی دقیق‌ترینشان که اقتصاد باشد پر از نظریه‌است.

ما در حال تدوین مانیفست سایت هستیم. غیر از این که شاید بخش کامنت پای مقالات را دوزمانه کنیم؛ چرا که به هر رو نمی‌توانیم لحظه به لحظه کنترل داشته‌باشیم و گاه یک کامنت توهین‌آمیز تا خوانده و حذف شود چندین ساعت روی سایت می‌ماند.

بی‌تردید. کاربران حق دارند در باره‌ی مقالات اظهار نظر نیز بکنند. اما در حد تأیید محتوا یا نفی آن: «من اینجای حرف شما را قبول دارم و اینجایش را نه و این هم دلیلش.» ولی دیگر شاخ و شانه کشیدن، لجاج ورزیدن و یقه‌گیری و توهین به نویسنده، مطلقا توی کت ما نمی‌رود و اگر کار از مرزی برگذرد نه فقط حذف که بلوک آی‌پی نیز در کار خواهد بود.

تبریزلی سیامک

آقای نویدی گرامی! یک وقت جوری برداشت نشود که بنده متوجه دشواری کار شما نیستم. شما از یک طرف باید دنبال نویسندگان بدوید و ناز آنها را بکشید و از طرف دیگر هم متهم به سانسورچی بازی و دیکتاتوری و امثالهم از جانب برخی خوانندگان شوید. و این کار را سخت میکند و به شما حق میدهم که حتی از این بازی خسته هم بشوید.

اما احتمالا شما هم مثل من متوجهید که چرا این کارها را میکنید. من خجالت میکشم به شما این توضیحات را بدهم چون بهتر از من میدانید که یک مبارز سیاسی در جامعه ای جهان سومی مثل ایران باید جانش کف دستش باشد. معیار یک مبارز سیاسی - و امروزه حتی یک فعال محیط زیست، یک فعال حقوق حیوانات و غیره – مسلما در این گونه جوامع این نیست که شخص چه اندازه معلومات تاریخی و دانش اجتماعی و غیره در مغز خود انباشته کرده است. معیار این است که این شخص چه اندازه حاضر است در راستای اهدافش هزینه کند و به این ترتیب تا چه اندازه نسبت به اهداف خود مؤمن است. البته بدیهی است که داشتن حداقلهایی از بینش و سواد تئوریک هم الزامی است.

لذا من حقیقتا از کار نویسندگانی که شما دنبالشان می دوید و نازشان را میکشید سر در نمی آورم. وقتی نویسنده ای مقاله ای بنویسد و در نتیجه آن مورد حمله و برخورد شخصی (و نه نقد کارشناسی) قرار گیرد، باید ملتفت شود مقاله اش منافع نامشروع عده ای را به خطر انداخته و موجب زحمت آنها شده است و این جای افتخار و خوشحالی است. مثلا فرض کنید که سیامک مقاله ای راجع به حقوق زنان می نویسد. بعد یک نفر پیدا میشود و بی سند و مدرک ادعا میکند که این آقای سیامک خودش یک آدم زنباره ای است و بارها به همسر خود خیانت کرده و اصلا صلاحیت صحبت در این موارد را ندارد و چنین و چنان. خوب حالا آقای سیامک باید به همین راحتی میدان را خالی کند که به من توهین شد و مشکل و سؤ تفاهم خانوادگی هم برایم پیش آمد و پس من نیستم؟. ممکن است عده ای چنین کنند اما من شخصا خوشحال خواهم شد که این مقاله خوانده شده، اصول ارزشی ارتجاعی عده ای دگم اندیش را به چالش کشیده، موجبات خشم و عصبانیت آنها شده و مهم هم همین است و نه هیچ چیز دیگر!.

در ثانی این را در نظر بگیرید که بداخلاقی، تبعیض، نقدناپذیری و غیره به گونه ای سیستماتیک از طرف حاکمیت در جامعه ایران در حال نهادینه شدن است. مثلا چندی پیش آقای ماشالله رزمی در تلویزیون گوناز بحثی درباره نظام آموزشی ایران به مناسبت بازگشایی مدارس داشتند. ایشان نتایج یک تحقیق آکادمیک در دانشگاه سوربون را که به شکل کتابی به اسمی شبیه "Discrimination and Intolerance in Schools of Iran” (تبعیض و عدم تحمل در مدارس ایران) منتشر شده بود را بازخوانی میکردند (تاکید میکنم که در مورد نام کتاب اطمینان صد در صد ندارم). گویا نویسندگان تحقیق مزبور، با مطالعه بیش از 7000 صفحه کتاب درسی مدارس ایران از مقطع ابتدایی تا دبیرستان به جمع بندی و نتایج مندرج در پژوهش رسیده بودند. در درجه اول و پیش از ورود به بحث اصلی، محققین تاکید کرده بودند که آموزش و پرورش در مدارس جهان مبتنی بر چهار اصل اساسی و پذیرفته شده است که هیچ یک در مدارس ایران رعایت نمی شوند. یعنی سیستم آموزش و پرورش 1- مجانی باید باشد، 2- همگانی باید باشد، 3- سکولار باید باشد 4- مختلط باید باشد (منظور این است که دختر و پسر در یک کلاس درس بخوانند). سپس به بحث اصلی رسیده بودند و مشخص شده بود که چگونه کتابهای درسی ایران برتری مرد بر زن، برتری مذهب شیعه بر تمام ادیان جهان، عدم احترام به تمامیت ارضی کشورهای دیگر (مانند نامیدن اسرائیل با نام فلسطین اشغالی)، حذف ملیتها و فرهنگ آنان و هزار و یک انحراف دیگر را رسما تبلیغ میکند. مثلا زمانی که به مساله ملیتها میرسد، فقط محدوده جغرافیایی آنها مشخص میشود ولی اینکه اینها برای خود زبانی و فرهنگ و آداب و رسوم و ... دارند، اصلا صحبتش نیست. حالا بگذریم از اینکه محققین کتاب دیگر اشاره نکرده اند که محیط آموزش و پرورش چه جور محیطی به لحاظ نیروی انسانی است و چه اشخاصی از چه گزینشهایی می گذرند تا به آن وارد شوند و صدا و سیما که نقش فرهنگ سازی دارد چه رسانه ای با چه مشخصاتی است و قصه ای که سر دراز دارد.

غرض اینکه محیطی که قرار است بچه های ما را تعلیم دهد، یک چنین محیط و اتمسفری است و بالطبع نتیجه یک کسی خواهد بود مثل آقای سیامک که اصلا نمیداند علاوه بر حذف، راه دیگری به نام بحث با مخالف فکری هم وجود دارد چون اصلا این چیزها به او آموزش داده نشده است.

حال در یک چنین شرایطی از روشنفکران انتظار می رود که زودرنجی را کنار بگذارند و کمی ایثارگرانه تر وارد میدان شوند. این یک سرشکستگی برای یک فعال سیاسی است که دیگران دنبالش بدوند که "تو را خدا بیا و مطلب بنویس و به مردم خودت خدمت کن!". من دوست ندارم ایده آلیستی فکر کنم اما صمیمانه معتقدم که یک فعال سیاسی خودش باید عطش کار و خدمت را داشته باشد. نه اینکه حرفش این باشد که "یکی به من ایمیل زد و این طور گفت"، " آن یکی کامنت گذاشت و شکایت کرد". اصلا شما بگو که "یک نفر نه یک سال، که ده سال است به من ایمیل میزند و فحش ناموسی میدهد". خوب که چی؟. تو سیاسی هستی یا نه؟. اگر سیاسی هستی که این ماهیت کار توست و گرنه اگر می خواهی فقط استاد دانشگاه باشی که بفرما و فعالیت آکادمیکت را ادامه بده و مقالاتت را هم به همان زبان دانشگاهت منتشر بکن. زحمت ترجمه اش را هم نکش!. چون غیر از محافل محدود روشنفکری کس دیگری که احتمالا آنها را نخواهد خواهند!. با این جور آدمهای مامانی و زودرنج نمیشود تحولی بوجود آورد.

یک بار در همین سایت بانوی محترمی (که اسمشان متاسفانه خاطرم نیست) مقاله ای نوشته بودند و در آن به ذکر تجربیات شخصیشان راجع به ترفندهای عوامل اطلاعاتی در کسب معلومات شخصی و نفوذ به کامپیوتر فعالین سیاسی خارج از کشور پرداخته بودند. خوب عوامل رژیم این معلومات را برای چه کاری میخواهند؟. جز برای برخوردهای شخصی و بازی با آبروی افراد؟. وقتی یک شخص عادی مثل من این چیزهای ساده را می فهمد، چرا یک شخص سیاسی باید از درک آنها عاجز باشد؟!.

لذا از مدیران محترم تالارهای پلمیک سیاسی انتظار میرود که با درک شرایط جامعه، سطح توقع خود را کمی پایین آورده با ارفاق و صبر و تحمل بیشتری بحثها را مدیریت کنند. ضوابط را آن قدر سختگیرانه تنظیم نفرمایند که ناخواسته جو خفقان بر بحثها حاکم شود و کاربران یا یکی پس از دیگری بلوک شوند یا آن قدر کامنتهایشان حذف شود که از بحثها دل زده شوند. چون این بیشتر پاک کردن صورت مساله را در ذهن تداعی میکند و احتمالا دایره مخاطبین سایت شما را محدود میکند و این بد است. پله ها را یکی یکی باید بالا رفت نه ده تا ده تا!.

با تشکر و عرض پوزش به خاطر دخالت در مسؤولیت جنابعالی.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید