رفتن به محتوای اصلی

تئوری به مثابه چماق

تئوری به مثابه چماق

یکی از مسائل قابل بررسی درباره مسئولین نظام اسلامی ایران، رویکرد آنان به علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی از قبیل اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی و ... است. جمهوری اسلامی قدرت علوم انسانی را به درستی دریافته است. از یکسو، نظام اسلامی، به بهانه مبارزه با غرب زدگی راه را بر ترویج و گسترش علوم انسانی منطبق بر متدهای علمی و تئوری های مبتنی بر این متدها می بندد و از سوی دیگر برای بهره بردن از این قدرت سعی در ترویج نوعی خاص از علوم انسانی و به قول خودشان اسلامی و یا بومی سازی شده را دارد. آنچه که به نام علوم انسانی اسلامی ترویج داده می شود، یک شیوه علمی برای سنجش و آزمون جامعه و انسان نیست بلکه بیشتر نوعی ایدئولوژی است تا علم. البته علوم انسانی هیچگاه به صورت کامل فارق از سوگیری نیستند و نظر شخصی و تئوریک محققان و تئوری راهبرد تحقیق همواره بر نتایج تحقیقات علوم انسانی تاثیر می گذارد.

متخصصان علوم انسانی همواره بر این قضیه تاکید داشته اند و از این رو است که تحقیقات علمی هیچگاه مصون از خطا شمرده نمی شود و دانشمندان این حوزه همواره سعی در ترویج شیوه هایی با حداقل تاثیر سوگیری داشته اند. اما در علوم انسانی ایدئولوژیک نه تنها به مساله سوگیری توجه نمی شود، بلکه حاصل تحقیقات قطعی شمرده می شود و سعی می کنند که با برچسب هایی از قبیل غربی، امپریالیستی و صهیونیستی، تحقیقات و تئوری های رقیب را از میدان به در کنند. دلیل این امر بسیار بدیهی است، زیرا علوم انسانی ایدئولوژیک نه توضیح دهنده حقیقت، که توجیه کننده قدرت هستند و ترویج دهندگانش از اینکه هرگونه سفسطه و مغلطه و دروغ را به تحقیق علمی بیامیزند ابایی ندارند.

البته اینگونه تئوری ها بیش از آنکه بر پایه تحقیقات باشند، بر پایه تخیلات اند و توضیح نمی دهند، قصه می گویند و اما منظور از این پیش در آمد اینکه، امروز بر پایه عادت گشت زنی در اینترنت، سری به سایت اینترنتی رجا نیوز زدم. یکی از تیترهایی که نظرم را فورا جلب کرد، تیتر مطلبی از وحید یامین پور- همان مجری مشهور برنامه دیروز، امروز، فردا- بود. تیتر مطلب از این قرار است: آیا جریان سبز یک جنبش جنسی بود؟ ابتدا تصور کردم که شاید ایشان اشتباها به جای واژه جنسیتی از واژه جنسی استفاده کرده اند و شاید می خواسته اند جنبش سبز را از منظر مسائل زنان بررسی کنند و یا به نقش زنان در جنبش بپردازند. اما نه منظور ایشان دقیقا همان واژه جنسی یا بهتر بگوییم سکسی بود.

جناب یامین پور در این متن به توضیح درباره شکاف نسلی در جوامع می پردازند و می گویند که: جامعه شناسان شكاف نسلی را نوعی گپ و انقطاع اجباری بین بلوغ زیستی-جنسی و بلوغ اقتصادی-اجتماعی می دانند. البته اینجا این سوال مطرح می شود که شکاف نسلی نوعی گسستگی و شکاف میان ارزش ها و هنجارهای دو نسل می باشد، و ایشان توضیح نمی دهند که این شکاف میان بلوغ زیستی و اقتصادی چگونه به شکاف میان دو نسل می انجامد؟

او معتقد است که این شکاف میان بلوغ زیستی- جنسی و اقتصادی – اجتماعی به سبب پایین آمدن سن بلوغ جنسی از یکسو و عدم امکان بلوغ اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر است. و او البته این شکاف را بدیهی می داند و می گوید: به هیچ وجه متصور نیست كه جوان امروز مانند جوان جامعه ی سنّتی در 15 سالگی با پیوستن به فعالیت های اقتصادی خانوادگی براحتی ازدواج كند وبه عنوان یك عضو رسمی جامعه پذیرفته شود. در هر حال او بدین نتیجه می رسد که این شکاف نوعی پرخاش زیستی-جنسی را در جوانان موجب می شود. او می گوید که اگر این پرخاش ها مدیریت نشود منجر جنبش های غیر عقلانی و صرفا احساسی و هیجانی می شود که در تضاد با نظم سیاسی و اجتماعی حاکم عمل خواهد کرد

یامین پور راه حل کشورهای غربی جهت مدیریت این پرخاش زیستی- جنسی و جلوگیری از تبدیل شدن آن به جنبش های ضد سیاسی، را نفی می کند. او می گوید، کشورهای غربی با توسل به اباحه گری جنسی و بی بند و باری سعی کرده اند تا طوفان خشم و تنش ناشی از هیجانات شهوانی جوانان است را کنترل کنند و از انتقال پرخاش به مرحله سیاسی و ضد نظام جلوگیری کنند. از نظر وی تأسیس كلوب های شبانه و ساماندهی اماكن ویژه برای اختلاط آزادانه ی پسران و دختران و در عین حال حمایت از فرزندان احتمالی روابط غیر رسمی از این دسته راهكارهاست. و البته احتمالا در راستای حفظ اخلاق است که در زندان های نظام اسلامی به جوانان تجاوز می شود و یا سیاستمدارن جمهوری اسلامی ازدواج موقت را توصیه می کنند.

اما نکته دردناک از اینجا آغاز می شود که نویسنده این پرخاش جنسی را به جنبش سبز ارتباط می دهد. او می گوید: رهبران سیاسی اعتراضات پس از انتخابات حمّالی جریان اعتراضی را بر گرده ی جوانان و دانشجویان گذاشتند. هرچند عدم اقناع كافی و پاسخ مستدلّ منشأ برخی تعارض های فكری و سیاسی و ریشه ی مخالفت عده ای به حساب می آید اما معتقدم زمینه ی گسترده تر شدن مقطعی اعتراضات در میان جوانان،‌ همانطور كه گفته شد، تنش و طوفان احساسی مبتنی بر ناكامی در ارضای نیازهای طبیعی است. جوانان و دانشجویان امروز ایران در چه فضایی حضور اجتماعی دارند.

اختلاط محدود دختران و پسران در محیط های دانشگاهی و در عین حال عدم امكان اطفای هیجانات طبیعی نوعی ناكامی محرّك را باعث می شود. البته ایشان نمی گویند که بر پایه کدام تحقیق جامعه شناسی یا روانشناسی اجتماعی به این نظریه رسیده اند. اما برای آنکه وجهه ای علمی به کار خود بدهند، از نظریه طوفان و تنش استنلی هال و نظریه ناکامی و پرخاشگری در جامعه شناسی کجروی نام می برند. فقط به اسم نظریه های اشاره می کنند و بس و هیچ توضیحی نمی دهند که چگونه نظریه ایشان در مورد جنبش سبز در این دو نظریه مصداق پیدا می کند. آنچه که وی درباره جنبش سبز ذکر می کند نه یک نظریه که یک سوال تحقیق است.

و از خود نمی پرسند که اگر قرار بود که هرکس سوال تحقیق را به جای نظریه به خورد مردم بدهد که دیگر نیازی به تحقیقات اجتماعی نبود. اگر استنلی هال نیز قرار بود مثل یامین پور به جای تحقیق و بررسی علمی در گوشه خانه بنشیند و مقاله بنویسد و به مردم برچسب بزند دیگر نظریه طوفان و تنش شکل نمی گرفت و استنلی هال امروز نه یک روانشناس مشهور بلکه یک روانشناس احمق شناخته می شد.

آقای یامین پور در ادامه به ذکر چهار مثال برای اثبات نظریه اش بسنده می کند و اولین مثالی که می زند این است: بی تردید شما هم مكرّراً‌ در كلاس های درس و جلسات سخنرانی با استدلال و استنادهای فراوان به شبهات ذهنی و فكری راجع به جریانات پس از انتخابات مواجه بوده اید ولی نهایتاً عده ای دختر و پسر جوان را می بینید كه علیرغم شكست تئوریك در پاسخ به استدلال ها بر مخالفت و پرخاشگری خود ادامه می دهند. این پرخاش نه از جنس عدم اقناع كه ریشه ای زیستی-جنسی دارد و ناخواسته به عنوان واكنشی به ناكامی های طبیعی ابراز می شود.

حضرت آقا!!! نگاهی به فیلم های موجود در اعتراضات بندازید و ببینید چه کسانی پرخاشگرند؟ دانشجویان یا نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی؟ آیا به خاطر همین شکست تئوریک است که با گلوله و باتوم به جان مردم می افتند؟ لابد حمله به خوابگاه دانشگاه نیز توسط دانشجویان و در پی شکست تئوریک در پاسخ بوده است؟ و اینکه در کدام کلاس درس و کدام سخنرانی به مردم اجازه داده شده است نظر و عقیده خود را ابراز کنند؟ نگاهی به لیست روزنامه های توقیف شده بیندازید بد نیست. این روزنامه ها به خاطر پرخاشگری زیستی- جنسی توقیف شده اند یا نوشتن مطالب سیاسی- اجتماعی؟ و یک سوال دیگر: پرخاشگری کفن پوشان بسیجی همیشه در صحنه را با کدام نظریه توضیح می توان داد؟

مثال دوم نویسنده از این قرار است: غالب معترضین جوان حتی ابتدایی ترین مفاهیم و جریان های سیاسی را نمی شناسند. آنها حتی از دلیل واقعی اعتراض خود بی اطلاع اند؛ این بی اطلاعی زمینه ی بسیار مناسبی برای كسانی است كه بدنبال سوءاستفاده از هیجانات پرخاشگرایانه ی جوانان هستند.

آقای یامین پور، انصاف بده، معترضین جوان بی سواد ترند یا انقلابیون سال پنجاه و هفت؟ و منظورتان از اطلاع و آگاهی چیست؟ آن اطلاعات سایت های سیاسی و اجتماعی را می گویید که فیلتر شده اند؟ یکی از شرایط گسترش آگاهی در جامعه فراهم آوردن فضایی آزاد برای جریان اطلاعات است که شکر خدا در جامعه ایران وجود ندارد. البته دانشجویان معترض از فیلتر شکن استفاده می کنند و تا حدی از این فضای مجازی آزاد بهره مند می شوند و آگاهی می یابند. پس بهتر است شما نگران دوستان بسیجی و حزب اللهی خود باشید که جز صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رسانه هایی از قبیل رجا نیوز و کیهان منبع دیگری برای آگاهی ندارند.

و ادامه می دهد: غالب اعتراضات رادیكال در دانشكده های فنی آغاز می شود و نه دانشكده های سیاسی یا فلسفه. و چیزی که یامین پور از آن به عنوان ضعف جنبش نام می برد از نظر من نقطه قوت جنبش است. در کشوری که دیکتاتوری مانع از نقد و بحث است و سعی در نابودی علوم انسانی به هوای بومی سازی و اسلامی سازی کردن آن دارد، بدیهی است که نخبگان جامعه به سمت رشته های ریاضی- مهندسی و علوم تجربی رهنمون می شوند، زیرا عاقبت مطلوبی برای خود در آن رشته متصور نیستند.

حتی آن عده ای که جرات می کنند و به رشته های علوم انسانی وارد می شوند، یا بعد از چندی عطا مملکت را به لقایش می بخشند و کشور را به مقصد آمریکا یا اروپا ترک می کنند و یا حتی اگر بیشتر دوام بیاوردند و به مشاغلی از قبیل وکالت و خبرنگاری وارد شوند، اگر بخواهند اصول حرفه ای را رعایت کنند، سرنوشتی جز ترک مملکت و یا زندان در انتظارشان نیست. وضعیت علوم انسانی در کشور ما به قدری خراب است که مسئولین دبیرستان ها و مراکز پیش دانشگاهی تا آنجا که می توانند دانش آموزان با نمره خوب را از وارد شدن به رشته علوم انسانی منع می کنند و این رشته را معمولا برای دانشجویان تجدیدی مناسب می دانند.

و نکته آخر و از همه عجیب تر اینکه می گوید: از طرفی دانشجوهای شهرستانی بخاطر بهرمندی بیشتر از پاسخهای سنتی اجتماعی و پاكی فضای فرهنگ عمومی و عدم وجود محرك های محیطی بسیار كمتر از تهرانی ها برای پیوستن به اعتراضات بی مبنا مجاب می شوند. و اینجا دیگر باید به عدم آگاهی آقای یامین پور درباره مسائل قومی ایران تبریک بگوییم. در اینجا متوجه می شویم که از اعتراضات دانشجویان مناطق محروم که اکثرا تحت عنوان اقلیت قومی شناخته می شوند هیچ اطلاعی ندارند. ایشان حتی نمی دانند که بسیاری از دانشجویان دانشگاه های تهران شهرستانی هستند. البته اگر از دوستان بسیجی و اطلاعاتی شان می پرسیدید به ایشان می گفتند که آن دانشجویانی را که از پشت بام خوابگاه به پایین پرت کردند، شهرستانی بودند. فرض بگیریم دانشجویان معترض تهرانی هستند، آیا فرزاد کمانگر و حسین خضری نیز تهرانی بودند؟

همانگونه که می بینیم ایشان هیچ گونه استدلال قانع کننده ای که مبتنی بر واقعیت باشد ارائه نمی کنند و تنها سعی دارند با دست آویز قرار دادن چند مفهوم و تئوری و با استدلالی همراه با مغلطه و سفسطه، یک جنبش مدنی و سیاسی را که در پی اعتراض به سرکوب و عدم وجود فضای مدنی آزاد برای نقد و اعتراض به وجود آمده است را در حد یک بحران زیستی و جنسی کاهش دهند. حتی اگر نظر نویسنده در مورد بحران زیستی – جنسی جوانان درست باشد، باید پرسید که این بحران در پی چه چیزی به وجود آمده است؟

آیا غیر از این است که جوانان به حکومتی معترض اند که در خصوصی ترین مسائل آنان اعم از نوع پوشش و آرایش، موسیقی مورد علاقه و ارتباط با جنس مخالف دخالت می کند و به آزار و اذیت جوانان در خیابان، دانشگاه و حتی جشن های خصوصی آنها می پردازد؟ آیا غیر از این است که حکومت جمهوری اسلامی همواره سعی در تحمیل سلیقه و الگوی زندگی به جوانان داشته است؟ حکومتی که ارتباط دختر و پسر و اختلاط آنان را در حوزه اجتماعی ای مانند دانشگاه نیز بر نمی تابد و دم از جداسازی دختران و پسران در دانشگاه ها می زند اما با کمال پررویی و بی شرمی چند همسری، ازدواج موقت و طرح خانه های عفاف را توصیه می کند.

اما حقیقت این است که نظر جناب یامین پور، بسیاری از مسائل مربوط به جنبش سبز را توضیح نمی دهد. این تئوری به ما نمی گوید که اگر جنبش سبز یک جنبش جنسی است، حضور بانوان چادری که بالای سی سال سن داشتند و متاهل بودند وشعار یاحسین میرحسین می دادند، چگونه توضیح داده می شود؟ پدرهایی که از قشر مذهبی و متوسط جامعه بودند و با فرزندانشان بالای پشت بام می رفتند تا الله اکبر بگویند چگونه تفسیر می شوند؟ مساله این است که نسل امروز ایران هر شکاف و اختلافی که با نسل پدران و مادران خود داشته باشد، در یک نظر با آنان مشترک است و آن بیزاری از جمهوری اسلامی است. اگرچه بسیاری از معترضان پس از انتخابات دانشجو و جوان بودند، اما در جنبش سبز از همه اقشار و سنین حضور داشتند. فیلم های به جا مانده از حوادث پس از انتخابات، حداقل درباره سن افراد این را به ما می گوید.

و اینکه اگر جنبس سبز یک جنبش احساسی است که در اثر سو استفاده از بی اطلاعی جوانان تحت فشار جنسی به وجود آمده، پس زندانی کردن روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر چه معنا دارد؟ مگر مطالب و گزارش های آنان نیز بار جنسی دارد؟ چگونه است که این فعالان وقتی به کشورهای غربی می روند – همان کشورهایی که به قول شما اباحه گری جنسی دارند- دست از مبارزه با رژیم بر نمی دارند. یعنی حتی اباحه گری غربی نیز فشار جنسی آنان را خوب نمی کند؟

و مساله آخر اینکه، نویسنده در پایان – انگار که به کشف تازه ای دست یافته و تفسیری صحیحی ارائه کرده باشد- به ارائه راه حل و راهکار می پردازد. اقناع فکری جوانان، نشاط اجتماعی و ازدواج که در پرانتز اشاره می کند: حتی ازدواج موقت. به عبارتی دیگر تمام این صغری و کبری چیدن های آقای یامین پور برای رسیدن به همین چند راهکار تکراری و همیشگی بود که مرتب از زبان مسئولین نظام تکرار می شود. البته اصل قضیه چیزی دیگر است. مساله راهکار پیدا کردن برای مملکت نیست، مساله از میدان به در کردن نقدها و تئوری های رقیب است.

البته شاید یک مقاله یا بهتر بگوییم یک متن چند پاراگرافی در یک رسانه اینترنتی چندان مهم به نظر نرسد. بلی، اما مساله این است که این متن مشتی است نمونه خروار. از یک طرف، یامین پور نمونه ای از کسانی است که در رسانه های دولتی ایران، با صرف بودجه های کلان، مشغول ساخت برنامه هایی به ظاهر فرهنگی هستند. و از طرفی دیگر، این اولین بار نیست که چنین اظهارات بی سر و ته را از زبان حامیان جمهوری اسلامی ایران می شنویم. متاسفانه تمامی سیاست گزاری های ایران به همین منوال است.

امثال یامین پور دنباله رو یا بهتر بگوییم نسل دوم افرادی مانند دکتر ولایتی، برادران لاریجانی و دکتر ازغندی هستند که با ژستی فیلسوفانه و روشنفکرانه دم از اندیشه و آگاهی می زنند و متخصصین واقعی علوم انسانی را از ابراز نظر و عقیده باز می دارند. هدف گسترش علم و آگاهی نیست. هدف تببین صحیح مسائل ایران جهت رفع مشکلات نیست. تنها هدف این افراد حفاظت از ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران است. بدیهی است وقتی که برای حفظ نظام می توان مردم را به خاک و خون کشید،تجاوز کرد و چوبه دار برپا کرد؛ به بازی گرفتن تئوری ها و مسائل علوم انسانی که دیگر کاری نیست.

برای خواندن مقاله وحید یامین پور مراجعه کنید به آدرس زیر

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=77161

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید