با وجود آنکه جامعۀ بهائی در طول تاریخ خود به علت تبلیغات و تحریکات متعصبین مذهبی که تاب تحمّل دگراندیشی دینی را نداشتند همواره هدف مخالفتها و حملات بهائی ستیز بود، ولی در آن زمان بخاطر جنبش روشنفکری ایران و نیاز شدید مملکت به اصلاحات در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی و توّجه خاص مظفرالدینشاه و بعداً رضاشاه به تجّدد و مدرنیزه کردن مملکت، از این اقدام آموزشی مفید و بموقع استقبال گردد و به این مدارس امکان فعالیّت داده شود. بدیهی است مدارس بهائی در جوّ تعصّب آمیز آن زمان به نام مدارس بهائی معروف نبود و وزارت آموزش و پرورش هم آنها را به عنوان مدارس خصوصی که زیر نام افراد فعالیّت میکردند به رسمیّت شناخته بود. اولین مدرسۀ نوینی که بهائیان در ایران تأسیس نمودند مدرسۀ پسرانه تربیت در تهران بود که در سال 1899 گشایش یافت. پس از آن مدرسۀ دخترانۀ تربیت در تهران افتتاح شد و بتدریج بهائیان در مراکز استانها و شهرهای دیگر و حتی روستاهائی که جمعیّت بهائی داشت اقدام به تأسیس مدارس جدید پسرانه و دخترانۀ نمودند. گفتنی است که بهائیان از پیش گامان تأسیس مدارس دخترانه در ایران هستند. وجود مدارس دخترانۀ بهائی در آن زمان یعنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در شهرها و بعضی از روستاهای ایران، زمانی که حتّی در پایتخت کشور بندرت مدرسۀ دخترانه وجود داشت خود گامی مؤثّر در پیشبرد تعلیم و تربیت دختران و آزادی زنان در ایران محسوب میشود.
علم و دین اگرچه بر اثر تجارب تلخ بشری و سوء استفاده از دین که متأسفانه هنوز هم بشدّت ادامه دارد، ظاهراً مخالف و مغایر و آشتی ناپذیر بنظر میرسند، ولی از دیدگاه آئین بهائی دو روی یک سکۀ هستند که هر یک از یک منظر حقیقت را جستجو میکند و حقایق مادی یا معنوی را بر بشر آشکار میسازد. با این نگرش، آموزش و پرورش و تحصیل علم و دانش در آئین بهائی جایگاه خاصی دارد و از یک نظر لازمۀ ایمان به این آئین است. حضرت بهاءالله تحصیل علم را بر همه لازم شمردهاند، میفرمایند"علم بمنزله جناح است از برای وجود و مرقات است از برای صعود تحصيلش بر کلّ لازم".
حضرت عبدالبهاء در مورد آموزش و پرورش میفرمایند: "در کتاب الهی در این دور بدیع تعلیم و تربیت امر اجباری است نه اختیاری". با توّجه به این تأکید میتوان گفت کسب علم و دانش برای بهائیان از واجبات دینی بشمار میرود. در این ارتباط، محرومیت جوانان بهائی ایران از تحصیل در واقع از دید جامعۀ بهائی نه تنها محرومیّت تحصیلی است، بلکه بازداشتن این جامعه و جوانان آن از انجام یکی از فرائض دینی خود نیز محسوب میشود. دقیقاً بهمین لحاظ است که جامعۀ بهائی در شرایطی چنین دشوار با فداکاری و از جان گذشتگی در صدد فراهم نمودن وسائل کسب علم و دانش برای جوانان محروم از تحصیل خود میباشد.
ممانعت جوانان بهائی از تحصیلات عالی در ایران یکی از تضییقات دردناک و متعددی است که بر جامعۀ قانونمند و صلح طلب بهائی در این سرزمین تحمیل گردیده است. بهائیان بر طبق روش صلح جویانۀ خود، در قبال این ستم آشکار که نمایانگر نقض فاحش حقوق بشر در ایران میباشد، به شیوهای مثبت و مسالمت آمیز واکنش نشان داده و خود با ابتکاری مردمی کوشیدهاند که وسائل آموزش و پرورش نسل جوان خود را بطور خصوصی فراهم سازند. بسیار جای تأسف و تألم است که یک چنین اقدام آرام آموزشی که اصولاً در هر جامعۀ دیگری به عنوان یک حرکت مردمی در جهت توسعۀ اجتماعی مورد استقبال اولیای امور قرار میگیرد، در ایران بارها مورد حملات ناجوانمردانه واقع گردیده و اساتید و دانشجویانی که گناهی جز کسب علم و دانش نداشتهاند بازداشت و زندانی شدهاند. ولی از آنجائی که تعلیم و تربیت برای جامعۀ بهائی از ضروریات حتمی است، این فعالیّت آموزشی ادامه پیدا کرده است.
جامعۀ ستمدیدۀ بهائی ایران از بدو شکل گیری در کشوری که زادگاه این آئین است پیوسته تحت ضربات سنگین ظلم و ستم در ابعادی وسیع قرار داشته و اکنون نیز در وطن خود در معرض بزرگترین تبعضیاتی است که تاکنون جامعهای بخود دیده است، با این حال بطوری که اوراق تاریخ افتخار آمیز آن نشان میدهد همواره تحت سختترین شرایط نه تنها در تعلیم و تربیت کودکان و جوانان خود کوشا بوده بلکه خدمات آموزشی و فرهنگی ارزندهای به سرزمین خود نیز ارائه داده است. بهائیان بر اساس تعالیم خود که تأکید زیاد بر تعلیم و تربیت دارد همواره در طول تاریخ پر نشیب و فراز خود در گسترش آموزش و پرورش پیشقدم بودهاند.
شواهد تاریخی نشان میدهد که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که جامعۀ ایرانی بیش از هر زمان به اصلاحات سازنده در زمینههای مختلف و بخصوص آموزش و پرورش نیازمند بود، بهائیان با تأسیس مدارس مدرن به سبک اروپائی خدمات بس ارزندهای به این آب و خاک نمودند. زمانی که بهائیان به تأسیس مدارس جدید در ایران دست زدند، نظام آموزشی مملکت بسیار نارسا و اسفبار بود. کودکان ایرانی اکثراً در مکتب خانههای قدیمی که فاقد هر گونه امکانات آموزشی بود درس میخواندند. موادّ درسی آنها صرفاً منحصر بود به قرائت قرآن، آنهم بدون آنکه معانی آن را درک کنند. در چنین اجتماعی، بهائیان با ایمانی که به تعالیم پیشرفتۀ آئین خود داشتند و با پشتکاری قابل تحسین، به هدف سوادآموزی به کودکان ایرانی و نشر علم ودانش، مدارس نوینی تأسیس نمودند که شهرت و اعتبار آن زبانزد خاص و عام گردید. برخلاف مدارس سایر اقلیّتهای مذهبی، در این مدارس از آموزش علوم دینی بهیچوجه خبری نبود. اصولاً مدارس بهائی مطالعات مذهبی را جزو برنامۀ درسی خود قرار نمیداد و در واقع موادّ درسی آن با آنچه در آن زمان در مدارس کشورهای پیشرفته دنیا معمول بود برابری مینمود. بتدریج این مدارس بخاطر روش و محتوای پیشرفتۀ خود و معلمین و مدرسین فاضل و مجرّب و بالا بودن موازین آموزشی توّجه بسیاری از خانوادههای ایرانی را جلب نمود که با اشتیاق فرزندان خود را به این مدارس میفرستادند، بخصوص که پذیرش در این مدارس منحصر به محصلین بهائی نبود، بلکه بر اساس روح خدمت به وطن، درهای آن بروی همه گشوده بود.
با وجود آنکه جامعۀ بهائی در طول تاریخ خود به علت تبلیغات و تحریکات متعصبین مذهبی که تاب تحمّل دگراندیشی دینی را نداشتند همواره هدف مخالفتها و حملات بهائی ستیز بود، ولی در آن زمان بخاطر جنبش روشنفکری ایران و نیاز شدید مملکت به اصلاحات در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی و توّجه خاص مظفرالدینشاه و بعداً رضاشاه به تجّدد و مدرنیزه کردن مملکت، از این اقدام آموزشی مفید و بموقع استقبال گردد و به این مدارس امکان فعالیّت داده شود. بدیهی است مدارس بهائی در جوّ تعصّب آمیز آن زمان به نام مدارس بهائی معروف نبود و وزارت آموزش و پرورش هم آنها را به عنوان مدارس خصوصی که زیر نام افراد فعالیّت میکردند به رسمیّت شناخته بود. اولین مدرسۀ نوینی که بهائیان در ایران تأسیس نمودند مدرسۀ پسرانه "تربیت" در تهران بود که در سال 1899 گشایش یافت. پس از آن مدرسۀ دخترانۀ "تربیت" در تهران افتتاح شد و بتدریج بهائیان در مراکز استانها و شهرهای دیگر و حتی روستاهائی که جمعیّت بهائی داشت اقدام به تأسیس مدارس جدید پسرانه و دخترانۀ نمودند. گفتنی است که بهائیان از پیش گامان تأسیس مدارس دخترانه در ایران هستند. وجود مدارس دخترانۀ بهائی در آن زمان یعنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در شهرها و بعضی از روستاهای ایران، زمانی که حتّی در پایتخت کشور بندرت مدرسۀ دخترانه وجود داشت خود گامی مؤثّر در پیشبرد تعلیم و تربیت دختران و آزادی زنان در ایران محسوب میشود.
برتری مدارس بهائی بر سایر مدارس در آن بود که علاوه بر موادّ درسی تعین شده از طرف وزارت آموزش و پرورش، این مدارس بمنظور گسترش دامنۀ دانش و مهارت محصلین خود دروسی اضافی نیز ارائه میدادند. این دروس فوق العاده موادّ درسی تازهای مانند زبانهای فرانسه و انگلیسی، کارهای هنری مانند تعلیم موسیقی و آواز، هنر تئاتر، نقاشی، فنّ خطابه، آداب معاشرت، فعالیّتهای ورزشی مانند بازی چوگان و نیز برای دختران گلدوزی، بافتنی، تدبیر منزل و آشپزی بود. مدارس بهائی و شاید بعضی از مدارس خارجی در ایران از جمله اولین مدارسی بودند که مدّتها قبل از سایر مدارس دارای تسهیلات جدید آموزشی مانند تخته سیاه، نقشۀ جغرافیا، میز و نیمکت، آزمایشگاه و کتابخانه بودند. از جمله تسهیلات مدارس بهائی در شهرستانها که با توّجه به موقعیّت و امکانات آن زمان قابل ملاحظه میباشد کتابخانۀ مدرسۀ تأیید در همدان با 4000 جلد کتاب به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه و عربی بود.
در مورد استاندارد عالی آموزشی مدارس بهائی، مدارک و شواهد موجود نشان میدهد که با وجود جوّ خصمانهای که بر اثر تبلیغات منفی متعصبّین در ایران علیه بهائیان وجود داشت، اولیای امور و مأمورین رسمی و بازرسین وزارت آموزش و پرورش که بطور مرّتب وضع مدارس را زیر نظر داشتند و از نزدیک شاهده فعالیّتهای آموزشی مدارس بهائی بودند، آنچنان تحت تأثیر پیشرفتهای این مدارس قرار میگرفتند که بی اختیار زبان به تحسین و تمجید میگشودند. مثلاً مدرسۀ تربیت که از جمله اولین مدارس جدید در تهران بود، پیوسته زیر نظر دقیق دولت و بازرسین تیزبین وزارت آموزش و پرورش قرار داشت. مدارک متعددی به امضای وزیر وقت آموزش و پرورش یا هیئت بازرسین آن وزارتخانه خطاب به مدیران مدارس پسرانه و دخترانۀ تربیت موجود است که این مدارس را از نظر مقررات و موازین وزارت آموزش و پرورش، سطح معلومات محصلین و استانداردهای آموزشی و تربیتی و مدیریّت دارای بالاترین مقام در بین مدارس ایران معرفی میکند. ناگفته نماند که بسیاری از فارغ التحصیلان مدرسه پسرانۀ تربیت تهران بواسطۀ عمق و وسعت دانشی که در مدرسه کسب کرده و تعلیم و تربیت ممتازی که از آن برخوردار شده بودند بعداً توانستند به مقامات و مشاغل عالی مملکتی در دولت یا بخش خصوصی برسند.
مدرسۀ دخترانۀ تربیت نیز به بهمین نحو در بین مدارس دخترانه دارای بالاترین استاندارد آموزشی بود.بسیاری از معلیمن این مدرسه از زنان بهائی تحصیلکردۀ و معلمین مجرّب آمریکائی بودند که بمنظور کمک به هم مسلکان خود در ایران و تعلیم و تربیت دختران بهائی با فداکاری فراوان ترک یار و دیار کرده و به این سرزمین مقدّس که زادگاه آئینشان بود سفر کرده و در شرایط دشوار آن زمان ایران، با دستمزدی ناچیز به تدریس و تعلیم کودکان و نوجوانان بهائی و غیربهائی این مدرسه همت گماشته بودند. در واقع فداکاری این افراد و دیگر معلمین فاضل و دلسوز ایرانی بود که موجب شهرت و اعتبار این مدرسه گردید.
همانطور که اشاره شد بغیر از مدارس پسرانه و دخترانۀ تربیت، مدارس جدید دیگری در شهرهای مختلف ایران و حتّی بعضی از قصبات و روستاهای کوچک توسط بهائیان تأسیس گردید که هر یک از آنها بنوبۀ خود از بهترین مدارس محلی شناخته میشد و نه تنها بهائیان، بلکه بسیاری از خانوادههای برجسته و متنفذ محلی نیز فرزندان خود را اعم از پسر و دختر به این مدارس میفرستادند. این مدارس در کاشان، قزوین، همدان، یزد، شیراز، نجف آباد،اردستان، آران، آباده، نیریز، بابل، ساری، شهمیرزاد، سنگسر، و نیز سیسان، ایول از توابع شهرستان ساری در استان مازندران، مریم آباد و مهدی آباد از توابع یزد، تاکر و ماهفروزک در مازندران و بسیاری از شهرها و روستاهای دیگر تأسیس گردید. گفتنی است که اولین محصلین دختر که در شهر یزد موّفق به دریافت گواهینامۀ کلاس ششم ابتدائی شدند از مدرسۀ دخترانۀ تربیّت یزد بودند. ذکر نام و جزئیات همۀ این مدارس و خدمات آموزشی آنها بسیار وسیع و گسترده است که البّته در این مختصر نگنجد.
هرچند مدارس بهائی در زمان خود بخاطر موازین عالی آموزشی پیوسته مورد تحسین و تمجید بسیاری از فرهیختگان و فرهنگ دوستان جامعۀ ایرانی بود و توّجه بسیاری از مردم را به خود جلب نمود، ولی از سوی دیگر در معرض مخالفتهای شدید عناصر متعصّب و سنت گرای جامعه و بخصوص روحانیون نیز قرار داشت. بطور کلی مدارس بهائی بین سالهای 1899 و 1934 در ایران فعالیّت داشتند. در طی این سالها هر یک از این مدارس در نقاط مختلف ایران هدف دشمنی، حسادت، مخالفت و حملات فراوانی بود که این مخالفتها اساساً انگیزۀ مذهبی داشت. تعالیم متجدّد و پیشرفتۀ این آئین و بخصوص عدم گرایش مذهبی در موادّ درسی این مدارس موجب استقبال طبقات روشنفکر، تحصیلکرده و سکولار از این مدارس شده بود و این امر بیش از پیش دشمنی و تعصّب مردمان قشری متعصّب را نسبت به این مدارس بر انگیخته بود.
جای بسی تأسف است که در این دوران پیشرفتۀ قرن بیست و یکم، هنوز تعصبّات جاهلیه بر ایران حکمفرما است و جامعۀ بهائی و سایر گروههای دگراندیش که میتوانند در پیشرفت و شکوفائی این سرزمین نقشی سازنده داشته باشند، در معرض انواع ظلم و ستم و محدودیت قرار دارند و بهائیان که پیشگامان تعلیم و تربیت در هر جامعهای هستند در نهایت بی انصافی از تحصیلات عالی محروم و از فعالیّتهای سالم آموزشی ممنوع شدهاند.
منابع
1- کتاب The Forgotten Schools نوشتۀ دکتر سلی شاهور
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید