خشایار
جمهوری فاشیستی- ارتجاعی ایران؟
آقای رسام
نخست اینکه من باور ندارم که شما معنی و مفهوم واژه های سیاسی ای را که بکار میگیرید و یا همانند آب نبات در دهان مذه مذه میکنید، اصلا بدانید. دوم اینکه باور ندارم که شما اصلا مقاله آقای گنجی را تا پایان خوانده باشید.
فاشیسم قبل از اینکه یک مکتب سیاسی باشد، که شما فقط آنرا به شمایل دیکتاتوری نظامی موسیلینی در ایتالیا و فرانکو در اسپانیا توجیح میکنید، یک مکتب اقتصادی میباشد. فاشیسم یک نظام اقتصادی دولتی است که در آن تمام تولیدات داخلی و پخش محصولات زیر نظر دولت صورت میگیرد بدون اینکه دولت، دولت پرولتاریا باشد. به زبان دیگر یک دولت قاشیست صاحب همه صنایع و تولیدات داخلی است بدون اینکه نماینده طبقه کارگر باشد. حالا شما خودتان کلاه خودتان را قاضی کنید و ببینید که این تعریف علمی از یک دولت قاشیسم برازنده حکومت ملاهای در ایران است؟ کشوری که در آن غیر از صنایع سنگین ، صنایع سبک [تولیدات لوازم خانوادگی) و 95 % عرضه تولیدات داخی و داودستدهای خارج در دست کسبه ها و حاجی بازاری ها میباشد. در این شکی نیست که حکومت اسلامی یک نظام سرکوبگر است وباید که برود. ولی با تشویش واژه ها نه تنها به رفتن آنها کمکی نمی کنیم بلکه با اتخاذ برنامه و استراتژیهای های مبارزابی اشتباه که بر واژه ها و برداشت های ناهمگون از ماهیت حکومت ملایان استوارند، به ادامه حیات این حکومت نیز کمک میکنیم.
حبیب تبریزیان
فراخوان هنرمندان ما و بایدی پاسخ ما به آن
به شیوا!
که در اصل خدائیست در هند و شاید هم بر فراز هیمالیا و ارتفاعات کاتماندو ! نشسته است و بر سوگ سرنوشت ما و ندانم کاریمان ، خود بزرگ بینی بیمار گونه امان، ماتم گرفته است.فکر کنم از الله ما مهربان تر باشد. او خدای شبه قاره ای سبز، جنگلی و پر آب است و الله ما به خشکی و خشک انذیشی و خشک خلقی ، دشت های بی رمق و از آفتاب داع تفته زده صخرای حجاز است!
در زیر شعری از دوست قدیمم فرزاد گذاشتم و سعی میکنم در آینده هم چیزی را جع به وی بنویسم!
فراخوان هنرمندان ما و بایدی پاسخ ما به آن
خر بشوای جان که دراینروزگار ،نره خران رهبرند.
کار چنین ملک نگیرد قرار، تا که خران نایب پبغمبرند
جای تلف کردن عمر در کلاس، رو وبیاموز تو لاطائلات
از خرد وعلم بپرهیز سخت،بیخردان بین که همه سرورند
خانه ما نیست سرای امید ، بهر کسانی که شوند حق طلب
مرده خوری پیشه نما چون غراب، حق طلبان را بنگر بیسرند
خرقه پشمینه چرکین به تن، بر سر بی مغز بنه شبکلاه
قصه بسیار زجنت بگو، بهر خلایق که برین باورند
دم مزن از غارت اموال خلق، عشق بوطن را ببر از خاطره
در عوضش بر سر منبر بگو، جمله عشاق وطن کافرند
بر سرمخلوق زدزدان گمان ، لشگری جراره و از حد فزون
تا که بتازند به هستی خلق، چون به حقیقت سیه داورند
ظلمت شب را تو بخوان روشنی، تا همه خلق کنند باورت
گو که حسینست حسن را پدر ، گر نپذیرند بگو خواهرند
الغرض ای مایه جان و امید، لذت از این عمر گران مایه بین
هیچ میندیش زخشم کسان، چون به جهالت ز پی رهبرند
نهم مردادماه هفتاد و یک
فرزاد
بعد نوبت خود اصول گرایان است تا رد شوند تیتر مقاله
ای کشته کرا کشتی تا باز که او را بکشند انکه ترا کشت!
قطار انقلاب همچنان به پیش میرود. اگر در سالها ی نخست خود چپی ها و مچاهدین را زیر ریل های بی رحم آنهنین خود خرد میکرد، امروز دلرحمانه تر یاران دیروز را از پنجره به بیرون شرتاب مکند.این روند تصفیه را تا سقوط این رژیم پایانی نیست. برای باندهای نظامی ـ امنیتی نمایش موش و گربه مجلس بازی و انتخابات به پایان کار کرد تاریخی خود نزدیک میشود. مجلس خبرگانی که بعداً مطیع و دست آموز خواهد شد برای مشروعیت حقوقی دادن به تصمیمات از پیش گرفته شده باندهای نظامی امنیتی حاکم کفایت میکند. آقای رئیس جمهور خندان هم از خواب بیدار شده اند. ایشان نمیدان د که این هم نوع کودتای نرم اسلامی است!
خاتمي : هيات هاي اجرايي به تسويه عجيبي دست زده اند!
مزدک
خودآزاری پیش درآمد دگرآزاری و جنایت
اینکه یک فرد تا این اندازه وحشی و ستمگر و خونخوار باشد و از نظر روانی ناپایدار و از شکنجه و زجر دیگران لذت ببرد چیز عبیبی نیست. انسانهایی با بیماریهای روانی هستند که به قتل و شکنجه قربانیان خود می پردازند بدون اینکه واقعا بتوانند جلوی خشم و غضب خود را بگیرند.بیشتر اینها قربانیان خود را نمی شناسند و کینه ای هم به آنها ندارند.ولی کسانی مثل بازپرس نماینده یک رزیم ایدیولوژیکی و یا دینی است که اصولا ترقی اش در چنان سیستمی مستلزم سبعیت و وحشیگر بیشتر است. خود این وحشیگریها و اذیت و آزار سرانجام به مراحل سادیستی و یا مازوخیستی می انجامد. کسانیکه دارای چنان جایگاهی هستند رفته رفته دچار اختلالات روحی شدید و غیر قابل کنتر می گردند که خود احتیاج به معالجاتی دراز مدت دارند.اینها انسانهایی با ثبات روحی نیستند و خود قربانیان سیستمی غیر انسانی و ضد بشری شده اند و زندگی خارج از ان سیستم برایشان بدون معالجات روانی درمانی غیر ممکن است.بهترین نمونه این افراد را میتوان در بین سربازان و افسران امریکایی در جنگهای ویتنام مشاهده کرد.این افراد پس از برگشتن از جنگ و فروکش کردن تب و تاب و جنایت و خونریزی و شکنجه و درنده خویها نمیتوانستند زندگی نسبتا ارام روزمره را تحمل نمایند و اغلب گرفتار مواد مخدر و مشروبات الکلی و سرانجام جنون و خودکشی میگردیدند.این موردی شناخته شده در غرب است و با وجود تجربات غربیان از این بیماری و کوشش برای جلوگیر از این فاجعات روانی باز هم بسیاری از سربازان و افسرانیکه در جنگهای کویت ویا ...
افغانستان ...شرکت کرده بودند به امراض روانی دچارشدند. برای ارازل و اوباش اسلامی و رزیمهای ایدیولوژیکی تنها چیزی که بی ارزش و قابل قربانی کردن است جان انسانها است. که یا مثل باز پرس میشوند جانیان و شکنجه گرانی خونخوار و سرانجام مردمانی سادیستی وبا روانی پریشان و افسرده که یا باید در تمام عمرشان درآن سیستم به جنایاتشان ادامه دهند و مغز سر جوانان بیگناه را طعمه مارهای ضحاکان نمایند و یا درکنج عزلت و بدبختی و افسرده گی به مواد مخدر پنا ه برده و سرانجامی جز خودکشی نداشته باشند ویا همچون قربانیان این درنده خویان در زیر ضربات شکنجه له و لورده و تحقیر شوند.در حقیقت ایمان و جهاد در راه الله در اسلام ثمری جز این نمیتواند داشته باشد!
حال سرکار خانم مهرانگیز با چه امیدی از الله جنایتکار و قهاری که خود دستور لت وپار کردن انسانها را به مؤمنانش داده انتظار کمک دارد بحثی است جداگانه.
محسن کردی
بعد نوبت خود اصول گرایان است تا رد شوند تیتر مقاله
همین یکی دوماه پیش دکتر ابراهیم یزدی رهبری نهضت آزادی خطاب به سران رژیم گفت؛ " اینها می گویند که شاه بلد نبود اما ما بلدیم.. روزگار پس گردن اینها نیز خواهد زد". به نظر من این ابراهیم یزدی است که اشتباه می کند. البته اینکه می گوید روزگار پس گردن اینها نیز خواهد زد، بیشتر بیان یک آرزوست تا بیان شناخت واقعی از یک رژیم. هم دکتر یزدی و هم همین امید معماریان آرزوهایشان را بجای تحلیل و پیش بینی قرار میدهند. اصول گرا کیست؟ کسی که به نظام و ولی فقیه ارادت و وفاداری بی چون و چرا داشته و از خود اراده ای نداشته باشد. یعنی عروسکی بی اختیار بیش نباشد. چنین کسی فاقد هویت انسانی و سیاسی است. چه تفاوت دارد که این "اصول گرا" و عروسک امروز ابزار دست نظام و ولایت فقیه باشد یا اصول گرا و عروسکی دیگر؟؟ به قول مرحوم امام.. که چه نیک خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفت؛ اینها هیچند... پوچند..
چه این هیچ و پوچ و چه آن هیچ و پوچی که فردا جای این یکی را پر کند. هشدار امید معماریان.. هیچ است و پوچ.. مثلا چه چیزی را میخواهد عوض کند؟ و اینها در صورتی است که پیش فرض امید معماریان دال بر هویت داشتن و مستقل بودن شخصیت اصول گرایان مجلس واقعی باشد. اصول گرا.. یعنی همینها که امروز هستند. اصول گرای جانشین نیز همین خواهد بود پس چه بلاهتی است که جای این با آن عوض شود. همین عروسکها مگر چه مرگ شان است؟ غصه هیچ چیز را نباید خورد. همه چیز طبق معمول سالها و سالها.. بخوبی و خوشی به کام ولی فقیه خواهد بود. مگر آنکه این قوم خفته از خواب گران برخیزند. مگر آنکه این ابن الوقتها.. این مردم.. مقداری برای آزادی شان مایه بگذارند. از جان و مال و امنیت شان مایه بگذارند. رسیدن به آزادی هزینه ای میخواهد که این مردم جگر پرداختش را ندارند. تا آن زمان.. خلایق هرچه لایق.
رضا
حجاب، دموکراسی، حقوق بشر و سکولاریزم
جناب تبریزی مقاله شما را که میخواندم مطالبی مختلف به ذهنم خطور کرد که امیدوارم بتوانم در سر فرصت خدمتتان ارائه کنم ولی کل مقاله شما (از نظر من) گرفتار این وضع است که شما در تلاشید برای افزایش "شخصیت انسانی" جامعه دموکراتیک برقرار کنید و برای رهایی از اکثریت این "انسان"محتملا دیندار از اصول حقوق بشرکه برمبنای اعتقادات بشری نوشته شده کمک بگیرید و چون علاقه ای به نفوذ اصول دین "بهرشکل وعنوان"در اجتماع نداریداز سکولاریزمی بهره می جوئید که متمایل به نفی و رد دین باشد(نه بی طرفی در دین که از نظر سکولاریزم باید مسئله شخصی تلقی شود)و در نهایت برای رسیدن به جامعه دموکراتیک نوعی حکومت بظاهرغیر خشن استبدادی بنا می گذارید که معلوم نیست آیا پس از شمابتواند به غیر خشن بودن خود در مقابل مخالفانش ادامه دهد.قرنهاست که جامعه شناسان در مورد مسائل مورد ذکر شما بحث می کنند و هریک دلایل منطقی خود را دارند واین مشکل حل نمی شود مگر به ترتیب.تا وقتی جامعه دموکراتیک ایجاد نشودو مثلا مردم دیندار در طی حکومت واقعا دموکراتیک (که باید باعث افزایش سواد و قدرت درک حقیقی مردم گردد) در اثر وجود دموکراسی به ضعفهای قانونی دین خودشان پی نبرندنمی توانند به لزوم افزودن اهرم حقوق بشر و سکولاریزم توجه کنند. در حالتی که شما طرح کرده اید آیا دور تسلسل و مشکل " مرغ و تخم مرغ " را ملاحظه نمی کنید؟
راد از اهواز
بعد نوبت خود اصول گرایان است تا رد شوند تیتر مقاله
دوران کنونی هر چند که سخت و سوزان است . هر چند که بی رحمانه میکشد . هر چند که آواره و بی خانمان میکند . هر چند که سیاهی و تیرگی و شوربختی است . اما نشانه های صبح صادق واقعی و پیروزی از جای جای دل ملت دیده میشود . همین که ملت ملت پیروزی واقعی را میخواهد و نه پیروزی 22 بهمن 57 که "آنقدر زود بدست آمد که نفهمیدیم بر چه کسی پیروز شدیم ". مثبت اندیشی شرط لازم و ضروری رسیدن به هدف است . مبارزه نفس میکشد .
( نقل قول مربوط به مقاله تحلیل گری است که همان دوران چاپ شده بود )
جمهوری فاشیستی- ارتجاعی ایران؟ تیتر مقاله
بعنوان مدعی روشنفکری و آزادیخواهی اگر مخالفت میکنیم باید صحیح و اصولی باشد , اگر آقای گنجی در این مقاله اشتباه میکند و یا ما نظر مخالف داریم باید با رفتاری صحیح اظهار نظر کنیم , ذکر اشتباهات گذشته دلیل خوبی برای اشتباه امروز نیست همانطور که عمل درست در گذشته نمیتواند در مقابل خطا مصئونیت ایجاد کند نظر آقای آوائی در
http://www.shiraznews.net/08-januari/news.asp?id=26552&=Iran
نمونه یک برخورد دیالکتیک است و باید سعی کنیم اگر میخواهیم مخالفت خودمان را ابراز کنیم , مستند مستدل و بدون کلی گوئی باشد .
سام قندچي
100 وبلاگ نویس وستاد ائتلاف اصلاح طلبان
بنظر من براي هر وبلاگ نويس در صدر سؤالاتش از هر کسي در عرصه سياست ايران بايستي موضع آن فرد در دفاع از اينترنت آزاد باشد. اين آقايان بعد از اين همه سال ادعاي اصلاح طلبي هيچگاه از اينترنت آزاد دفاع نکرده اند. بيخود نيست که کسي هم وقتي احمدي نژاد اين ها را حذف ميکند صدائي نميکند. دوران سواري مجاني دادن به اصلاح طلبان تمام شده. کسي ديگر حاضر نيست از اينها پشتيباني کند وقتي اينها براي نيروهاي ديگر حرفي نميزنند. به اصطلاح اصلاح طلبان ايران عادت کرده اند که پشتيباني به عناوين مختلف در داخل و خارج بگيرند وقتي همان شعارهاي باصطلاح سرسختان را بدهند.
اصلاح طلبان مترقي در تاريخ ايران اول از همه از مطبوعات آزاد دفاع کردند و امثال صور اسرافيل ها بر سر آن جان باحتند. امروز مساوي آن ميشود اينترنت ازاد. اين هم تفاوت اصلاح طلبي مترقي و ارتجاعي را نشان ميدهد:
http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm
آقايان اصلاح طلبان و همکارانشان وقتي سايت هاي خودشان فيلتر نيست ساکت هستند. من خودم وقتي صدايم را بخاطر سانسور سايت ايران و جهان بلند کردم، سايت شخصي من فيلتر شد:
http://www.ghandchi.com/119-Proxy.htm
تازه من ربطي به سايت ايران و جهان نداشتم و نوشته ام فقط بخاطر دفاع از آزادي بيان بود وگرنه اگر کسي به آن سايت نگاه کند غير از يکي دو مقاله هيچگاه نوشته اي از من را منتشر نکرده اند.
سايت ها و تشکيلاتهائي که ادعاي ترقي خواهي ميکنند بايد صداي خود را درباره فيلتر اينترنت بلند کنند و در صدر سايت خود و برنامه هاي سياسسي خود دفاع از اينترنت آزاد را بگذارند. اگر 100 سال پيش دفاع از روزنامه و مطبوعات آزاد انقدر براي ترقي خواه بودن مهم بود، امروز اينترنت آزاد همانقدر اهميت دارد و بويژه براي آنهائي که ادعاي همسوئي با ترقي و پيشرفت ايران را دارند.
مهرانگیز
ای خدا.. ای خدا اگر هستی.. اگر عدل داری.. خمینی رو که از دست ما نجات دادی.. آیا میشه.. ای خدا... آیا میشه کاری بکنی.. همین روزها.. توی همین ماهها.. ما این بلاها رو سر خامنه ای بیاریم؟؟ من از اون بازجو ها و کارشناسا ناراحتی ندارم. اونها یک وسیله هستند درست مثل کابل و دستبند. آیا میشه یکروز خامنه ای، رفسنجانی، محتشمی و چند تا دیگه از این موجودات نفرت آور را به دست همین کارشناسان و بازجویان از سقف آویزون کنم؟ من حامی حقوق بشر و حامی زندانیان سیاسی هستم. من میدونم که حقوق بشر در مورد زندانیان هم باید رعایت بشه و حتا با خامنه ای هم باید رفتاری مطابق نرمهای حقوق بشری داشت. اما ... من به اختیار خودم، و با آگاهی کامل از این حقوق برای فرد گرفتار و زندانی، میخواهم اینها را شکنجه کنم. چه لذتی دارد شکنجه کردن اینها.. چه لذتی دارد درد کشیدن اینها.. ای خدای بزرگ و مهربان و عادل.. اگر بزرگ هستی، اگر عادل هستی اگر به انسانیت و حقوق بشر اعتقاد داری... بیار روزی که ... توی همین چن ماه.. ما اینها رو از سقف همینطوری آویزون کنیم و شکنجه کنیم. ازشون اقرار بگیریم که در دوران طلبگی لواط کرده اند. اقرار بگیریم که مشروب خورده اند. اقرار بگیریم ... مثل زن سعید امامی بگن جلوی زن همدیگر رو خوردن.. ای خدای بزرگ.. اگر بزرگ هستی و عادلی .. اگر بزرگ هستی و عادلی.. به ما لذت انتقام را بچشان..
قویدل
خودآزاری پیش درآمد دگرآزاری و جنایت
مهرانگیز گرامی سلام ،
امیدوارم کامنتی که نوشتید مزاحی بیش نباشد و گرنه ، اگر براستی چنین دیدی نسبت به دشمنان خود دارید بسیار متاسف هستم.
اگر قرار باشد شما هم آن کنید که سربازان گمنام در زندانها با زندانیان میکنند ، پس تفاوت شما با چنین شکنجه گران چسیت؟
عزیزم همین انتقام پشت انتقام است که ددمنشانی چون کارشناس را رشد داده و تحویل جامعه نموده است.
با سپاس که نظرتان را بیان کردید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید