آیدین تبریزی
اقای کیومرث نویدی،
بحث من با شما بر سر حق ترکیه یا پ ک ک نیست و همانطور که آقای کاوه نوشته اند، مذاکره با گروههای چریکی تابو نیست و ترکیه شاید بتواند با مذاکره این موضوع را بهتر حل کند اما توجه داشته باشید که ترکیه امروز در موضع قدرت قرار دارد. حزب اردوغان در مناطق کردنشین بیشتر از حزب کردی نزدیک به پ ک ک رای کسب کرده است. این اشتباه بزرگ پ ک ک بود که در زمان بسیار نامناسبی آتش بس یکطرفه را شکست و حملاتش را از سر گرفت. پس از اشغال عراق توسط آمریکا ترکیه از هرگونه حمله به شمال عراق منع شده بود و عملا یک صلح مسلح بین طرفین برقرار بود و بنا به استدلال شما شاید ادامه همان صلح مسلح بیشتر به نفع پ ک ک بود. اما حمله پ ک ک به ترکیه بهانه ای به دست ترکیه داد تا مجوز حمله به عراق را از آمریکا و اروپا بگیرد. تا آنجا که من خبر دارم خود اوجالان و برادرش عثمان اوجالان با این حرکت پ ک ک مخالف بودند و عثمان اوجالان به دلیل همین مخالفت از پ ک ک جدا شد و حزبی با گرایش غیر مسلحانه تشکیل داد. در مورد کرکوک هم من فکر نمی کنم اطلاعات شما خیلی موثق باشد، البته حزب ملی گرای ترکیه احتمالا خواستار تسلط به کرکوک باشد ولی این حزب تنها 10 درصد رای دارد. ترکیه هنوز هم که هنوز است هزینه دخالت نظامی در قبرس را پرداخت می کند و فکر نکنم چنین اشتباهی را دوباره تکرار کند. البته آنها نهایت سعی خود را خواهند کرد تا از پیوستن کرکوک به بخش کرد شمال عراق جلوگیری کنند و خواستار منطقه ویژه بودن کرکوک تحت حاکمیت حکومت مرکزی و یا پیوستن آن به بخش سنی نشین هستند چون نفت کرکوک را مشوقی برای استقلال کردهای عراق می دانند که اصلا خواستار پذیرش آن نیستند.
کیومرث نویدی
آقای تبریزی.
من گمان می کنم که بدون مبارزات کردهای ترکیه که بی شک پ ک ک و شخص اوجالان در آن نقش بزرگی داشته اند همین عقب نشینی های تاکنونی پان ترکیست ها رخ نمی داد و همین میزان رعایت حقوق کردها صورت نمی گرفت. به گمان من شخص اوجالان و رویکردهای پ ک ک (از جمله خشونت حاکم بر این جریان) محصول سیاست های بسیار غیر معقول پان ترکیسم حاکم بر ترکیه بوده است. اگر در مبارز مسالمت امیز بر کردها بسته نمی شد، جریان و شخصی مانند پ ک ک و اوجالان هرگز بخت آن را نمی یافتند که با اقبال نسبتاً گسترده روبرو شوند (صرف نظر از این که در آن صورت، احتمالاً اوجالان نیز به راه دیگری می رفت.)این نیز مشخص است که یکی از اهداف نه خیلی پنهان پان ترکیست ها تسخیر منطقة نفت خیز کرکوک است. راهی که شما به پ ک ک پیشنهاد می کنید جز خودکشی نیست. به گمان من وظیفة ما دفاع همواره و بی وقفه و بی اما و اگر از حقوق بشر است که بدون دفاع از حقوق اقلیت های ملی بی معناست. جهان مدرن نه جائی برای مردمان تحت ستم دارد و نه جائی برای مردمان ستمگر؛ ادامة انقیادگری به معنای اخلال در استقرار تمدن صنعتی در کل سرزمینی ست که در آن مردمانی منقاد مردمان دیگرند و بدون استقرار تمدن صنعتی بختی برای تداوم حیات تاریخی وجود ندارد.
اگر پ ک ک خواهان مذاکره و کنار نهادن اسلحه است این دولت ترکیه است که باید محکوم شناخته شود. اروپائی ها نشان داده اند که منافع تجاری شان را بر هر ملاحظة دیگری ترجیح می دهند و نمی توان مواضع کشورهای اروپائی را ملاک حقانیت دانست. کار جنبش روشنگری نیز دنباله روی از دولت ها نیست. اگر چنین بشود جهان خواهد ایستاد و خواهد گندید. با شووینیسم قومی و ملی در هر شکل و شمایلی باید مبارزه کرد. امیدوارم در این مورد بیشتر تأمل کنید. ولی به هر رو من شما را یک پان ترکیست نمی شناسم و به دوستان توصیه می کنم این عناوین را غیرمسئولانه و به محض بروز اختلافی در ارزیابی ها به کار نبرند.
مزدک
ترکیه حاضر نیست با سران فعلی پ ک ک پشت میز مذاکره بنشیند. اینکه حق با کدام طرف است یک بحث است و اینکه چکار می شود کرد یک بحث دیگر است. این حرف درست است که برای آن 150 نفر به اضافه اوجالان راهی جز ادامه مبارزه مسلحانه یا زندگی در تبعید یا زندان و جدایی از فعالیت سیاسی باقی نمانده است.(از شما)
جناب آیدین من بیشتر کامنهای و مقالات شما را سعی می کنم بخوانم و بنظرم نظرات شما در بسیاری جهات منطقی است هر چند که شما به مبارزه سراسری ایرانیان برای ایجاد حکومتی دمکراتیک و سکولار و انسان و داد(قانون+عدالت +حق) کمتر از مبارزات پان ترکها اهمیت می دهید!ولی بهر وسیله همین که در این وانفسا سعی در برخورد عاقلانه اید و از کینه و دشمنی بین مردم پرهیز می کنید باید ممنون بود!اما من نظر شما و جناب نویدی را در مورد اینکه حتی سران پ.ک.ک که مجبورند اسلحه بردارند و یا در زندان ترکیه بپوسند نمی پذیرم.دوستان پ.ک.ک بود و نبود خود را مثل همین مجاهدین خودمان به اسلحه و قاچاق و زور گویی پیوند زده و نمی تواند به سیاسی کاری ومبارزه سیاسی برگردد. 150 نفر می توانند با اعلام آتش بست یکطرفه و درخواست از سازمان ملل و اتحادیه اروپا وتبلیغات وسیع بین مردم جو را از دست رژیم ترکیه که بهر وسیله مجبور به رعایت یکسری قوانین و ارتباطات بین المللی است در بیاورند. و با کمک این جو پیروزمندانه وارد کشور خود شوند و به زندگی سیاسی مثل بقیه مردم ادامه دهند. ولی بدبختانه به همان دلیلی که گفتم یعنی مقدس و ناموسی ساختن تفنگ بعلاوه کله شقی و بی تدبیری مانع این کار می شود!
آیدین تبریزی
آقای کیومرث نویدی عزیز،
دولت ترکیه در سال 2003 فراخوانی برای عفو عمومی صادر کرده است که در مرجع (4) می توانید به نقل از بی بی سی بخوانید. البته این بیشتر شامل اعضای رده پایین است و اخیرا اسم حدود 150 نفر از سران پ ک ک را اعلام کرده و خواستار استرداد آنها از سوی دولت عراق به مراجع قضایی ترکیه شده است. شاید بگویید که این معنایی جز انحلال حزب ندارد و در این مورد حق با شماست. یعنی ترکیه حاضر نیست با سران فعلی پ ک ک پشت میز مذاکره بنشیند. اینکه حق با کدام طرف است یک بحث است و اینکه چکار می شود کرد یک بحث دیگر است. این حرف درست است که برای آن 150 نفر به اضافه اوجالان راهی جز ادامه مبارزه مسلحانه یا زندگی در تبعید یا زندان و جدایی از فعالیت سیاسی باقی نمانده است. اما من سئوالی از شما دارم آیا در میان 20 میلیون کرد ترکیه قحط الرجال است و باید کسانی که سابقه فعالیت فعالیت تروریستی داشته اند رهبریت کردها را بعهده بگیرند؟ به هر حال کردهای ترکیه باید واقعگرا باشند و به جای پیوند زدن سرنوشت سیاسی خود به آن 150 نفر، راه خود را از طریق تشکیل احزاب جدید در داخل و حفظ فاصله خود از پ ک ک و اوجالان ادامه دهند. نباید بسیار ایده آلیست بود کمتر کشوری در این دنیا وجود دارد که تبعیدی سیاسی نداشته باشد.
سودا مهرپور
فارسی شکر است
. بلكه نگرشي متفاوت به پروسه عقب گردي ملل ساكن در ايران اعم از ترك و فارس و... مي باشد . خوب ياد دارم در سن 19 سالگي كه در يكي از دانشگاه¬هاي ايران در شهر فارس نشين مشغول به تحصيل بودم اولين جرقه هاي ناسيوناليسم ترك در من پديدار شد و به بحث هاي طولاني با ديگر دانشجويان مي انجاميد. شايد باور نداشته باشيد كه در سن 21 سالگي تعداد صفحات مطالعه كتاب هاي تاريخي به بيش از 5000 صفحه رسيد. ولي علت برگشت شديد من و امثال من كه به حركت خود ايمان دارند وجود دوستان بسياري بود كه با فخر به تاريخ سرا پا تحريف ايران(بخوانيد پارس) باستان تركان را وحشي، باقيمانده مغولان، بدون تمدن و بدتر از همه اجاره نشين مي¬خواندند. براي اثبات گفته خود شما را به كتاب تعليمات اجتماعي سال پنجم ابتدايي و فصول 6 و7 ارجا مي دهم. جالب است بدانيد پي از مطالعه اين كتاب به كارنامه سال پنجم خود مراجعه كردم و متوجه شدم كه در تحويل وحشي و بي تمدن بودن تركان نمره بيست را با افتخار تمام كسب كرده ام. علت برگشت روشنفكران ملل تحت ستم به تاريخ پر افتخارشان را نه در تعصب كوركورانه آنها بلكه در تفكر باستان پرستي پارس¬ها بايد جست. با تشكر
ناصر مستشار
آیا ایران توسط سپاه به یغما خواهد رفت؟
آقای سلیم قدیری
کریم خان زند از لرهای استان فارس بود وبعضی ها اورا لک می شناسند یعنی تباری از لر وکرد وبدین جهت اورا شاهی از تبار استان فارس می شناسند و درضمن لرها آنقدر که به فارس ها نزدیک هستند با تر کها خویشاوند نیستند! چپ ها در روزهای انقلاب ارتجاعی واسلامی در کنار حزب الهی ها بر پشت بام ها شعار الله اکبر ،خمینی رهبر فریاد می کشیدند که بنده خودم شاهد این منظره ها مشمئز کننده بودم.چپی ها رژیم را آموزش و رهنمود دادند تادر تسلیح وراه اندازی سپاه تعجیل نمایند. چپی ها ملاها را تشویق کردند افسران اعدام شوند چپی ها در گروگان گیری سفارت امریکا ومبارزه ضد امپریالیستی بیشترین خدمت را به رژیم کردند.شما به من بگوئید چرا چپی ها از چشم مردم افتاده بد نام شده اند؟ چرا چپی بین خودشان مانند سگ وگربه هستند؟چرا چپی ها در جریان کشتار درون سازمانی مجاهدین 11 نفر انسان را کشتند وسوزاندند؟ چپی ها صدها خیانت به ملت ایران کرده اند وهنوز از مردم طلب کارند!این روز سیاه مردم بخشی از خدمات چپی ها است که ملاها را پیشوا مردم کردند واز مولای خودشان علی برای مردم قهرمان ساختند چرا یکبار نمی خواهید به اشتباه خودتان پی ببرید.همه نیروهای سیاسی از هواداران شاه وکمونیست در پیشگاه مردم بیچاره ایران باید اعتراف کنند که چگونه مردم را اسیر حکومت اسلامی کردند.نیروهای سیاسی وبخصوص کمونیستها، مردم را به کلیه فروشی ودختر فروشی ونوزاد فروشی گرفتار کرده اند وخودشان حالا در خارج کشور مقیم شده اند و آزادانه به ایران سفر می نمایند و درد مردم اصلا عین خیال ها آنها نیست! خجالت هم خوب چیزی هست،کمی از روزگار تجربه کسب کردن هیچ ایرادی ندارد
ایرانخواه
ارتش ترکيه وارد خاک عراق شد
با سلام جناب کاوه
در رابطه با شاهنشاهی و شاهی به نظر من هر دو تای این نظامها تا حدی دیگر به درد جهان مدرن نمیخورند. اما در رابه با دوران اوستان، در اینجا نظام شاهنشاهی وجود ندارد بلکه همان هفت اقلیم یا هفت کشور است که کشور ایران مرکز آنها است. یعنی چیزی در رابطه با شیوه حکومت نیست و ما در وادی اسطوره هستیم و نه واقعیت.
این افرادی که بر ضد داریوش شورش کردند پادشاه نبودند. وگرنه در دوران کورش به آنها اشاره میکند. کما اینکه یک ارمنی در بابل شورش میکند. همانطور که نشان دادم داریوش یک سرداری مادی را بر فرونشاندن شورش در پارس میگمارد. یا یک ارمنی را برای فرونشاندن شورش در ارمنستان. خلاصه پیش از داریوش، کورش کبیر یک امپراتوری ساخته بود و داریوش در واقع وارث آن بود (با حفظ کردن این امپراطوری). همچنین Cisantakhma از قبایل سگرتی بودند که جزو قبایل پارسی حساب میشدند و وی را دماغ بریدند. تا کنون هیچ مورخی نتیجه قومی از این شورشها نگرفته اسست. زمانیکه یک ارمنی در بابل شورش میکند و ادعا میکند پادشاه بابل است یا یک پارسی شورش میکند در پارس یا یک سگرتی (از قبایل پارسی) در ماد و غیره..همچنین بسیاری از نیروهای ضدشورش داریوش مادی و ارمنی و غیره بودند.
ارتش ترکيه وارد خاک عراق شد تیتر مقاله
لقبهای سکانشاه، شیروانشاه، لیزانشاه، گیلانشاه .. مال دوران ساسانیان هستند. من از دانشمند مشهور ولادمیر مینورسکی نقل قول میکنم:
Apart from such feats of military engineering, the Sasanians strove to reinforce their northern frontier by organising vassal principalities of local tribes and by settling in its neighbourhood large numbers of their subjects, chiefly from the Caspian provinces. The titles Tabarsaran-shah, Khursan-shah, Vardan-shah, "the Lord of the Throne" (sarir), etc., found in Muslim historians (cf. Baladhuri, 207), refer to the first class of indigenous vassals, though even in this case some tribal names may have in view not the aboriginal inhabitants but the aristocracy of outsiders superimposed upon them.
اینها حاکمانی بودند که از مرکز دور بودند و به عنوان نماینده پادشاه در سرزمینهای دورتر از مدائن حکومت میکردند.
کارناکک اردشیر بابک هم یک افسانه است که سیصد قرن دستکم پس از حکومت ادرشیر نوشته شده است. اگر درست بنگرید، منابع اسلامی نیز وجود دارند که ساسانیان را به خانوار شبانکاره کرد پیوند میدهند و همین خاندان نیز در پارس در دوران اسلامی حکومت راند.
این مورخان عرب نبودند که پارس را برای زبانهای ایرانی بکار بردند، بلکه در منابع قاجار، به کردی/لکی فرس قدیم میگفتند. ابو ریحان بیرونی که بسیار از تاریخ آگاه بود و در رابطه با اقوام زیادی نوشته است، مردم خوارزم را شاخه-ای از پارسیان (ایرانیان) میدانست. ترجمه-گر مرزبان-نامه ، طبری کهن را فرس قدیم خوانده است. ابن ندیم و مسعودی و قطران تبریزی، بین زبان دری و پارسی فرق قائل نهادند زیرا قطران پارسی را برای زبان آذربایجان و دری را برای خراسان بکار برده است. همانطور که توضیح دادم ما دیگر امروز نه پارسی باستان داریم که بخواهیم بگوییم دری-زبانان تنها از بازماندگان پارسیان باستان هستند (داریوش میگوید ادم که همان ازم (منم) کردی است و این واژه در پارسی نیست) و نه مادی خالص و غیره. ما مردمانی داریم ایرانی که بازماندگان سکاها، پارثها (زبان دری چون در خراسان قوت گرفت از پارثی بسیار اثر برده است)، مادها، پارسیان باستان و ده ها قوم دیگر ایرانی هستند. و ما امروز زبانهای ایرانی داریم که بطور پیوسته از منطقه به منطقه اندک اندک تغییر میکنند.
حکومت ساسانیان و هخامنشیان و اشکانیان بسیار پیچیده-تر از یک مرکزی یا چندمرکزی بوده است. در برخی نقاط مانند قفقاز و دوران ، ساسانیان به حاکمان محلی بسیار قدرت میدانند و در همین دوران است که ما با لقبهایی مانند شروانشاه روبرو میشویم. در هر رو، حکومت ساسانیان و هخامنشیان توانستند برای هشتصد سال از مرزهای ایران دفاع کنند. حکومتهایی که خیلی مرکزگرا باشند، خوب نیستند. اما حکومتهایی مانند اشکانیان نیز همواره از کشمکشهای داخلی رنج میبردند. این کشمکشهای بین شاهزادگان اشکانی رخ میگرفت و در ضمن اشکانیان بر قفقاز و کردستان و پارس و تمامی ایران حکومت میکردند و نه اینکه از هر محلی، یک حاکم برگزینند.
علت اینکه فردوسی چیزی در رابطه با اشکنانیان بجز سی و اندی بیت ندارد اینست که در خداینامک در رابطه با آنها چندان گفته نشده است و همچنین هر حکومت نوینی کوشش میکردند که آثار حکومت پیشین را کمرنگ کنند و این امر تنها محدود به ساسانیان نبود.
در نهایت ما امروز در شمال عراق میبینم که دو حکومت ایرانی (طالبانی و بارزانی) وجود دارد و طالبانی برای نمونه پ-ک-ک را تررویست میخواهند. این دو فرد مرکز کرهای کرمانج و سوران هستند و بسیار بهتر بود که کردستان عراق یک رهبر میداشت. خلاصه به اندیشه من امور نظامی و خارجه بایست در دست یک دولت مرکزی باشد و امورهای دیگر در دست استانها. درست مانند آمریکا. همچنین من در خارج برای نمونه مردمان زازا را میشناسم که خواستار زازایستان هستند. یعنی اگر ما همینطور بشکنیم و خرد کنیم، در نهایت صدها شهر و منطقه کوچک میتوانند کشور بشوند که به نفع ما نیست. شاید یکی بر اساس مذهب، یکی بر اساس گویش مختلف (که در خانواده کردی و فارسی کم نیستند) و غیره. من سیستمی مانند آمریکا را در نظر دارم که هم دولتهای استانی بسیار قوی هستند و هم دولت مرکزی. هر دوی اینها قوی هستند، زیرا نقش هر دو مشخص است.|
در نهایت برای شما آروزی موفقیت دارم ولی فکر کنم برداشت ما از تاریخ فرق دارد. در هر حال برای من عصر کنونی مهم است. تالشهای آران و کردهای ترکیه و تاجیکهای اوزبکستان بایست نجایت یابند. حالا میبینیم که جمهوری اسلامی اساسش بر ایرانگری نیست و دو قطب حکومت کردستان عراق هم در مقابل تجاوز ترکیه ناتوانند. بنابراین بجز اتحاد ایرانیان برای نگهداری از تمدنهای حوزه ایرانی، من میترسم که در آینده چیزی از این مردمان نماند.
سربیلند بژیت.
حسن علیزاده
"لب تاب" اتمی ایران در دست امریکائی ها!
جناب نویسنده ناشناس ( نام نویسنده ذکر نشده چه مستعار و چه غیر)
این لب تاپی که شما می فرمایید صحت و سقم آن معلوم نیست چگونه منبع اطلاعات شما واقع شده؟
شما فکر می کنید رهبران غیر واقعی مردم ایران آنقدر احمق هستند که یک لب تاپ که شامل اطلاعات سری در مورد ساخت سلاح های اتمی است را بدون محافظت رها کرده و یک نفر ( احتمالاً از افراد مجاهدین خلق) آن را بسرقت برد و براحتی از ایران خارج کند و این رهبران احمق هم خبرداد نشوند؟
آیا این افراد آنقدر احمق هستند که تمام اطلاعات خود را در یک لب تاپ جای داده و در دستری عموم؟؟؟ بگذارند؟
آیا فکر نمی کنید این لب تاپ که حاوی اطلاعات بسیار محرمانه است ساختگی باشد؟ اگر اطلاعات ذی قیمتی در آن وجود دارد چرا آن را در اختیار آژانس انرژی اتمی یا شورای امنیت سازمان ملل قرار نمی دهند؟
هموطن ناشناس کمی هم فکر کنید فکر کردن چیز بسیار خوبی است
کاوه
ارتش ترکيه وارد خاک عراق شد
با درود اقای ایرانخواه گرامی
نگرانی شما را نسبت به اینده ایران و تمدن ایرانی کاملا درک میکنم و اما راه اینده ای سربلند از همین بحث ها و احیانا جدلها می گذرد تنها از برخورد اندیشه ها و دیدگاهها و حتی نبرد بین اینان است که ستاره ای ای در اسمان می درخشد وشمع محفل می شود و به قول نیچه انسان تنها در نبرد بزرگی می یابد این نبردانگونه که حضرت زرتشت میفرماید می تواند نبرد فکری هم باشد!یا نبرد وهومن و اهریمن!پس ما نباید خود را به بهانه نگرانی از اینده ایران سانسور کنیم بلکه برعکس نگرانیمان باید از جمود فکری و تفسیرهای تکراری تاریخی باشد که ورشکستگی انها در عرصه اجتماعی با تجربه ای درد ناک به اثبات رسیده است!از این رو نکات زیر را در ادامه بحث قبلی با شما در میان می گذارم:
1.من نیز مانند شما حال را مهمتر از گذشته می دانم و گفتمان مدرن را اولی بر گفتمان تاریخی اما این خود اوپوزیسیون ایرانی است که هر گاه در گفتمان مدرن بر اساس حقوق بشر و حق تعیین سر نوشت در مانده می شود پای تاریخ را به میان می کشد توجه شما را به گفتگو میان داریوش همایون از حزب مشروطه و عبدالله مهتدی از حزب کومه له که در سایت حزب کومه له هست جلب می کنم در این گفتگو هنگامی که اقای همایون در مانده می شود و استدلال و ارگومنتش ته میکشد مانند سیامک ایرانی اول تهمت میزند و سپس لات بازی در می اورد و می گوید ما زیر بار این حرفها(حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت) نمیریم!!!!و موضوع جنگ کردان خراسان با ازبک ها در دفاع از ایران را پیش میکشد که به کلی از بحث مدرن خارج است!!و موضوعی است تاریخی. پس اگر اجازه دهید چند نکته تاریخی را نیز ما یاداور شویم!
2.در مورد سیستم شاهنشاهی و پادشاهی تنها در صورتی با شما موافقم که پادشاهی موروثی باشد اما از شواهد و قراین پیداست که در فرهنگ ایرانی که به ویژه در دوران مادها و اشکانیان مشخص است شاه را یا مستقیما خود مردم انتخاب می کرده اند مانند دیا ا کو شاهنشاه ماد ویا مجلس مهستان(بزرگان)ایران مانند دوران اشکانیان در هر صورت محتوی حکومت مهمتر از شکل انست و حکومت موروثی در هر شکلی حتی مشروطه اش ناپسند و قرون وسطایی!
3.اما در یک مورد با شما به شدت مخالفم وان اصرار شماست بر اینکه در ایران تنها سیستم تک پادشاهی وجود داشته است علاوه بر اینکه خود این کلمه به یادگار مانده از باستان یعنی شاهنشاهی (شاه شاهانی)که حتی به هیچ زبانی ترجمه نمی شود و ویژه فرهنگ ایران است(در زبانهای دیگر تنها معادل پادشاهی است)نشاندهنده وجود این سیستم غیر متمرکز در ایران زمین است در ادبیات و تاریخ ما مرتب از پادشاهان تیره های ایرانی یاد شده است خود داریوش در همان کتیبه بیستون که امید وارم تا اخر خوانده باشید چنین اورده است:"چنین گوید داریوش شاه اینانند ان نه "پادشاهی" که من به خواست اهورامزدا بر انان چیره شدم."سپس نام هریک از نه پادشاه را با عنوان" خشثرپات"که به معنای پادشاه در زبان پارسی باستان است می اورد.وتمام ان نه پادشاه به جز یکی از انها که پادشاه بابل است پادشاهان سرزمینهای ایرانی هستند او عنوان پادشاه را نه تنها برای حاکمان ماد و پارت و سکاییه و ارمن و ...به کار برده است که ایرانی هستند که برای حاکم بابل نیز که کشور مستقلی بوده و غیر ایرانی اما تحت سلطه ایران در انموقع این عنوان را به کار برده که نشان از سلسله حکومتی دارد نه گماشته شاه در ان نواحی پس نظر ان محقق روس که شما در جایی دیگر تاریخ سازش خواندید و الان نظر او را برای تایید گفته هایتان می اورید مهم نیست چون نظر خود داریوش که بر دل سنگ کنده شده است باقی است و نیاز به نظر این محقق روس در این مورد مشخص و واضح نیست دیگر انکه حتما به یاد دارید که کتاب معروف مرزبان نامه را که در ادبیات فارسی بسیار معروف است گیلانشاه شاه گیلان برای نصیحت فرزندش در کشور داری نوشته است واین خود از موروثی بودن پادشاهان گیلان و سلسله انان حکایت می کند نه گماشته بودن انها یا در کتاب کارنامه اردشیر بابکان به صرشاه سیستان
خوانده شده که نه تنها شاهنشاه ایران او را بر نمی گمارد که شاهی را از زال پدرش به ارث میبرد و در نبرد با اسفندیار روبروی شاهاحت از جنگ اردشیر با "کردانشاه مادی"سخن رفته است و یا در شاهنامه رستم را ایران و پسرش می ایستد و حتی در مواردی در مجلس مهستان یا بزرگان ایران خود شاهنشاه تعیین می کند سپس تر هنگامی که شاه ارمن از دین مهر یا میترائیسم دست میشوید و مسیحی می شود نبرد شاهنشاه مهر دین اشکانی با شاه مسیحی ارمنستان نبرد دو شاه تمام عیار و دارای حق حاکمیت است نه نبرد شاه و گماشته و
4.شما دایم می فرمایید که نبرد داریوش و اردشیر با شاهان تیره های ایرانی و کشتار این مردمان جنبه سیاسی داشته است نه قومی!بسیار خوب اولا تعریف شما از جنگ سیاسی چیست؟یک بخش از جنگ سیاسی جنگ اتنو پلتیک یا جنگ سیاست قومی است مسلم است که جنه سیاسی داشته اما این جنگ سیاسی همواره به سمت هژمونی یک قوم خاص پیش رفته و شکوفایی را از تیره های دیگر گرفته است مسلم است که داریوش و اردشیر ادمکش نبوده اند و ادم را برای سیاست کشته اند اما شما که کتیبه را خوانده اید میدانید که تنها در ماد است که داریوش چشم در می اورد گوش و دست و بینی میبرد و دست اخر هم به دار می اویزد! این تنها در ماد است که شش بار شورش می شود نه در پارس!وباز این شاه ماد است که در ان کتیبه داریوش او را به زمین انداخته و پا روی سینه اش گذارده است وباز خود این کتیبه در خاک ماد در بیستون کرماشان برای عبرت مادی ها کنده شده است پس نگویید که اینها همه تصادفی است و جنبه قومی در کار نبوده است!!!ایا این منش وحشیانه داریوش و اردشیر را می توان با بزرگمنشی کورش بزرگ و انسان مداری و ازادی محوری او مقایسه کرد!!خیر اقا واقعیت اینست که شورشها دقیقا قومی بوده است کورش بزرگ و فرزندان او که از طرف مادری مادی بوده اند پادشاهی انان مورد قبول مادهاست ولی داریوش را که هیچ نسبتی با انها نداشته است قوم ماد پس میزده و دائم شورش می کرده است.
5.می فرمایید زبان فارسی در محیط پیوسته ای اندک اندک تغییر میکند و به کردی تبدیل می شود و از این نتیجه می گیرید که این هر دو یک ملتند خیر اقا از شرط اول شما نتیجه می شود که این هردو همریشه اند نه انکه یکی هستند در اروپا هم زبان ژرمنی در المان اغاز می شود و کم کم به زبان هلندی میرسد هر چند هردو هم ریشه اند اما دو زبان جداگانه اند و دو ملت جداگانه واز این دست مثالهادر شرق اروپا ودر حوزه اسلاوهای روسی و بیلو روسی و اوکراینی و لهستانی و... فراوان است در ثانی ملت (nation)یک مفهوم جدید است که بیشتر ربط به منافع ملی دارد تا زبان مثلا دو ملت المان و اتریش همزبانند ولی دو ناسیون مختلف اما منافع ملی فارسها در ایران در همواره در قربانی کردن کردها در ترکیه و عراق (مانند قرارداد 1975 الجزایر) و..همراه بوده است بنابراین ناسیون کرد برای منافع خودش دولت خودش را باید داشته باشد.همچنین شما که انسان فرهیخته ای هستید استدلال پان فارس ها را در باره زبان و گویش(لهجه) به کار نبرید فارسی و کردی دستور زبان جداگانه ای دارند پس دو زبان جداگانه اند ولی تهرانی و اصفهانی تلفظشان فرق دارد و نه دستور زبان و واژه ها پس دو لهجه یا گویشند.
6.برخلاف انچه که شما میگویید حکومت در دوره ساسانی و هخامنشی پس از داریوش اصلا پیچیده نبوده و کاملا تک مرکزی و تک قومی است از این روست که با از میان رفتن هسته مرکزی ایران در تیسفون هسته های جدی مقاومت دیگر در برابر اعراب یا یونانیان شکل نمی گیرد ولی در زمان اشکانی چندین بار پایتخت ایران به دست رومیان افتاد و هر بار پادشاهی های دیگر ایرانی با ارتش های خود به داد رسیدند و پایتخت را ازاد کردند.
7. امریکا کشوری مصنوعی است و مردم مناطق ان دارای اداب و رسوم و لباس و زبان و تاریخ طولانی نیستند بنابراین در این کشور تنها حقوق بشر مهم است نه حقوق کلکتیو (مجموعه)بشری مانند کرد و ...بنابراین قیاس ان با ایران مع الفارغ است.
8.تنها کسانی هویت ملی دارند که برای این هویت مبارزه طولانی و مستمر تاریخی داشته اند و هیچ گاه دست از هویتشان و خواستهایشان بر نداشته اند و اسیمیله نشده اند پس زازا ها و حتی گیلانیانی که پس از جمهوری جنگل میرزا کوچک خان هویتشان فارسی شده است نمی توانند ادعایی داشته باشند و نیاز به خرد کردن ایران نیست.و شما در این مبالغه می کنید.
9.در پایان سوالی که از شما دارم اینست که چرا ملت کرد در ایران باید هزینه انقلابی رابدهد که اولا در ان هیچ نقشی نداشت و ثانیا از روز اولی که دیگر ایرانیان هنوز عاشق خمینی بودند در برابر این رژیم شورش کرد؟ چرا باید یک فرد سنی در ایران تابع نظام ولایت فقیه شیعی باشد ؟خدارا شکر که کردان زیاد انسانهای دینی نیستند و دین برایشان مهم نیست وگرنه وضع بدتر هم می شد.
بژی کردستان پاینده تمدن ایرانی
محسن کردی
فارسی شکر است
دوستان گرامی عطا و مهرپور، در سایر زبانها نیز وقتی میخواهند کلمه جدید یا نام جدیدی بسازند، بناچار ممکن است از کلمات قدیمی و حتا مرده نیز استفاده کنند. خوب آنها ناچارند. من می گویم که ما نیازی به این کار نداریم و از همانها استفاده می کنیم. مگر آنکه مثل مثلا جارو برقی یا فر گازی یا اجاق گاز بشود نامی درست کرد. تازه در مورد اینها هم مثل باز نام لاتین اش را ترجیح میدادم. مثل دلر یا لودر یا تراکتور یا تانک. آیا مشکلی داریم با بکاری گیری این لغات؟ آیا این لغات برای ما همانقدر فارسی نیستند که لغاتی مانند فکس که به آن دورنما بگویند؟ یا تلفن موبایل. حالا بیا برایش کلمه بساز. من ترک نیستم که بدانم در آن زبان چگونه کلمات جدید میسازند. اما بنظر میرسد که در ترکی هم مثل فارسی چیزی مثل دورگو مثلا (از دور میشه حرف زد) برای مبایل بشود اختراع کرد اما به نظر من بی مزه است. در مورد تاریخی که در مدارس یاد داده اند، به نظر من تحریف و دشمنی بر انگیختن در دل نوباوگان بر علیه هیچ ملتی حتا مغولها درست نیست. خود من هم تا بزرگسالی از مغولها به خاطر همان درسها نفرت داشتم. ما باید از اروپایی ها یاد بگیریم. آلمانها و روسها بخصوص بسیار از یکدیگر کشتند. آلمان اروپا را تسخیر کرد و رنج بسیار بر مردمان وارد کرد. اما پس از جنگ بسرعت همه چیز نه فراموش اما کنار نهاده شد. اینقدر که ما ایرانیان بخاطر حمله مغود در چندصد سال قبل دلخوریم اروپایی ها از آلمانهای عصر حاضر دلخور نیستند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید