انتخاب و تنظیم از کیانوش توکلی:
هرمس
خانم معصومه ناصری گرامی
آقای برادری که خودشان گفتند که برای نقد گوش شنوائی دارند و پاره ای از نقدها را می پذیرند. اما این که یک رادیو، که تازه خود را منادی آزادی و آزاداندیشی می داند برای ایشان، صرفاً به خاطر نوع اندیشه و سبک بیانش، مشکل تراشی می کند و پاره ای از خوانندگان عنان گسیخته، هرچه دلشان می خواهد نثار نویسنده می کنند، جای نقد و تأمل دارد. گیریم که زبان آقای برادری پخته نیست، گیریم که بحث تلفیق ایشان باب میل دیگران نیست، اما اگر طرفدار دمکراسی هستیم، لازمه اش پذیرش "غیر« است و به همین جهت هم من از طرز برخورد رادیو زمانه انتقاد دارم. رادیویی که حتا پیام من خواننده را هنوز بیش از 4 روز است که در محاق نگاه داشته است و منتشر نکرده است! به نظر من، نویسنده مقاله حرف نو برای گفتن دارد. بحث سبک و ساده نویسی، که به جای خود خوب و درست است، اما شمشیر داموکلس نیست. رابطه زبان و سبک نگارش درهم تنیده تر از آن است که بشود با یک معادله ساده حلش کرد. خود ایشان هم اذعان دارد که هنوز به سبک پخته دست پیدا نکرده است و ایشان در حال، از حیث سبک،در حال آزمون و خطا است. اما این چه نقدی است که ما همه کاسه و کوزه ها را بر سر یک نویسنده می شکنیم به این بهانه که سبک نویسنده ایراد دارد و به اصل حرف وی نمی پردازیم. بحث من همین است. هدف من هم دل خنک شدن و دل خنک کردن نیست. من از نزدیک در جریان بودم که چگونه آقای برادری برای نوشتن هر مقاله چقدر باید با رادیو سر و کله می زد و چقدر سیزیف وار همت کرد تا رادیو زمانه ملک طلق یک اندیشه و نگاه نباشد و «غیر« هم حضور داشته باشد. با سپاس از شما و تبریک سال نو به شما
حبیب تبریزیان
جامعه شناسی انتخابات درایران
وصله کردن پاره فاکتهائی درست به قصد حصول نتیجه ای از قبل تنظیم شده
اشتباه اسلوبی و جامعه شناختی تحلیل فوق در این است که اقای طایفی قادر نیست بداند که این چیرگی گفتمان دینی بر جنبش اعتراض مردم بود که حاکمیت دینی را میسر ساخت و این چیرگی ممکن نمشد مگر به کمک چیرگی گفتمان براندازی حکومت و فرادستی کفتمان براندازی بر گفتمان مطالباتی( صنفی، سیاسی، اجتماعی و...). و هنگامی که مسئله براندازی رزیم پهلوی محوریت میابد و رفتن شاه اصل و اساس راهبرد فکری و عملی نیروهای سیاسی قرار میگیرد ، لاجرم آنکه از همه کمیتاً و کیفیتاً قدرت بر اندازی بیشتر دارد، سرکردگی می یابد و در مورد انقلاب اسلامی این آخوندها بودند که فرادستی داشتند. آخوند ها بدون حمایت چپ ،ملیون ،و ملی مذهبی ها قادر نبودند رهبری مردم را بدست گیرند. اگر میتوانستند صدها بار تا آن زمان کرده بودند.
مردم فرانسه و انگلیس و امریگا در هنگام انقلابشان نه از مردم ایران صنعتی تر و نه سواد دارتر بودند ولی جنبش آنان اجتماعی و اقتصادی و سیاسی محور بود ولی جنبش ایران دین محور.
تدارکچیان خمینی و جمهوری اسلامی نمیتوانند مدعی پیشیرد گفتمان جمهوری خواهی باشند. بهترین خدمتی که آنان میتوانند به جامعه ایران بکنند یک انتقاد شرافتمندانه و صادقانه از خود و و نقد بنیادی انقلاب اسلامی استبرای بیداری نسل های بعد. همین و بسًً
از هراکلیت تا کانت و هگل و تا به مارکس مفاهیم بنیادی( مقولات) علمی، فلسفی ،سیاسی و..حتی اسامی معنی و مفاهیم ارزشی به صورت زوج های منطقی مورد استفاده بحث و استدلالی قرار گرفته و میگیرند. شب. روزـ گرم . سردـ منفی ـ مثبت دموکراسی. دیکتاتوری ـ حرکت. سکون و... . این زوج های مفهومی نمیتوانند به دلخواه تعین شوند چون ارتباط آنها منطقی است. نمیتوان گفت تاریکی و روز، یا شب و روشنائی هرچند این مفاهیم متباین هستند. برابر شب روز است و برابر تاریکی روشنائی زیرا هر روشنائیی روز نیست و هر تاریکی شب .
برابر نهاد حکومت امروز ایران به عنوان یک حکومت دینی حکومتی سکولار است این اولین مشخصه ایست که پایه بدیل یابی نظام فعلی قرار میگیرد . حکومت فقاهتی، نظام شاهنشاهی نیست که جمهویخواهی بدیل منطقی آن باشد. البته جمهوریخواهان رنگارنگ هنوز میتوانند بر جنازه نظام ساقط شده شاه شلاق بزنند ولی نمیتوانند این عمل خود را مبارزه برای تغیرات دموکراتیک نام نهند.
مضمون اصلی گذار جامعه ایران گذار به حکومتی عرفی و سکولار است.
والی نود در صد فرماندهان سپاه و دستگاه های امنیتی هم در فردای یک بحران سیاسی جدی جمهویخواه شده و ابائی از قربانی کردن چند شیخ تاریخ گذشته ندارند.
شعار محوری امروز ما سکولاریسم است که با آن هم وسیع ترین اجماع ملی را از چپ و راست گرد می آوریم و هم دست کهنه لاشخورهائی را که مواضع کلیدی را در ساختار قدرت قبضه کرده اند از مانور و چرخش در آینده میبندیم. ساده اندیشی است اگر تصور شود ششلول بندان سپاه در یک وضعیت سیاسی بحرانی اجازه دهند ، کسی خارج از ساختار قدرت فعلی پرچم جمهوریت را بدست گیرد.
پس اگر نمیخواهیم یک بار دیگر عمله مجانی استبدادی دیگر و این بار از نو عمرالبشیرها و ضیائ الحق ها باشیم، باید بر خصلت سکولاریستی و ملی جنبشمان پای فشاریم و نه بر جمهوریتی که میتواند زرورق خیره کننده ائی بر محتوائی کریه تر و چرکین تر حکومت ولائی فعلی باشد . آنهنگام که میلیونها کارگر و کارمند در اتحادیه های خود متشکل شوند و جنبش مدنی بتواند میلیونها از جوانان و زنان مارا در نهاد های مدنی خود متحد کند میتوان سخن از جمهوریت یا سلطنت کرد و تا پیش از ان هنگام طرح گفتمان جمهوریخواهی چیزی نیست جز دومین تله بزرگ تاریخی چه اگاهانه مردم را به سوی آن برانیم و چه ناآگاهانه. شعار و طرح جمهوریت بدون .جود زیر ساخت جنبش مدنی و حرکت مطالباتی طبقاتی یعنی اسب تروای جمهوری اسلامی منهای آخوند شدن. درک این حکم احتیاج به جامعه شناس بودن ندارد.
کالبدشکافی رفتار ایرانیان
پيام شاد باش نوروز به وسيله يكي از مفاخر اصلاحات با زبان زرگري.
تهنیت بهار
فروردین فرخنده را تهنیت می گویم. شادمان و سبز و سربلند باشید.
باغ دل را سبز و تر و تازه بین
پر زغنچه ی ورد و سرو و یاسمین سیدعطاءالله مهاجرانی
همانطور كه مشاهده ينماييد جناب مهاجراني كه در لندن رحل اقامت ....... و به تلمض ....مشغولند و تنها دليل اقامت ايشان در بلاد كفار هم براي تبديل معاند به منتقد است .اقاي فرخ نگهدار ثمره تلاششان مي باشد. بز رگترين مشگل هم نام مجوس ايشان مي باشد كه خود ش اعلام كرده درست است كه نامم فرخ است اما در منزل به من ميگويند سلمان ودر ملاقاتي كه با سيد خندان در محراب مسجد لندن داشتند بعد به خلوت رفتن و تعهدات براي پاسداري از انقلاب دوران ساز و ضد ديكتاتوري خلقهاي ايران به رهبري امام زير درخت سيبي,سيد فرمودند سلمان برو براي مشق شب اين شععر اين فروغ را كه ميگويد کسی که مثل هیچ کس نیست از بهر بكن تا ببينم چكار ميتوانم برايت بكنم؟سلمان هم گفت پناه ميبرم به جدت سيد من تمام اميدم به اصلاحات است چون ديگر كسي من را قبول ندارد .ولي از انجا كه ديكتاتوري در خون ماست و من هم براي ابد خودم را شبان رمه اكثريت مي دانم ,منظورم همان روش ولايت مطلقه ميباشد كه كفار ميگفتن صدر حزب يا دبير اول و......فقط سلمان يادت نرود اسلام هميشه از امريكا ضربه خورده قبول نداري از برادران ما در دولت فخيمه پرسان كنيد ,سلمان گفت I KNOW
مینا
کالبدشکافی رفتار ایرانیان
این مقاله به نظر من خیلی جالب است. فقط لیست منابع مورد استفاده بسیار عجیب بنظر میرسد. مثلا محمود سریع القلم کسی نیست جز یکی از وابستگان رژیم جمهوری اسلامی. من در گوگل نام او را جستجو کردم. چگونه است که چنین تحلیلی از یک چنین جایی مثل پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و تحقیقات فناوری سر در می آورد؟ کسی توضیحی دارد؟
ناصر مستشار
۲۰ درصد منابع خزر بــــــــراى ايران، منصفانه است
همین نظر 20 در صد از دریای خزر را محمد خاتمی به شکل مشاع عنوان می کرد حالا به بیست درصد تبدیل شده است.20 در صد سهم داشتن از دریای خزر و بهره بهره برداری مشاع از دریای خزر مشاع هست چراکه اگر دریای خزر را به 100 تقسیم نمائیم سهم مشاع هریک از پنج کشور ساحلی به بیست درصد می رسد.در آن روز ها عوامل خامنه ائی و ناسیونالیست های افراطی با یک دیگر بطور غیر مستقیم متحد شده بودند وبا طرح مشاع خاتمی مخالفت ورزیدند اما الان در دوره احمدی نژاد همه طرح با حمایت خامنه ائی با حمایت ناسیونالیست های افراطی در حال پذیرش می باشد.این همه تراژدی همیشگی تاریخ ما ایرانیها هست.وقتی شاه برای کوروش جشن می گرفت از جبهه ملی تا چپ و خوانند ه گرامی داریوش اقبالی به او خرده می گرفتند اما الان سر بزرگداشت کوروش بین همه نیروها مسابقه در گرفته است.چگونه می توان علیه جمهوری اسلامی به اتحاد رسید را هیچکس نمی گوید.
با استقلال کشور های سواحل دریای خزر طبیعی می بود که دیگر تقسیم دریای خز ر با سهم پنجاه به پنجاه بین ایران و شوروی ناممکن می شد.چرا که نظام حقوقی هر سرزمین چه در حوزه آب و کوه ودشت و آسمان تغیر می یابد که همه کشوری نوبنیاد و سابق در شکل وسیعی با همسایگان مجاور را دارا می باشند که لاجرم با تغیر قلمرو روبرو می سازد.همه کشوری های تازه استقلال یافته از همان دوران انقلاب اکتبر استقلال خود را در چهاچوب شوروی هرچند صوری بدست آورده بودند .همه این کشور های تازه استقلال یافته در دوره های سابق تزاری وجود خارجی نداشتند.ناسیونالیسم افراطی ایرانی چه درلباس اسلامی و چه در لباس آریائی هنوز در اندیشه پس گرفتن تمام کشورهای گرجستان وارمنستان و آذربایجان و ترکمنستان وتاجیکستان وازبکستان وبخش وسیعی از افغانستان می باشد.در آغاز استقلال آذربایجان در سال 91 میلادی ناسیونالیسم افراطی ایرانی از پذیرش استقلال ونام کشور آذربایجان سر باز می زدند وآنجا را اران می نامیدند نه آذربایجان تا اینکه همه آن هیاهو ها سپری شد..و حشت آنها از پیوستند آذربایجان ایران به کشور جمهوری آذربایجان بود. فصل مشترک حکومت اسلامی واحمدی نژاد در عدم پذیرش اسرائیل با ناسیونالیسم افراطی ایرانی در عدم به رسمیت شناختن کشور های حوزه آبی دریای خزر بسیار شباهت دارد و درعدم احترام به مصوبات بین المللی بسیار شباهت دارد ، تنها شکل ارائه بی اعتنائی آنها فرق دارد.یکی اسلامی هست ودیگری آریائی !هم قلمرو فرهنگی وزبانی ایران در آسیا بزرگ است و هم قلمرو فرهنگی وزبانی آلمان در اروپا، اما همه اینها دلیلی بر ادعای قلمرو بر سرزمینهای همسایه ولشگر کشی به شیوه اسلامی و یاآریائی نمی گردد!هیتلر در گسترش قلمرو خود شکست خورد مطمئنا ناسیونالیسم افراطی ایرانی گسترش قلمرو خود چه در لباس اسلامی و یاآریائی شکست خواهد خورد!
avat
نقدی بر "طلسم اپوزيسيون
موقعيـّت جغرافيائی و مراتع سرسبز آذربايجان همواره برای قبايل و عشاير بيابانگرد، جاذبهء بسيار داشت. از اين رو، پس از حملهء تركان غُز به آذربايجان در اواسط قرن ٦ هجری/١٢ميلادی ،«١٧" بتدريج دسته های قبايل ترك بسوی آذربايجان سرازير گرديدند بطوريكه يك قرن بعد سراسر روستاها و شهرهای آذربايجان از تركان غُز و سلجوقی و... پر شدند. با اينحال تا آغاز حكومت تركان صفوی، زبان پارسی هنوز در اران و آذربايجان، موقعيـّتى ممتاز داشت .«١٨"
در تمامت دوران ٩٠٠ سالهء حكومت ايلات ترك و تركمن بر ايران، مردم ما، خصوصاً، در سنگر زبان پارسی، تاريخ و آئين های ملی و مشترك توانستند هويـّت تاريخی و ملّی (قومی) خويش را حفظ كنند. مورخان معتبری ـ مانند ابن حوقل و مسعودی ـ در قرن ٤ هجری/١٠ ميلادی ضمن سفر به نواحی مختلف ايران، از اقوام مختلف ايرانی ياد كرده كه در نواحي اران، آذربايجان، دربند، قفقاز، نواحی جبال و خراسان و سيستان و ارمنستان و ديگر مناطق شرق و غرب و جنوب ايران زندگی می كنند و همه به زبان پارسی سخن می گويند .«
نگاهی به تاريخ بيهقی (در اوج استيلای تركان غزنوی و سلجوقی) نشان می دهد كه همهء افراد، عناصر و سرداران دربار مسعود غزنوی، ترك اند، اما نه تنها سرداران و سپه سالاران، كدخدای فارسی زبان دارند بلكه مراسم شاهانهء نوروز، مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشكری و كشوری ـ به يكسان ـ در آن شركت می كنند. مهم تر از همهء اين ها، رسميت زبان پارسی است بطوريكه وقتی رسول خليفهء بغداد نامهء او را به سلطان مسعود غزنوی می دهد، نخست متن عربی و سپس ترجمهء فارسی (و نه تركی) آن بوسيلهء بونصر مْشكان خوانده می شود. سند و نوشته در ميان ترك و فارس ـ حتی در ميان خودِ تركان ـ به پارسی است .«٢٠"
رسميـّت زبان فارسی و موقعيـّت ممتاز آن، تا قرن ١٠ هجری /١٦ ميلادی حتی در دربار تركان عثمانی ادامه داشت بطوريكه در دوران سلاطين ترك عثمانی نيز نامه ها و مكاتبات به پارسی بود (نه عربی و نه به تركی). جالب است كه سلطان محمد دوم عثمانی روزی كه دولت بيزانس را شكست داد و بعنوان « فاتح " وارد شهر شد، بقول همهء مورّخينِ عثمانی:
هنگام بازديد از كاخ متروك و خاموش امپراطوری بيزانس، نه به آيه ای از قرآن استشهاد نمود، نه شعری به عربی خواند و نه ـ حتـّی ـ كلمه ای به تركی بر زبان راند بلكه اين شعر فارسی را خواند:
بومِ نوبت می زند بر طارم افراسياب
پرده داری می كند در قصر قيصر، عنكبوت «
ازاقدمی به Javat
نقدی بر "طلسم اپوزيسيون"
استادجاوات
بدون آنکه بخواهم از خواب شیرینت بیدارکنم(گرچه بیدارکردن کسی که خودرابخواب زده باشد امکان پذیرنیست)ویا بقول برشت:کسی که واقعیت رانمیداند ناآگاه است ولی کسیکه آنراانکارکندجنایت کار است، فرض کنیم گفته های شما صددرصددرست،این زبان قدرتمندچراالفباندارد؟چرافقط بجزچنددفترشعر(اکثرأتازه ساخت کمپانی هندشرقی)،ازادبیات ،علم وفلسفه خبری نیست؟درصدسال اخیرحتی یک رساله ی علمی نوشته نشده درحالیکه ادبیات پهناورترکی وعربی صاحب جایزه نوبل شدند؟(ترکیه بانویسنده درجه دومی مانند پاموک)
فرض کنیم تحریف تاریخ شمادرست باشد!الان چکارباید کرد سعی شود بخش "اران"وسایربخشهای جداشده ازسرزمین خیالی ناسیونال سوسیالیستهای ایرانی(نازی های وطنی)،رابرگردانیم تاشمابساط شنکنجه واعدام وسنگساررادرآنجاهم برقرارکنید؟ازخون 70 میلیون ایرانی
سیرنمیشوید؟
سرزمین های سکولار"اران" وترکیه رابحال خودبگذاریدآنها بهرحال کشورهای اروپائی حساب شده وحتی درمسابقات ورزشی نیز جزوتقسیم بندیهای اروپائی اند،وباایران قرون وسطائی باسنگسارواعدام...قابل مقایسه نیستند.هروقت شما طرفداران جمهوری اسلامی قوانین ضدبشری اعدام وشکنجه وسنگ سار راازایران برداشتیدمثل ترکیه وآذربایجان("سرزمین اران")،آنوقت میتوانیداین کشورهای اروپائی رابا ایران آسیائی قرون وسطائی مقایسه نمائید.
جواد
۲۰ درصد منابع خزر بــــــــراى ايران، منصفانه است
جناب مستشار
خوشبختانه بخش های زیادی ازکوشندگان فرهنگی – سیاسی ایرانی(مخصوصأداخل کشور)به غیرایرانی بودن سلسله ی جنایتکار هخامنشی وکورش خون خوار وتخریب کننده بابل مرکزتمدن جهان باستان،بخوبی پی برده اندو پرچم پوسیده ی سیاستهای ناسیونالیستهای افراطی که امروزه ازطرف رهبران جمهوری اسلامی ومخصوصأ دکتراحمدی نژاد حمل وتبلیغ وترویج میشود(مانند گفتن خلیج" همیشه" فارس احمدی نژاد)،نیزکاربردی ندارد.درموزه بریتیش لندن بخشی به"پادشاهان جنایتکاروخونریز"هخامنشی اختصاص دارد(اگرجدیدأبرداشته نشود)و جوناتان جونز نویسنده ی سر شناس انگلیسی مقالات زیادی درباب جنایتهای کورش هخامنشی خونخوار ازجمله تخریب بابل مرکز تمدن جهان باستان،نوشته ومینویسد.بزرگ داشت این جانی بزرگ تاریخ دربین فاشیستهای وطنی وگمراهان وناآگاهان باستان پرست نیز افت کرده است!وفقط ازطرف رهبران جمهوری اسلامی برای گرفتن این پرچم ژنده تاسیونالیستی ازدست سلطنت طلبان ونازی های ایرانی،تبلیغ میشود!!!به برنامه های تلویزیونهای جمهوری اسلامی نگاه کنیدوازایران سراغ بگیرید تمام کانالها بیشترین برنامه های نوروزیشان درمورد تبلیغ ایران باستان وباستان پرستی است تاازناسیونالیستها ی پهلوی دوست روکم کنی نمایندوبه مردم بگویندکه ماازهم ناسیونالیست تریم!!!
حبیب تبریزیان
۲۰ درصد منابع خزر بــــــــراى ايران، منصفانه است
صفری:
«...
ببينيد اينجا بايد توضيحاتى را حتماً بدهم، درباره نحوه تقسيم ما معتقديم نتيجه تقسيم و بهره بردارى از كف آب و زير آن بايد منصفانه باشد، با روش هاى علمى و رعايت اصل انصاف كه يك اصل حقوقى موجود در آراى JCI (ديوان بين المللى دادگسترى ) و اجرا شده در رويه ها و وقايع مشابه در دنياست، سهم ايران حدود ۲۰ درصد است. "
اگر محمد رضاشاه هم با همین سعه صدر و سخاوتمندی در مورد خلیج فارس، اروند رود،تنب کوجک و بزرگ و ابو موسی و... برخورد کرده بود.. این انصاف مداران اسلامی، آن ملی گرایان دینی و آن کمونیستهای وطنی چه میگفتند! من وقتی این ضعف و زبونی سیاسی و عجز دیپلماتیک را در برابر آن آن الدرم بلدرم در برابر غرب مینهم، سرگیجه میگیرم.سیاست باج دهی به شرق برای مبارزه ای حیثیتی با غرب که مضمون اصلیش اغفال افکار عمومی داخلی است.هر ابلهی با نگاهی سطحی به نقشه جغرافیا میتواند بفهمد سهم ایران از این حوضچه نمیتواند به انداره قرقیزستان و.. باشد.آن دیپلماسی که پشتش حمایت مردمی نباشد جز خیانت به منافع ملی هم پایانی نخواهد داشت.چشم ما هیزم کشان و تدارکچی های انقلاب اسلامی روشن
مزدک
۲۰ درصد منابع خزر بــــــــراى ايران، منصفانه است
ما كه تعطيلات نداريم هر جا هم برويم براى كار است، (از جناب نماینده همه کاره در مملکتی که اینهمه افراد با تجربه و با سواد بیکارند!)
از همین جمله چیزی جز دروغ و حیله و پلیدی نمی توان برداشت!بله ایشان در هر حال چه در مرخصی و چه در کار از مزایای عمومی و کاری در حد اعلا استفاده می فرمایند و مسلما منظوری غیر از این نمی توان داشت.والا هر کسی که کارمند است هم مرخصی دارد یا باید داشته باشد و هم زندگی شخصی!این دروغگویی و بی شرمی فقط از ارازل و اوباش اسلامی برمی آید!
واما درمورد حقوق دریای خزر مهمترین موضوع سلامتی محیط زیستی این دریاست که متاسفانه هیچکدام از کشورهای همجوار با این دریا زیاد به ان اهمیتی نمی دهند!
مارالان
براى Javat
نقدی بر "طلسم اپوزيسيون"
آقاى Javat، درست ترمى بود اگر شما براى احترام به نويسنده آن مقاله هم كه مى شد لينك آن را مى داديد. با اجازه شما من آدرس آن را كه از آقاى مير فطروس است اينجا مى آورم:
http://www.mirfetros.com/afsaneh.html
دوست عزيز بسيار ناييو است اگر با مراجعه به اين و يا آن مقاله تاريخى بخواهيم براى نكته نظرات خودمان حقانيت طلب كنيم. همانطور كه مى بينيد صد ها و هزارها نظر و عقيده و تفسير متفاوت و متضاد در مورد انقلابى كه فقط سى سال قبل رخ داده وجود دارد و بسيار سطحى نگرى خواهد بود اگر خواسته باشيم نظر اين و يا آن تك نويسنده را بعنوان نظر درست و نهايى پيش بكشيم و آن را سخن آخر تلقى كنيم. به نظر من تاريخ را بايد به متخصصان سپرد آن هم نه يك و يا دو تا! مگر همين رييس جمهورتان كشتار ميليونها يهودى را كه همين هفتاد سال پيش رخ داده انكار نمى كند.
ما بايد در همين امروز و در مورد مسايل امروز روشنگرى كنيم و از مباحث عجولانه و "رو كم كنانه" بپرهيزيم. تركها خواستارآزادى زبان تركى و رسميت يافتن آن هم چون زبان فارسى در ايران هستند و اين امرى است كه در تمام دنيا معمول است. نظر مشخص شما در اين مورد چيست.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید