انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:
آیدین تبریزی
کلينتون: صهيونيست های آمريکا! به من رأی بدهيد تا ايران را از تاريخ و جغرا فيا حذف کنم
اظهار نظر خانم کلینتون با آقای احمدی نژاد، اصلا قابل مقایسه نیست!
خانم کلینتون یک "گزاره شرطی" را مطرح کرده که اگر ایران به اسرائیل "حمله اتمی" کند، آنگاه آمریکا ایران را محو خواهد کرد. این همان تکرار حرف ژاک شیراک است که گفته بود اگر ایران بخواهد حمله اتمی به اسرائیل بکند، پیش از رسیدن موشک ایران به اسرائیل، تهران با خاک یکسان خواهد شد! اما جناب احمدی نژاد بدون آنکه شرطی را مطرح کند، گفته است که اسرائیل باید از روی نقشه جهان حذف شود!
به جای حمله به خانم کلینتون و دفاع ضمنی از افراد مالیخولیایی مثل احمدی نژاد که خواب چاه جمکران و امام زمان و هاله نور را می بینند، باید از ایشان ممنون باشیم که با کنار گذاشتن محدودیت های دیپلماتیک، هشداری واقعی را نه فقط به جمهوری اسلامی، بلکه به همه ما ایرانیان داده اند که اگر از خواب بیدار نشویم و کشور را از دست این دیوانگان رها نکنیم، یک حرکت دیوانه وار از سوی امثال احمدی نژاد می تواند باعث نابودی کامل ایران و ایرانی شود و تر و خشک را با هم بسوزاند. این باید هشداری جدی باشد برای کسانی که در خلوت خود، آرزوی دست یابی احمدی نژاد به بمب اتم را دارند و حتی گاه این آرزوی خود را پنهان هم نمی کنند و فاش می گویند!!؟
کیومرث نویدی
قای اصفهانی!
۱ ـ ما مردم ایران (همانند دیگر کشورهای جهان پیرامونی) حتما با آمریکا و نیز دیگر کشورهای صنعتی جاهائی تضاد منافع داریم. با اسرائیل هم. ناگزیریم در کنار معامله با آنها، گاه باهاشان مبارزه هم بکنیم ـ و نه جنگ، نه تاو دادن تنور تروریسم بنیادگرای کور اسلامی ـ
۲ ـ و اما، ستیز ابلهان حاکم بر ایران با غرب کافر و اسرائیل نه بر سر منافع ایران که برای حفظ خویش و تداوم استبداد سنتی ای ست که بر ایران اعمال می کنند. آنها حتی با وجوه نولیبرالیستی غرب تضاد ندارند.
۳ ـ باید این را باور کرد که غرب نمی تواند در برابر تروریسم بنیادگرای اسلامی خاموش بنشیند و اجازه دهد که این تروریسم اتمی هم بشود. بهای جنگ با این تروریسم و جمهوری اسلامی که حامی اصلی آن است هر چه باشد روزی پرداخت خواهد شد. دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد.
۴ ـ تنها راه نجات ایران از جهنمی که در انتظار آن است، ایجاد یک آلترناتیو مدرن در برابر جمهوری اسلامی ست. باور کنیم که غرب دیگر غرب دوران جنگ سرد نیست و صرفه اش در این است که با یک ایران آزاد و دموکرات و مدرن سر و کار داشته باشد. با ایرانی که بدل بشود به مرکزیت مبارزة فرهنگی علیه اسلام بنیادگرا. باید در این راه کوشید و در این راه نوشت و مبارزه کرد.
محمد علی اصفهانی
کلينتون: صهيونيست های آمريکا! به من رأی بدهيد تا ايران را از تاريخ و جغرا فيا حذف کنم
۱ ـ مقاله ی روزنامه نگار، نويسنده و مستند ساز بزرگ استراليايی ـ انگليسی، جان پيلجر، که لينک آن را در بای همين مطلب آورده ام، و مقدمه ی من بر آن مقاله اگر درست خوانده شود، پاره يی از ابهامات برای کسانی که بهانه کردن حرف های رژيم را دليل موجهی برای تهديد به نابود کردن کامل ملت و کشور ايران می دانند احتمالاً برطرف خواهد شد.
۲ ـ در مطالب متعددی که نوشته ام، از جمله در مقدمه ی ترجمه ی مقاله ی ديگری از جان پيلجر (ديوان برلن های جديد را فرو بريزيم) به روشنی وبه وضوح، مخرب بودن نقش رژیم آخوند ها و هارت و پورت هايشان و نيز رذيلانه بودن نفی کردن واقعيت ستمی که بر يهوديان رفته است توسط اين سفلگان را توضيح داده ام.
۳ ـ در همين مقاله يی که در برابر رويتان است هم از "تکرار ابلهانه ی سخنان خمينی توسط احمد ی نژاد" سخن به ميان آمده است.
۴ ـ من از تبار "ضد امپرياليست" های کلاسيک نيستم و عینيت واقعيت های موجود را هم انکار نمی کنم. اما هوشياری در برابر خطری را که از سوی امپرياليسم در يکی از تهاجمی ترين مراحل امپرياليسم، موجوديت ما را تهديد می کند برای بقای ملت خودمان ضروری می دانم. بسيار زياد.
۵ - بله. اين حرفِ کاملاً درستی است که تا اين رژیم برپاست، دست امپرياليسم درتجاوز به ايران به گونه يی مضاعف در مضاعف، باز تر از هميشه خواهد بود.
۶ ـ محوری ترين وظيفه ی ما کمک به باز ستانيدن ايران از چنگال آخوند هاست. اما با تکيه بر نيروی توده ها. و نه به دست آمريکا واسراييل. يعنی همان هايی که رسماً و علناً می گويند که می خواهند تمام ملت ايران را از صفحه ی روزگار محو کنند.
۷ ـ خيلی ممنون از خوانندگان اين مطلب.
منوچهرجمالی
طاوس در پهلوی « فرشه مورو " ، مرغ فرشگرد یا نوزائیست که همان سیمرع میباشد.ارتا فرورد که فروهر باشد، نخستین هنصردربُن هرانسانیست و اصل معراج در بینش و رابطه مستقیم معرفت انسان با خدا.
طاوس مانند رنگین کمان ، شیوه پیدایش سیمرغ درتنوع هست. ارتائیان که سیمرغیان باشند ، براین باوربودند که ارکه یا بهمن که تخم درون تخم( اصل ِ اصل ) هست ، تحول به تنوع می یابد . ازاین رو به رنگین کمان ، کمان بهمن یا کمان رستم گفته میشود . خدا، تخم یا ارکه ایست که خودش تحول به گیتی می یابد . ملک طاوس ، و یارسانی ( عل اللهی) امتداد همان فرهنگ سیمرغیست . یارسان ، یار سن است و به معنای « جفت و همال سیمرغ " است . سن، همان صنم وسیمرغ و سینا هست .
بررسی ِتجربه رستم درپیکاربادیـوسـپـیـد
من شاگرد کوچک فلسفه درآلمان بوده ام و پیشینه فلسفی شما را ندارم که اهل فلسفه اید و فیلسوف شناس و فلسفه شناسید. من درگاتا که مشغول ترجمه اش هستم ، فیلسوفی نمی یابم . ولی هنگامی شاگرد کنفوسیوس بودم به من گفت که او وقتی با دونفرراه میرود ، یک آموزگار برای خود می یابد ومن با هرایرانی که راه میروم ، یک هگل وهایدگر. نیتچه و کانت می یابم. ازفلسفیدن شما نیز پی برده ام که درمکتب زرتشت، فلسفه آموخته اید. منتظر افاضات فلسفی دیگر شما هستم تا الفبای فلسفه را بیاموزم
آقای نویدی من هرگزو درهیچ کجا نگفته ام وننوشته ام که میترائیسم ، همان جنبش سیمرغی یا ارتائی است . ولی نام میترا که مهر باشد، درآغاز ازآن سیمرغ بوده است . چناچه درشاهنامه زال به سیمرغ ، خدای مهر میگوید.
و مهرگان که میترا گانا باشد و درسغدی ، میترا کنیز است ، معنای زنخدا مهر را دارد . سه جلد کتاب زال زر یا زرتشت را بخوانید و تفاوت آنها را در دهها نقطه ببینید. ازاینگذشه جلد چهارم زال زر یا زرتشت ، یا جنگ اهورامزدا با سیمرغ درماه آینده چاپ ومنتشرمیشود
مزدک
بررسی ِتجربه رستم درپیکاربادیـوسـپـیـد
جناب نویدی در کامنت م. جمالی منظورش یکی بودن ادیان میترایسم و سیمرغی نیست.بلکه علی الهی و یارسان سیمرغی اند و طاووس همان سیمرغ است.در همین مقاله دیو سفید که گویا شما نخوانده اید آمده که:
آنهارا ، مقدس میسازند . این رشگ مقدس را که agon نامیده میشود ، یونانیها آوردند . میتراگرائی و یهودیت و اسلام ، خشم ( غضب ) را ، که بُن همه قهرورزیهاست ، مقدس ساختند ( خشم مقدس )، و یونانیها ، رشک یا «اگون " را، مقدس ساختند (پیشوند اگه ، در اگون یونانی ، همین اژی = اگی است ) . فرهنگ سیمرغی ، نه رشگ را مقدس میسازد ، نه خشم را. ازاین رو رستم ، درهفت خوان، دنبال هنریست که رشگ مقدس را طرد میکند . رستم نیاز به هنری دارد که رشک نیافریند، که بنیاد کین توزیهاست .
دراین ادیان نوری ، هنراخلاقی، آلوده به رشک ورقابت و « خواست پیش افتادن بر دیگرِی درانظار" شد . نیک بودن ، زیبا بودن ، بزرگ بودن ، مسابقه گذاشتن دربازار اجتماع وسیاست و دین میشود . هیچکس چشم دیدن آن را ندارد که دیگری خوبترازاو، زیباترازاو ، بزرگوارترازاو نزد مردمان باشد ، ومیکوشد که خوبی و زیبائی و بزرگی را تا میتواند درهمه، زشت ومسخ سازد ، و بنکوهد و تاریک سازد ، تا خودش ، مسابقه را از دیگران ببرد . تو، با این غایت به هـفتخوان برو، تا گمنام باشی ، تا کسی نباشد که دلیریهای ترا ، به شکل مسابقه با دیگری ، ببیند ، و بدین علت ، مشهور و بلند آوازه شوی .
(م.حمالی)
ببو
چهار دهه مبارزه!
سروده ای از یک ناشناس
اهل قزوینم / روزگارم بد نیست / سنگه پایی دارم / خرده نانی / سرسوزن دوغی / خواهری دارم بهتر از آب حیاط / پسری بهتر از آب روان رفقایی سانسورچی / و خدایی که نممی دانم کجاست / من مسلمان نیستم / قبله ام کوبا نیست / جانمازم خیس است روی طناب / من وضو با طبش دوش حمو م می گیرم / در نممازم جریان دارد ک و س و شعر / سنک پایم هم جا پیدا است / من نمماز را جلو کامپیوتر می خوانم / که اذانش را کیانوش می گوید / کعبه ام انسان است / خانه ام قطب شمال / اهل قزوینم / پیشه ام بی کاریست / گاه گاهی علفی دود می کنم سوی هوا / از فقس بدم میاد خیلی زیاد!
کیومرث نویدی
بررسی ِتجربه رستم درپیکاربادیـوسـپـیـد
آقای جمالی
انتظار نداشتم چین عصبانی شوید. البته که من اهل فلسفیدن ام. مگر این گناه است؟
از زردشت نه ولی آشنائی با هستة اصلی فلسفة زردشت چنان که شهرستانی آن را به ما انتقال داده است تکانی بزرگ در من و روال اندیشیدنم به وجود آمد: «افعال ظلمت به خبط و اتفاق است و افعال نور به قصد و اختیار و زایش نور از ظلمت نیز به اتفاق است نه اختیار." این یک جهان سخن است: یک دریاست.
یااز این جملة زردشت به نقد بسیاری از آنچه مثلا چپ کرده بود (به نیت عدالت) برآمدم:
«به بیداد به پیکار کسان نروید و آنگاه که بیداد به پیکار شما می آیند، هم باز با داد پیش روید."
شما نگفته اید فرهنگ سیمرغی همان میترائیسم است. اما نوشته اید یارسان و یزیدی ادامة فرهنگ سیمرغ اند و اما، این دیگر مشخص است که این ادیان تداوم میترائیسم هستند و شما هم قبول دارید که مهر نام دیگر سیمرغ بوده است.
شما بسیار تلاش می کنید. و من از شما نکاتی بسیار آموخته ام اما مثلا می نویسید: زان در کردی هم زادن است و هم دان پس در کردی زادن و دانائی یکی ست. در صورتی که یکی زاان (با آی کشیده) است که تداولی ست از زاین یا زائین و زان به معنی دان با آی کوتاه. این دو واژه یکی نیستند.
شما بسیاری نمادها و سمبل ها را که در بسیاری فرهنگ ها مانند دارند فقط به فرهنگ ایرانی منحصر می دانید؛ از جمله «هاگ" یا تخم را. در فرهنگ هلنی، هلن از یک تخم زاده می شود. در اساطیر چینی هستی از تاریکی ای که شکل تخم داشته است زاده شده است........... یا مثلا فونیکس یونانی همتای سیمرغ ایرانی ست و از این قبیل.
به هر حال خوشحالم که به ترجمة گاتها مشغول شده اید. با ترجمه های مختلف است که می توان به یک متن نزدیک تر به متن اصلی گات ها رسید.
آقای جمالی.
این نخستین بار است که می فرمائید فرهنگ سیمرغی همان میترائیسم است. دین آنی میستی اجداد ایرانیان و یارسان هم ادامة همان دین است. ایزدی ها هم همینطور. امیدوارم بهروز گرانپایه و ابوکریمی روزی همت کنند و تحقیقات آکادمیکشان را در این باره ها منتشر کنند.
زردشت در برابر کاهنان آن دوران میترائیسم برخاست که کشتار عام حیوانات را در معابد میترا و آناهیتا بدل کرده بودند به امری عادی و وسیله ای برای اعمال سروری خود بر مردمان. او کاری کرد شبیه به آنچه مارتین لوتر انجام داد.
این که شما زردشت را آغازگر ادیان نوری می دانید یک اشتباه است. خود میترائیسم (مهر، میثره، میترا) اصل و آغاز ادیان نوری ست. فلسفة زردشت یک فلسفة سهل و ممتنع است. در فلسفة او ظلمت از خویش خبر ندارد و تنها به واسطة روشنائی ست که بر خویش آگاهی می یابد. به این لحاظ می توان او را یک سکولار و یک خردگرا دانست. من به تلاش شما تا آن حد که مصروف تأویل اسطوره هاست ارج می نهم و این را نیز که انسان را به خویشکاری و اندیشة مستقل فرامی خوانید. اما در این راه دارید به بیداد به پیکار زردشت می روید و یک خرافة کهن را نیز جامة نو می پوشانید: هنر نزد ایرانیان است و بس.
این را نیز بیفزایم که ظلمت یا تاریکی اشاره ای ست به ناآگاهی یا جهل و روشنائی نماد آگاهی ست. فلسفة زردشت یک فلسفة به شدت اجتماعی ست؛ با این که با زبانی متافیزیکی بیان می شود؛ جز این هم نمی توانسته است باشد چرا که دوران او دوران سلطة متافیزیک بر همة جهان بینی انسان بود.
گاتها سروده های یک شاعر ـ فیلسوف به شدت معترض به نظم موجود (آن زمان)است. او شبیه به همان تعبیری ست که سقراط از خود ارائه می دهد: «خرمگس" جامعه. یه تعبیری دیگر پیش نمونة تاریخی آنچه ما امروز روشنفکر یا روشنگر می نامیم و این دومی البته درست تر است.
امید روشن ضمیر
آقای منوچهر متکی را که می شناسید؟
اینکه در خصوص اشتباهات و تخلفات متکی نوشتید هنر نکردید. خیلیها این مطالب را پیش از شما نوشته بودند.میگویند دروغ را آنقدر بزرگ بگویید که خودتان هم باورتان شود،کمی در مورد شما صدق می کند.
اولا نام فرزندان متکی را از هر که بپرسید به شما خواهد گفت. دخترش زهرا و پسرش زهیر است. نام همسرش نیز طاهر نظر نوکنده!!! تا اینجا سه غلط
نوشتید محمود بابایی معاملات ملکی داشته! کجا؟ به چه مشخصاتی؟ چرا آدرس عوضی می دهید؟ محمود بابایی اگرچه فارغ التحصیل هند ولی قبلا معاون سفارت در کره جنوبی و معاون اداره شرق آسیا بوده و بعدش هم در ترکیه کارشناس بوده. چرا می گویید یهو از بنگاه اومده به وزازتخارجه؟؟
نوشتید آخوندزاده از آژانس انرژی انرژی اتمی رفته به آلمان. این دیگه خیلی بی ربطه. اگر ذره ای زحمت جستجو در اینترنت رو به خودتون میدادید متوجه می شدید که این پست، ششمین پست دیپلماتیک اون آقاست.
آقای شاکری هم از ابتدا در کشتیرانی پست داشته تا اینکه در زمان سفارت آقای متکی دبیر اول اونجا میشه و بعدش هم بر می گرده به کشتیرانی و پست مدیرکلی می گیره. قبل از سفارتش در پاکستان هم رئیس اداره بوده در وزارتخارجه.
نوشتید که مهدی نژاد از هندیهایی هست که پست تشریفات در هند گرفته! لابد انتظار داشتید یکی از بنگاه معاملاتی بقول شما اونجا بفرستن ؟؟؟ این آقا حداقل سه سال کارشناس تشریفات وزارتخارجه بوده و انگلیسی رو بهتر از خیلیها صحبت می کنه.
امیدوارم متوجه شده باشید. همه جای دنیا این انتصابات وجود داره. متکی اشتباه زیاد کرده ولی شما هم زیادی اوت زدید.وقتی قراره یکی رو خراب کنید لااقل یه کاری نکنید که بهتون بخندند.
یه کمی انصاف هم چیز خوبیه!!!
امیدوارم جهت اطلاع خوانندگان مطالبتون چاپش کنید
منوچهرجمالی
آقای کیومرث نویدی گرامی، اندیشیدن با خرد بهمنی، با خشم ناسازگاراست .اندیشه با خرد بهمنی خندانست . این گفته شهرستانی، همان بحث « کشش و خواست " است که درعرفان نیز طرح شده است و من درهرچهارجلد زال زر یا زرتشت( جنگ اهورامزدا با زرتشت ، بنیاد فلسفه نوین ایران )بطورمفصل بررسی کرده ام . امیدوارم که اگرحوصله ای یافتید، نگاهی کوتاه به آنها بیندازید ، تا گستره این بحث روشن تر گردد.
ایرج
سروده ای از یک ناشناس
شعر با احساس و انسانی و روانی ست
پیش ازین شعرهایی از این سراینده جوان خوانده ام
به گمانم این شعر هم از اوست . مدت هاست از او بی خبرم
هرکجا که هست در امان عشق و شرف و انسانیت باد!
در ضمن کامنت نویسی که به نام ببو چرندیات گذاشته ای
وقتی یک جائی انسانی غمش و اشکش و عاطفه اش را به این روانی و صمیمیت به دیگران ارزانی می کند باید احساس شرم کنی ؟ این لات بازی ها را بهتر است ببری با هم سخنان و همپالکی های خودت در میان بگذاری
یک جو انسانیت هم خوب چیزی ست
بهنام
کلينتون: صهيونيست های آمريکا! به من رأی بدهيد تا ايران را از تاريخ و جغرا فيا حذف کنم
راه گم کردگانی از قبیل محمد علی اصفهانی که نه از تاریخ چیزی می دانند و نه از سیاست و مدام مثل آخوندهای جنایتکاز در کوره جشم و تنفر علیه اسرائیل می دمند بد نیست بدانند که همین اسرائیلی ها چهل سال پیش آبیاری قطره ای و کشاورزی مدرن را به ما ایرانی ها یاد دادند آقای اصفهانی بمن بگوئید که حماس و حزب الله برای مردم ایران چه به ارمغان آوردند که شما این قدر سنگ شان را به سینه می زنید ؟ به شما بگویم که جمهوری اسلامی به اندازه کافی از گروههای تروریستی حمایت میکند و ملیاردها تومان از پول ما مردم ایران را به حلق حماس و سایر گروههای تروریستی می ریزد دیگر به این همه نه نه من غریبم های شما برای اینگونه گروهها نیست . اگر فکر می کنید که می توانید سمپاتی مردم ایران را نسبت به این گروهها جلب کنید در اشتباه اید چون این ها نیر مانند آخوندهای جنایتکار باری بر دوش مردم ایران اند
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید