«چرا «ما» در ایرانگلوبال شکست خورده است؟»
کیانوش توکلی
جناب آرش گرگین-
در فاصله 48 ساعت کارو خواب ، نگاهی به نوشته ات انداخته با خود فکر می کردم که ای وای؛ روز دوشنبه _ افتابی و تعطیلی_ ام در پاسخ به نوشته شما تلف خواهد شد.
بازهم باید «قسم و آیه» بخوانم که ایران گلوبال حزب سیاسی نیست و به همه« مقدسات عالم » سوگند که هیج یک از اعضای مدیریت سایت تجریه طلب نیستند و.....
ولی بیفایده است ؛ بنظر من ، مشکل در افکار شما نهفته است از آنجا که ممکن است که کاربران از سبک نوشته شما _« ادبیات ایران باستان »_ متوجه منظور واقعی تان نشود به خود زحمت داده و تا اخر و دقیق نوشته شما را خوانده ام ... نوشته اید:
1_ مدتی است که افرادی خواهان قطع همکاری شما با ایران گلوبال شده بودند 2_سپس فرمودید که "در فلسفه ی ایرانشهری که عشق، هرگز نمی تواند مرزی میان انسان و انسان از یک سو، و انسان و طبیعت از سوی دیگر بکشد" و انگاه واژه هایی چون «آشتی تمدنی» ،«مفهوم طبیعت» ، «طبیعت آریایی» و سرانجام «داد ِ آریایی» را آورده و ادعا می کنید که :
"من فکر می کنم از این روزن، ترجمان این سه اصل ایرانشهری به زبان سیاسی امروزی، چیزی جز «سوسیال دمکراسی» (عدالت ایرانشهری)، «لیبرال دمکراسی» (آزادی ایرانشهری)، و «سیاست سبز» (طبیعت ایرانشهری) نباشد. و این درست لحظه ای ست که آشتی درون تمدنی ما با آشتی برون تمدنی مان مماس می شود. "
و پس از بازی استادانه با کلمات در پایان اینگونه نتیجه گرفته اید:
"من امروز در ایرانگلوبال، که خود را آزادانه به «ام القرای تجزیه طلبی» تبدیل کرده است، چیزی جز نفرت به ایرانشهر نمی بینم. نفرتی که آهسته آغاز شد، و آرام آرام به یک سامانه ی فکری فرا روئید و امروز، به صورتی سازمان یافته عمل می کند. فکر می کنم حضور گردانندگان سایت در پارلمان اروپا و سخنرانی در آن «انجمن اهریمنی»، که در آن همه نامداران و بی نامان خواهان فروپاشی ایرانشهر گرد آمده بودند، تیر خلاصی بود در شقیقه ی ایرانگلوبال به عنوان یک تارنگار دست کم در ظاهر ایرانی. "
متاسفانه افکار شما بشکل اغراق آمیزی خیالی و دچار توهم تاریخی شده اید و چنین افکاری با ایران واقعی صد ها سال نوری فاصله دارد . کشوری که رئیس جمهورش احمقی نژاد؛ رهبرش ملای ریاکار باشد و سلام مردمان کوچه ویازارش« بی طمع » نیست و ایرانی که در آن، برادر سر بردار را کلاه می گذارد و مردمی که در یک کلام فاقد ارزش های اخلاقی شده اند و احزاب اپوزیسیون اش در دنیای دیجتالی مهارتی عجیبی در صدا خفه کنی دارد . آری جان ات را می گیرند مبادا تو حرفت را بزنی !
خود شاهد بوده ا ی که کلیه نوشته های متناقض ات که علیه همه احزاب و شخصیت های سیاسی از چپ تا راست میانه طرفدار سلطنت بود را بدون حتی حذف یک کلمه در ایران گلوبال بچاپ رساندیم ؛ از این رو چپ و راست خواهان حذف نوشته های شما بودند ولی ما جلوی آنان ایستادیم . در این شکی ندارم همانانی که تو تشویق به «رفتن » کرده اند همان هایی هستند از من می خواستند تا تو را سانسور کنم(عجب روزگاری شده است!!!)
دوست ناددیده نمی دانم چند سال داری ، کجا زندگی می کنی و آیا عکس و نام ات واقعی است یا به مانند گذشته نام هایت مستعار و جعلی است؟ !
بهر حال ،مهم نوشته ات است و هر که باشی برای اینکه زبان مشترکی بیابیم ؛ لازم است کمی از ان نردبان خیالی که ساخته ای، چند پله ای پائین بیایی!
آری ، منهم کشورم_ ایران_ را با همه زشت و زیبایی اش دوست دارم ومخالف جدی پاره پاره شدن آن هستم و برای یکپارچکی اش سعی می کنم که هویت های انسان ایرانی را درک کنم و مردمانی با هویت فرهنگی _ زبانی رنگارنگ اش بشناسم و ریشه کینه ها را درک کنیم .
در دنیای امروز نمی شودبا آرزو و خیال زندگی کرد و ازایران باستان ، مدینه فاضله ای ساخت که ترجمان سه اصل خود ساخته را یعنی «سوسیال دمکراسی» ؛ «لیبرال دمکراسی» «سیاست سبز» در افکار باستانی جای داد!
جناب گرگین ،چشمهایت را برای لحظه ای به بند و 50 سال دیگر را در خیال خود تصور کن؛ قطعا تا سال 2059 میلادی ، نظامهای سلطنتی و مذهبی برچیده خواهد شد ویا شاید آلودگی انسانی تا آن زمان جان زمین را گرفته باشد...
بنابراین بگونه ای امروز سخن بگو تا در آینده نوه و نتیجه ات به تو نخندد. آری دنیاسالهاست از مرز زندگی و کار اجباری گذشته است؛ فردا اگر حلقه استبداد در ایران بر چیده شود؛ مردمان ایران زمین ، خواستهای جدیدی را برای« ماندن و یا رفتن » طرح خواهند کرد؛ آری در آن صورت " ایران گلوبال" نیست که از آن قهر کنی!
چند وقت پیش برات نوشته بودم که «ایمان» و« پرستش خاک» را بکناری بگذار ؛ چرا که« پرستش و ایمان»،مغز آدمی رابا تعصبات میهنی آلوده می کند و موجب نا بینایی شخص خواهد شدو از ادمی زاده ناسیونالیست نژادپرستی تربیت می کند که حاضر خواهد بود که برای تمامیت ارضی دست به هر جنایتی بزنید چرا که پرستش « نژادایران » که «هنر نزد ایرانیان است و بس» عواقب بدی دارد
شما در مقاله فوق که شامل 18 صفحه و 8089 کلمه و 184 پاراگراف و 484 خط ، حتی یک کلمه در نقد گذشته و حال ایران ننوشته اید ودر همه سطور و کلمات از ایران باستان، مدینه فاضله ای ساختی که هم« سوسیال دمکراسی ، لیبرال دمکراسی و حفظ محیط زیست» در ان گنجانده شده است .
دوست گرامی هر کدام از این واژه های سه گانه که از آن نام بردی ، تاریخ چند صد ساله در پشت خود دارد و زادگاه این واژه ها دراروپا یی که شما پارلمان اش را «انجمن اهریمنی» نام گذاری کردید در یک پروسه تاریخی بوجود آمده است...ادامه دارد
ناصر مستشار
آقای گرگین!
شکست «شما« شکست همه نیست! شکست «شما« از این منظر به وقوع پیوسته است که تا به امروز هیچگاه به جهان کنونی که جاری است تعلق نداشته اید و تنها در دنیای گذشته باستانی زیسته اید و اندیشه اید. جهان از دیرباز تا کنون صدها بار تغییر کرده است و «شما« این تغییرات اساسی اصلا نه احساس کرده اید نه آنرا پذیرفته اید. شکست محمد رضاشاه پهلوی نیز از این منظر اتفاق افتاد ،هرچند او گاهی اوقات برای ادامه سلطنتش ـ دنیای باستانی قبل از اسلام و جهان بعداز اسلام را تلفیق می کرد تا قدرت خود را بلامنازع جلوه دهد. از روزی که متملق ها به محمد رضاشاه لقب خدایگان دادند ابتدا اورا به مقام فرعونی رساندند و سپس دیگرانی هم پیدا شدند تا یک موسی بنام خمینی در برابرش بوجود بیاورند تا سرنوشت سیاه مردم درمانده ایران اینچنین با شوربختی ورق بخورد.با همه اختلافات و تفاوت های فکری با «شما« به شما مانند یک سرباز میدان نبرد به درود می گویم و امیدوارم در سرنگونی حکومت اسلامی موفق و پیروز باشید!
مزدک
جناب کیخسرو شما بعنوان یک روشنفکر و ایراندوست باید از دایره تنگ سلطنت طلبی درآیید.مسلما بعنوان یک سیاستمدار میتوانید سلطنت طلب باشید. ولی بعنوان یک روشنفکر چنانچه توقع جدی گرفته شدن دارید باید دست از تعریف و تمجید مستبدیکه نتیجه سیاستهایش رادیکال شدن جنبش مردمی ایران و سر براوردن دیناسورهای و حرامیان اسلامی ...
بوده بشوید.حتی بعنوان یک میهن پرست وقتی به تعریف و تمجید مستبدی چون شاه سابق می پردازید باعث رنجش انسانهای آزادیخواه و دمکرات و سکولاری میشوید که چهنم سیاسی آنزمان را بیاد دارند.حتی چنین میهن پرستی هم توسط ایرانیان وطن پرستی که برای برابری و ازادی و سکولاریسم و حکومتی انسان و داد(قانون+عدالت+حق) محور مبارزه میکنند جدی گرفته نمیشود.زیرا برای چنین مبارزانی هر چند استقلال و سربلندی و تمامیت ایران و ایرانی مهم است ولی درچنین مرزو بومی چنین مردمی هرگز حاضر به تن دادن به رژیمی مستبد و جنایت پیشه مثل حرامیان اسلامی و پهلوی که ارزشی برای جان انسانها قایل نبوده اند نخواهند داد.واین مرثیه خوانیهای شما سلطنت طلبان بهمان زوزهای شیعی-اسلامی در سوگ زنبارگان و پدوفیلهای اسلامی می ماند.ایران وطن پرست با هر عقیده و مرامی باید نه تنها برای استقلال و آزادی بلکه برای برابری و رفع ستم از هموطنانشان مبارزه کنند زیرا شرط استقلال یک کشور نباید از آزادی و سکولاریسم و عدالت اجتماعی و حقوق بشر و استقلال افراد جامعه و ارجمندی انسانها جدا نمود.در ضمن ایرانگلوبال را هم انچنان با این ضجه و زاریهایتات بزرگ نفرمایید!سایتی است مثل ملیونها سایت و افراد ازادانه قلم می زنند.هیچ جای نگرانی نیست اتفاقا چنین سایتهایی بسیار مفید هم هستند!
مادی
اقای عزیز ان "ما" که شما از ان یاد می کنید یا "مای فارسی" وجود دارد و شکست هم نخورده است اما شکست را ان "مای تحمیلی فارسی" به کشوری چند ملتی خورده است و طبیعی است که شما نیز که سرباز چنین "مایی" هستید به همراه ان شکست خورده اید. این "مای تحمیلی پارسی" داریوش است که شکست خورده است نه "مای ایرانی" ونه حتی "مای فارسی".
کیومرث نویدی
چند حرفی کامنتوار: 1 - کیانوشجان آین آقاجوات گاهی نطرات فاشیتیاش را روان و بدون هذیان بیان میکند. ولی اجازه دشنام دادن به او نده. من این را به عنوان یک زورنالیست حرفهای واقعا از تو انتظار دارم. و 2 و3 و.....
2- زور سپاس کاک ناصرایرانپور؟ بسیار زیبا بود. من گرفتارم و فعلا مقالهنویسی را کنار گذاشتهام. شما چرا به کامنتگذاری بسنده میکنید؟
3 - آقای گرگین! دیگر از که قهر کردهاید؟ نویدی که مدتهاست نمینویسد. بفرمائید پس شما حق مطلقید....... و یادتان باشد این سخن کامو را: آن کس که همه حقیقت را مالک باشد حق دارد همگان را بکشد. شما امروز قهر میکنید. آیا اگر ساواک آریامهریتان را احیا کنید، فردا، نخواهید کشت؟ در عین حال متشکر از این که یک جاعل را در یک کامنت معرفی کردید. گشتم و دیدم همه جا طرح ایرانرود ایشان مال چند ماه پیش است. به زودی صابونی به جامهشان خواهد خورد. نه برای این که طرح احیای دریاجههای مرکزی ایران نان و آبی دارد. این نیست. اما، این گونه از دزدان از بیحرمتی به اندیشه و عدم رعایت حق مولف و مصنف قباحتزدائی میکنند. حضرت استادی هرچه را که من در طرحی برای نجات از فلاکت قطعی روبارو برشمردهام، به نمانیدگی از یک گروه کارشناس که نام یکیشان را نیاورده، کپی کردهاست در چند سایت اینترنتی به تاریخ انتشار چند ماه پیش چاپیده و زیرشان نوشته دسامبر ده سال پیش (2000 انگار). در همان مقاله نوشتهام و اینجا هم تکرار میکنم که اصل اندیشه پیوند دادن بحر عمان به خزر از علیاکبر هاشمی رفسنجانی است. نفرت من از این ملا دلیل این نمیشود که فضل تقدم (با تقدم فضل اشتباه نشود) او را فراموش کنم.
4 - جناب قویدل و خانم راشل! با درود به هر دوی شما. در دورهای که دانش مکانیک به اوج رسید، فیلسوفان بسیاری بدن انسان را نیز یک دستگاه مکانیکی تصور کردند و نوشتند: اندیشه از مغز ترشح میشود، همانسان که صفرا از کبد. باری، به یاری دانش ژنتیک بسیاری از کژوکوژیهای مغزی نیز، همانطور که دیگر اعوجاجات جسمی توارثی میتوانند پیشگیری شوند. اما گمان نمیکنم پلیدی جهان انسان بدون یاری فرهنگ و فرهیخت قابل زدودن باشد. انسان -این خدای آفریده شده در یک قالب خاکی فانی- بسیار پیچیده تر از این حرفهاست. چند آگاهی را به عرضتان میرسانم:
الف - در دانشگاه هایدلبرگ آلمان با یک عمل جراحی روی مغز یک تبهکار و برداشتن یک پارازیت مانند از مغز او، آن آدم بدل به انسان دیگری شد و دست از تبهکاری برداشت. این آگاهی را از یک برنامه تلویزیونی در بارهBöse که میشود شیطانی و نیز بدخیم معنیاش کرد گرفتم از فونیکس که قابل اعتماد است.
ب - اما،آخرین کشتار جمعی بیهدف در آمریکا، چند روز پیش از یک استاد دانشگاه 57 ساله سرزد. او بر یک جمع اتفاقی آتش گشود. سه نفر را کشت و دررفت. بر مبنای بررسیهای تاکنونی هیچ کس حضور یک قاتل را در موجودیت او تشخیص نداده بود.
ج - دستکاریهای انسان در هستی که ناشی از دستآوردهای تکنولوژیک او هستند، معمولا یکی دو دهه بعد نتایج مخربشان را آشکار میکند. حتی گیاهان وسبزیجات و میوههائی که به کمک دانش ژنتیک بهینهفراوردگری شدهاند بسیار مشکلات دارند ایجاد میکنند. موجودات کلون شده بسیار زود پیر میشوند و میمیرند. و..... فعلا، سیاره دارد جوابمان میکند. آیا میدانید که خطرناکترین نوع آلودگی زیستبومی آلودگی نوری تشخیص داده شدهاست؟ ایا میدانید که اقیانوسهای بری از اکسیژن دارند از ماهی تهی و از عروسان دریائی زیبا (کوال) ولی زهرآگین پر میشوند؟ آیا میدانید که آفریقا را دارد ایدز میبلعد؟ ایا میدانید که بسیاری از مادران جوان تنهازی و حتی زوجهای جوان رها کردن جگرگوشهشان را به عنوان یک راه حل میآزمایند.
انسان موجودیتیاست حتماً فیزیکی و اما حتما هم فرهنگی: ای برادر! تو همین اندیشهای... من مخالف به کارگیری دستاوردهای دانش ژنتیک و نیز هیچ دانش دیگری نیستم. اما به این اعتقاد رسیدهام که بدون روادید یک دانشگاه مهندسی زیست سیارهای (و آن هم بینالمللی که طبعاً طلیعه دولت جهانی خواهدبود) هیچ یک از دستاوردهای علمی استراتژیک، جز در حد آزمایشگاهی، نباید اجازه به کار گرفته شدن داشته باشند؛ و اما گاه بدجوری نومید هم میشوم. سیاره دارد نوع انسان را جواب میکند و ما ماندهایم هنوز که کردها را ملت بدانیم یاقوم و با بلوچها به عنوان بلوچ میتوانند هممیهنان ایرانی ما باشند یا تنها هنگامی این افتخار را خواهد داشت که دیگر بلوچ نباشند و......
اقای قویدل! باید با چشم مرکب نگاه کرد؛ ولی طبیعت به ما چنین چشمی عطا نکردهاست. در روحمان باید خلقش کنیم. آیا خواهیم توانست؟ و فراموش نکنید که فردها میرایند و وقتی میمیرند همه آنچه را در خویش آفریدهاند با خود به خاک میبرند. چه راه دشخواریست این راه انسانیت؟! چه راه خطرناکیست!
تقی
شما مقصر نیستید این ژن شماست
فکر میکنم عملکرد ژنتیکی ماهی ها آنگونه بوده که مثلاً هر ماهی کوچکی وقتی تخمک ها شروع به رشد بیرونی میکنند، همه خواص خود را دارا میباشد. اما، نوزاد انسان در واقع امر همه ابزارها و امکانات ژنتیکی مناسب برای یک هستی هارمونیک با جهان را داراست مگر اینکه ساختار تولید و بازتولید معیارهای حیات اجتماعی او را از همان اولین لحظه وجود و با شناسائی جنسیتی برای وی و نامی بر او و شناسه ای، به زنجیره بی پایان بازتولید نابخردی در رفتار و کردار و اندیشه وارد می نماید.
شاید آرزوی شما نیز عمری همپای نقش آفرینی شعور انحرافی جامعه بشری داشته باشد چرا که بشر از یک سو در زندگی مادی خود همگرائی معینی را با هستی پیرامون خود می پذیرد و از سوی دیگر، تلاش غریبی میکند تا با نظمی اینچنینی درگیر شود!
همه ما کم و بیش محصول چنین تناقضی هستیم. تناقضی از حضور مادی خود در هستی و آرزومندی برای " بودنی " غیر از آنچه که جاری است. وقتی گذران انسان در چنبره چنین تلاشی برای بودن و شدن و رسیدن گیر میکند، هستی وی دچار تناقضی میگردد که حل آن دیگر موضوع اصلاح ژنتیکی نیست. بهتر است به " باران رحمتی " فکر کنیم که شاید روزی با ریختن روی همه انسانها، آن بخشی از خرد وی را بکار اندازد که قادر به " دیدن " آنگونه ای باشد و یا قادر به کنار گذاشتن " کاتالیزورهایی " - کاتالیزورهای، ایده، تخیل، توهم، معیارهای ارزشی، همه آثار متفاوت شرطی شدن نسبت به جنسیت، ملیت، قدرت و غیره - باشد که بر دیدگان خود نصب کرده است.
با سپاس
یک ایرانی واقعی هر مرامی داشته باشد تجزیه-طلبی (زیر عنوان فدرالیسم قومی) را خط قرمز است و آن را مقدم بر ایران نمیداند. برای من مایه ناراحتی و تعجب بود که چگونه شما میتوانید با ام القرای تجزیه طلبی (یعنی این سایت) کار کنید. سایتی که اخبار مهم مانند قتل فروها یا کشتار 70 زائر ایرانی را درج نمیکند و بجایش اخبارهای جعلی از سایتهای ضدایرانی چاپ میکند. به نظرم شما بهتر است بگذارید اینجا به ام القرای تجزیه طلبی تبدیل شود (چنانکه شده است) و در سایتهای ایراندوست فعالیت کنید. من هم گاه گاهی تنها پاسخ تجزیه طلبان را از طریق کامنت میدهم (که برخیشان به درازی مقاله است) ولی هرگز با سایت تجزیه طلبان و ضدایرانیان همکاری نمیکن.
بقول حکیم نظامی:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود، یقین باشد
زان ولایت که مهتران دارند
بهترین جای بهتران دارند
مقاله ای در مورد نظامی که اینجا نوشتم را بخوانید:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/NezamiUSSRpoliticization.h…
بزودی این مقاله یک ویرایش مجدد (شاید تا ماه و نیم دیگر) میشود و اسناد تازه-ای از منابع روسی در رابطه با ملت-سازی استالینی در آن درج خواهد شد.
در رابطه با سلسله پهلویان نیز آخوندها بقدری خرابکاری کردند که امروز بسیاری از مردم عادی کوچه و بازار ( ونه اقلیت تجزیه طلب/چپی) خواستار بازگشت آنها هستند و این را من از شاهدان عینی میگویم. در عین حال سلسله پهلویان نیز دچار اشتباهاتی شدند که بنده به عنوان یک ایراندوست نتوانستم آن اشتباهات را توجیه کنم.
در هر حال بهتر است به نظر من شما وبلاگ درست کنید یا در سایتهای دیگر بنویسید
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید