چندین روز است که عدهی کثیری از زندانیان سیاسی و مدنی کرد در ایران دست به اعتصاب غذا زدهاند. گرسنگی آنهم در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی ایران، سختی خاص خود رادارد و شاید که بیهمتا در مقایسه با زندانهای تمامی نظامهای توتالیتر دیگر. به جرات میتوان گفت که زندانهای رژیم جمهوری اسلامی در حال حاضر به لحاظ ستم و بیدادگری، بیانصافی و بیقانونی، شکنجه و عدم رعایت حق و حقوق زندانیان رتبهی یکم در جهان را داراست. همیشه از تبعیض و نابرابری سخن به میان آمده و در این میان بعنوان مثال کردها ادعای ستم مضاعف اقتصادی، سیاسی، مذهبی، اجتماعی و غیره را داشتهاند. احکام اعدامی اخیر و موج سرکوب و بگیر و ببندهای اخیر در کردستان و میلیتاریزهکردن دیگربار کردستان از سوی رژیم جمهوری اسلامی ایران، سند این ادعاست. یکی از دلایل اساسی تنهاییهای کردها در ایران نبود جذابیت ایده و مرام مرکزیان برای کردان بوده و هست، به زبانی دیگر نبود هیچ برنامه اساسی، دقیق، عینی و دمکراتیک برای کردها از طرف دولت مرکزی. احساس تعلق کردها به ایران، بستگی به ایرانی دیدهشدن و ایرانی بودنشان به معنای برابر بودن تام با دیگران در ایران را دارد. قصدم در این نوشتار کوتاه بسط این موضوع نیست، ولی با بالارفتن روزهای اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کرد در ایران این پرسش به میان میآید که چرا دیگر زندانیان سیاسی و مدنی ایرانی که هماکنون در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی ایران بسرمیبرند به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و مدنی کرد نمیپیوندند؟ و بدون گمان چنین اقدامی تاثیر بیشتر و کوبندهتری در سطح جهان علیه رژیم کنونی ایران خواهد دشت. چرا به این حرکت عظیم در رسانههای فارس زبان بویژه رسانههای متعلق به اپوزیسیون ایرانی که مدعی سراسری بودن را نیز دارند آنچناکه شایسته و بایسته است پرداخته نمیشود؟ تلویزیونهای فارسی زبان مخالف جمهوری اسلامی چرا خاموشند؟ چرا ایرانیان غیرکرد خارج از کشور بطور گسترده در تجمعات اعتراضی کردها در مقابل سفارتخانههای(جاسوسخانه) رژیم جمهوری اسلامی و دیگر مکانها شرکت نمیکنند؟ چرا آزادیخواهان داخل ایران به پشتیبانی از حرکت عظیم اعتراضی زندانیانی سیاسی و مدنی کرد در تهران و تبریز و اصفهان و .... به حرکتی دست نمیزنند؟ چرا اپوزیسیون بانفوذ سراسری از هواداران و تشکیلات خود در ایران و سراسر جهان در جهت ملحق شدن به این حرکت اعتراضی و مدنی مهم جملهای ابلاغ نمیکنند؟ چرا با تعطیل شدن بازار شهرهای کردستان، دیگر شهرها به آن نمیپیوندند؟ و دهها سوال دیگر که همگی پیرامون یک مشکل اساسی چرخ میخورد. برای همین بود که دوباره از خود پرسیدم که نکند علت این عدم پیوستن و همبستگی همگانی با زندانیان سیاسی و مدنی کرد تجزیهطلب بودن آنان است؟ نکند که این دربندان زندانهای مخوف رژیم ضد انسانی قصد تجزیه این نقشهی گربه نشان را داشتهباشند؟ شیفتگان ایران زمین کجایند؟ مگر نه اینکه اینان نیز ایرانیاند؟ چرا وطن پرستان خاموشی گزیدهاند؟ نکند روزه سیاسی گرفتهاند؟ وطن پرستان ایرانی با چه مدل و مکانیزمی میخواهند ایرانی بودن این زندانیان را تعریف کنند؟ آیا این زندانیان کرد که از جان و مال خود برای آزادی و دمکراسی و برابری در ایران مایه میگذارند ایرانی هستند یا آنانکه چون بت پرستان در حال پرستش دودمان و خاندان و اشخاص هستند؟ اینان ایرانیاند که دهههاست برای آزادی خون نثار میکنند یا آنانکه روزگاری گدای در "ساواک" و اکنون هم از جیب "واواک" تغذیه میکنند؟ آیا رفتار رژیمهای مخوف گذشته و کنونی و اجیرگرفتگانشان ایران را تجزیه خواهد کرد یا آنانکه برای مساوات و برابری جان خود را نثار میکنند؟ آیا آنانکه میخواهند خودشان باشند تجزیه طلبند یا آنانکه نمیخواهند دیگران باشند؟ آیا آنان که میگویند که کی هستند تجزیهطلبند یا آنانیکه نمیخواهند قبول کنند که دیگرانی نیز هستند؟ آیا آن رنگین فکران ایرانی تجزیهطلبند یا آنانیکه رنگ سیاه فکرشان تاب دیدن و بودن تابلوی رنگاورنگ ایران را ندارد؟ آیا این ایرانیانی که از چگونهباهم بودن سخن میرانند تجزیهطلبند یا آنانیکه تحمل شنیدن دگرصدایی را ندارند؟ چه کس یا کسانی و به راستی چه زمانی به این پرسشها جوابی دادهخواهدشد؟ این آیاها و صدها آیای دیگر.
کاوه آهنگری
سپتامبر 2008-09-25
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید