همان گونه که انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، سینمای ایران را به کل تغییر داد و به دو بخش پیش و پس از خود تقسیم کرد، به نظر میرسد جنبش«زن، زندگی، آزادی» هم دقیقاً به همین منوال سینمای ایران را به دو بخش پیش و پس از خود تقسیم میکند، تا آنجا که ساز و کار ساختن فیلم در داخل ایران و همین طور نوع حضور این سینما در جشنوارههای جهانی به تمامی تغییر کرد.
تا پیش از این جنبش سینمای ایران غالباً به تولیدات با مجوزی ختم میشد که حتی برای نمایش در جشنوارههای جهانی نیاز به مجوز وزارت ارشاد داشتند. هر چند فیلمسازانی مثل جعفر پناهی و محمد رسولاف، در چند سال اخیر این رویه را تا حدی تغییر دادند، اما هیچ یک از آنها جرأت ساخت فیلمی بدون حجاب اجباری را نداشتند و جز آن روند انتخاب فیلمها در جشنوارههای جهانی هم عمدتاً در کنار انتخاب فیلمهایی چون آثار رسول اف و پناهی، به نمایش چندین فیلم از سینمای رسمی داخلی محدود میشد، اما در یک سال اخیر همه چیز دگرگون شد و جشنوارههای جهانی بدون حضور سینمای رسمی ایران برگزار شدند.
با اتفاقاتی که در این جنبش رخ داد، بسیاری از سینماگران شناخته شده و صاحب نام، آشکارا طرف مردم را گرفتند و تعدادی از بازیگران زن ایرانی که برخی هم ستارههای این سینما محسوب میشوند، بدون حجاب در انظار ظاهر شدند.
حکومت ایران در ابتدا در قبال رفتار سینماگران ایرانی دست و پا بسته به نظر میرسید و گاه با دستگیری برخی از آنها سعی داشت ورق را برگرداند، اما ورق سینمای ایران برای همیشه برگشت: سینمای ایران عملاً فلج شد.
برخی از این سینماگران از سینمای رسمی و دولتی کناره گرفتند و بقیه هم بعدتر ممنوعالکار شدند. این کناره گیریها و ممنوعالکاریها آنقدر ادامه داشت تا این که سینمای ایران به کلی تغییر کرد و تنها تولیدات باقیمانده در یک سال گذشته، یا فیلمهای حکومتی هستند که با رانتهای دولتی ساخته شدهاند یا کمدیهای سبک یا به قول معروف فیلمفارسی که سعی دارند با عوام گرایی مخاطب عام را جذب کنند.
طی یک سال اخیر عملاً تولیدات سینمای مستقل و غیر دولتی متوقف شد و سینماگران صاحب نام هم با اعلام قبلی یا بدون آن، دست از کار کشیدند. در نتیجه سینمای زیرزمینی ایران به شدت فعال شد: تعدادی از سینماگران شناخته شده، از فیلمساز تا بازیگر، طی یک سال اخیر در تولیدات زیرزمینی بدون مجوز وزارت ارشاد، همکاری داشتهاند و غالباً هم دست از حجاب اجباری که طی چهار دهه به سینمای ایران تحمیل شده کشیدند. به این ترتیب سینمای تازهای در ایران متولد شد که مختصات آن با سینمای پیش از خود به شدت متفاوت است.
در طول جنبش زن، زندگی، آزادی که زنان و مردان ایرانی در خیابانهای شهر حقوق اولیه و بدیهی خود را طلب میکردند، همراهی جشنوارههای سینمایی جهانی و چهرههای مختلف بینالمللی اتحاد سینمایی غریبی را برای این جنبش رقم زد.
اصغر فرهادی در پیامی به زبان انگلیسی از سینماگران جهانی خواست تا ندای آزادی خواهی ایرانیان را بشنوند و با ادامه دعوت تعداد دیگری از چهرههای ایرانی شناخته شده در جهان، بسیاری از سینماگران نامدار با این حرکت همراهی کردند: از جمله تعداد قابل توجهی از زنان سینماگر که موهای خود را در برابر دوربین قیچی کردند.
همین اتفاق به جشنوارههای سینمایی هم رسید: در جشنواره آنتالیا، یک گروه سازنده فیلم از ترکیه، موهای خود را در همبستگی با زنان ایرانی بر روی صحنه قیچی کردند.
دبیر جشنواره لندن، با زنان ایرانیای که «در راه آزادی جان میدهند» اعلام همبستگی کرد. علی عباسی در همین جشنواره، خودش را به شکل یک آخوند خون آشام درآورد و تعداد زیادی از سینماگران جهانی حاضر در این جشنواره با در دست داشتن پلاکاردی که بر روی آن نام زندانیان سیاسی نوشته شده بود، از این حرکت حمایت کردند.
جشنواره تسالونیکی با نام و یاد زنان ایرانی آغاز شد و دبیر جشنواره در افتتاحیه گفت: «ما با ترس و امید شاهد جدال زنان ایرانی هستیم. برای همین، جشنواره، حقوق زنان را در مرکز توجه قرار داده و تصویر این زن قوی هم بر پوستر جشنواره دیده میشود.»
در جشنواره گوتنبرگ در سوئد، زر امیر ابراهیمی در یک مراسم ویژه، نام تمامی هنرمندان دستگیر شده در ماههای منتهی به آن زمان را یک به یک خواند، طومار عظیم صد و هفتاد و سه نفرهای که خواندن نام همه آنها بیست دقیقه طول کشید.
اما جشنواره برلین در ماه فوریه (اردیبهشت) حمایت جشنوارههای جهانی از این حرکت را وارد مرحله تازهای کرد: جشنواره برلین- برای اولین بار در یک جشنواره جهانی - مسئولان دولتی و نمایندگان رسانههای وابسته به دولت ایران را تحریم کرد و به این ترتیب در بازار بزرگ این جشنواره، به جای غرفههای همیشگی مراکز دولتی ایرانی نظیر بنیاد فارابی، غرفهای به «کانون فیلمسازان مستقل ایران» اختصاص داده شد با پوستر بزرگی از «زن، زندگی، آزادی» که مورد حمایت وزیر فرهنگ آلمان در دیدار از این غرفه هم قرار گرفت.
در برنامه ویژهای زیر عنوان «چتر ایران»، چندین فیلم از سینماگران ایرانی و همین طور آثاری از سینماگران خارجی درباره ایران به نمایش درآمد و در فرش قرمز ویژه جنبش اعتراضی ایران هم سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره - از گلشیفته فراهانی به عنوان داور جشنواره تا زر امیرابراهیمی با دو فیلم در برلین - در کنار هنرمندان خارجی - از جمله کریستن استوارت، رئیس هیأت داوران - به فارسی و کردی شعار زن، زندگی، آزادی سر دادند.
جشنواره کن، بزرگترین جشنواره سینمایی جهان هم همین روند را ادامه داد. از سینمای رسمی ایران، فیلمی پذیرفته نشد و تنها یک فیلم ایرانی با مایههای انتقادی، بدون دریافت مجوز حضور در جشنوارههای خارجی از وزارت ارشاد به نمایش درآمد.
مراکز دولتی ایرانی برای اولین بار از جشنواره طرد شدند و تعدادی از سینماگران ایرانی با همراهی تیری فرمو، دبیر جشنواره، بر روی فرشهای قرمز ظاهر شدند و با شعار زن، زندگی، آزادی بر علیه اعدامها شعار دادند.
کانون سینماگران مستقل هم در بخش بازار، فیلمهای مستقل تازه زیرزمینیای را به نمایش گذاشت که بدون حجاب اجباری در داخل ایران ساخته شدهاند.
در ادامه، جشنواره کارلووی واری هم برای سینمای نوپای زیرزمینی ایران سنگ تمام گذاشت: این جشنواره ۹ فیلم را که در سالهای اخیر به شکل مستقل و زیرزمینی در داخل ساخته شدهاند، در بخش ویژهای تحت عنوان «تولدی دیگر: سینمای ایران اینجا و اکنون» گرد آورد، ضمن آن که پذیرای فیلم «ماده تاریک» ساخته کریم لکزاده در بخش مسابقهای پروکسیما هم بود؛ فیلمی که بدون حجاب ساخته شده و محدودیتهای جاری در سینمای ایران در روایت روابط زن و مرد را زیر پا میگذاشت.
جشنواره لوکارنو هم که سالها بود به سینمای ایران به بهانه دولتی بودن توجهای نشان نمیداد، این بار یک فیلم زیرزمینی را در بخش مسابقه خود جا داد و این فیلم جایزه یوزپلنگ طلایی بهترین فیلم جشنواره را هم نصیب برد: «منطقه بحرانی» ساخته علی احمدزاده.
این فیلم تجربه تازهای از سینمای زیرزمینی ایران است که به همه محدودیتها و فشارهای سانسور در سینمای رسمی ایران نه گفته و تصاویری خلق کرده که یکی دو دهه پیشتر تصور آن در سینمای بسته و به شدت کنترل شده این سرزمین غیرممکن بود.
در فیلم «منطقه بحرانی» زن و مرد دست یکدیگر را میگیرند و زنان بدون حجاب اجباری و به شکل عادی جلوی دوربین ظاهر میشوند؛ همه چیزهای روزمره که در سراسر جهان هر روزه میلیونها بار اتفاق میافتد، اما در سینمای ایران طی بیش از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، هر نوع نمایش این اتفاقات عادی و معمول در آن ممنوع و غیر قابل تصور بود.
فیلم «منطقه بحرانی» هرچند پیش از جنبش زن، زندگی، آزادی تصویربرداری شده، اما اساساً فیلمی در ادامه و در راستای این جنبش به نظر میرسد که تصویر متفاوتی از یک نسل ارائه میدهد و در صحنهای تکان دهنده دختری که سرش را از پنجره خودرو بیرون کرده، با صدایی رسا در شهر پیام خود - و نسل خود - را آشکارا با دشنامی فریاد میزند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید