خبر خاموشیاش که رسید کاربری در شبکههای اجتماعی نوشت که وقتی به کنسرت او میرفتی به چنان انرژیی میرسیدی که تا یک سال بعد هم میتوانستی شبها بدون چراغ دوچرخهسواری کنی!
صدای بم و پرقدرت و خودویژهاش تنها عامل عروج و شهرت او نبود، تحرک و رقص لحظه به لحظهاش با دامنهای چرمی کوتاه و کلاه گیسی به شکل یال و کوپال شیر که شاخص او شده بودند نیز حضوری متفاوت از او در صحنه میآفریدند. حتی تا اواخر شصت سالگی هم تحرک او چنان بود که رقصندههای جوانی که در سن همراهیاش میکردند در پایان کنسرتها خستهتر از او صحنه را ترک میکردند.
همین ترکیب پرحاذبه صدا و حرکت در هر کنسرتی دهها هزار نفر را به سالنها و استادیومها میکشیدند، چنانکه در سال ۱۹۸۸ در ریو د ژانیرو ۱۸۸ هزار نفر به کنسرت او رفتند و نامش به این گونه رکورددار جذب جمعیت در اجرای کنسرت شد و به کتاب رکوردهای گینس راه یافت.
زندگی او هم پر فراز و نشیب بود، چه در تینیجری که ناخواسته بچهدار شد، چه در زندگی مشترک با شوهر اولش که آهنگساز و همخوان او بود ولی در زندگی شخصی بدرفتاری و ضرب و شتم و شکنجه و تجاوز پیشه کرده بود و بعدا هم در کار خلاف مواد مخدر وارد شد و …
القصه در نزدیکیهای چهل سالگی او جرئت و جسارت کرد تا با دو بچه و ۳۶ سنت در جیب و با واگذارکردن همه حقوق کارهای مشترک از دام شوهر و جهنم زندگی مشترک با او برهد و نمونهای مثالزدنی در بخشهایی از جنبش فمینیستی شود، بیآن که خودش ادعایی داشته باشد.
سالها بعد که ماجراهای زندگیش را در کتابی منتشر کرد از آن فیلمی ساختند. خودش اما به دیدن فیلم نرفت.حرفش این بود که دلیلی ندارد که بنشینم و ضرب و شتم و ستمی را که از آن شوهر دیدم دوباره ببینم.
بعد از فرار از جهنم مشترک اینجا و آنجا در دیسکوها و بارها میخواند و در همانجاها هم بعضا نظافت میکرد تا نانی به دست کند. کمتر کسی باور میکرد که در ۴۰ سالگی کسی او را در موسیقی جدی بگیرد و عروج و برامدی بیمثال را رقم بزند. او ولی به لحاظ صدا و حرکات قدرتمند از آن بود که وا دهد، به خصوص که شانس همکاری با یکی دو آهنگساز صداشناس هم نصیبش شد و او به ملکه راک اند رول فرارویید، در ۴۵ سالگی، سنی که در موسیقی کمتر سکویی برای به اوج رفتن است.
۵۰ باری همچنان برای کنسرت به روی سن رفت، با همان حرکات خستگیناپذیر که الهامبخش شماری از مردان نامآور در جهان راک اند رول هم شد، گرچه نگاهی نژادپرستانه هم میگفت که رقص پرانعطاف پاهای او تتمه حرکات منعطف حیوانی است که هنوز در او باقی است. صدا هم کماکان چنان پرقدرت بود که به قولی، همچنان صفحه گرامافون را ذوب میکرد. هشت تایی هم جایزه گرمی از آن خود کرد.
او از سال ۲۰۰۹ از اجرای کنسرت کنار کشید و صرفا چند آلبوم دیگر منتشر کرد.
و سال ۲۰۱۳ در ۷۳ سالگی بعد از چندین سال زندگی با دوست پسرش که تولیدکننده موسیقی بود و ۱۷ سال کوچکتر ،به دهمین تقاضای او برای ازدواج آری گفت. اروین باخ سال ۱۹۸۶ به ماموریت از سوی یک شرکت کنسرتگذار آلمان به فرودگاه دوسلدروف رفته بود که از او استقبال کند و در یک نگاه شد آنچه شد.
در سالهای اخیر هم با همسرش قسما در زوریخ زندگی میکرد و تابعیت آمریکاییاش را پس داده بود، از جمله برای رهایی از مالیاتدهی به دولت آمریکا و شاید هم بنا به دلیلی که خودش عنوان میکرد که اروپا برای ساهپوستان جای راحتتری است، هر چند که همیشه رنگ پوستش را هم امری غیرعمده در زندگیاش میدانست.
به لحاظ سیاسی او برآمدی نداشت و گرچه گرایش عمدهاش به دمکراتها بود، ولی حتی برای رایدادن به اوباما هم بعد از چندین صحبت با او، علاقه نشان داد. شاید که گرایشش به بودیسم از تمرکز بر کار جهان و اتفاقات آن برکنارش داشته بود.
سال گذشته او و همسرش زمینی چند هزار متری با انبوهای ویلا در نزدیکی دریای زوریخ خریدند به قیمت ۷۰ میلیون دلار با بحثهایی که برانگیخت و …
به یک سال هم نکشید که سرنوشت او را به سوی خانه یک در دو متر ابدیاش مشایعت کرد. صدا و بداعتهای او در روی صحنه اما در خاطرهها میمانند.
تینا ترنر، چهره کمنظیرموسیقی معاصر جهان و ملکه راک اند رول دیروز در ۸۳ سالگی درگذشت.
دو سه کار معروف او در لینکهای زیر
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید