مسموم کردن دانشآموزان؛ تبدیل هراس حکومتی به هراس اجتماعی
حکومت در هراس قیام مردم است. آیتالله جوادی آملی گفته است “مسئولان بیعرضه، اگر ملت قیام کنند ما راه فرار نداریم.” زمانی که بحرانهای چندلایه و مستمر رخ دهد، حکومت، مانند شوروی، میتواند از دورن هم بپاشد و تمام متحدان وابستهاش را هم در بحران غرق کند. این هراس سبب شده که “خواص” حاضر نشوند از سیاست سرکوب خامنهای پشتیبانی کنند. دستگاه امنیتی میکوشد این هراس را به جامعه منتقل، و یا حداقل هراس برابر ایجاد کند.
هراس اجتماعی یا “سوشیال پنیک” نگرانی جمعی و مُسری است که میتواند توجه انسان را از مشکلات دیگر زندگیاش، حداقل برای مدتی، به سوی عامل ترس و نگرانی بلافصلاش سوق دهد. مسمومسازی زنجیرهای در مدارس مختلف دختران در حدی که کشنده نباشد و فقط به ترس دامن بزند به احتمال زیاد تاکتیک جدید دستگاه امنیتی رژیم است. اگر میزان سم کشنده باشد هراس اجتماعی میتواند به خشم و خشونت غیرقابل کنترل بدل شود و بحران درون رژیم را چندین برابر بالا ببرد. بنابراین میزان صدمه بسیار حساب شده است. در حدی که فقط هراس و نگرانی ایجاد کند. اعمال این جنایت علیه کودکان توسط کسانی ممکن است که به شبکۀ گسترده مدارس دسترسی داشته باشند و از امکانات ساخت سم و گاز محاسبه شده و شیوه اجرای آن برخوردار باشند. چنین امکاناتی در اختیار کیست؟
تمسک رژیم ایران در ایجاد ترس اجتماعی بسیار پر سابقه است. این یکی از شیوههای خنثیسازی نارضایتیها و اعتراضات مردم بوده است. مواردی از آن بارها اتفاق افتاده است. آخرین مورد آن صحنهسازی حمله به اصطلاح داعش به مسجد شاهچراغ در شیراز در اوج جنبش زن، زندگی، آزادی بود. آنها با این برنامهریزی دو هدف را دنبال میکردند. نخست به کارگیری دسیسهای که سالها روی آن سرمایهگذاری کردهاند، یعنی ایجاد نگرانی در مردم از حمله داعش. دوم سرکوب جنبش اجتماعی به بهانه مقابله با خطر حمله داعش. اما این داستان پا نگرفت. زیرا صحنهسازیها آنقدر مصنوعی بود که نتوانستند مردم را بفریبند. از طرف دیگر مردم دست رژیم را خواندهاند. در نتیجه آنها طرح را کش ندادند و بایگانی کردند. دستگاه امنیتی امروز احتمالا به توطئه دیگری متوسل شده است. به جای ایجاد ترس در صحنهسازی شدید و خونین در یک زمان و مکان، به حمله گسترده اما کمخطر به مکانها و در زمانهای مختلف روی آورده است. هدف دانشآموزاناند که نگرانی را در تمام خانوادهها و جامعه گسترش میدهد. این شیوه ترور را از طالبان آموختهاند. به ویژه آنکه رژیم به شدت در پی انتقامگیری از دانش آموزان دختر برای نقشی مهمی است که آنها در جنبش اخیر ایفا کردهاند.
موارد دیگری که رژیم از این تاکتیک برای ایجاد ترس و توجیه سرکوب استفاده کرده است از جمله حمله به اصطلاح داعش به ساختمان مجلس، که ادعا کرده بودند هفت تروریست مسلسل بهدست وارد ساختمان شدهاند اما بدون آنکه به نمایندهای و یا کارکنان مجلس صدمهای وارد شود، هفت تروریست مجهز به مسلسل کشته شدند. یا سناریوی حمله تروریستها به قبر خمینی، و یا سناریو کشتار تعدادی از طلبل و شیپورچی بخت برگشته در رژه خیابانی شهر اهواز. در این سناریو در حالی که به مقامات نظامی و مذهبی که در جایگاه نشسته بودند و در تیررس بودند صدمهای وارد نشد. تروریستها به جای امام جمعه و فرماندهان سپاه نشسته در جایگاه، طبل و شیپورچیها را به مسلسل بستند. عجب تروریستهای احمقی!
داستان مسمومیت دانشآموزان در دهها مدرسه هم از همان نوع طرحها است. با این کار میخواهند توجه مردم را از مشکلات عدیدهای که گریبانشان را گرفته، و همچنین شکست خود در مذاکرات اتمی منحرف کنند. آیا ممکن است این ترفند به ضد خود بدل شود و موجب بالا گرفتن اعتراضات مردم گردد؟ بهرغم محاسبات رژیم در پی انباشت فشارها بر مردم میتواند اینگونه شود.
همگان واقفاند یکی از تهدیدهای اصلی جمهوری اسلامی برای مقابله با اعتراضات مردم این بوده که اگر اعتراض بکنید جامعه سوریهای میشود. با این ترفند و ایجاد ترس مانع از اعتراض مردم برای جنایات خود در سوریه شدند. اصلاحطلبان حکومتی به خاطر سهمی که در حفظ نظام داشته و دارند بر آتش این داستان ساختگی و ایجاد ترس اجتماعی مدام دمیدهاند.
برای پی بردن به بیرحمی آخوندها و پیروان آنها در کشتن مردم بیگناه میتوان جنایت آتشزدن سینما رکس آبادان را به یاد آورد که چگونه برای اهداف سیاسی خود بیش از ۴۰۰ انسان بیگناه را در آتش سوزاندند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید