خبر ناپديد شدن فعالان سياسی و حقوق بشری يکی از اخباریست که در طول عمر جمهوری اسلامی به خبرهای هميشگی تبديل شده است. در هفتههای اخير هم خبری دال بر ناپديد شدن يکی از جوانان فعال جنبش سبز به نام محسن کاشفزاده سرابی که به نام مستعار (محسن موسوی) فعال بود چاپ شد. محسن کاشفزاده پس از انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۸ بارها مورد تهديد تلفنی و حضوری قرار گرفته بود. او چند هفته پيش به وزارت اطلاعات احضار شد که پس از بیخبری از او اغلب رسانهها از احتمال دستگيری وی سخن گفتند.
ژوئیه 2011
محمد تقی برخوردار لوازمی را وارد و سپس در ایران تولید کرد که با به وجود آمدن طبقه شهرنشین و شکل گرفتن طبقه متوسط مورد توجه و بلکه مورد نیاز بود. سال ۱۹۶۰ به گمان من نقطه عطفی در ایران است. بین ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ ما شاهد یک تحول عظیم اقتصادی هستیم. خیلی از هم نسلان آقای برخوردار که در بازار سرمایه تجاری ایران را تشکیل می دادند تصمیم گرفتند که به طرف سرمایه صنعتی بروند. دولت در این زمان سیاست حمایت از طرح های صنعت نوپای ایران را پیش گرفته بود.
ملاحسنی و اکثر رهبران اسلامی ایران دسته گلهای زیادی به آب داده اند. اما این یکی واقعا شرم آورتر از بقیه است. این آیت الله دلقک این بار در خطبه های نماز جمعه ارومیه که این خطبه ها، می بایستی از ابزارهای تبلیغات سیاسی برای سرا سر مملکت، به قول احمدی نژاد: ما يك كشورآزاد هستيم و ايران قدرت اول جهان است، باشد، و برافکار مردمان ملتهای ایران و جهان تأثیر مثبت بگذارد و مردم را جذب کند، نه دفع! اما در بعضی مواقع با اظهارات ملا غلام رضا حسنی وبرخی دیگر ازاین حضرات نتیجه عکس باید ازآن گرفته شود.
در کشورهائی که ساختار سیاسی با سابقهی طولانی دارن، مردم به این نتیجه رسیدن که قدرت سیاسی نباید در انحصار صنف خاصی باشه. دلیلش هم معلومه، چون صنف بنا به تعریف باید حافظ منافعش باشه. ما که هنوز ساختار سیاسی نداریم، چه برسه به این که بخواهد باسابقه باشه. اگر صنف قصاب قانوناساسی مینوشت چطوری میشد؟
آقای سرگرد نزدیک می¬شود. کمی آرام شده است. فقط کمی. هنوز چهره¬اش ملتهب است. جوانی به او گفته است: نانی که تو به خانه می¬بری بوی خون می¬دهد! می¬گوید: چه قدر وقت می¬خواهی؟ ساعت ندارم. ساعت سرگرد دقیقاً چهار و پنج دقیقه است. می¬گویم: تا ساعت 5. می¬گوید: چهار و نیم می¬گویم: نه. ساعت پنج. درست ساعت پنج ما گورمان را کم می¬کنیم. بگذارید بچه¬ها بیایند و شعرشان را بخوانند.
اینجانب بعنوان یک وکیل دادگستری که شخصایکی از شکات خصوصی مرتضوی هستم می گویم که اتهامات مشارالیه فقط محدودبه موضوع بازداشتگاه کهریزک نیست. ایشان تخلفات و اتهامات بسیاری داردازجمله مداخله وی در پرونده اتهامی فروش سوالات کنکوردانشگاه آزاداسلامی که منجربه تصویب طرح تحقیق وتفحص مجلس ازدانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشورشد(آقای علیرضازاکانی، نماینده مردم تهران درمجلس مستندات محکمه پسندی در رابطه با اتهام مرتضوی درآن پرونده ارائه کرده است.)
یورش غيرقابل توجيه رژيم به مناطق مرزی در خاک کردستان عراق و درگيرشدن با نيروهای رزمی پژاک که بيش از يک سال است تحرک نظامی انجام نداده است، تنها در راستای مقاصد واميال رژيم است و درتعارض با مصالح امروز و آيندة کل مردم ايران قرار دارد. نه حمله به سازمان مجاهدين خلق ايران و برچيدن پايگاههای آن و کشتار فرزندان مجاهد خواست مردم ايران بوده است و نه حمله به حزب حيات آزاد کردستان ايران و کشتار چريکهای فدائی کُرد آن میتواند در انطباق با منافع ومصالح عمومی مردم ايران وکردستان قرار داشته باشد
در حالی حداقل ۶۰۰ هزار کودک در کشور به جای مدرسه و تحصیل راهی بازار کار شدهاند که هر یک به تنهایی در معرض انواع سوء استفادهها از خانواده تا سودجویان قرار دارند.
فیالواقع تحول مهمی که از ۱۳۲۰ تا ۱۳۹۰ به وقوع پیوسته آن است که اساساً نه طرفدار غرب و امریکا بودن ننگ و عار است و متهم باید در قبال این اتهامات از خود به دفاع برخیزد و نه مهمتر از آن ضدامریکایی بودن، ضدغربی بودن، ضدانگلیسی بودن مثل دوران حزب توده، مجاهدین یا دانشجویان خط امام و دفتر تحکیم وحدت طیفی دیگر در سطح جامعه از پرستیژ، اعتبار و افتخار برخوردار است. برعکس ارزشهایی که مارکسیستها، مجاهدین و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و اعضای دفتر تحکیم وحدت سعی کردند آنها را زیر پا گذاشته و له کنند
به گمان من در جامعه ایران با شرایطی روبهرو هستیم که نابردباری به یک عرف گسترده اجتماعی تبدیل شده است، بنابراین برای به کار گرفتن خشونت و حتی استفاده از خشنترین شکل خشونت یعنی قتل لازم نیست اختلافات بسیار عمیقی پیش رو باشد، بلکه کوچکترین اختلاف اجتماعی میتواند به دلیل این ناهنجاری و عادی شدن خشونت به آنجا منجر شود که مردم حتی دست به قتل بزنند.