این که چرا او دو وهله اول دستور هدف قرار دادن قاسم سلیمانی را صادر کرد؛ یا این که چرا ابتدا تهدید کرد که هر حملهای علیه نیروهای آمریکا و منافع آن را تاب نخواهد آورد اما در میانه موشکباران سپاه توییت کرد که "همه چیز رو به راه است!"
این پرسشها را در یکی دو روز گذشته بسیاری از رسانههای آمریکایی و تحلیلگران آنها مرور کردهاند و بارها از مقامهای ارشدی چون مایک پومپئو و مارک اسپر هم پرسیدهاند.
در مغز دونالد ترامپ درباره ایران چه میگذرد؟
توماس رایت، محقق ارشد اندیشکده معتبر بروکینگز آمریکا در یادداشتی تلاش کرده پندارهای دونالد ترامپ درباره ایران را به روایت اظهاراتش در نیم قرن گذشته واکاوی کند بلکه علت تصمیمات اخیرش کمی قابل لمستر شود.
او در ابتدای این یادداشت مصاحبه چهل سال پیش دونالد ترامپ درباره ماجرای گروگانگیری را به عنوان گواهی بر شناخت زیرساختهای ادراکی رئیس جمهوری آمریکا درباره ایران آورده است.
"در ششم اکتبر سال ۱۹۸۰ دونالد ترامپ با رانا بارت از انبیسی مصاحبه کرد. در آن سالها، رانا بارت یکی از مطرحترین روزنامهنگارانی بود که خبرهای داغ و آبدارش شهرت داشت... زمان مصاحبه چندین هفته قبل از شکست جیمی کارتر در انتخابات و پیروزی رونالد ریگان بود... هنوز ۵۲ گروگان آمریکایی در ایران اسیر بودند... رانا بارت در میانه گفتگو از دونالد ترامپ میپرسد که به نظر او چگونه میشود آمریکا را عالیترین کرد... ترامپ که در آن زمان ۳۴ ساله بود میگوید: 'آمریکا باید به جایی برسد که همه کشورها به آن احترام بگذارند."' در ادامه بحث به موضوع ایران و گروگانگیری کشیده میشود...."
دونالد ترامپ (ششم اکتبر ۱۹۸۰): "همین قضیه ایران را ببینید. این که آنها توانستهاند گروگانهای ما را (این همه مدت) نگه دارند از نظر من کاملا احمقانه است. و این که ما همین طور عقب بنشینیم و هیچ کاری نکنیم، در باور من هولناک است. یقین دارم که اونها چنین کاری را با هیچ کشور دیگری نمیتوانستند بکنند."
در ادامه این گفتگو رانا بارت از آقای ترامپ میپرسد: "این طور که معلوم است شما معتقدید ما باید به ایران برویم و آنها را به خانه بازگردانیم، مانند ویتنام؟" و در پاسخ آقای ترامپ می گوید: "دقیقا. من دقیقا این طور فکر میکنم. هیچ تردیدی در ذهن من نیست و فکر نمیکنم هیچ تردیدی باقی مانده باشد. اگر ما الان یک کشور غنی به لحاظ نفتی بودیم - و به نظرم حتما باید چنین میبودیم و شخصا بسیار ناراحتم که نتوانستهایم هنوز به آنجا برسیم - اگر چنین بود هیچ کشوری جرأت نمیکرد با ما چنین رفتاری کند."
توماس رایت در ادامه این یادداشت آورده که مورخانی چون برندن سیمز (دانشگاه کمبریج) و چارلی لدرمن (کینگ کالج لندن) از این مصاحبه آقای ترامپ به عنوان نخستین اظهارنظر او در زمینه سیاست خارجی آمریکا یاد کردهاند.
اظهار نظری که به نوشته آقای رایت، چهل سال بعد، یعنی در روز چهارم ژانویه ۲۰۲۰ و تنها یک روز پس از کشتن قاسم سلیمانی در توییت رئیس جمهوری آمریکا دوباره تبلور پیدا کرده است.
اشاره توماس رایت به رشته توییتهای آقای ترامپ است که روز شنبه، چهارم ژانویه، در آنها ضمن موجه دانستن حمله به کاروان خودروهای حامل قاسم سلیمانی تهدید کرده بود که در صورت انتقامجویی از سوی ایران ۵۲ هدف از جمله مراکز فرهنگی ایران در تیررس آمریکا قرار گرفتهاند.
آقای رایت با اشاره به این توییت تلاش کرده به این پرسش که چرا آقای ترامپ دستور کشتن قاسم سلیمانی را صادر کرده و گام بعدی او چه خواهد بود پاسخ دهد.
"بررسی اسناد تاریخی به یافتن پاسخ کمک میکند. انقلاب اسلامی در ایران که به وقوع جریان گروگانگیری و بحران انرژی در جهان انجامید یکی از اصلیترین عوامل شکلدهنده به پندارهای دونالد ترامپ درباره چگونگی نقش آمریکا در جهان بوده است... در همه این سالها او به دو عامل احترام به آمریکا و کسب قدرت نفتی (انرژی) وسواس فکری پیدا کرده است".
"گزارشهای متناقضی درباره چگونگی روند تصمیمگیری او برای کشتن قاسم سلیمانی وجود دارد. برخی میگویند پنتاگون این گزینه را روی میز گذاشته بود اما امید داشت که رئیس جمهوری سراغ گزینههای دیگر برود. واشنگتن پست میگوید این مایک پومپئو، وزیر خارجه و مارک اسپر، وزیر دفاع بودهاند که آقای ترامپ را به صدور دستور قتل هدفمند قاسم سلیمانی ترغیب کردهاند. فارغ از این که که کدام روایت صحیح است آنچه مسلم است آقای ترامپ تنها بعد از مشاهده تجمع و حمله به سفارت آمریکا در بغداد بود که با این عملیات موافقت کرد."
یادداشت توماس رایت روز سهشنبه، هفتم ژانویه در وبسایت موسسه بروکینگز منتشر شده است اما احتمالا اگر او به اظهارات ظهر چهارشنبه آقای ترامپ در واکنش به حملات موشکی سپاه گوش میکرد هم شواهدی موازی برای نظریه خود پیدا میکرد چرا که رئیسجمهور آمریکا در حالی که مایک پنس در سمت راست و مارک اسپر در سمت چپ تریبون او و ژنرالهایش اطرافش ایستاده بودند هم به "خودکفا شدن آمریکا به لحاظ انرژی" و بینیازی این کشور به نفت خاورمیانه اشاره کرد و هم به "قدرت بلامنازع نظامی" ارتش آمریکا که لاجرم قرار است دیگر ممالک جهان را به کرنش در برابر کاخسفید وادارد و ایالات متحده را از تهدیدها مصون دارد.
حق نشر عکسSLATE.COMImage captionماریا هریس، سردبیر و مجری پادکست وات نکست هم در سه روز گذشته دو بار تنش ایران و آمریکا را محور قرار داده است
ترامپ از ۱۳ آبان ۵۸ تا ۱۳ دی ۹۸
علاوه بر توماس رایت، بسیاری از روزنامهنگاران هم در چند روز گذشته تلاش کردند با کنار هم گذاشتن پازلها ذهن رئیسجمهور آمریکا در لحظه صدور فرمان کشتن قاسم سلیمانی را بخوانند. چرا که همچون آقای رایت بسیاری در واشنگتن معتقدند این دستور یک اشتباه استراتژیک فاحش بوده است.
مایکل باربارو از نیویورک تایمز در پادکست روزانه خود، دیلی، با همکار خود فرناز فصیحی درباره این موضوع و اهمیت جایگاه قاسم سلیمانی در میان ایرانیان گفتگو کرد و ماریا هریس، مجری و سردبیر پادکست "وات نکست؟ (What Next) در همین رابطه با همکار خود فرد کپلان، گزارشگر امور جنگی نشریه اسلیت (Slate) گفتگو کرد.
بسیاری از تحلیلگران دیگر هم طی چند روز گذشته به رسانههای آمریکایی گفتند که از نظر آنها حمله به سفارت آمریکا در بغداد برای دونالد ترامپ دو واقعه مهم را تداعی کرده است؛ ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و حمله به کنسولگری آمریکا در شهر بنغازی لیبی که به مرگ چهار دیپلمات آمریکا از جمله سفیر این کشور در لیبی انجامید.
این واقعه دوم یکی از مهمترین محورهای حملات همیشگی آقای ترامپ علیه هیلاری کلینتون، وزیرخارجه وقت در هنگام حمله بنغازی بوده است.
بنابر گزارشها، آقای ترامپ در هنگام تماشای تصاویر مربوط به تجمع خشونتآمیز معترضان در برابر سفارت آمریکا در بغداد "بسیار تحت تاثیر" قرار گرفته بوده است.
او بارها درباره حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی (سپتامبر ۲۰۱۲) هم گفته بود باید با اقتدار از وقوع چنین حملهای پیشگیری میشد.
حق نشر عکسPOLITICO.COMImage captionگزارش نشریه پولیتیکو درباره استراتژی آقای ترامپ در پی حمله به سفارت آمریکا در بغداد
وسلی مورگان و دانیل لیپمن، در روز پایانی سال گذشته (۳۱ دسامبر) در نشریه پولیتیکو گزارشی در همین رابطه منتشر کردند که تیترش بود "ترامپ چگونه میخواهد از بنغازی دوران خودش جلوگیری کند؟"
در این گزارش به اعزام نیروهای تازه نفس برای حفاظت از سفارت آمریکا در بغداد اشاره شده و آمده: "جالب است که این نیروهای جدید دقیقا از یگان نوپایی هستند که پس از واقعه بنغازی ایجاد شد و یکی از ماموریتهای اصلی این یگان تفنگداران دریایی، حفاظت از اماکن دیپلماتیک و سفارتخانههای آمریکاست؛ یگانی که به "تفنگداران ویژه مقاصد خاص به هنگام بحران" معروف شده است.
به نظر میرسد با وجود ارایه گزینههای متعدد به رئیسجمهوری آمریکا برای واکنش به کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی در عراق و حمله به سفارت این کشور در بغداد، آقای ترامپ گزینه قتل هدفمند قاسم سلیمانی را برگزیده تا شاید با یک تیر دو نشان بزند: هم از وقوع یک بنغازی مشابه در دوران ریاستجمهوری خودش جلوگیری کند و هم در گوشه ذهنش با از میان برداشتن مهمترین فرمانده نظامی ایران پاسخی به ماجرای گروگانگیری ۱۳ آبان ۱۳۵۸ بدهد.
حق نشر عکسIRNAImage captionمقامهای حکومتی و نظامی ایران در چند روز گذشته بارها از انتقام سخت سخن گفته بودند
ترامپ پیروز شد یا ایران؟
اگرچه تروریستی خواندن سپاه پاسداران ایران و نیروی قدس آن از سوی دولت آمریکا میتواند مقدمهچینی قانونی برای "مجاز دانستن" کشتن قاسم سلیمانی از سوی این کشور تلقی شود اما بسیاری از ناظران در آمریکا طی چند روز گذشته قتل هدفمند قاسم سلیمانی را نقض قوانین متعارف بینالمللی و اعلان جنگ آقای ترامپ علیه ایران تفسیر کردهاند.
هلنه کوپر، گزارشگر پنتاگون نیویورکتایمز میگوید آخرین بار که آمریکا رسما یک فرمانده نظامی را ترور کرد به سال ۱۹۴۳ باز میگردد که هواپیمای حامل ژنرال یوکویاما، از فرماندهان ارتش ژاپن را هدف قرار داد.
"البته در آن زمان یک سالی بود که آمریکا و ژاپن رسما وارد جنگ شده بودند و هدف قرار دادن یک فرمانده نظامی در زمان جنگ به نظر کاملا توجیهپذیر میآید."
در برابر، بسیاری از ناظران روز چهارشنبه اظهارات آقای ترامپ در واکنش به حملات موشکی ایران به دو پایگاه هوایی عراق را نشانی بر آرام شدن اوضاع دانستند و گفتند آقای ترامپ با اشاره به کشته یا مجروح نشدن هیچکدام از سربازان آمریکایی تصمیم گرفته که ماجرای حذف فیزیکی قاسم سلیمانی و انتقام ایران را فیصله دهد تا از تنش بیسابقه چند روز گذشته که همه جهان را نگران آغاز یک جنگ دیگر در خاورمیانه کرده بود بکاهد.
با وجود این، آیا کشته نشدن هیچ نیروی آمریکایی در جریان این حملات موشکی نشان ناموفق بودن اقدام ایران است؟ حمله موشکی بامداد چهارشنبه از سه پایگاه موشکی داخل ایران به دو پایگاه هوایی عراق در استانهای انبار و اربیل که میزبان نیروهای آمریکایی و ائتلاف جهانی ضدداعش هستند در نوع خود میتواند نخستین حمله علنی و رسمی از سوی نیروی نظامی یک کشور علیه نیروهای نظامی آمریکا بعد از جنگ ویتنام ارزیابی شود.
اگر چه از زمان پایان جنگ ویتنام (۱۹۷۵) تا امروز ایالات متحده در بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله در سه دهه اخیر در عراق و افغانستان وارد جنگهای تمام عیار و رو در رو شده و همچنین صدها بار از سوی گروههای شبهنظامی و پیکارجویان مورد حمله قرار گرفته است اما در تمامی این سالها هیچ کشوری جرأت اعلان جنگ و تهاجم علنی علیه ارتش آمریکا را نداشته و رسما با استفاده از نیروی نظامی خود به طور آشکار و از پیش اعلام شده علیه مواضع ارتش آمریکا حمله نکرده بود.
حتی در زمان جنگ نفتکشها در خلیج فارس آیتالله خمینی، رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی اجازه حمله قایقهای تندرو به ناوهای آمریکایی را نداد و تنها حمله هوایی نیروی عراق به یک ناو جنگی آمریکا (یواساس استارک) هم با وجود کشتن ۳۷ نظامی آمریکایی به اشتباه خلبان عراقی در شناسایی هدف نسبت داده شد.
اما تنها یک روز پس از کشته شدن قاسم سلیمانی در بغداد، نیویورکتایمز در گزارشی به نقل از سه منبع آگاه در ایران مدعی شده بود که آیتالله علی خامنهای، رهبر این کشور شخصا در جلسه ویژه شورای امنیت ملی در تهران حاضر شده و به عنوان فرمانده کل قوا دستور داده که حمله انتقامجویانه ایران در پاسخ به کشته شدن قاسم سلیمانی باید مستقیما از سوی نیروهای نظامی ایران و به طور علنی صورت گیرد.
حق نشر عکسNEWYORK TIMESImage captionتوماس فریدمن معتقد است که راهحل بلند توافق هستهای در برابر لغو تحریمهاست چرا که امریکا در حال حاضر خواستههای غیرعملی و فراوانی دارد
توماس فریدمن، روزنامهنگار برجسته آمریکایی در یادداشتی که شامگاه چهارشنبه نوشته تلاش کرده به این سوال پاسخ دهد که "آیا ترامپ و خامنهای کوتاه آمدند؟"
"وقتی عقب مینشینم و کمی فاصله میگیرم از نزاع اخیر میان پرزیدنت ترامپ و رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، برایم آشکارتر میشود که این دعوای دو مرد تاس بر سر شانه است... این نزاعی میان دو مرد سالخورده، با عقاید قدیمی بر سر کشوری است که هیچ کدام نباید به دنبال سلطه بر آن باشند - عراق - آن هم یا بر سر نفت که ارزش استراتژیک ان در محاسبات قرن بیست و یکم به شدت رو به تنزل است و دوم اقتدار بر خاورمیانه که هیچ دیوانهای به دنبال آن نیست چرا که آنچه از خاورمیانه عایدش می شود فقط صورتحساب است."
آقای فریدمن در بخش دیگری از این یادداشت تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد که آیا ماجرای تنش کشنده چند روز گذشته میان واشنگتن و تهران تمام شده است؟
"هر دو طرف به نحوی خود را پیروز این وقایع خواهند دانست. آقای ترامپ برای کشتن قاسم سلیمانی که مسئول ریخته شدن خون صدها آمریکایی و عرب بود - سلیمانی سزاوار این سرنوشت بود - ادعای پیروزی خواهد کرد و آیتالله خامنهای که خواهد گفت جرات کرده ۲۲ موشک به سوی پایگاه های محل استقرار نیروهای آمریکایی شلیک کند - و از این راه تاحدودی حفظ آبرو کرده... اما اجازه دهید دقیقتر ببینیم که هر کدام از طرفین چه چیزی نصیبشان شده... آمریکا نمیتواند مدعی شود که با کشتن قاسم سلیمانی حالا عامل بازدانده قوی به دست آورده، به ویژه که با کشتن او آمریکا توافق ننوشته میان دو کشور را نقض کرد؛ این که دو طرف سراغ کشتن رهبران یکدیگر نروند... از طرفی این اقدام آقای ترامپ به رهبر ایران این پیغام را داده که رئیس جمهور آمریکا غیرقابل پیشبینیتر از آنست که بشود در برابرش وارد عمل شد" و ریسک کرد... پس ایران از این پس با احتیاط و دقت بیشتری باید رفتار کند.
به عقیده این روزنامهنگار و نویسنده برجسته حوزه سیاست بینالملل، با وجود پیروزی مقطعی که ممکن است آقای ترامپ به دست آورده باشد او برای استفاده از قدرت نظامی علیه ایران از این پس با محدودیتها و فشار داخلی بیشتری روبرو خواهد بود؛ از تلاش نانسی پلوسی و دموکراتها در کنگره گرفته تا فشار اذهان عمومی و رسانهها که به دنبال یافتن دلایل و شواهد هرگونه اقدامی خواهند رفت و همزمان انتخابات ریاست جمهوری امسال که از همین چند هفته آینده کارزارهای آن رسما کلید خواهد خورد.
با وجود این، در ایران به نظر میرسد آیتالله خامنهای توانسته از پیامدهای کشته شدن قاسم سلیمانی برای ایجاد نوعی وحدت ملیگرایانه در میان مردم و جناحهای سیاسی کشورش سود ببرد. این روحیه ملیگرایی به ویژه پس از ناآرامیهای خونین آبان گذشته که به مرگ صدها نفر انجامید برای رهبر ایران اهمیت داشت. هرچند با توجه به عملیات آشکار آمریکا در هدف قرار دادن مهمترین فرمانده نظامی ایران، از این پس تهران باید برای هرگونه اقدام در عراق و خاورمیانه محاسبات جدید و شاید احتیاط دو چندانی به خرج دهد.
با وجود این به عقیده برخی از تحلیلگران در رسانههای آمریکا اکنون رهبر ایران با اتکا به همراهی اذهان عمومی در داخل تلاش خواهد کرد فشار خود بر بغداد برای خروج نیروهای آمریکایی از این کشور را افزایش دهد. شاید مهمتر از همه با وجود انتقامجویی بدون خونریزی قاسم سلیمانی میتواند مدعی شود که به توصیه آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی جامه عمل پوشانده که گفته بود: "حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید