رفتن به محتوای اصلی

"بیانیه60 تن از فعالان سیاسی و فرهنگی ایران" در تضاد با روح دمکراسی است

"بیانیه60 تن از فعالان سیاسی و فرهنگی ایران" در تضاد با روح دمکراسی است

 

چهارشنبه ۱۳ ژوئن بود که ۶۰ تن از فعالان سیاسی ایران که بیشترین آنها از اعضا و طرفداران جبهه ملی ایران هستند و در دنیای آزاد غرب سکونت دارند، بیانیه ای انتشار دادند. در این بیانیه بنام میهن پرستی، بر علیہ مللی که در ایران برای احقاق حقوق بر حق­شان مبارزه میکنند، اعلام جنگ کرده اند.
آنها بصراحت در بیانیه شان چنین میگویند: ما فعالان سیاسی وفرهنگی امضاء کننده ،ضمن محکوم نمودن اقدامات ضد ایرانی صدای امریکا و بی بی سی هشدار می دهیم که دروغ پردازی و دامن زدن به مسائل قومی درایران آتشی را خواهد افروخت که هزینه آن بردوش ملت ایران تحمیل شده واز گرمای این آتش خانمان برانداز بیگانگان نیز بی بهره نخواهند بود. چواینکه اگر قرار باشد تمامیت سر زمینی ایران به خطر بیافتد ملت یکپارچه ایران دست روی دست نخواهند گذاشت وبه اثبات تاریخ، هزاران سال است که این ملت، ایران وایرانیت رابا تمام وجود خویش حفظ نموده وبا توانی دو چندان دربرابراقدامات خانمان براندازایستادگی و سزای دشمنان را به بهترین شکل خواهند داد.اگر چه دشواریها و محدودیت های موجود بر سرمردمانش سایه انداخته اما در بزنگاه پاسداری از میهن و ارزشهای ملی لحظه ای درنگ رابرخود روا نمی دانند.
این فعالان سیاسی ایران پرداختن به مسایل بلوچ و دیگر ملل ساکن در ایران را «دامن زدن به مسایل قومی در ایران» میدانند و منکر این واقعیت های تاریخ حتی تاریخ صد و اندی سال پیش هستند که ناصرالدین شاه برای اولین بار در سال ۱۸۷۳ میلادی ادعای حاکمیت بربلوچستان کرد و با کمک و توسط بریتانیا، بریتانیایی که مورد غضب شان میباشد، گُلد اسمید مامور بریتانیا، بخشهای وسیعی از بلوچستان را بین ممالک قاجاریه و افغانستان با وجود مخالفت آشکار بلوچها تقسیم کرد. با این حال مردم بلوچ هرگز این مرزبندی ها را برسمیت نشناختند و با امکانات محدود خود مانع از حاکمیت قاجار بر بلوچستان شدند. میر بهرام خان بارانزهی بدنبال این مرزبندی، ماموران حکومتی قاجار را از بلوچستان متواری ساخت واقدام به تشکیل حکومت در بلوچستان کرد. پس از فوت میربهرام خان بارانزهی، میر دوست محمد خان بارانزهی تا سال ۱۹۲۸ میلادی به حکومت در بلوچستان ادامه داد. در سال ۱۹۲۸ میلادی است که رضاشاه با حملات وحشیانه اش بر بلوچستان و در جنگی نابرابر، توانست میر دوست محمد خان بارانزهی را شکست دهد وابتدا وی را مدتی در تھران در حصر نگھدارد سپس با اعدام مشارالیہ، بر بلوچستان تسلط پیدا کند.
این فعالان سیاسی ایران از دسیسه های بیگانگان و تاریخ سازی وترسیم جغرافیای خیالی و به کار بردن اسامی جعلی خشمگین ھستند و با از دست رفتن بخشهایی از ایران، احساس عذاب وجدان میکنند.
در بیانیه شان آمده است: که نمونه های درد آور این دسیسه ها را در جدا نمودن 17 شهر قفقاز از ایران و بحرین و قصبه فیروزه در دوران اخیر می توان مشاهده نمود.که بی لیاقتی زمامداران وقت درکنارتوطئه استعمارگران موجب شد تا ایرانی ترین سرزمین های این مرز و بوم ازمام میهن جدا شوند.
روسیه تزاری و شوروی کمونیستی در کنار انگلستان واستعمار نوین آمریکا آنچنان ضربه ای بر پیکره تنومند و یکپارچه میهن زدند که ایرانیان هیچگاه این جفاهای رفته بر سرزمینشان را از یاد نخواهند برد.
حال اگر در نزد این فعالان سیاسی ایران دفاع از سرزمین مادری و تمامیت ارضی ایران یک وظیفه میهنی است، این بینش را نباید محدود به ایران و ایرانی بودن دانست. لابد این حس میهنی در میان بلوچ هم است و آنها هم مانند شما که ایران را دوست میدارید، بلوچستان را با دل و جان دوست دارند و به آن عشق میورزند. بدون تردید برای یک بلوچ دفاع از تمامیت ارضی بلوچستان بهمان اندازه با ارزش است که برای یک ایرانی تمامیت ارضی ایران.
در این بیانیه از زندگی مسالمت آمیز هزاران سال تیره های مختلف ساکن ایران بدون داشتن کوچکترین مشکلی سخن بہ میان آمده است. درستی یا رد این ادعا که تیره های مختلف ساکن ایران زندگی مسالمت آمیز داشته و همواره به ایرانی بودن خود افتخار و تاکید میکرده اند، بستگی به نگرش انسانها از تاریخ دارد. آنچه را که در خور توجه است عدم بازشکافی مقولہ ی «تیره های مختلف» است. آیا بزعم این فعالان سیاسی ایران، بلوچ یک "تیره" محسوب میشود؟
بزعم این دوستان، اگر بلوچ را در زمره تیره ای که هزاران سال در ایران ساکن هست، آنطور که بیانیه ادعا دارد، بشمار بیاوریم، این تحریف آشکار تاریخ خواهد بود که بلوچ بدون داشتن کوچکترین مشکلی در ایران به مسالمت زیسته است. شاهنامه که یکی از منابع مهم تاریخی ایران و ایرانیان بشمار میاید، بصراحت از قتل عام بلوچها توسط انوشیروان ـ که در نزد ایرانیان به عدالت خواهی منزلت سمبلیک و افتخارآمیزی دارد و بر عکس در نزد بلوچ سمبل کشتار عام و خونخواهی اسـت ـ حکایت دارد. تنفر این مظهرعدالت ایرانیان نسبت به بلوچ به آن حد بود که به سپاه سفاک خود دستور میدهد تا حتا کودکان بلوچ را هم بکشند و نسل بلوچ را از بین ببرند. در شاهنامه آمده است:
چو آمد بنزدیک آن برز کوه بگردید گرد اندرش با گروه
بدانگونه گرد اندر آمد سپاه که بستند بر باد و مور راه
همه دامن کوه تا روی شخ سپه بود بر سان مور و ملخ
منادی گری گرد لشکر بگشت خروش آمد از کوه و ز غار و دشت
که هر گز بلوچی بیابند خرد چه از تیغ داران و مردان گرد
اگر انجمن باشد از اندکی نباید که یابد رهائی یکی
چو آگاه شد لشکر از خشم شاه سوار و پیاده ببستند راه
از ایشان فراوان و اندک نماند زن و مرد و جنگی و کودک نماند
سراسر به شمشیر بگذاشتند ستم کردن کوچ برداشتند
شاهنامه- صفحه 437 ، انتشارات امیر کبیر – چاپ هفتم
بکار بردن اسامی جعلی بدون تردید مورد نکوهش است و نباید به کسی اجازه داد تا با هویت و نام انسانها بازیگری سیاسی کند. متاسفانه سرآغاز این روش مذبوح و ناپسند را میتوان از زمان رضاشاه ـ در نزد بسیاری وی پدر ایران مدرن بحساب میاید ـ در ایران بوضوح دید. بطور مثال، پس از اشغال بلوچستان توسط رضاشاه، دستور تغییر نام شهرھای بلوچستان صادرگردید و بہ موجب آن دزآپ به «زاهدان»، حسین آباد به«زابل»، شستون به «سراوان»، مگس به«زابلی»، گِـه به «نیکشهر» و پهره به «ایرانشهر» جعل نام شدند. همچنین نام استان را از بلوچستان به «سیستان و بلوچستان» تحریف کردند و اخیراً رژیم جمهوری اسلامی نام چند جای دیگر در بلوچستان را به مراد خود تغییر داده است.
در این بیانیه باز هم آمده است کهاما آن هنگام که پای غربیان و بیگانگان به این سرزمین باز شد استعمار برای رسیدن به مقاصد شوم خود لحظه ای نیز از دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در ایران از پای ننشست و هر روز ترفندی نو برای زمینگیر نمودن ایران و ایرانی به کار بست.
از بیانیه پیداست که مداخله بیگانگان و استعمار به سرزمین شان، ناخوشایند و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در ایران، دغدغه ی ملی آنهاست. علاقه و مهرورزی شما به میهن تان ایران قابل ستایش است و تقبیح مداخله بیگانگان و استعمار از سوی شما هم بسیار بجای و بحق است. نباید به بیگانگان و استعمار این اجازه را داد تا به مسایل قومی و داخلی دامن بزنند. اما این حق را منحصر بفرد(ایران) دانستن هم یک خطاست. ضرب المثل " هر آنچه را که بر خود نمی پسندید، بر دیگران مپسند" را آیینه عبرت بدانید و از آن بیاموزید که " دست بالای دست بسیار هست". بلوچستان هم مورد عشق و علاقه بلوچ است، پس آن مداخله و فتوحات بیگانگان قاجار و پهلوی بر بلوچستان را هم از یاد نبرید. و بدانید که بلوچ هم با تلخکامی شاھد تقسیم سرزمینش توسط استعار بریتانیا و سپردن آن به بیگانگان قاجاریه و پهلوی بودہ است و این حس از دست رفتن بلوچستان سالیان متمادی او را رنج دادہ است. این رضاشاه پهلوی بود که با دسیسه های استعماری، بین اقوام و طوایف مختلف بلوچ، اختلافات قومی را دامن زد و راه پای خود را در بلوچستان ھموار ساخت.
این فعالان سیاسی ایران، کشور مستقل بحرین و کشورهای مستقل منطقہ قفقاز را بخشی از ایران میدانند و نیز در ادعاهای قبلی جبهه ملی ایران بوفور پیداست که نه تنها این بخش از بلوچستان، بلکه دیگر بخشهای بلوچستان که اکنون تحت اشغال پاکستان وافغانستان هستند را، جزیی لاینفک از خاک ایران بشمار می آورند. از اینرو مبارزه برای استقلال بلوچستان را منافی تمامیت ارضی ایران دانسته و پیشاپیش بر بلوچ اعلام جنگ کرده اند.
این فعالان سیاسی ایران با این اعلام جنگ بنام میهن پرستی نشان میدهند که از رویدادهای جهان هیچ نیاموخته اند و هیچ رغبتی برای همزیستی مسالمت آمیز انسانها، برسمیت شناختن حقوق دیگران، دفاع از تمامیت ارضی دیگر ملل و احترام به استقلال دیگر کشورها ندارند. آنها در براه انداختن جوی خون هم بنام میهن پرستی واهمه ای ندارند و در تدارک بسیج افکار عمومی شوونیزم بر علیه ملت بلوچ و دیگران که برای استقلال و دفاع از تمامیت ارضی سرزمین اجدادی شان مبارزه میکنند، میباشند.
این بیانیه نشان میدهد که این فعالان سیاسی ایران علیرغم یکسری ادعاهای آزادمنشانه و زندگی در جهان آزاد و غرب با پدیده دمکراسی فاصله زیادی دارند. از اینرو"بیانیه60 تن از فعالان سیاسی و فرهنگی ایران" در تضاد با روح دمکراسی است. ایکاش این افراد بمانند خانم مینا احدی «پیام زندگی انسانها در صلح و صفا» را بمیان مردم ایران میبردند. خانم احدی درمصاحبه اش با پارس ـ تی وی میگوید: در طول تاریخ با این بحث تمامیت ارضی خون ریخته شده، پوتین بپا شده، حمله شده، و به همین معنی باید نگاه کرد و دید که حساسیتی که وجود دارد فرضاً در کردستان یا جاهای دیگر، سراین بحث از کجاست. بنظر من باید سازمانها و احزاب سیاسی باید اعلام کنند که همه مردم که الان در ایران زندگی کنند از حقوق برابر برخوردار خواهند شد. زبان مادری شان را میتوانند صحبت بکنند. و اگر گروهی یا جمعی یا استانی بخواهد حتی بحث این را مطرح بکند که جدا بشود، باید این امکان را داشته باشد. باید در یک رفراندومی که همه چیز حساب بشود، همه حق داشته باشند تاحرف هایشان را بزنند. مردم در آزادی تصمیم بگیرند که بمانند یا جدا بشوند. یعنی شمشیر بلند کردن در مقابل مردم باید ممنوع بشود."
بلوچستانءِ راجی زرمبش
۲۹ خرداد ۱۳۹۱

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
ایمیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید