محمد علی در ایران هم مانند بسیاری دیگر از نقاط دنیا شناخته شده بود.
شاید در کنار اسم او که نوعی همبستگی مذهبی برای بسیاری در جهان اسلام و ایران نشان میداد؛ پخش چند مسابقه مستقیم تلویزیونی او در ایران به ویژه مسابقهاش با جورج فورمن در اوایل دهه پنجاه شمسی به چهره او در بین ایرانیان و به طور خاص در بین جوانان ویژگی خاصی بخشیده بود.
این مسابقات در آن زمان در ساعات اولیه صبح پخش میشد و برای بسیاری از ما که دانشآموز بودیم آن ساعت صبح و بلند شدن از خواب مشکل، اما شاید فریضهای بود که باید انجام میدادیم؛ حتی اگر به مدرسه دیر میرسیدیم و یا در طول زنگ اول و دوم کمی خواب هم بودیم!
مسابقه او با فورمن و کرکری خواندنهای این دو قبل از مسابقه که در کینشازا برگزار میشد نقل محافل دانشآموزی و دبیرستانی بود.
به خاطر دارم که بحث درباره اینکه علی این مسابقه را میبرد در مدرسه ما و حتی در بین برخی از اعضای فامیل و بسیاری از خانوادهها داغ بود.
در مدرسه بسیاری از ما جملهای را که در بین مردم و طرفداران علی در کینشازا بر سر زبانها بود تکرار می کردیم: "مومبایی علی" که به این معنی بود: "علی بکشش."
البته فورمن هم طرفدارانی داشت، به ویژه جثه بزرگ او که به نحوی ترسبرانگیز بود و مقابله او با فریزر و شکست سنگین وی ترسی به دلها انداخته بود.
روز مسابقه با فورمن و ایستادن علی بر روی سر فورمن که دقیقا وسط رینگ افتاده بود در راند هشتم؛ از یاد خیلیها نمیرود.
محمد علی خطاب به فورمن و قبل از بازی که پیشبینی کرده بود در آن برنده است، گفته بود که "چیزی که چشمهایش نمیبیند؛ دستهایش نمیتواند بزند." اشاره محمدعلی به سریع بودن خودش و کند بودن حرکات فورمن بود.
او فورمن را به دلیل وزن و جثه بزرگش "مومیایی" مینامید که قادر به تحرک نیست.
علی اسطوره خاصی بود. او نوعی لطافت و شوخطبعی را به دنیای ورزش خشک و خشن بوکس وارد کرد؛ نکتهسنجی، کلمات قصار، و طنز پردازی وی روح این ورزش را تغییر داد.
مصاحبه های او و کرکری خواندن های پیش از مسابقه و بعد از آن در یاد بسیاری خواهد ماند؛ اگرچه بسیاری شاید مانند جو فریزر که چند سال قبل درگذشت، هیچگاه کلی را نبخشند.
علی این رقیب دیرینه خود را که سه بار با او در رینگ زورآزمایی کرده بود "گوریل" خطاب میکرد.
علی بارها گفته بود "جو فریزر آنقدر زشته که نمیتواند قهرمان باشه! قهرمان دسته سنگین وزن باید مثل من باهوش و خوشتیپ باشه." او حتی در یکی از تمریناتش قبل از یکی از مسابقاتش با فریزر و در جمع خبرنگاران عروسکی بزرگ از یک گوریل را به داخل رینگ برد و گفت که قرار است با یک گوریل مسابقه دهد.
علی البته سالها بعد در مراسم تشییع و خاکسپاری فریزر شرکت کرد.
محمد علی برای بسیاری دیگر از حریفانش توصیفاتی داشت. سانی لیستون را "خرس بزرگ زشت"؛ ارنی تریل را "اختاپوس" و لئون اسپینکز را"دراکولا" می خواند چون اسپینکز دندان جلویش شکسته بود.
تماس با ایران و سفر به ایران
محمد علی در سال ۱۳۷۲ به دعوت مقامات وقت بوکس به تهران سفر کرد و با جمعی از مقامات و ورزشکاران ایران نیز دیدار کرد. از مقبره آیتالله خمینی دیدن کرد، در نماز جمعه تهران حضور پیدا کرد و سفری هم به مشهد داشت.
او همچنین با کاظمی از قهرمانان بوکس ایران در مسابقهای نمایشی در سالن شیرودی بر روی رینگ رفت. کاظمی به رسم احترام او را بوسید. علی رقصپای مشهور خود را به نمایش گذاشت. مردم حاضر در ورزشگاه شیرودی بارها به تشویق علی پرداختند. داور در نهایت دست قهرمان اسطورهای بوکس را به نشانه پیروزی بالا برد.
محمد علی به عنوان چهره ای سرشناس و جهانی و البته مسلمان چند سال پیش نیز در نامهای خطاب به مقامات ایران از آنها خواست تا به آزادی دو خبرنگار واشنگتن پست که بازداشت شده بودند، کمک کنند.
در این نامه او آیتالله خامنهای، رهبر ایران، را "عالیجناب و برادر عزیز" خطاب کرد و خواهان آن شد که وی جاشوا فتال و شین باوئر را مورد بخشش قرار دهد.
او افزود: "من امروز به شما می نویسم تا خواستار رافت شما درباره این دو مرد، جاشوا فتال و شین باوئر، که هم اکنون توسط مقام های ایرانی زندانی اند، بشوم."
این دو خبرنگار به همراه سارا شورد در سال ۲۰۰۹ به هنگام کوهنوردی در منطقه مرزی غرب ایران وارد خاک ایران شده و بازداشت شده بودند. آنها اتهام ورود غیر قانونی به کشور را رد کرده و گفته بودند که در منطقه کوهستانی مرزی به اشتباه وارد خاک ایران شده بودند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید