رفتن به محتوای اصلی

یادداشتی بر نوشتهء: [ نامه ای سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی]

یادداشتی بر نوشتهء: [ نامه ای سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی]

بدون شک مطالب در رابطه با حاکمیّتِ 30 سالهء جمهوری اسلامی و آسیب پذیری اپوزیسیون آن که در این نوشتار: « نامه ای سرگشاده به شاهزاده رضا پهلوی» به آن اشاره رفته است، در ذهن بسیاری از ایرانیان از طبقاتِ مختلف شاید هر روز زنده گشته و در آینده هم سپری و به نمایش گذاشته خواهد شد و طبعأ دنبال راه و چاره ای برای برون رفت از چنین شرایط ناگوار سرزمین و ملّت ایرانِ بین زمین و آسمان گرفتار آمده میباشند.

همانطور که در این نوشتار بر آن تأکید شده است، همه بر این امر واقف و آگاه هستیم که بدونِ یک همبستگی ملّی سراسری امکانِ جابجایی و یا تغییر ساختار حکومت در ایران غیر ممکن هست. به همین مناسبت موضوع اتحّادِ ملّی که شعار اصلی و محوری شخص شاهزاده رضا پهلوی [ امروز فقط اتحّاد] هم میباشد اگر صورت گیرد طبق روش معمول جامعه شناسی و ساختار شناسی سیاسی احتیاج به گروهی کوچکِ سخنگو و معرفی کنندهء برنامه ها و پلاتفرم آنها را دارد که همین گروه و شاید بنا به نیاز با تعداد افرادی بیشتر میتوانند نقطهء ما قبل و یا آخرین نقطهء نوک این هرم سیاسی را پُر کنند.

نویسنده در نوشتار خویش همکاری و پیشتاز بودنِ شاهزاده رضا پهلوی را در شکل گیری و انسجام چنین همبستگی ملّی را مفید ارزیابی کرده اند، طبیعی هست که چنین انتخابی با مخالفتِ سر سختِ هوادرانِ رژیم اسلامی که پیوسته از اتحّادِ ایرانیان وحشت دارند، همچنین با آن دسته از اقوام ساکن ایران که بر ایدهء استقلال و حتّی تجزیه طلبی پای بند و در خدمتِ عوامل بیگانه هستند و یا با مخالفتِ آن قشر از ایرانیان که دارای جهان بینی های دیگری میباشند روبرو خواهد شد،

اضافه بر اینها در جبههء خودِ سلطنت طلبانِ سنتّی و مشروطه خواه هم شاید با مخالفتِ دو چندان مواجّه بشود، زیرا آنها نمیخواهند موقعیّتِ اجتماعی و سیاسی ذهنگرای خود را به خطر بیندازند و نمیتوانند شاهدِ همگرایی یا اشباح شدنِ سمبل شاهزادهء خود در وجودِ دیگران باشند. امّا برای کسانیکه واقعأ با اعتقادِ به تغییر موازنهء قدرتِ سیاسی خواهان تحولاتِ بنیادی و ساختاری در ارگانِ حکومت فعلی ایران هستند و بر اساس تحلیلهای قانونمند مدرنِ امروزی سیاست پردازی و مبادلاتِ فکری فراقومی و فراملّی خردگرا دارند، چنین انتخابی را با وجودِ مشکلاتِ اولیّهء آن که با گذشتِ کمی زمان رو به کاهش خواهند گذاشت، همسو با نویسندهء این نامهء سرگشاده ، شایسته و بجا و مؤثر ارزیابی خواهند کرد،

نگارندهء این سطور به عنوان و در جایگاهِ یک شهروندِ جامعهء ایرانی خارج از کشور با داشتن یک رأی در کنار سایر شهروندانِ ایرانی دیگر، چندین بار هست که مطالب در خواستی دکتر لاجوردی به شاهزاده رضا پهلوی را در گفتار و نوشتار به شیوهء مستقیم و غیر مستقیم از ایشان و هوادارانشان پیشنهاد کرده ام و میتوانم حدس بزنم که اگر این نوشتار بصورت بیانیه ای عمومی انتشار می یافت تا شاخص و سنجش نظرات را بیان کند، بسیاری از ایرانیان پای آن هم امضاء میگذاشتند.

امّا با آنکه شاهزاده رضا پهلوی حتمأ مشاوران دور و نزدیکی را در اطرافِ خویش دارند که همین مشاوران ناموفّق و تنگ نظر مسیر سیاست ورزی را برای ایشان تعیین میکنند و نمیگذارند که ایشان آزادانه به گفته ها و پیامهای غیر خودیها گوش فرا دهند، امّا بنا به وظیفه در حدّ یک شهروند ایرانی به شاهزاده رضا پهلوی پیشنهاد میکنم که بسادگی مسئولیّتِ رهبری و یا سخنگویی قومی ویژه یا گروه یا اتحّادی از اپوزیسیون حتّی سلطنت طلبانِ رادیکال و سنتّی را نپذیرند و فقط زمانی مسئولیّت و هدایت گری فردی و یا در بین گروهی را بپذیرند که این خواسته و برنامه های طبقاتی بر مبنای روابط جهان امروز برابر با حقوق بشر و انواع دمکراسی های زمانِ خویش کنترل شده با دقّتِ فراگیر و حرفه ای بصورت قانون و اصول که با منافع شخصی و ملّی و با هویّتِ ایرانیان از سویی دیگر با حفظِ تمامیّتِ ارضی و استقلال کشور در تضاد نباشد بر روی کاغذ آمده باشند که در صورتِ نبود افراد صادر کننده و رهبریّتِ این اصول و قوانین پایه ای، جامعهء ایرانی بنا به اسنادِ آن بتواند آنها را بطور اتوماتیک زیر بنای حرکتِ خود قرار دهند، تا سردرگمی سیاسی ایجاد نشود و خلاء قدرت سیاسی بوجود نیاید.

بنا بر این آقای حسین لاجوردی با همکاران ایشان بجای اینکه در نامه ای سرگشاده شاهزاده را به پذیرش مسئولیّتی نامشخص و بدونِ پشتوانه و بدونِ مرز قانونی دعوت کننند، ابتداء به تکاپوی تدوین و تکوین یک پلاتفرم با شرکت و مشاورتِ کارشناسان در رشته هایی حقوقی، تاریخ، جامعه شناسی، اقتصادی و غیره باشند که بندهای این پلاتفرم بتواند در نقش یک قانون اساسی منسجم عمل کند، پس از آن این قانون اساسی کوتاه و مختصر امّا پر محتوا را به امضای نمایندگانِ اقوام، احزاب و سازمانهای شناخته شدهء ایرانی در درون و برون مرز برسانند آنوقت شاهزاده با مطالعهء دقیق آن تصمیم میگیرند که آیا میتوانند در صفِ گروهِ مقدّم رهبری با توجّه به پیامد های بعدی و جانبی قوانین این پلاتفرم مسئولیّتی را بپذیرند یا نه.

البتّه دستگاه و یا افرادِ ارگانِ شاهزاده رضا پهلوی با مساعدت کارشناسان میتوانند در ایجاد چنین پلاتفرم و یا قانون اساسی مختصر فراگیر خود پیش قدم شوند. راهِ سوّم هم این خواهد که ارگانهای وابسته به شاهزاده و ارگانهایی که آقای لاجوردی به آن تعلّق دارند در کنار هم و با همکاری همه جانبه اقدام به روی کاغذ آوردنِ قوانین این پلاتفرم باقدام کنند.

در تئوریک بیش از حد به مسائل ایران و جهان پرداخته شده و همه درد و مرض ایران را میشناسند و در شکل کدخدا منشانه نشستهای بسیار و دوستانه با تعارفاتِ خشک و خالی مرسوم فرهنگِ شرقی امّا بی نتیجه صورت گرفته، بر روی کاغذ آوردنِ چنین قانون اساسی ایی اوّلین حرکتِ پراتیک و جدیّت در نایل آمدن به اهداف تئوریزه شده است.

نگارش یک قانون اساسی بعد از برکناری رژیم اسلامی در آن وضعیّتِ بی سر و سامانِ قابل پیش بینی شده بسیار دشوار هست، بس چه بهتر که از همین امروز اینکار صورت گیرد تا در شرایطی مناسب و ملایم تر شکاف بین خواسته ها و نظرات بهم نزدیکتر شوند، کوتاه سخن: قبل از آمدن طوفان باید به فکر استواری و پایداری خانه بود، زیرا تلاش بعد از آن شاید بی فایده باشد.

تدوین و تکمیل چنین پلاتفرم و یا قانون اساسی زیر بنایی ایی که به امضاء اقوام ایرانی و سایر احزاب و سازمانهای سیاسی و مدنی رسیده باشد و دستِ همه به ریسمان آن بند هست، در اوّلین لحظهء بر کناری رژیم اسلامی جانشین قانون اساسی بی اعتبار رژیم ولایتِ فقیه خواهد شد تا طبق موازین آن از هرگونه جنبش آنارشیستی، هرج و مرج و یاغیگری در هر شکل و با هر ماهیّت جلوگیری کند و با دادنِ مجوز به ارگانِ قوهء اجرایی در چهار چوب اصول این پلاتفرم پاسدار نظم و امنیّت در سراسر کشور باشد و بشکل رادیکال پشتیبان آماده سازی و در ایجادِ زمینهء بر قراری دمکراسی فعّال باشند.

جنبش و حرکتی که مرزها و اهداف و میدانِ سیاسی آن مشخص نباشد، توده وار هست برخاسته از تعقل و اصول نیست، واپسگرا هست، تنها فاکتورهایی که یک جنبش مفید را از رفتار و افکار مخرّبِ تروریستی جدا میکند، یکی قانونمندی از قبل صیقل دادهء شدهء آن و دیگری اهداف بالاتر و شایسته تر آن از سیستم ارزشی و سیاسی حکومتِ در مسندِ قدرت و نگاه فراگیر به جهان بینی و پیامدهای آیندهء آن هست.

کودتا و کسب قدرت سیاسی به شیوهء ترور و تروریسم سال 57 که در مقابل یک دمکراسی محدود صورت گرفت که آنرا انقلاب اسلامی مینامند، بدون برنامه و آلترناتیو بود، اهداف و قوانین کلی آن از قبل مشخص نبود، خمینی را نیروهای خارجی و احزاب و سازمانهای درونی بدون پیشرطی صرفأ برای براندازی به رهبری یک جنبش کور توده وار قبول کردند، پس از پیروزی انقلاب حکومت ترور روحانیّتِ به رهبری خمینی، رفسنجانی و خامنه ای اصول و ساختار و قانون اساسی واپسگرای آنرا به بهای سنگین سرمایه های انسانی تعیین و با سر نیزه آنرا بر جامعه تحمیل کردند، در جوامع متمدّن و با فرهنگ آینده نگر اوّل ساختار و اصول و قوانین جایگزین را آماده میکنند و بعد هدفمند به دگرگونی و خانه تکانی می پردازند، بر عکس در جوامع عقب مانده اوّل خانه را فرو می ریزند بعد به فکر قالب خشت زنی آن می افتند که آیا پیدا شود یا نشود !.

من بیم آنرا دارم که دعوت آقای لاجوردی از شاهزاده پهلوی فقط شرکتِ در نقش رهبری براندازی رژیم اسلامی و یا همان کمک در امر خانه خرابی باشد، همان نقشی را که به خمینی در سالهای قبل از انقلاب 57 واگذار کردند، امّا همه میدانیم که از جوانب و زوایای گوناگون شاهزاده خمینی نیست و شرایط به ایشان امکان تسلط بر اوضاع را به شیوهء دمکراتیک بعد از برکناری رژیم اسلامی نخواهد داد و کشور بدون در دست داشتن یک رهبریّت توانمند با برنامهء همه پسند و آلترناتیو شفاف، علاوه بر آنکه به خرابی و آشوب کشیده خواهد شد استقلال ملّی خود را هم از دست خواهد داد.

گرچه شاهزاده رضا پهلوی از موقعیّتِ خوب جهانی و درون کشور برخوردار هست و شایستگی سیاسی در چهار چوب دمکراسی را دارند، امّا نقطهء تقاطع افکار و مخرج مشترک خواسته های طبقاتی و کنزنس حقوق دمکراتیکِ اقوام ایرانی در آینده در یک فرد و یا در یک دسته و گروهی خاصّ تعریف و برآورده نخواهد شد، بلکه زیر سقفِ یک قانون اساسی مشترکِ فراگیر هست، که ملّتِ سیاسی ایران را تعریف خواهد کرد که دستگاهِ حکومت و تمام قوای چندگانه و ملّتِ واحد ایران برابر با اصول این قانون اساسی عمل خواهند کرد و تنها در مقابل همین قانون پاسخگو خواهند بود. قانونمندی و پای بندی به قانونگرایی اصل اوّل دمکراسی و زیر بنای حقوق بشر امروز میباشد.

بنا بر این هنرمندی اندیشمندان و سیاسیون ایرانی در این هست که بتوانند در شکل گیری چنین قانون اساسی ایی که ساختار سیاسی آیندهء ایران را به روشنی ترسیم کند و موردِ توافق اپوزیسیون راستین جمهوری اسلامی هم باشد مؤثر واقع شوند و در این دورانِ گذار از سنّتگرایی دینی به قانوگرایی راسیونال نقش برجسته ای را ایفا کنند، بدون شک شاهزاده رضا پهلوی از چنان پتانسیل سیاسی و اجتماعی برخوردار هستند و میتوانند در این دورهء گذار نقش چشم گیری را داشته باشند،

چنین تنها وظیفه ای را که جبر دیالکتیک تاریخ و گذشتگان ایشان بر عهدهء شاهزاده گذاشته اند و به سرانجام رساندنِ آنرا بسیاری از ایرانیان از ایشان هم انتظار دارند، اگر ایشان خود را بدرستی در نیابد و به این تنها تکلیفِ سرنوشت ساز بر دوشِ خویش نیندیشد، تاج و تخت پادشاهی که هیچ، فرصت طلایی ابدی تاج افتخار نیکِ تاریخ را بر سر خود و خاندانِ خویش گذاشتن را از دست میدهند، علاوه بر اینها به کم رنگ شدن و به محو شدنِ نقش خاندانِ پهلوی و ایرانیان در تاریخ نوین ایران کمکِ شایانی کرده اند.

Nasser.karami@gmx.de

|اُکتبر|2008|آلمان|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید