برگردان مصاحبه دی ولت با شاهین نجفی در اختیار علاقه مندان قرار میگیرد:
ظرف یک سال گذشته برای اولین بار در یک کافهی خیابانی نشسته است. به نظر صمیمی میآید اما فاصله را رعایت میکند. چشمان ناآرامش این سو و آن سو زده و خیابان را نظاره میکند. این احساس را به آدمی نمیدهد، پنداری که او میترسد! این نظارهگری احساس ترس نمی دهد چرا که دنبال تعقیبکنندگان احتمالی که میخواهند او را بکشند نیست بلکه درجستجوی قصه و الهام برای موسیقی خود است. شاهین نجفی زندگی را در اطراف خود زیر نظر دارد و ازاشتیاق خود به وطن، خمیرمایهی ترانههایش را دریافت میکند. میگوید: «گاهی خودم را مانند سربازی در جنگ احساس میکنم که باید دشمنانش را زیر نظر بگیرد. اما زندگی من فقط از دشمنان تشکیل نشده است؛ زندگیم خیلی قشنگتر از این حرفها است.» در دهم ماه مه و سالروز کتاب سوزی در آلمان با او ملاقات کردم. شاهین یک سال قبل مجبور شد که به زندگی مخفی روی آورد. آیتاللهها فتوای قتل او را داده و برای سرش ۱۰۰ هزار دلار جایزه گذاشتند. دلیل آن؟ آهنگی که گفتگویی خیالی با یکی از اعقاب پیامبر بود و در آن از او میخواهد بازگردد تا ایران را ازدیکتاتوری نجات دهد.
امام نقی باید با خودش برای ایرانیها عشق، ویاگرا و سینههای سیلیکونی بیاورد تا آنها را خوشحال کند. شاهین این نکته را که آگاهانه از مفاهیم مذهبی استفاده کرده تا دست به تحریک بزند، تکذیب میکند: «هیچوقت قصد حمله به دین نداشتم. این اتهام کسانی است که از دین برای سرکوب، استفادهی ابزاری میکنند. من مایهی آهنگهای خود را از همهی آن چیزهایی میگیرم که بر زندگی من و زندگی ایرانیها تاثیر میگذارد. از جملهی اینها دین ونمادهای آن است. موضوع مهم برای من هنر است. و هنرمن هدف مشخصی غیر از آزادی ندارد.» در ایران این هنرمند شورشی که مجبور به زندگی مخفیانه شد، خاری در چشم حکومت بود چرا که آهنگهایش که از روحانیون انتقاد میکرد میان جوانان ایرانی محبوب شد. در سال ۲۰۰۴ کنسرت او در شهر زادگاهش، بندر انزلی و پس از آنکه چندی از به بازار رفتن آهنگ «ریش» که تمسخر روحانیون بود، میگذشت مورد حملهی چماقداران حکومتی قرار گرفت. شاهین دستگیر و شکنجه شد و مدتی را مخفیانه زندگی کرد تا اینکه در سال ۲۰۰۵ موفق شد به آلمان فرار کند. با شاهین دربارهی شباهتهای میان حکومت روحانیون در وطنش و حکومت اخوانالمسلمین در وطن من، مصر صحبت کردم. هر دو بعد از انقلاب آرامی سر قدرت آمدند که هدف آن آزادی و عدالت بود. هر دو اسبهای تروایی بودند که از دموکراسی سود جستند تا بعدها دموکراسی را از بین ببرند. در هر دو کشور صحبت از دیکتاتوری مذهبی است که در برابر هر گونه انتقاد، بسیار خشک و حساس عمل میکند. در مصر نیز نه تنها نویسندگان منتقد از دین بلکه هنرمندان و طنزنویسان نیز مورد تعیقیب قانونی و تهدید قرار میگیرند. دیکتاتورها از خرافات و ترس مردم تغذیه میکنند. هنرمندانی مانند شاهین نجفی میکوشند تا با طنز و هوشیاری، در اسطورههای دیکتاتورها خراش ایجاد کنند و با این کار ترس مردم عادی را از بین ببرند. از اینرو وی و همهی کسانی که جرات میکنند اساس نظام را زیر سوال ببرند، تهدید و نابود میشوند. اما شاهین واهمه ندارد. بعد از یک سال زندگی در خفا، در این شب از ماه مه اولین کنسرت خود را برگزار میکند. سالن در کرویتسبرگ شهر برلین پر از طرفداران شاهین است. وقتی وارد صحنه میشود جمعیت به خروش میآید. جمعیتی که بیشترشان ایرانیهای تبعیدی هستند. در اجرای هر ترانه همبستگی و پیوند جمعیت با هنرمند ناآرام مشهود است. یک زن جوان ایرانی میگوید: «شاهین، ایران را به ما نزدیک میکند. او در یک جمله چیزی را میگوید که دیگران برای آن به یک کتاب احتیاج دارند.» عکاس او، حامد روشنگاه شاهین را همواره زیر نظر دارد. میکوشد هر حرکت وی را ثبت کند: «این مرد یک شخصیت نمادین برای ماست. پیامش به جوانان ایرانی شهامت و عشق به زندگی است. آن چیزی را فریاد میکشد که خیلی از ایرانیها فکرش را میکنند اما جرات بیانش را ندارند. شاهین مخالف ولایت فقیه و دیکتاتوری است. از اینرو او را دوست داریم.» جمعیت هر آهنگی را همراهی میکند، طرفدارانش فقط آهنگهای جدید را نمیشناسند. اما او هنوز یک آهنگ را نخوانده گرچه خیلیها آن را خواستند. جمعیت داد میزند: «نقی، نقی» اما شاهین این آهنگی را که باعث صدور فتوا علیه او شد، نمی]خواند. آیا میترسد یا میخواهد با روحانیون آشتی کند؟ البته که نه. بهترین را برای اجرای آخر گذاشته است. داد میزند «نقی» و از سن پایین میپرد. از دریای جمعیتی که به معنای واقعی کلمه با او یکی میشود، لذت میبرد. شاهین درحالی که خوشحال است میگوید: «من یک ماهی هستم. صحنه و مردم برای من مثل آبند. بدون خواندن روی صحنه نمیتوانم زندگی کنم.» اما یک آرزو هنوز مانده است؛ او میخواهد بار دیگر در ایران آزاد بخواند. از او میپرسم: «اولین آهنگی که در ایران خواهی خواند چیست؟» میگوید:«فکر میکنم آهنگ ایستاده مردن» آهنگی که شاهین در زمان سخت بعد از فتوا ساخته است: «این آهنگ برای من و خیلی از هموطنانم نماد مقاومت است. چرا که شاید آدمی باید تا پای جان برای اعتقادش مبارزه کند.»
برگرفته از فیسبوک دریچه اخبار روز ایران ( دارا )
برگردان: ایران در جهان
پایان خبر./.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید