رفتن به محتوای اصلی

جز تو

جز تو

 

 

جز تو

 

دست بر افشاند وُ رفت

از من وُ ای وایِ من

خسته گذشتم ز خویش

یادِ تو از دل نرفت

در همه چیزی نظر

چون بِبَرَم جز تو نیست

قصه وُ سودای تو

هُوریّ وُ عالَم قَمَر

قهقهۀ بانگِ مرگ

برگِ جهان را فشُرد

زیرِ قدمهای سرد

باز خزان ست وُ برگ

غم همه آمال بُرد

دیو در آمد چنان

کز تو نشانی نماند

وز تو سرودن فِسُرد

گر تو به جانِ شَبَم

خنده زنان خوش رِسی

هق هق وُ غوغایِ من

می سِتُری از تَبَم

شعلۀ شاینده ای

باغِ طرب بشکُفی

حرفِ رهایی بگو

ای که تو پاینده ای

می کُشد این انتظار

جان به جزا می بَرَد

کِی تو در آیی زِ در؟

جان ز تو گیرد قرار

ساقیِ قهّارِ پَر

فرصتِ جامی دگر

بیخود وُ مستم ببَر

سویِ سمایی دگر

مستِ تمنایِ تو

نالۀ عاشق شنو

چشمِ پُر از شبنَمَم

این من وُ صَهبای تو

2013 / 7 / 10

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید