رفتن به محتوای اصلی

پنجاه سال واندی بعد از سیاهکل
11.02.2024 - 22:17

 

کلمات مفهوم نمی یابند وبرزبان وقلم جاری نمی شوند مگر این که در پروسه یک جدال واقعی برای رسیدن به حقیقت ، جسم وروح تو در تعادلی نشات گرفته از پایبندی به زندگی ، تکاپو برای راه یافتن به قلب حقیقت آنی از تلاش دست بر ندارد .تلاشی که جان مایه آن دیدن وقبول کردن حقیقت مبتنی بر واقعیت است . جدالی سخت در ذهن وعمل ،که ترا منجر به قبول حقیقتت می سازد . روحت را پاکیزه وعریان می کند وکلماتت را از صافی این جدال عبور می دهد.

کلماتت با اندیشه وعملت مفهومی واقعی می یابند وبردل می نشینند. این کلمات واقعیند.بری از هر گونه منیت ،گروه گرائی و منفعت طلبی .

کلماتی می شوند از جنس آتش که می توانند در سرمای حاصل ازحکومت های مستبد وسرکوب گر روح های فسرده از بیداد را گرمی ببخشند .امید بیافرینند و جلب اعتماد کنند .زمانی بر قدرت این کلمات افزوده می شود ،به انرژی بدل می گردند که مبارزان راه آزادی وعدالت .چنین جدالی سخت را در گستره وسیعی پیش برند وبا نشان دادن پایبندی خود به حقیقت ودوری جستن از پیشداوری ودر افتادن با هر آنچه که آنها را در چهار چوب تنگ منافع گروهی ،عقیدتی وایدوئلوژیک محدودشان می کند فکر وعمل خود را بچالش بکشند.

چالشی که هر زمان معیار و سنگ محک آن خواست ومنافع مردم است .برای انسانی که خواهان سعادت خود ومردم خود است .هیچ امری مهم تر از مبارزه برای دست یافتن به حقیقت و بکار گرفتن آن در جهت رسیدن به همدلی عظیم اجتماعی وهمراهی برای رسیدن به آزادی وعدالت نیست. نخستین سنگ پایه چنین همدلی اجتماعی .هم زبانیست .هم زبانی که حاصل نمی شود مگر جز با جلب اعتماد اجتماعی .

هیچ زمان ،هیچ کس وهیچ گروهی قادر نخواهدشد زبان مشترک با مردم بخصوص با نسل جوان پیدا کند مگر این که از طریق نقد درست ومنصفانه تفکر وعمل خوددر گذشته وحال و پایبندی به آن نقد در عمل امروز خود !زمینه گفتگو و همدلی را فراهم سازد .

بر گزار کنندگان بزرگداشت سیاهکل باید از خود سوال کنند ؟چه امری باعث می شود که نه تنها نسل جوان ونوجوان امروز ،حتی نسل بعد ازشما نیز حاضر به شنیدن آنچه شما می گوئید نیستند ؟چرا نسل پنجاه وهفتی چنین مورد غضب و انتقاد شدید نسل های بعد خود می باشد؟ مسلما عوامل زیادی در این مورد نقش بازی می کنند .اما هریک از شما از خود سئوال نمی کند که من بعنوان فرد ؟ما بعنوان جمع چه میزان در این فاجعه بزرگی که انقلاب نام گرفت نقش بازی کردیم ؟ آن افکار ماجراجویانه چریکی که زیر عنوان مبارزه با شاه چشم بر تمام تلاش های تجدد خواهانه و نو آوری در کشوری که هنوز بزحمت قبای ژنده خود را از دوش خود فرو می افکند و دل به سبک جدید ومدرنی از زندگی که تازه پای در این سرزمین می نهاد بست .به تحول اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی چه میزان لطمه زد . سیاهی لشگر مردی کینه ورز، متحجربرآمده از دل تنفری تاریخی نسبت به هر چه که رنگ تجددو نو آوری داشت گردید.مردی که هیچ احساسی به ملت وسرزمین نداشت .آن کردیم که نباید می کردیم. چهل وپنج سال از آن فاجعه می گذرد .چهل وپنج سالی که شاهد بسیار فجایع بودیم که کودکان دبستانی هم در حد وسع خودفریاد مرگ بر این حکومت وولی آن می کشند . از عمل کردخودسخت شرمگین هستید . ادعا می کنید که خود را وعمل کرد خود را چه در رابطه با تشکیل یک سازمان چریکی که سلاح ومبارزه مسلحانه را تبلیغ می کرد و عملکردش حاصلی جز تقویت همین دیدگاه متحجر و مخالف با تجدد را نداشت بنقدکشیدید. مبارزه با شاه را تبدیل به مبارزه با تجدد خواهی و حرکت آغاز شده بسوی تجدد و نوکرائی کردیدو عملا از جریان متحجر مذهبی حمایت نمودید.

حال در سیمای جدید خود می خواهید در خدمت زندگی و مبارزه مدنی باشید. در کنار مردمی که بخش عظیم آن یعنی نسل جدید با آرزوی رسیدن به آزادی و زندگی کردن در اشلی که جهان متمدن نمایشگر آن است زیر شعار "زن ،زندگی ،آزادی" مبارزه ای سخت وبی امان را با حکومت متحجر دینی آغاز کرده وبپیش می برد.

سوال این است ؟ چگونه می خواهید این مردم این نسل بشما باور کنند ؟ زمانیکه هنوز بعد نیم قرن واندی از تاسیس سازمان چریکی ومبارزه مسلحانه ونتایج تلخ و زیان بار آن .همراه با داغ ازشرمنمدگی حاصل از حمایت خود از این حکومت .هنوز قادر بدل کندن از آن گذشته نیستید. هنوز توان این را ندارید که بگوئید ما منادیان مرگ بودیم ! نه زندگی و آنچه که در این سازمان وتفکر جائی نداشت خود زندگی بود وانسان ،تفکری که در آن دوست داشتن وعشق ورزیدن یک چریک گناهی نا بخشودنی بود .

براستی چه اتفاقی افتاده که بار دبگر شجاعت چریکی ستایش می شود . شجاعتی که نهایت در خدمت خمینی قرارگرفت وبر خشونت اجتماعی دامن زد .این چگونه شجاعتی هست که قادر نیست خود را وعمل کرد خود را در آئینه تاریخ که بیانگر حقیقت است ببیند. این سازمان هرگز قادر به یافتن زبان مشترک با هیچکس و هیچ گروهی نخواهد شد . چرا که هنوز در همان خانه های تیمی بسته که آن ها را مرکز جهان می دانست با نشه مدال هائی که بر خود آویخته گرفتار دنیای ذهنی خویش است. و هنوز درکش از شجاعت همان است که پنجاه سال قبل تئوریزه می کرد.از مبارزه با امریکا گرفته تا حمایت از.... از همین روست که هنوز قادر به نشستن در کنار دیگراپوزیسیون های مخالف جمهوری اسلامی نیست. " به عبث می پایم که بدر کس آید..." ابوالفضل محققی

May be an illustration of ‎text that says "‎bepish به مناسبت پنجاه و سومين سالگرد <<سساهكل> آغازى راهکشا به سوى آینده‌ای !دیگر چهارشنبه 7 فوریه 2024 22:47 ھیئت سیاسی اجرائی حزب چپ ایران‎"‎

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

نادر

عنوان مقاله
پنجاه سال از سیاهگل

آقای محققی گرامی پشنهاد من این است که از امامزاده چپ معجزه‌ای رخ نخواهد داد و چراغ پیره ز نی روشن نخواهد گشت. چپ از آغاز تا پایان جریانی سرطانی و ناموزون با تاریخ وفرهنگ ایران زمین است. این گربه مرده را بیش از این نباید چوب زد.
آنچه باید کرد ایجاد سازمان، حزب ویاتشکیلاتی است که دغدغه خاطر آن ایران و مردم ایران عدالت اجتماعی و منافع ملی آزادی و استقلال و دفاع بی قید وشرط از تمامیت ارضی کشور باشد.
بیش از تعداد کسانی که جمهوری فدرال آلمان را پایه‌گذاری کردند ، ما امروز در برون و درون مرز افراد شایسته و کار شناس و میهن پرست داریم که توانایی های آنها برای مردم ایران روشن نشده است. انتظار آرزوها وخواست های انسانی از گروه چپ و دینی داشتن متاسفانه خطا و راه بجای نخواهد برد. نمونه آنرا در زندگی محنت بار حزب توده و فدایی و مجاهد همگان تجربه کرده اند.
آنچه ما بدان نیاز داریم تا زنجیر های مرئی ونامریی خود را از سرطان چپ ودینی جدا کنیم :
برنامه روشن، اعتماد به نفس و شجاعت اخلاقی متکی بر عقل و باور به اصل خدشه ناپذیر حکومت قانون است.
کسانی چون شما در برون و درون مرز توان ایجاد و آغاز یک رستاخیز ملی را دارا هستید.
این مهم جریانی ملی باید باشد که چشم به بیگانه ندارد و به نیروی ملت متکی است. مهم قدم گذاشتن درراه است.
پیروز باشید

د., 12.02.2024 - 20:18 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
پدران فکری چپ ایرانی، چه کسانی هستند؟

درووود بر ابوالفضل عزیز!

توضیحی برای تامّلات پیگیر.

هیچکس از جمع حضرات مخاطبت نسبت به حرفهایت واکنشی نشان نخواهد داد؛ زیرا هیچکس نمیگوید که من اشتباه کرده ام. وقتی به حرفهایشان دقیق گوش کنی، جواب میدهند که:« همه در آن دوران و تحت آن شرایط.....///... سیاستهای نظری و عملی سازمان طبق شرایط روز و حکومت وقت، اقتضا میکرد که ....». و این یعنی باید بلافاصله به دور کلمه «همه و سیاستهای سازمان» خط قرمز بکشی و بدانی که طرفهای مخاطبت دارند از مسئولیّت خطاها و همپاییها و همکاریها و همعهدیها و همدلیها و سهم خودش در ایجاد فاجعه، آگاهانه و با قصد طفره میرود تا تقصیرات را به گردن اشخاصی یا رویدادهایی یا شرایطی یا تشکیلاتی بیندازند که هیچ ما به ازائی ندارند؛ تو گویی که از سیّاره ای دیگر، عدّه ای آمده اند و فجایعی را سبب شده اند و حضرات را مقصّر قلمداد کرده باشند!

برای پذیرفتن مسئولیّت در قبال خطاهای فردی و جمعی باید خیلی با شعور و فهمیده و فرزانه و دریادل و راستمنش بود که حضرات از چنین خصلتهای فردی و جمعی به شدّت بیگانه اند و دور و فقیر و حقیر. حتّا اگر به حرفها و تقریرات گذشته آنها دقّت کرده باشی، وقتی میگفتند مثلا فلانی «بچّه/رفیق صادّقی است»، منظورشان صداقت به فردیّت و استقلال فکری و رادمنشی و کاراکتر نبود؛ بلکه صداقت نسبت به ایدئولوژی و نصوص و مناسباات تشکیلاتی بود. عین خمینی که در باره رجایی گفت: «اگر علم نداره، ایمان که دارد!». مسئله راستمنشی در سنجشگری رفتارها و گفتارهای فردی و سازمانی و تشکیلاتی به معنای قیام علیه خویشتن است که هر کسی به چنین کاری توانمند و آگاه نیستند. در تاریخ شاید بتوان اندک شماری را پیدا کرد که دلیر بودند علیه خود قیام کنند و به شخصیّت و کاراکتر و منش فردی خود وفادار بمانند. نمونه اش «آندره ژید» که وقتی از روسیه بازگشت کتاب «بازگشت از شوروی» را نوشت. یا «آرتور کوئیستلر» که وقتی از شوروی برگشت، کتاب «ظلمت در نیمروز» را نوشت و کسانی دیگر همچون اینان. حضرات ولی وقتی نیز در شوروی بودند، فقط وظیفه نوکری را در حق رفقای کا.گ.ب ایفا کردند.
نه! ابوالفضل عزیز!. بر سر این قبری که تو گریه میکنی، هیچ مرده ای دفن نشده است. من سالهاست که گفته ام و نوشته ام و استدلال آورده ام که در تاریخ ایران تا امروز اصلا و ابدا چیزی به نام «چپ» وجود نداشته است و هنوزم وجود ندارد. آنچه خودش را برچسب بی مسمّای «چپ» زده است، ایدئولوژیگرایان ایرانی هستند که پوسته ایدئولوژی را به خود آویخته اند ولی در رفتار و گفتار و عمل، همان مسلمانان دو آتشه شیعه هستند. اینها هنوز نمیفهمند و نمیدانند که «چپ» در ایران بر شالوده بُنمایه های فرهنگ باهمستان مردم با «مهرورزی» اینهمانی دارد؛ نه با «دادورزی»؛ یعنی اینکه ضامن اجرایی «دادورزی» در جامعه در گرو «مهرورزی» است و گرایشی که بر آنست «دادورزی» را در جامعه و مناسبات اجتماعی و کشوری تامین و تضمین کند، باید تجسّم تمار عیار «مهرورزی» باشد تا بتواند سخن از رعایت حقوق زخمتکشان و کارگران و دهقانان و فلان و بیسار بر زبان و قلم براند. ولی اینان به دلیل آنکه تاریخ و فرهنگ ایران را اصلا و ابدا نمیشناسند، خبر ندارند که اینهمه شعارهایشان در باره «عدالت»، آب به زمین متشرّعین میریزد و دوام اقتدار آنها را تامین و تضمین میکند. آنها هنوز نمیدانند که آنچه در ایران از چهل و چهار سال پیش تا کنون حاکمیّت بی چون و چرا دارد، همانا «عدالت محض و ناب الهی» است که در ریزترین ابعاد جامعه نیز اجرا میشود. حکومت فقاهتی، حکومت عدل الهیست به معنای اصیل نظری و پراکتیکی آن.
اگر از حضرات بپرسی که «پدران فکری شما» به حیث «چپ» چه کسانی هستند؟ میبینی که لام تا کام، حرفی برای گفتن ندارند سوای اینکه در عمل ثابت کنند که همچنان از مقلّدین درجه یک و مومن به مجتهد معظّم و مرجع تقلید، حضرت «آیت الله کارل هاینریش مارکس» هستند با افاضات باد به غبغب اندازی بر ما مگوزید. سراسر انواع و اقسام احزاب را و بویژه «چپ» را در سرزمینهای باختری که زیر و رو کنی، میبینی در پسزمینه برنامه ها و مرامنامه آنها، صدها متفکّر و اندیشمند وجود دارد که در باره مسئله «حقّ و حقوق» اندیشیده اند. ولی در ایران ما، پدران آنچه خود را با اسم بی مسمّای «چپ» آراسته است، کدام متفکّر و دانشمند و فیلسوف وجود دارد؟. نام ببرند اگر واقعا شعورش را دارند؟. کدام یک از اینهمه پر مدّعایان هارت و پورتدار «چپ» تا امروز توانسته اند یک جمله در باره «مهرورزی و پیوند آن با دادورزی» بنویسند یا بیندیشند؟. نام ببر اگر میشناسی.
اینها برغم اینهمه ادّعای کائناتسوز در زمینه مبارزه مثلا سیاسی نتوانسته اند تا امروز نمیگویم دو تا و سه تا و ده تا؛ بلکه فقط یک شخصیّت یا رجُل سیاسی را پروریده باشند که بتواند در کنار دیگر گرایشهای سیاسی بنشیند و از نظرات و دیدگاههای خودش به طور خردمندانه دفاع کند. این مسئله فقط مربوط به مدّعیان چپ نمیشود؛ بلکه «ملّیون و لیبرالها و مذهبیون و دیگر گرایشها» را نیز در بر میگیرد. در میان اینهمه لشگریان عربده جو که همّ و غمّشان فقط تسخیر قدرت و حکومت انحصاری بدون رقیب است، نمیتوانی یک نفر «رجُل سیاسی یا شخصیّت شایان احترام» پیدا کنی که به اندازه بال یه پشه اعتبار اجتماعی داشته باشد.
نه! ابوالفضل عزیز!. بر سر این چاهی که تو ایستاده ای، هیچ آبی نخواهد جوشید. در میان اینهمه مبارز هل من یزیدی که شاهد رنج و درد و عذاب و مویه های مادران و خودخوریهای سرطان آور پدران بر سر فرزندان از دست رفته شان هستند؛ یعنی فرزندان عزیز و برومند و زیبا و رشید و پهلوان که به دست رذلترین و خبیثترین و جنایتکارترین متولّیان الله تلف شدند و جان باختند، نمیتوانی یک نفر را پیدا کنی که وجدان فردی داشته باشد و با خودش صمیمی باشد و به خطاها و اشتباهاتی اعتراف کند که نتایجش فاجعه 1357 بود همچون فاجعه ای طبیعی که خسارتهای مادّی و تلفات انسانی اش هولناک هستند با این تفاوت که در فاجعه طبیعی، هیچ مقصّری وجود ندارد؛ ولی در ایجاد فجایع انسانی، بخشی از انسانها مقصّر اصلی هستند. یعنی انسانهای بی مسئولی که در چنبره جاه طلبیها و قدرتپرستیها و منفعتهای نجومی به آنچنان «حسادت قیرگونه» نسبت به همدیگر آغشته اند که حاضرند جامعه را تا حدّ نابودی سوق دهند و شاهد جان کندنهای مردم باشند؛ چنانچه سائقه حسادت آنها ترضیه نشود.
نه! ابوالفضل عزیز! این ره که تو میروی به ترکستان است جانا!. امروزه روز اگر بتوان کاری کارستان را پیش بُرد، همین است که با خویشتن صمیمی شدن و رو راست از ته دل، همه چیز را گفتن بدون هیچ ترس و واهمه ای. به سخن در آمدن بدانسان که انسان میفهمد؛ ولو فهمیده هایش به کژفهمی یا نارسافهمی یا غلطفهمی آغشته باشند. مهم، صمیمت در کلام و رفتار است که میتواند موثّر باشد و اعتماد دیگران را نسبت به انسان جلب کند. حضراتی که مخاطب تو هستند هنوز در دیگ مذاب «تشیّع اثنی عشری» با توفیقات الهی مسلّح به پلاکارهای عنتر گردانی مثل: «سکولار، دمکرات، لائیک» و خزعبلاتی مشابه در حال دست و پا زدن هستند بدون آنکه بتوانند خردلی نقش مثبت در جامعه ایرانی داشته باشند حتّا برای حال خودشان. اصلا شخثیّت و فردیّت ندارند و رادمنش نیز نیستند. یه عدّه شارلاتان کمپلکسی که به ذهنیّتهای شیزوفرنی مبتلایند. ادّعای چپ میکنند؛ ولی نماز شبشان ترک نمیشود!. فقط اگر میخواهی بدانی که حضرات هنوز که هنوز است همچنان «مقلّدند و دنباله رو و تابع هر چی آقا گفت» بیا و یه نگاهی پشت سرت بنداز و تورّقی در مشق نویسهای گذشته آنها بکن؛ یعنی کلمات و اصطلاحاتی مثل: «بورژوازی کمپرادور، امپریالیسم جهانخوار، تکامل اقتصادی-اجتماعی، مبارزه طبقاتی، ترّقی و امثال این خزعبلات کلیشه ای» که جای خودشان را با اصطلاحات پر طمطراق «سکولار، دمکرات، لائیک، مدرن، مدرنیته، پست مدرن و امثالهم» عوض کرده اند؛ امّا درب متابعتها و هر چی آقا گفتنها و تقلیدات سرسام آور همچنان بر همان پاشنه ای میچرخند که از پنجاه سال پیش یا بهتر بگویم از تولّد حزب توده تا امروز همچنان چرخیده است.
حضرات برغم اینهمه عربده کشیهای هل من یزیدی در عرصه سیاست، هنوز تشخیص نمیدهند که «آسپکتهای دمکرات، سکولار، لائیک»، مقولات اندیشیدنی و نسبی و مقیّد به ضوابط و قوانین و لوایح قراردادی هستند؛ نه سیستمهای حاضر و آماده همچون مصالح ساختمان. آسپکتهایی که در عرصه همکاریهای اجتماعی و کشورداری در دولت متکثّر سهم ارزشمند خودشان را برای رفاه اجتماعی ایفا میکنند. به همین دلیل است که همچنان نمیتوانند در کنار یکدیگر بایستند و با همکاری همدیگر «نیرویی» ارزشمند و شایان آفرین را برای خلع ید و معزول کردن آپارات خونریز الهی برپا کنند. بی مایه، فطیر است ابوالفضل جان. اینها اگه بتوانند خودشان را از باتلاق متابعتی و توسری خوردن و دنباله روی آزاد کنند، باور کن، بزرگترین شاهکار زندگی فردیشان را اثبات کرده اند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
د., 12.02.2024 - 09:55 پیوند ثابت
نظرات رسیده

اردوان:

یکی‌ از مواردی که شجاعت یک انسان را می‌توان سنجید نگاه او به کارکرد اجتماعی خودش است. در این رابطه شجاعت یعنی‌ اعتراف به اشتباه حتا اگر این اعتراف باعث رنجش هزاران دوست و آشنا شود یا باعث به باد رفتن سالها شهرت و و بلند پروازی اجتماعی گردد.

د., 12.02.2024 - 06:03 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.