رفتن به محتوای اصلی

آری بابک خرمدین، کاخ های ظلم ویران می شوند

آری بابک خرمدین، کاخ های ظلم ویران می شوند

 مبارزات هر ملتی سرشاراست از اسطورها. انسان هایی که پیشتر زیسته اند وبه شیوهء خود درمقابل زور ایستاده اند. این ها درتاریخ ملتها جاودانه شده اند وهمواره ازآنها یاد می شود. آینده گان این گذشتگان را به نیکی یاد می کنند. هرچند که شیوه ها ی آنها بادنیای امروزین نخواند ودنیای مدرن شیوهء آنها را به نحوی نپذیرد، اما جوهرهء کار آنهاست که در تاریخ و ذهن مردم زنده وجاوید است. این جوهره اگر مثبت باشد، مردم آینده به آنها با دیدگان احترام آمیز می نگرد واگر منفی باشد، ازآنها به بدی یاد می شود. بابک خرمدمین ویارانش ازجمله مبارزانی هستند که درتاریخ ایران جاودانه شده اند وازآنها به نیکی یاد می شود، چون که آنها در آن ایام وشرایط برای رهایی مردم خود مبارزه وزندگی کردند. بابک ها درمیان ملتها بی شمارند و نمی توان همگی آنها رابه تصویرکشید. انسان تنها توانسته است قسمتی از این حماسه هارا بسراید و به هر نحوی وکیفیتی به آینده گان بشناساند. در گذشته وحال وآینده می تواند مشترکیات زیادی را مشاهده کرد، آنگاه که ظلم وجور بر کشوری حاکم می شود، می توان درمیان کتب تاریخی گشت و آن را حلاجی کرد و با وضعییت حال مقایسه کرد. می توان نوشت که دراین سرزمین این شیوه ها تجربه شده است ودستاوردشان این بوده است، تا سپاه ظلم وستم سرنوشت خود رابداند. درزیرتلنگری است به وسیلهء قیام بابک به معتصمان حاکم امروزین بر ایران. درتاریخ ایران نامهای بسیاری رامی توان آورد که بر ضد ستم قیام کردند ودستگاه ظلم را به لرزه درآوردند، بابک خرمدین ویارانش یکی ازآنهاست.

 به سال 223 هجری قمری یعنی 1200 سال پیش معتصم پسر هارون الرشید خلیفهء عباسی به جلاد دستور داد تا بابک خرمدین را که دست بسته پیش او آورده بودند، اعدام کند. معتصم به جلادستورداد که ابتدا دستهای بابک را با شمشیر خودبابک قطع کند. بابک که یک دست خود راازدست داده بود، زانو می زند وبا خون آن چهرهء خودراخونی می کندوسپس به پامی خیزد. معتصم ازاومی پرسد که چرا این کارراکردی؟ بابک پاسخ می دهد که ازبدن من خون می رود وبه زودی چهرهء من ازبی خونی به زردی می گراید، نمی خواهم که چهره ام دربرابردشمن زردنشان دهد وازآن تعبیر شودکه دربرابرمرگ ترسیده ام. برای همین می خواهم چهره ام به هنگام مرگ قرمزباشد. معتصم دستورمی دهد که سربابک راباشمشیرجداکنند. بابک 23 سال در برابرحکام عباسی ایستاد. او توانست دربرابرهارون و امین ومامون ومعتصم عباسی برای حقوق مردمش مبارزه کند. او به قلعه بذپناه بردوازآنجا قیام خرمیان را رهبری می کرد. حکام عباسی به هرقیمت می خواستند که بابک رابه چنگ آورند ویا باخود همراه سازند وبه هردسیسیه وحیله ای متوصل شدند واما بیهوده بود، چون بابک ویارانش عزمشان درمبارزه جزم بود. هارون الرشیدعباسی وپسرانش هیچ معیاری را رعایت نمی کردند وظلم وجورشان برخلقهای دیگرآشکاربودوراه زندگی را براین مردمان تیره وتارکرده بودند. براین اساس هم خرمیان به مبارزه ای نابرابر باسپاه عباسیان برخواسته بودندونمی خواستند سرزمینشان زیر سم اسبان خلیفه که درکاخش دربغداد حتی به جعفر برمکی وزیر ایرانی خود رحم نکرد واوراگردن زد، له شود. بعد ازهارون هم پسرانش به قدرت رسیدند که یکی پس ازدیگری به سرزمین بابک، آذربایجان چشم طمع دوخته بودند. امین بوسیله برادرخود مامون ازبین رفت وبعد ازمامون معتصم به قدرت رسید و باحیله دادن سرزمین ها افشین سردارقدرت طلب ایرانی را به جنگ بابک فرستاد و آخر سرهم افشین رابعدازپیروزی بربابک به زندان فرستاد و بعد ازاعدام بابک وبرادرش عبدالله، اوراهم اعدام کرد.رمزمبارزهء بابک خرمدین دراین بود که او تنها نبودوبه دنبال خزانه ومقام وکاخ نبود، اوازپشتیبانی مردمش برخوردار بود و ملت های دیگرهم چون ملت کرد درمبارزه با جنگجویانشان همراه اوبودند . جالب این است که ودرموقع دستگیری هفت یارکرد بااوهمراه بود که آنها هم دستگیر شدند. کسانی چون عصمت الکردی سپهداربابک بودندبه وسیلهء معتصم دستگیر شدند. آری در 1200 سال پیش بین خلقها درمبارزه با ظلم وجوردوستی وپشتیبانی عمیقی بوده است. همانطورکه هزاران کردوآذری برعلیه سپاه عباسی دوش بدوش هم به رهبری بابک خرمدین مبارزه می کردند. هدف بابک دفاع ازمردمش در برابرظلم اسلامی خلیفگان عباسی که زنان ومردان رابه بردگی می بردند، بود. بابک خواب خوش را برچشمان عباسیان نشسته دربغداد و سامره و درکاخهای طلا حرام کرده بود وتنها شعارش هم ازبین رفتن ستم وظلم بود.

با ملاحظه قیام دوام داربابک خرمدین ازقلعه بذ وروستای بلال آباد ازتوابع میبدکه باکمترین امکانات آن زمان و تنها با تکیه به برخود ومردمش وداشتن دوستانی چون عصمت الکردی، این فکردرذهن بیدارمی شود که درسرزمین ایران چرا تاریخ هرباربه شکلی تکرارمی شود؟ اگرخوب دقت کنیم درسرزمین ایران امروز هم مانند 1200 سال پیش حاکمانی اسلامی حکومت می کنند که زنان رابه بردگی می کشند. خلق های ایرانی را سرکوب وآوارهء کوه ها ودشتها می کنند. زبان وفرهنگ آنها راموردحمله قرارداده ونابود می کنند. حق مردم زحمتکش را بمانند همان کشاورزان خرمی ودیگر ملل پایمال می کنند وبقول بابک به غاصبان اندیشمندان ملتهارامی ربایند. کشتاروربودن درزمان جمهوری اسلامی به کرات روی داده است و هم اینک بسیاری ازاندیشمندان اقصی نقاط ایران اسیرحاکمان هستند. بابک به معتصم می گوید غاصب آن است که برکشتگاه مردم اسب می تازد. هم اینک جمهوری اسلامی سرزمینهای بسیاری ازخاک ایران و کشتگاه های بسیاری رازیرچرخ تانکهایش له کرده است. هم اینک خاک کردستان ایران سالهاست که نظامی شده ولشکرهای جمهوری اسلامی آن راباتانک شخم زده ودرآن مین کاشته اند. جمهوری اسلامی شباهت بسیاری باحکام عباسی داردکه بعد از1200 سال بعد ازقیام بابک خرمدین درآذربایجان هنوزهمان راه هارون ومامون ومعتصم رامی پیماید. آیا درتشابه شاه وشیخ وخلیفه که همگی با ظلم وستم برسرزمین ایران ومللش حکم رانده اند، تفاوتی هست؟ داستان بابک خرمدین بعد از1200 سال می گوید نه. این دیالوگ بین معتصم وبابک می تواند آیینه امروزین ایران هم باشد، آن گاه که ستم می اندیشد که ابدی است. معتصم با رنگ پریده به بابک می گوید: تواکنون درچنگ ماهستی. بابک جواب می دهد، آری، اما تنها جسم من دردست شماست، نه روحم. دژآرمان من تسخیرناپذیر است. معتصم به طعنه بازمی گوید: ولی وقتی سرازتنت جداشد، دیگر همه چیزپایان می پذیرد. بابک می گوید: همه چیزوقتی پایان می پذیردکه مردمی که بابک یکی ازآن هاست نابود شوند. درحالی که دنیا دگرگون می شود، کاخ ها فرومی ریزد، شاهان وخلیفه ها وتمام ثناگویانشان نابود می شوند، اما مردم می مانندویادخدمتگزاران وجانبازان خودرادرسینه زنده نگه می دارند...

آری آن روز بابک آن حرف ها رازد وچه به جا می نشیند درجایگاه امروزین دربرابر حکام جمهوری اسلامی که بر باردیگربرسرنوشت ملتی تکیه زده اند. سالهای پیش کاخ های پهلوهای وقاجارها پایین ریختندو حتما سالهای آینده کاخ های جمهوری اسلامی هم پایین خواهد ریخت، چون مردمی وجود دارندوبارستم حکام بردوششان سنگینی می کند. بعد از 1200 سال هنوز فریاد بابک خرمدین دربرابر نوع دیگری ازحکام اسلامی به گوش می رسد، مردمی هستند که کاخ های ستم راویران کنند.

 درنوشتن این مقاله ازکتاب بابک نوشته جلال برگشاد، ترجمهء رحیم رییس نیا و رضا انزابی نژاد استفاده شده است.

14ژوئن 2007

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید