رفتن به محتوای اصلی

از رونقِ قتل عامِ جوانان در ولایت جانستانان الهی
27.01.2024 - 12:21

تاریخ نگارش:27.01.2024

از رونقِ قتل عامِ جوانان در ولایت جانستانان الهی

[در پایورزی بر قداست جان و زندگی و یادباد از «پهلوان محمّد قبادلو» که در چنگال گیوتینداران الله زشتخو و خونریز پرپر شد]

تصویر

خصلت ذاتی و عملکردی و تبلیغاتی اسلامیّت و متولّیان و مومنان عقده ای و روانپریش آن از روز نخست تا همین امروز فقط در یک چیز است که «رونق و توسعه» بی رقیب داشته و دارد؛ آنهم «قتل و کشتار و خونریزی و غارت و شکنجه و تجاوز و ترور و حماقت و جهالت محض». دم و دستگاه سیستم مخوف ولایت آخوندشاهی و زمامداران معمّم و مکلّا و ریش دار فُکُل کراواتی اش و رتوشگران پست فطرت عقیدتی اش که هیچ وجدان پژوهشی و انتقادی ندارند در کنار مُتعگان و رکابداران بی اجر و مواجب درونمرزی و برونمرزی اش تا زمانی که فعّال مایشاء هستند و امکانهای دوام قدرت و نفوذ را دارند به توسعه و دوام «کشتار الهی و قتل عام جوانان ایرانی و سرکوب مردم» در ابعاد مختلف ادامه خواهند داد و هرگز نیز به هیچ احد النّاسی برای جنایتها و تبهکاریهایشان بر روی کره زمین پاسخگو نخواهند بود. آنها خواهند کُشت. از تک تک انسانها گرفته تا گروه گروه انسانها. از شیرخوارگان گرفته تا کهنسالترین انسانها را خواهند کُشت؛ زیرا «رسالت و تکلیف و وظیفه و مسلک و اعتقادات و مرام اسلامیّت»، هیچ چیز دیگری نیست سوای «قتل عام و خونریزی». «الله در انظار مومنانش»، زمانی «الله اقتلویی» است که مومنانش در خونریزی و کشتار به «ثارالله» استحاله شده باشند.

اینکه حکومت خلفای الله در ایران بر استقرار و رونق گیوتین قتل عام پایه ریزی شده است، مبحثیست اظهر من الشّمس که به هیچ توضیح گسترده ای نیاز ندارد. امّا پرسش کلیدی و تعیین کننده این است که مخالفان سیستم الهی – چه درونمرزی، چه برونمرزی -در کجای این معادله هول افکن و هلاکتبار ایستاده اند و می ایستند؟. تا چند سال و شاید چند قرن دیگر باید گیوتین الهی به خونریزیهای شبانه روزی خودش ادامه دهد تا بالاخره کسانی که به اندازه یک ارزن، حسّ میهندوستی و نوعدوستی دارند به این مرحله از فهم و درک و شعور برسند تا یکپارچه و مصمّم و هرگز میلیمتری واپس ننشستن در مقابل ضحّاکیان جوانخوار و نابودگران میهن و سرکوبگران مردم به پا خیزند و برای واقعیّت پذیر شدن خواسته هایشان و تلاش از بهر عزل و خلع ید زمامداران نالایق مقاومت و پیکار سرسختانه کنند؟. تا چند سال یا شاید هم چند قرن دیگر باید تاب و تحمّل آورد و همچنان شاهد و ناظر جنایتها و خونریزیها و کشتارها و تخریبهای خلفای عقده ای اسلامیّت در ایران بود؟.  تا چند سال و شاید چند قرن دیگر – اگر بقایی از ایران و ایرانیان بماند البته! – باید منتظر معجزه بود و راه پایید که شاید کسانی بیایند و ایران و ایرانیان را از چنگال مخوفترین اعدامچیان الهی که به جنون خونریزی مبتلا هستند، آزاد و رها کنند؟. چند سال یا شاید چند قرن دیگر – اگر از تاک و تاک نشان، بقایی ماند البته! – باید فقط «خبرگزار و مُخبر و شنونده» جنایتها و تبهکاریهای سیستم آخوندشاهی ماند؟.

باید پرسید آنانی که بیش از چهار دهه آزگار است و سنگ «مخالفت و اپوزیسیونی و اصلاحاتگری» را در هر کوی و برزنی به سینه میزنند، تا کنون کدام اقدام شایسته و بایسته «مشترک» را در سمت و سوی «گردهمآییهای عینی و ملموس در برابر انظار مردم ایران و جهان» برپا کرده اند و از در باهماندیشی برای ساقط کردن و عزل و خلع گیوتینداران الهی برآمده اند؟. کی و کجا؟. بر آنانی که حاکم و مصدر و ذینفع و مجنون فعّال بودن گیوتین خونریز الهی هستند، هیچ حرجی نیست؛ بلکه بحث در این است که «مخالفان سیستم حاکم بر ایران در چشم انداز کمیّتی و کیفیّتی» تا امروز کدام «گام ارزشمند و نتیجه بخش» را در همکاری و همعزمی و همپیمایی توام با مسئولیّتهای فردی و گروهی و سازمانی و حزبی و تشکیلاتی برداشته اند؟. کی و کجا؟.

چرا هیچکس از میان اینهمه کنشگران پر مدّعا و تحصیل کردگان مدّعی کارشناسی و تخصّص و کاردانی از خودشان نپرسیده اند که «موانع و علّتهای گریز از همدیگر» گرایشهای مختلف المرام و مختلف العقیده در چیست تا به سنجشگری رادیکال آنها اقدام کنند و به مخرج مشترک واحدی دست یابند برای آزادی میهن و مردم اسیر در چنگال حاکمان بی فرّ؟.

چرا آنانی که سالهای سال است و هنوزم مدّعی «آزادیخواهی» هستند، همچنان نفهمیده اند و نمیفهمند که «آزادیخواهی»، خاصم «آزادی» است؛ نه بال و پر دادن و شکوفا کردن «درخت پُر بار آزادی». آنانی که «آزادیخواه» هستند، هیچگاه برای «آزادی» و دوام و تضمین آن، میلیمتری گام برنخواهند داشت. آنها فقط «خواهنده آزادی» هستند تا بتوانند در فضای آزادی به تحمیق و تحمیل و به کرسی نشاندن اراده مستبد و تمامیّتخواه خودشان در راه  و برای اصول عقیده/ایدئولوژی/مذهب/مرام/مسلک/نظریّه آکبندی، امکانها و فرصتهای عاجل به دست آورند.

فقط انسانهایی که «آزاداندیش» هستند، میتوانند دوام و شکوفایی «آزادی» را امکانپذیر کنند؛ زیرا در پروسه اندیشیدن آزاد است که میتوان چند و چون مفید و مُضر و خطرناک بودن عقاید و مذاهب و ایدئولوژیها و نظریّه های علمی نما را سنجشگری کرد و به محک زد.  آنانی که «آزادیخواه» هستند و طالب آزادی، همه بدون استثناء خطری بالقوه برای «آزادی» هستند. نگاهی به کارنامه تمام اشخاص و سازمانها و احزاب و گروهها و تشکیلاتی که روزی روزگاری، «آزادیخواه» بودند و پس از سیطره یافتن بر قدرت، ماهیّت وجودی خود را برای همگان آشکار کردند، میتواند درس عبرتی باشد برای اکنونیان معترض به وضعیّت و شرایط سیاسی حاکم بر کشور تا بتوانند فرق بین مدّعیان «آزادیخواهی» را با «انسانها و متفکّران و فیلسوفان و کنشگران و دانشمندان آزاد اندیش» تمییز و تشخیص دهند. در هر جامعه ای که عدّه ای بخواهند «شعار آزادیخواهی» سر دهند، باید خطراتی را که ناشی از «شعار دهی» آنان است، پیشاپیش تشخیص داد و در صدد خنثا و مضمحل کردن آنها بر آمد. خطر ویرانگر و فلاکتبار مسائل کشوری و میهنی در ایران از زمانی شکل گرفت که اشخاصی/گروههایی/احزابی/تشکیلاتی/فرقه هایی به زیر پرچم «آزادیخواهی» جمع شدند و پایه های ذلالت همگانی و میهنسوزی را در هر گوشه و کناری از وطن برقرار کردند. جامعه ای که فعّالان عرصه های مختلف فرهنگی و کنشگران و تحصیل کردگانش، هیچ بویی از «آزاداندیشی» نبرده باشند، اگر قرنهای قرن نیز بر طبل و دهل «آزادیخواهی» بکوبند، هیچ چیز دیگری را بر سرنوشت مردم و میهن به ارمغان نخواهند آورد سوای زایاندن و بالاندن و حاکم مطلق کردن سیستمهای دیکتاتوری و استبدادی که وظیفه اعلاء خود را خونریزی و سرکوب و غارت و کشتار و تجاوز میدانند.

حکومت خلفای الهی در ایران و همچنین علل دوام آن، محصول «آزادیخواهی کنشگران و سازمانها و احزاب و تشکیلات و گروههای سیاسی و دگمهای عقیدتی» بود و همچنان هست که هیچ درک و فهمی از مسئله «آزادی» نداشتند و هنوزم ندارند؛ وگرنه محال ممکن بود که ولایت آخوندی بتواند در ایران ایجاد شود و زمامدارانش با بی شرمی و جنون الهی به قتل و کشتار و غارت غرّه شوند و همچنان برغم پوسیدگی تمام جوارح آن به بقای خودشان ادامه دهند.

حکومت خلفای الهی به قتل عامهای خودش ادامه خواهد؛ زیرا ریشه های آبشخوری و دوام اقتدارش در تک تک ذهنیّت و قلب و مغز و روح و کنش و واکنش مخالفانش تنیده شده است. جستجو کنیم علل دوام حکومت فقاهتی را در خودمان؛ نه بیگانگان و آرزومندان حقارت و ذلالت و نابودی ایران و ایرانیان.

1-فلسفیدن در جامعه فلسفه گریز

(..... تصویر و تصوّری را که هر انسانی از خدا در مُخیله خودش دارد، تصویر و تصوّریست که انسان به تن خویش از فردیّت خودش دارد؛ یعنی از گوهر وجودی خودش بدانسان که هست و آرزو میکند که باشد. گستره ایست از طرح و دامنه هستی خودش. از حسرتها و آرزوها و رویاهایی که به حیث انسان از کرامت خودش دارد).

[Die Ketzer; von Roger Bacon bis Teilhard – Rupert Lay (1929 - 2023) – Ullstein Verlag – Frankfurt am Main - 1992 – S. 149]

اندیشیدن در باره موضوعاتی که مسائل اجتماعی و جهانی را در پیش پای آدمی ایجاد میکنند، کاریست توام با مسئولیّت فردی و کوششی است تکرو و قائم به ذات؛ زیرا در گوشه و کنار جامعه و دورانی که قدرتهای اقتصادی و گرایشهای ذینفوذ بر بسیاری از دامنه های تحقیقی دانشگاهها و پژوهشکده ها و موسسات آزمایشگاهی تسلّط دارند و از تئوریها و ایدئولوژیها و نظریّه های زیرساختی در سمت و سوی اهداف و مقاصد اقتصادی و سودآوری به منظور استحکام و دوام آئوتوریته منفعتی و نفوذهای سیاسی حمایت میکنند، سخت بتوان اندیشندگانی را پیدا کرد که در وفاداری به وجدان پژوهشی و انتقادی و حسّ مسئولیـّتهای فردی و اجتماعی و بشردوستانه خود پایبند بمانند و در مقام اندیشندگانی شکّاک و بازکاونده و پژوهشگر پُرسمانها برآیند تا راهی را که به سوی آنچه اصالت دارد و به حفظ و صیانت و نگاهبانی از کرامت و شرافت بشری منتهی میشود، تامین و تضمین کنند. 

فلسفیدنی که در این حیص و بیص واقعیّتهای عینی و زُمُخت به چارچوبهای معلوم عقیدتی/مذهبی/ایدئولوژیکی/مرام و مسلکی و نحله هایی جزم آلود محدود و مقیّد بشود، هر چقدر نیز داعیه فلسفی بودن داشته باشد، هرگز با فلسفیدن، هیچ سنخیّتی ندارد؛ چونکه گوهر فلسفیدن از هر چیزی که بخواهد آن را متعیّن و قالببندی عقیدتی کند، برمیگذرد و چفت و بست آن را متلاشی میکند تا «آزادی اندیشیدن» را تامین و تضمین کند. در جامعه ای که از فلسفیدن به هر بهانه ای گریخته میشود، راه بر سیطره یابی قدرتهای اقتصادی و عقیدتی که به دنبال سودجوییهای کلان هستند، هموارتر و عریض و طویل تر میشود. فلسفیدن در تقابل با قدرتهای اقتصادی و نیروهای مشابه که بخواهند انسان را تا حدّ موجودی مصرف کننده و تولید کننده اشیاء مصرفی از بهر کسب سود و نفع فرو کاهند، خطر ابزار شدن انسان را در دامهای رنگارنگی که به نام پیشرفت و ترقّی انسان هستند؛ ولی در واقعیّت اجرایی و پراکتیکی به نابودی و ذلالت و تحقیر آدمی سمتگیری دارند، با بینشی ژرفارو تشخیص میدهد و از در سنجشگری بی محابای آنها بر می آید. اینکه گستره سنجشگری در کدام دامنه از موضوعات ذیربط با انسان و جامعه باشند، فرقی در اصل موضع و روش و صف آرایی فلسفیدن انسان اندیشنده نمی کند. فلسفیدن انسان اندیشنده همچون سالکی است که به هیچ راهی و در هیچ اتراقگاهی توقّف نمیکند؛ بلکه پیوسته در راه است و در جستجو و همواره بر پرسشگری و شکّاکیّت، مصمّم و مُصر. فلسفیدن به هر چیزی که بازماند، آن چیز، مانعی تخریبی میشود که ریشه حیات آدمی را خواهد خشکاند. فلسفیدن همواره در جایی پدیدار میشود و حضور بی میانجی دارد که کرامت و شرافت و آزادی مادرزادی انسانها به خطر میافتد و در معرض نابودی قرار میگرد. من میپرسم چرا هنوز که هنوز است در جامعه ایرانیان نمیتوان ده نفر انسان را پیدا کرد که بدانند، «فلسفیدن» یعنی چه؟. 

2-آسانگویی در حرف؛ امّا خاراسنگ و چندر صفت در کردار

آنچه را که انسانها در حرف بر حسب عقل سلیم یا حتّا آموخته هایشان در دانشگاهها و دانشکده ها و آموزشگاهها به صحت و دُرُست و منطقی بودنش گواهی میدهند، هرگز دلیل بر آن نیست که در رفتار نیز به آنچه از لحاظ لسانی مُقرّ هستند، عمل میکنند و پایبندند. مسئله تائید و تصدیق «عقلانی/راسیونالیستی/خردورزی» هنوز به معنای خردمند/عاقل/راسیونال بودن انسانها در پندار و گفتار و کردار نیست. انسان موجودیست آمیخته به سوائق و غرایزی که در پیچیدگی درهمتنیده شده ای از تجربیات و خواسته ها و نیازها و رویاها و تصوّرات و خیالات و اعتقادات و امثالهم کرانمند و محکوم و چه بسا مجبور است. نقش و نفوذ و تاثیر غرایز و سوائق را در موقعیّتهای زمانی و مکانی نمیتوان به آسانی از گفتارهای آدمیان استنتاج کرد و به صحت عملکردی آنها اطمینان خاطر داشت.

هر چیزی را که انسانها از لحاظ شفاهی تصدیق کنند، تضمینی برای عملکرد گفتارهایشان محسوب نمیشود. تفاوت حرف و عمل در این است که عمل آدمی، پروسه ای آمیخته به سوائق و غرایز است که پیامدهای متفاوتی دارند؛ ولی زبان آدمی، ابزاریست برای دلیلتراشی و توضیح و توجیه و تبرئه و کتمان و تحریف و تقلیب نیّات پنهان آدمی. هستند و میتوان هزاران و چه بسا میلیونها انسان را در گرداگرد خود دید که مدام از گوشنوازترین و دلنشین ترین و آرزوئی ترین اصطلاحات ایده آلی سخن میگویند؛ امّا در رفتار عملی نشان میدهند که به هیچ وجه از محتویات آنها اطّلاعی ندارند. تا امروز هیچکس از خودش نپرسیده است که چگونه میتوان ادّعای «دمکراسی» کرد؛ ولی هیچ گامی برای واقعیّت پذیر شدنش برنداشت و خشتی به سهم خویشتن برای بنیانگذاری آن در پندار و گفتار و کردار نپخت؟. بردارید خیلی گذرا به گفتارها و رفتارها و ادّعاهای تمام مدّعیانی نظر افکنید که حرف و شعار «دمکراسی» را مدام سر میدهند، امّا  پندار و گفتار و رفتارهایشان از کلیدی ترین موانع و سدّهای هلاکتبار زایش و دوام دمکراسی هستند. حرف مفت زدن، مالیات بردار نیست؛ بلکه عمل آدمیست که صحت و مغزدار بودن گفتار و پندار آدمی را اثبات میکند و به محک میزند. در جامعه کنشگران و فعّالان عرصه سیاست ایرانی تا امروز نمیتوان گرایشی کوچک را پیدا کرد که در «پندار و گفتار و کردار»، اینهمانی صداقتوار داشته باشند. آسانگویی و حرّافی نمیتواند هیچگاه خاراسنگی و چندر صفتی کردار آدمیان را درمان کند و بر آن چیره شود.

انسانی که گفتارهایش در واقعیّت رفتاری اش واتاب نداشته باشند، انسانیست که اگر تا قیام قیامت نیز عالی ترین مفاهیم ایده آلی را ذکر و خیر کند، آخرش در همان چنبره ای اسیر و محکوم خواهد ماند که به سوائق و غرایزش میخکوب شده اند.          

3_اجرای اولویّتهای عاجل در حدّاقل زمان ممکن

[ ..... همه داوریها به قاضی، دُرُست شود. چون قاضی، بیدادی کند، کیست که از قاضی، داد بستاند؟ ..... عامل شهر حمص به عبدالعزیز نبشت که دیوار شهر حمص خراب شده است، آن را عمارت باید کردن. جواب نبشت که شهر حمص را از عدل، دیوار کن و راهها از ظلم و خوف پاک کن که حاجت نیست به گِل و خشت و سنگ و گچ].

[کتاب: سیاستنامه – نویسنده: نظام الملک – انتشارات اساطیر– تهران – 1375– صص. 94/295]

از رتق و فتق کردن مسائل زندگی روزمره و شخصی میتوان به آسانی قیاسی و مثالی را برگرفت برای برآورد و حلّ و فصل کردن مسائل میهنی و مُعضلات کشورداری. در دامنه اداره کردن امور زندگی خانوادگی همواره انسانها میکوشند مابین اولویّتهای عاجل و شیوه برطرف کردن آنها در حدّاقل زمان ممکن بیندیشند و به چاره جویی بر آیند تا بتوانند در فرصتهای آتی برای واقعیّت پذیر کردن آرزوها و خواسته ها و نیازهای دیگر، امکانهای لازم را مهیّا کنند. 

آنچه تا امروز در جامعه ایرانیان– چه آنان که حاکم بوده اند، چه آنان که محکوم و معترض و مخالف – هیچگاه در گستره معضلات و مسائل، مطرح نبوده و همواره داغ رسوایی خورده است، اینست که هیچ گرایشی و سیستم حکومتی نتوانسته است نسبت به نحوه تشخیص و تمییز دادن اولویّتها و چگونگی کاربست امکانها و توانمندیها و ظرفیّتهای دم دست و بالقوه برای واقعیّت پذیری آنها اقدام کند. افراط و تفریطی که زاییده ایدئولوژی ذهنیّت حاکمان و مخالفان متنوّع بوده است، باعث شده که عینیّتهای عریان و مسائل عاجل میهنی مدام در کشمکشهای انواع و اقسام بدیلهای اسیر در ذهنیّتهای منجمد به تاریکی رانده شوند و موضوعاتی و مسائلی در اولویّت اقدامهای زمامداران و مخالفان قرار گیرند که با واقعیّتهای میهنی و کشوری، هیچ سنخیّتی ندارند و کنشها و واکنشهایشان نه تنها بر شدّت آسیبرسانی و حجم تلنبار شدن معضلات و مسائل لاینحل و امتداد زمانبر مصیبتها افزوده اند؛ بلکه  کنشگران حاکم و محکوم را به مرحله ای از «رادیکال شدن»  سوق داده اند که حلّ و فصل مسائل و معضلات را در عمل ساطوری و متلاشی کردن یکباره میدانند. خواه عمل ساطوری و متلاشیگری از طرف زمامداران حاکم باشد به منظور حفظ قدرت و اقتدار خودشان [= قتل عام و سرکوب]. خواه از طرف مخالفان حکومت وقت باشد به منظور سرنگونی و جایگزین کردن سیستم دیگر.

به دلیل آنکه حاکمان و مخالفان حکومتگران وقت در دایره ای از «ذهنیّتهای ایدئولوژیکی/اعتقادی/مذهبی» گرفتار شده اند، جامعه ایرانی نمیتواند از گرداب هولناکی به در آید که قرنها و دهه هاست محصول گم شدن «عینیّتهای عاجل جامعه» است. کنشگران حاکم بر جامعه و مخالفان رنگارنگ زمامداران حاکم بر جامعه هنوز نمیدانند چگونه میتوان به سنجشگری و چیره شدن بر ذهنیّتهای سمنتی اقدام کرد و از آنها گسست تا بتوان «عینیّتهای جامعه» را بازیافت و شناخت و از پس آنها بر آمد و هنر کشورداری را واقعیّت پذیر و تضمین کرد. تا زمانی که ذهنیّتهای آکبندی و کلیشه ای منشاء تاثیر و نفوذ هستند و اولویّتهای عاجل جامعه به موضوع فکری و اندیشیدن کنشگران و تحصیلکردگان ایرانی تبدیل نمیشوند تا گام به گام برای چیره شدن بر آنها همّت بی شائبه و لاینقطع کنند، چرخ اقدامها و روشها و عواقب تصمیمات حکومتگران وقت بر همان مصیبتهایی خواهد چرخید که قرنها و دهه هاست میچرخد.      

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

فرامرز حیدریان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.