رفتن به محتوای اصلی

سوال یاری دیرین از داخل کشور .
16.01.2024 - 12:03

سوال یاری دیرین از داخل کشور .
بهر میزان که بر یورش وبگیر وببند رژیم جمهوری اسلامی افزوده می شود وتعداد اعدام ها افزایش می یابد. بهر میزان که ابعاد بیشتری از فساد حکومت  آشکار می گردد ونقش حکومت اسلامی در دامن زدن به تفرقه درون نیرو های مخالف رژیم روشن تر می گردد.برای نه تنها یک فرد سیاسی بلکه بسیاری از مردم این سوال مطرح می شود ! این اپوزیسیون جمهوری اسلامی چکار می کند؟
سوالی که یکی از یاران سابق مانده در ایران تلفنی از من می پرسد.:"شمانقش تان بعنوان اپوزیسیون چه می باشد ؟ نظر دقیق ومشخص شما نسبت به تشکیل یک جبهه گسترده در رابطه با رژیم چگونه است ؟ چه امری بعنوان  اصلی ترین کار وعمل جهت  تبدیل شدن بیک نیروی تاثیر گذار در مبارزه مردم برایتان اولویت دارد؟ کدام امراساسی و  مشخصی وجود دارد که مانع ازنزدیک شدن این نیرو ها بهم می گردد؟ این چگونه اپوزیسیونی در برابر یک حکومت ارتجاعی و جنایتکار است که بعد چهل سال نتوانسته حتی برای یکبار هم که شده زیریک سقف گرد هم بیاید و برای امری مشترک گفتکو کنند وچاره بیندیشند ؟  جریان های متعددی که هر کدام داعیه رهبری دارید !اما در عمل قادر به دیدن واقعیت های اجتماعی ومسائلی که روزانه توسط اکثریت مردم پیش کشیده می شود و از شما ها بعنوان نیرو های سیاسی مخالف رژیم جوابی قانع کننده می خواهند!نیستید!"
 افکار عمومی تنویر یافته مردم را می بینید . این که چگونه از حکومت ودین حکومتی فاصله می گیرند و بخش زیادی از جوانان کلیت دین را زیر سوال برده واز مسلمان بودن تبرا می جویند.جماعتی که روز بروز بر تعداد آن ها افزوده می گردد و در صحنه سیا سی واجتماعی از حکومت مشروعیت زدائی می کنند و حاضر نیستند تن به خواسته های رژیم بدهندرا شاهدید.
 شاهدید که همه جا در ارتباط با غزه تظاهرات بر پا می شود .اما در ارتباط با ایر ان مردم در اکثریت حاضر به آمدن در خیابان ها  و سینه زدن زیر شعار های حکومتی نمی شوند.مردم صد ها قدم از شما جلوتر هستند .شما که هنوز قادر نیستید چنان که  بخش زیادی ازمردم با حماس و سیاست های تروریستی حکومت و نفی اسرائیل  بر خورد می کنند.با حکومت بر خورد کنید!
 نتیجتا درموضع گیری مشخص وعمل هم راستا با مواضع حکومت می شوید و به مردم دهن کجی می کنید وباز در سیمای معلم درس اخلاق و شیوه های مبارزه  می دهید.بدون آن که برآوردی مشخصی از آن چه که در این چهل سال بر مردم رفته داشته باشید.
بد تر از شما این سازمان مجاهدین است که هنوز در عوالم پنجاه سال قبل خود غوطه می زند وخود را اصلی ترین نیروی بر انداز حکومت می داند.ازمبارزه جوان ها وشعار "زن ،زندگی ،آزادی  دفاع می کند.اما یکبا ر از خود سئوال نمی کند.آخر چگونه می شوداز جنبش مهسا که شروع نمادین آن دراعتراض به کشته شدن مهسا  توسط گشت ارشد بخاطر امر حجاب بود دفاغ کرد .اما خود در اردوگاه های دربسته وسرباز خانه ای خویش که نمادی از نگاه بمراتب خشن تر از جامعه بسته جمهوری اسلامیست این روسری لعنتی سمبل حجاب را که بخاطر آن سپیده رشنورا با چهره در هم شکسته  شکنجه دیده به تلویزیون می کشانند و رویا حشمتی را به تخته شلاق می بندند بر سر تمامی زنان حاضر د ر اردو گاه  کشید بدون آن که حتی یک نفر اعتراض کند.
نمادی از همان نگاه تلخ جنسیتی و در لباس مجاهدینی  که امروز یکی از چالش های اصلی زنان ایران در مقابله با حکومت اسلامیست . چالشی که در بطن خود رهائی زن و فراتر از آن سبک نوینی از نگاه به زندگی و آزادی و اختیار زن بر جسم خود را دنبال می کند . مگر می شود ازشعار زن وزندگی آزادی دفاع کرد اما آشکارا نوع خشن تری از حجاب وزندگی که ساده ترین نیاز انسانی وغریزی آنرا  که رابطه سکسی بین زن ومرد هست با دستور العملی به اصطلاح انقلابی که کوچکترین سنخیتی با حنبش مهسا که فمنیسم بخش مهم و جدائی ناپذیر آن بشمار می رود بر زنان ومردان حاضر در اردوگاه ممنوع کرد؟ 
آیا نسل جوان در مقابل  چنین د و گانگی که از یکسو خود را مدافع جنبش انقلابی مهسا می د اند واز آن دفا ع می کند واز سوی دیگر تصویری بمراتب تلخ تر،خشن تر و بسته تر از آن چه جمهوری اسلامی  تا امروز نسبت به امر آزادی های فردی بنمایش نهاده  در اردوگاه های خود پیش می برند قبول می کند؟.این نسل جوان وآگاه نسبت به حقوق شهروندی خویش  که برای دستیابی به آن این  جانانه مبارزه می کند و سرکوب می شود .چه واکنشی جز دور شدن هر چه بیشتر از این گونه تفکر و اپوزیسیون گرفتار در خود وبغایت متوهم نسبت به خود ومردم می تواند داشته باشد؟
اپوزیسیونی در مجموع   باقی مانده در افکار خویش! که بدلایل مختلف قادر به تغیر در افکارو شیوه مرسوم وعادت کرده خویش نیست .از سلطنت طلبان دو آتشه بگیر تا جریان های چپ وجمهوری خواهان گوناگون که هر کدام ساز خود می زنند .اما تا به امروز ما چیزی ونقشی از آن ها در مبارزه موجود وتاثیر گذار در بین جوانان ونسلی که در میدانند! نمی بینیم .نمی دانم چه جوابی باید بدهم جز این که سری به تائید تکان دهم واز خود سوال کنم ما را چه می شود ؟ ادامه دارد  ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

کاوه

یکنفر برای آزادی ایران مانده و،شما تنها یک برگ برنده برای براندازی رژیم دارید و انهم کسی نیست بجز: شاه_رضا_پهلوی.
به خود بیایید و دست از لجاجت کودکانه ،دست از این کینه ی شتری توام با ایران ستیزی بردارید که مهتدی و نرگس محمدی و اسماعیلیون و مسیح و...برای این خاک،به اصطلاح نون و آب نمیشوند که این خاندان را یک ایران و یک تاریخ با شکوه حامی است در اوج داشتن لیاقت و شکوه و عزت.

چ., 17.01.2024 - 04:28 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

.خدار شکر.. ایران بزرگ‌ترین تولیدکننده زرشک در دنیا ست که در این میان استان خراسان جنوبی با در اختیار داشتن نزدیک به ۹۷ درصد از اراضی زیرکشت این محصول، تولید ۹۵ درصد از زرشک دنیا را در اختیار دارد. شهرستان‌های زیرکوه و قائنات مرکز اصلی تولید آن است.. آدرس اپوزیسیون رو بنویسید بخاطر مبارزات از خود گذشتی رفقا در فرنگ یک کیلو زرشک اعلای قاینات براشون ارسال کنیم.....

چ., 17.01.2024 - 02:53 پیوند ثابت
نظرات رسیده

ما دیگر چیزی بنام اپوزیسیون مستحکم و قدرتمند نداریم ، آنچه هست یک اپوزیسیون کاغذی بی یال و دم است که صدای غرش اش نشان از داشتن دندان مصنوعی و شکمی پر از چربی دارد .

چ., 17.01.2024 - 01:45 پیوند ثابت
نظرات رسیده

 

دردی که از مشروطیت یا قبل ازآن شروع شده وهیچ وقت نتوانسته ایم حول یک شعار مشخص متحد شویم در مشروطه با دیکتاتوری رضا شاه اتحاد حاصل شد یعنی همه مدعیان ماست هایشان را کیسه کردند ومطیع امر دیکتاتور شدند در جنبش ملی کردن صنعت نفت باز کودتا همه را به بند کشید ومطیع ساخت در سال ۵۷اتحاد موقت با اتوریته وکاریزمای خمینی با کمک غرب تا پیروزی پیش رفت ولی بالا فاصله دیکتاتوری دینی جای اتحاد نیروهای دمکراتیک را گرفت در ۵۷نیز نیروهای دموکراتیک اصلا برنامه ای برای اتحاد واداره کشور نداشتند از جبهه ملی بگیر تا گروههای چپ امروزهم همه منتظر ظهور یک رهبر کاریزماتیک هستند تا دور او جمع شوند وجمهوری اسلامی را ساقط واحتمالا دیکتاتور دیگری را جانشین آن کنند تا زمانیکه احزاب وگروههای اپوزیسیون نتوانندتمامیت خواهی خودرا کناری بگذارند با یک برنامه حداقلی دور هم جمع شوندومتعهد به اجرای آن باشند هیچ اتحادی حاصل نخواهد شد مردم درداخل با تمام مظاهر دیکتاتوری میجنگند وهزینه میدهند این مبارزات حاکمیت را تضعیف میکند ولی توان براندازی ندارد ولی اگر اپوزیسیون خارج نشین بتواند یک اتحاد بین خود ایجاد نماید حتما در روند حرکتی مبارزات مردم درداخل موثر خواهد بود اتحاد حول برنامه حاصل میشود تاانجا که من میدانم هیچ برنامه ای برای اتحاد حول آن از طرف هیچکدام از گروهها داده نشده است امیدوارم جمهوریخواهان پیشقدم ارائه برنامه واتحاد حول آن بشوند

چ., 17.01.2024 - 01:40 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
دیار کافران راستمنش

درووود بر ابوالفضل عزیز!

اندکی گپ برای اندیشیدن و به هوش آمدن!

تاکید و تمرکز و پایورزی بر اصول و پرنسیپهایی به معنای گوشزد کردن مداوم آنها به انسانها نیست؛ بلکه به معنای به هوش آوردن آنانی است که خود را «کنشگر عرصه سیاست و کشورداری و قهرمان میدان همآوردیها با معضلات و مشکلات اجتماعی» میدانند و سفت و سخت به کنشها و واکنشهای خود و اینکه فعّال دلسوز و سینه چاک ملّت و ایران هستند، ایمان خاراسنگی دارند. امّا هیچ انسانی/معتقدان به دینی/مذهبی/ایدئولوژیی/نظریّه ای و امثالهم را نباید هرگز بر شالوده ادّعاهایشان قضاوت کرد؛ بلکه بر شالوده «کردارها و رفتارهایشان». در حرف و ادّعا، همه خودشان را مُجری و مدافع ایده آل ترینهای ایده آلهای بشری میشمارند؛ فقط در عمل و میدان اجراست که چند و چون ادّعاها به محک زده میشوند و ماهیت هر انسان و فرقه و سازمان و گروه و گرایش و تشکیلات، آشکار و رسوا میشود. بنابر این، صرف ادّعا و لاف و گزافگویی و عربده کشی و سابقه مبارزاتی و ریش سفیدی و هزاران هزار خاطر خواه داشتن، هیچ دلیل متّقن و مستدل و برهان قاطعی برای اثبات ادّعاها نیست. فقط عمل انسانیست که ماهیّت انسان را هویدا میکند؛ ولاغیر. حال اگر عمل آدمی با اعتقادات شخصی/فرقه ای/تشکیلاتی/مذهبی /دینی و امثالهم در برخی مواقع یا در موقعیّتهایی مطابقت نیز کرد، باز دلیل بر آن نیست که ادّعاها رد خور ندارند و از ازل تا ابد، صحت آنها قطعیست.

هر عملی و رفتاری و کرداری در موقعیّت مکانی و زمانی که اجرا میشود، پرتوی بر ماهیّت عقاید میافکند که اندیشیدن در باره چند و چون آنها میتواند انسانها را به آموختن و کاویدن و بررسی و سنجشگری مبانی عقیدتی ترغیب و تشویق کند. در نتیجه، هر عملی که در موقعیتی و در زمانی خاصّ با مبانی عقیدتی مطابقت کند، هیچگاه دلیل بر آن نیست که میتوان مبانی عقیدتی را در تمام دامنه ها و برای تمام زمانها معتبر قلمداد کرد.
آنچه کلا خودش را «اپوزیسیون» حکومتگران وقت میداند، مهم نیست که شامل چه گرایشها و تشکیلاتی با چه عقاید و مرامهایی هستند، مهم این است که همانطور که بارها و بارها از ابعاد گوناگون نوشته و گفته و سنجشگری کرده ام، همه خودشان را معلّم و تجسّم تمار عیار «حقیقت» میدانند. عرصه حقیقتها نیز هیچگاه، عرصه همگرایی و باهماندیشی و همکاری و همعزمی و امثالهم نیست؛ بلکه میدان جنگ و کشتار است برای به کرسی نشاندن حقیقت واحد خود. علّت اینکه گرایشهای سیاسی نمیتوانند دور یک میز جمع شوند و مثلا چلوکباب بخورند، فقط و فقط در این ریشه دارد که داعیه «حقیقت»، هیچپگاه با هیچ چیزی ادغام نمیشود. هر چیزی باید تابع و تسلیم و مطیع حقیقت باشد. همین و بس. به همین دلیل نیز، امکان ندارد که گرایشهای سیاسی ایرانی، روزی روزگاری به همدیگر نزدیک شوند یا بتوانند دور میزی گرد هم آیند و برنامه ای اساسی را برای مسائل ایران و مردمش پی ریزی کنند. اگر تحوّلی باید صورت گیرد، در همان جامعه ایران و ساختار حکومت فقاهتی است که باید اتّفاق بیفتد؛ بیرون از مرزهای میهن، امید بستن به گرایشهای سیاسی تحت هر نامی که باشند؛ یعنی خشت بر آب زدن.
من بارها گفته ام و تاکید کرده ام؛ آنهم از حدود بیست و هفت سال پیش تا همین امروز که بدون یافتن و پذیرفتن «مخرج مشترکی» که فراسوی حقایق و عقاید و نگرشهای عقیدتی تمام گرایشها و نحله ها و سازمانها و احزاب و گروهها باشد، محال است بتوان سنگی را از روی سنگ دیگر برداشت. بارها تاکید کرده ام که فرهنگ ملّت ایران، پرنسیپهایی دارد که در تمام عرصه های کشورداری و اجتماعی میتوانند کارگذار باشند و بهره آور. پایبندی به پرنسیپهای فرهنگی مردم ایران، ضمانت «مخرج مشترکی» است برای سهیم شدن تمام گرایشها و نحله ها و سازمانها و اقلیّتها و غیره و ذالک در تشکیل دولت متکثّر و حکومت فراسوی عقاید و آزاد از صفات نحله ای و غیره و ذالک. مسئله این است که هیچ گروهی به دلیل همان سمتگیری برای کسب قدرت مطلق و ایمان داشتن به حقیقت بودن اعتقادات خودش، مایل نیست که به همکاری با دیگری تلاش کند برای دست همعزمی دادن از بهر چیره شدن بر مصائب و مشکلات و معضلات میهنی. علّت کلیدی قضیه نیز در این معضل نهفته است که کنشگران سازمانها و احزاب و نشکیلات سیاسی، اصلا و ابدا اهل فکر کردن و از خود ایده داشتن و اندیشیدن و سنجشگری و گشوده فکری نیستند؛ بلکه انسانهای معتقد هستند؛ بدون آنکه در باره اعتقادات خودشان ذرّه ای اندیشیده باشند. آنها فقط چیزهایی را دربست قورت داده و سفت و سخت به اعتقادات قورت داده شده، بسته و زنجیر شده اند. ولی فکر و ایده است که توانمندی انسان را برای رفتن به سوی دیگران و پذیرفتن دیگران، امکانپذیر میکند.
ای ابوالفضل عزیز! آیا میتوانی گروهی/سازمانی/حزبی/تشکیلاتی و امثالهم را به من نشان دهی که اعضاء و کنشگران و هواداران آنها ذرّه ای فکر و ایده خردلسان از خودشان داشته باشند؟. من از دوران مشروطه تا امروز که تمام سازمانها و نحله ها و گروهها و فرقه ها و امثالهم را زیر ذرّه بین سنجشگری گذاشته ام، تنها استثنائی که پیدا کرده ام، زنده یاد «خلیل ملکی» بوده است که با برخی اغماضها و سنجشگری دیدگاهها و موضعگیریهای او میتوان گفت که تنها چهره منحصر به فرد است که در تاریخ احزاب و سازمانها و گروهها و فرقه ها به حیث انسانی صاحب فکر و همپای با افکارش، رجُلی اهل عمل بوده است. بقیه تا امروز فقط سیاه لشگر بوده اند و بی هویّت. از آدمهای بی هویّت و بی فکر و بی ایده و بی استعداد و مچل در ذهنیّات اماله ای، چه توقّعی داری؟. اینها هنوز بعد از چهل و اندی سال نتوانسته اند یک «مجمع جهانی» را فرض کنیم در «کشور بی طرف سوئیس» بیافرینند که بتوانند به نام «ایران و آزادی» به صورت یکپارچه در مقابل سیستم آخوندشاهی صف آرایی کنند و تمام مخالفین را همعزم به مقابله با سیستم فقاهتی تشویق و ترغیب و حمایت کنند. کسانی که استعداد «مجتمع شدن و ایجاد مجتمع» را ندارند؛ چگونه خواهند توانست به فرض محال در دولت متکثّر گرد هم آیند؟. آیا بدون تجربه باهمازمایی و باهماندیشی و باهمرزمی میتوان به زایش مثلا «دولت متکثّر» امیدوار بود؟. بر چه پایه ای و منطقی؟.
وقتی هر گرایشی خودش را جمیع تمام کمالات و عقل کلّ میداند، چگونه میتوان جامعه ای را آفرید که کنشگران و زمامدارانش شعور تشخیص داشته باشند پایشان را به اندازه گلیم خودشان دراز کنند؟.
برای سخن گفت و دلایل بسیاری را رو کردن، نیازی به مثنویها نوشتن نیست؛ زیرا چند دلیل کلیدی نیز کفایت میکند تا آدم بفهمد که عمق فاجعه و وضعیّت کنشگران و سازمانها و احزاب و گرایشها و گروههای مثلا «اپوزیسیون» در چه باتلاقهایی گیر کرده و برون آمدن از آنها به شجاعت و راستمنی و دلاوری و مسئولیّتهای فردی و جمعی منوط است. تا امروز تمام کنشگران سیاسی برای رتق و فتق کردن معضلات ایران به الگوهای باختری آویزون شده اند و همچنان تصوّر میکنند که الگوها و مدلهای آزموده شده بدون سنجشگری نتایج آنها میتوانند راهچاره مسائل و بدبختیهای ایران و مردمش باشند. زهی خیال باطل!. کنشگران ایرانی برای یک بارم که شده است، باید برگردند به اعماق وجود تاریخی و فرهنگی مردم خودشان بنگرند تا بتوانند اصول و آیین و پایه های کشورداری ایرانی را از زهدان تجربیات تاریخی و فرهنگی خود مردم ایران بزایانند و آن را بپرورانند و فرابالانند؛ یعنی کاری که تا امروز هرگز اتّفاق نیفتاده است و این مسئله مرا یاد داستانی از «عطّار نیشابوری» انداخت که سعی میکنم آن را اندکی خوشمزه حکایت کنم تا متوجّه شوی ای ابوالفضل عزیز که وقتی میگویم برای یک بار هم که شده است، باید کنشگران ایرانی به خود آیند، از چه دلیلی نشات میگیرد. کنشگران ایرانی به جای آویزون شدن به هر گوشه و کنار دنیا باید برای یک بارم که شده، خلاف آمد عادت را بیازمایند و به سوی خودشان و مردم میهن بازگردند و از پایه ای شروع کنند که اصالت و دوام و نتیجه داشته باشد؛ نه از جاهایی که تا امروز هیچ نتیجه ای برای کنشگران و مردم ایران نداشته است؛ سوای فلاکت و خوار و زاری و ذلّت و هدر رفتن تمام سرمایه های مالی و انسانی و نابودی هر چیزی که پتانسیلهای بسیار کارگشا میتوانسته داشته باشند و هنوزم دارند.
و امّا داستان «عطّار نیشابوری».
نمیدانم در کدام یک از آثارش است. ولی در یکی از این سه اثر [الهی نامه، مصیبت نامه، خسرونامه] میتوانی دنبال داستان بگردی. من از حافظه ام نقل میکنم. قبل از شروع حکایت، نکته ای را بگویم. «عطّار» یکی از متفکّران بزرگ ایرانیست که به دلیل وحشت و هراسی که از شمشیر شریعت اسلامیّت داشت، مدام در داستانها و قصّه ها و حکایتهایی که میکند، منشاء داستان را یا به هند یا به جایی غریب ارجاع میدهد، در حالیکه تمام ارجاعاتش، هیچ ما به ازاء خارجی ندارند؛ سوای تاریخ و فرهنگ خود ایران. فقط برای رد گم کردن و امنیّت جانی، منشاء داستانها را بیرون از دایره فرهنگی و تاریخی ایران گذاشته است تا جانش در خطر نیفتد. وی سخت و عاشقانه به هویّت فرهنگی خودش که ایرانی بوده است، دلباخته و وفادار بود؛ ولی به دلیل شریعت حاکم بر اجتماع و شمشیر تند و تیز اسلامیّت، در خیلی از جاها مابین «شریعت و هویـت اصیل ایرانی اش» مدام در کشاکش است و این را میتوان به آسانی و مخصوصا در غزلهایش ردیابی کرد. عالیترین جایی که توانسته است به پرنسیپهای ایرانی بودن خودش وفادار بماند، همان کتاب «منطق الطیر» است. ناگفته نگذارم که بسیاری از کتابها که مملوّ از چرندیات مذهبی و متشرعانه است به «عطّار نیشابوری» منسوبند و به راحتی میتوان آنها را شناخت و دور انداخت. درست عین کثیری از رباعیات که به «خیّام» منسوب میکنند و هیچ سنخیّتی با جهانبینی و نگرش خیّام ندارند. و امّا داستان عطّار. وی حکایت میکند که:
«خدا و یکی از فرشتگان مقرّب در عرش، در حال خواب بوده اند که یک دفعه خدا از خواب برمیخیزد و رو به سوی فرشته مقرّب میکند و به او میگوید: اوهوووی لندهور!. وخ برو ببین کیه این نصف شبی چُرت منا پاره کرده و استغاثه میکنه؟». فرشته مقرّب از جا میپره و یه مقدار غر و لند میکنه و لیچار میبافه، طوری که خدا نفهمه البته و از عرش به طرف زمین میاد و با خودش میگه، آخه این کدوم دیوونه بی عقلیه که نصف شبی به التماس افتاده؟. با خودش میگه. خب برم یه سری حوزه علمیه قم ببینم مومنین الهی چکار میکنن، شاید یکی اونجا داره استغاثه میکنه. وقتی میاد قم، میبینه، به به!. انواع و اقسام آخوندها همچون آیت الله گیلانی بر منبر رفته اند و در باره بحث شیرین لواط، روضه رضوان میخوانند. یه نگاهی هم به حجره ها میاندازد، میبینه به به! نور علی نوره و مومنین به عمل شیرین لواط مشغولند سفت و سخت. فرشته مقرّب برمیگردد و به خدا میگه، باباجون این مومنین تو فقط مشغول فسق و فجورند و خوابنما شده ای. بگیر بخواب، بذار منم کپه مرگما بذارم. چند لحظه ای میگذره و دوباره خدا، بلند میشه و چند تا سقلمه به فرشته مقرّب میزنه و بهش میگه، اوهووووی گنده بک!. وخ بره ببین این کیه استغاثه اش گوش منا کر کرد. دوباره فرشته مقرب با چند فحش زیر لبی بلند میشه و راه میفته به طرف زمین. این بار با خودش میگه برم سراغ جامعه مسیحیان ببینم شاید اونیکه داره نق میزنه این نصف شبی، توی اون جماعت باشه. وقتی میاد طرف مسیحیان و آنهم نوع ارمنی اش، میبینه به به! خاراپاطیان با رفقا در حال شراب اندازی در انواع و اقسام خمره ها هستند و گاه گداری نیز به سلامتی همدییگه یه قدحی سر میکشند و گیج میرن و ترانه عشق منی زلیخا را میخونن. فرشته مقرّب بلافاصله برمیگرده و به خدا میگه، بابا جون، حالت خرابه انگار. این مومنان دیگه ات نیز به لهو و لعب مشغولند. حالا میشه یه چند تا قرص خواب بخوری و بذاری منم یه چورتی بزنم یا نه؟. میگذره چند لحظه ای بعد، دوبارره خدا بلند میشه و ایندفعه با مشت میکوبد توی پهلوی فرشته مقرّب و بهش میگه: اوهوی گنده لات مفت خور! بلند شو بره ببین کیه که داره در و دروازه زمین و آسمونا تخته میکنه با این استغاثه اش. این دفعه اگه دست خالی بیای، تمام درجات مقرّبی را ازت میگیرم و هبوطت میکنم در جهنم. فهمیدی. یاالله راه بیفت ببینم. فرشته مقرّب نیز دوباره با حالتی عصبانی از آسمان به زمیین میاد و در بین راه یک دفعه میگه، بذار برم ایندفعه در دنیای کفّار، یه سری بزنم، شاید این یارو اونجا باشه. همینکه به طرف دنیای کفّار میومده، یه دفعه صدای استغاثه بلندتر میشه و فرشته مقرب میره میبینه که در یک غاری، یه بابایی روبروی یک بتی ایستاده و آنچنان اشک میریزه و التماس و راز و نیاز و استغاثه میکنه که حدّ و حساب نداره.»
عطّار در همین جا، بلافاصله داستان را عوض میکنه که کسی متوجه اصل قضیه نشه. یعنی نتیجه گیری از داستان را به عهده خود خواننده میگذارد و وارد جزئیات دیگر نمیشود. چرا من این داستان را برایت حکایت میکنم ابوالفضل عزیز؟.
به همان دلیلی که گفتم. تمام کنشگران ایرانی تا امروز به حبل المتین و مدلهای باختری و امثالهم آویزون شده اند و هرگز به هیچ نتیجه ای نرسیده اند، امّا حضرات مدّعو برای یک بارم که شده است، باید به دنیای کفّار بروند؛ یعنی همان «مردم و فرهنگ و تاریخ» ایران و جستجو کنند بُنمایه های کشورداری را؛ یعنی آنچه را که اصالت دارد؛ نه آنچه را که عاریتی و اقتباسی و بیگانه با مردم است. اگر کنشگران ایرانی بتوانند پیام این قصّه «عطّار نیشابوری» را بفهمند، مطمئن باش ای ابوالفضل عزیز که پرتوی از خورشید دگرگشت شدن واقعیّتهای تلخ ایرانزمین بر چشمانت دیر یا زود خواهد تابید.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان


س., 16.01.2024 - 14:36 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.