و دید گاهی که یک قرن ونیم بعد از آن خواهان تبدیل مدارس به حوزه های علمیه
حمید نیکزاد، مشاور وزیر آموزش و پرورش: راهاندازی مدارس وابسته به حوزه در دستور کار است.
وزیر آموزش و پرورش "سه هزار نفر از طلاب و جمعی از نیروهای جهادی، فعالان فرهنگی و قرآنی جذب آموزش و پرورش شدند."
شیخ فضل الله نوری در گفتگویی با ناظم الاسلام کرمانی می گوید: ((تو را به حقیقت اسلام قسم می دهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟"
"فریاد مقدسین بلند می شود که آخر الزمان نزدیک شده است! جماعتی بابی و بهایی و لامذهب می خواهند الفبای ما (عربی) را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آنها یاد دهند!!"
بدستور علمای مذهبی بارها مدارسش را ویران کردند، ترورش کردند، زخمی اش کردند، دانش آموزانش را با چوب و چماق کتک می زنند ، غارت¬گران با بیل و کلنگ درب اطاق¬های مدرسه را می¬کَنند و بعد از آن با نارنجکهایی که از باروت و زرنیخ ساخته بودند.مدرسه را ویران می کنند.
او ایستاده بود وقاه قاه بر آنان می خندید و می گفت "بر آن میخندم که این جاهلان نمی دانند که با این کارها نمیتوانند جلوی سیل بنیان¬کن علم را بگیرند. یقین دارم که از هر آجر این مدرسه خود مدرسه دیگری خواهد کرد."
این سخنان مردی بود که روز بیست وششم آذر یکصد وشصت وسومین سالروز تولد اوست .مردی که نامش" میرزا حسن رشدیه " بود .مردی که آرزو داشت وتلاش می کرد کودکان ایرانی را از دست مکتب داران وحوزه های علمیه این بنیاد تحجر وعقب ماندگی رها سازد وبا تاسیس مدارس نوین بر اساس علم ودانش پیشرفته در غرب آن روز ،بشارت آور زندگی نوین در سایه علم وتمدن باشد .
مردی که سر انجام با حمایت دولتمدان آگاه و مردم بر جهالت ،عنادت ،وتحجر دستگاه عریض وطویل مذهبی پیروز شد ومدارس رشدیه را ینیان نهاد .
مردی که وصیت کرد ": مرا در راهرو مدرسه به خاک بسپارید تا مزارم لگدکوب دانشآموزان باشد."
حال کجائی مرد شریف ،وطن پرست ،تجددخواه ،دوستدار آگاهی حاصل از علم ودانش که ببینی چگونه ماحصل یک قرن ونیم تلاش وطن پرستان ودلسوزان آگاه وتحصیل کرده ایرانی .دستخوش یک انقلاب خانمانسوز وویران گری گردیده است .که از رهبر مستبد وخود شیفته آن گرفته تا وزیر بیمابه ودر پبتی آموزش وپرورشش ، تلاش دارند بار دیگر مدارس ودانشگاه ها را به جولان گاه مشتی عقب مانده، مداح اهل بیت وآخوند های دوریالی تبدیل کنند.
اما رشدیه عزیز آرام بخواب که زمانه سخت تغیر کرده .دیگر هیجچ نیروئی قادر به سرکوب کردن وکشتن آگاهی نیست ودیگر نمی توان از مدارس حوزه های علمیه مذهبی در عقب مانده ترین شکل آن ساخت !
آرام باش که امروز بیشمارند مردمان تحصیل کرده ای مانند توکه قاه قاه بر این جهالت وعقب ماندگی این رهبر،این وزیر واین وکلای مامور ومعذور بخنددند وبگویند"گیرم مدرسه ها ودانشگاه ها را پر از این کوتوله ها کردی؟ کودکان را به اجباربخواندن سرود "انجزه انجره کردی "اما چگونه میخواهی در جهان تبدیل شده به یک دهکده کوچک و باز، متکی بر دانش بر انترنت بر دنیای مجازی که ساختارش علم است ،نو آوری است؟ جهانی که کودک بمدرسه نرفته بازیچه اش کامپیوتر است وانترنت! مانع از شکل گیری و انتخاب شکل وشیوه زندگی غربی شوی ؟ کودکانی که سرودشان بمسخره کشیدن رهبر است وزندگیشان غربی شوی؟ حماقت را اندازه ای هست وصبر کردن وطاقت آوردن ملت بر این همه حماقت که زندگی بر آن ها را به این میزان از افلاس اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی کشانده است محدود .
تولدت مبارک مرد آگاه " میرزا حسن رشدیه"عزیز و عالیقدر
انسان روشن ضمیر، روشن بین و متعهد! که سنگ بنای محکم مدرسه هایت همچنان استوار و پا بر جا با محصلانی که برای معلمان بی سواد تحمیل شده بر آنها تره هم خرد نمی کنند . دانش آموزانی بادانشی بمراتب بیشتر از ولیتمداران ،ولایت فقیه "با بصیرت"
زمانه سختی است .اما گذرا و آبستن زایشی روشنی بخش.
اگر چه نگین سلیمانی چند روزی بدست اهرمن باشد. ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
تبریز شهر اولین ها
میرزا حسن تبریزی مشهور به رشدیه در پنجم ماه رمضان سال 1267 قمری ( 14 تیر 1230 شمسی ) در محله چرنداب شهر تبريز به دنيا آمد،با حمایت پدرش و میرزا جواد مجتهد تبریزی، عازم روسیه - آذربایجان ، ( ترکیه ) عثمانی شد و به تحصیلش ادامه داد و بعد از بازگشت به تبریز اولین مدرسه مدرن را بنام رشدیه در تبریز تاسیس کرد و با تألیف کتاب درسی وطن دیلی ( زبان مادری ) به زبان آذربایجانی، اولین کتاب آموزش زبان ترکی با روش خودش را تصنیف کرد .
خویشکاریهایی که جاودانه اند
درووود بر ابوالفضل عزیز!
تامّلی کوتاه بر تلاشی فرهنگی و تاریخی
«میرزا حسن رُشدیه تبریزی» یکی از آن نوابغ ایرانی بود که شعور و فهمش به «بینش تاریخی» آمیخته و آینده را از ژرفای گذشته ها پیش بینی کرده بود. او با عمق بینشی که از گذشته ها داشت، میدانست که آینده را چگونه میتوان رقم زد. به همین دلیل نیز هر بار که متشرّعین و ملّاها و آخوندها در تقابل با او برآمدند و قصد جانش را کردند و مدارس او را با خاک یکسان کردند، باز همچون «ققنوس» از خاکستر خودش با شعله هایی درخشان به پا خاست و مدرسه ای دیگر را بنیان نهاد. تبعیدش کردند و مال و منالش را تاراج. امّا هر گاه از او پرسیدند که آیا باز هم حاضری که مدرسه ای را بسازی؟ با شوقی توصیف ناپذیر و اراده ای آهنین که بر دریادلی و شعور و فهم و عشق و مهر گسترده او حکایت میکرد، جواب میداد:« البته که حاضرم با جان و دل».
»خویشکاریهای» او هر چند در دوران خودش با صدها مصیبت و مشکل و تخریب گلاویز شدند؛ امّا هرگز شکست نخوردند. آنچه شکست خورد، گرایشهایی بودند که پس از او آمدند؛ ولی هرگز «بینش تاریخی» او را نداشتند؛ زیرا به اعماق گذشته های تاریخ و فرهنگ و مردم ایران، ننگریسته بودند و هیچ شناختی نیز از آن نداشتند و گرنه میتوانستند در پیوستن و متّصل شدن به جویبار خویشکاریهای «حسن رُشدیه» به تحوّلاتی چشمگیر و بهره آور در سراسر جامعه ایرانی کوششها کنند. دریغا که آنهمه انرژی و تلاشی که در بیابانگردیهای ایدئولوژیکی و عقیدتی و مذهبی به هدر رفت، پیامدش سیطره یافتن متحجّرترین بخش پوسیده و گندیده ایران بود؛ یعنی سر بر آوردن متشرّعین و سیطره یافتن آنها بر تار و پود شاهرگهای حیاتی جامعه ایرانی.
آن که میخواهد به آینده ای روشن و با شکوه و بهره مند دست یابد، باید هنر دورخیز برداشتن از اعماق گذشته ها را خوب بداند تا بتواند در پرشی که به سوی آینده میکند، از سراسر درّه هولناک فجایع و فلاکتهای دوران بپَرد و بر آنها فائق آید.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
منظور کیست؟
از عیوب ژورنالیسم ناشی اینست که منظور و نکته را در آغاز نوشته بیان نمیکند.
من فکر کردم باز هم منظور نویسنده: فروغی و رضا سوادکوهی است.
بعد از نیم ساعت اسم وی را گمان کنم یافتم.
نویسنده هنوز :ادبیات و داستان و رمان و نوبل و موضوعات تئوریک و بیوگرافی نویسی، را با هم قاتی میکند و فکر میکند خواننده را باید مثل رمان و داستان تا آخر نوشته سرگرم و علاف کند.
یافتم. یافتم. ..
ارشمیدس.
افزودن دیدگاه جدید