رفتن به محتوای اصلی

اپوزیسیون ایران
17.11.2023 - 13:43

اپوزیسیون ایران

اپوزیسیون ایران طی دهه های اخیر نتوانسته است به موفقیت چشمگیری در سازماندهی مردم دست یابد. دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، از جمله:
• تفرقه و چنددستگی: اپوزیسیون ایران متشکل از طیف گسترده ای از گروه ها و احزاب است که دیدگاه های متفاوتی در مورد آینده ایران دارند. این اختلافات باعث شده است که اپوزیسیون نتواند یک جبهه واحد و منسجم تشکیل دهد.
• فقدان رهبری کاریزماتیک: اپوزیسیون ایران فاقد یک رهبر کاریزماتیک است که بتواند مردم را به دور خود جمع کند و آنها را به مبارزه برای تغییر ترغیب کند.
• محدودیت های قانونی و امنیتی: دولت ایران با استفاده از ابزارهای مختلف قانونی و امنیتی، فعالیت های اپوزیسیون را سرکوب می کند. این امر باعث شده است که اپوزیسیون نتواند به راحتی با مردم ارتباط برقرار کند و آنها را سازماندهی کند.
• عدم حمایت بین المللی: اپوزیسیون ایران از حمایت بین المللی قابل توجهی برخوردار نیست. این امر باعث شده است که اپوزیسیون نتواند از حمایت و کمک های بین المللی برای سازماندهی مردم استفاده کند.
برخی از اقداماتی که اپوزیسیون ایران می تواند برای بهبود وضعیت خود انجام دهد عبارتند از:
• تلاش برای کاهش اختلافات و ایجاد وحدت: اپوزیسیون باید تلاش کند تا اختلافات بین گروه های مختلف خود را کاهش دهد و یک جبهه واحد و منسجم تشکیل دهد.
• جستجوی یک رهبر کاریزماتیک: اپوزیسیون باید به دنبال یک رهبر کاریزماتیک باشد که بتواند مردم را به دور خود جمع کند و آنها را به مبارزه برای تغییر ترغیب کند.
• پیدا کردن راه هایی برای دور زدن محدودیت های قانونی و امنیتی: اپوزیسیون باید راه هایی برای دور زدن محدودیت های قانونی و امنیتی دولت ایران پیدا کند تا بتواند با مردم ارتباط برقرار کند و آنها را سازماندهی کند.
• تلاش برای جلب حمایت بین المللی: اپوزیسیون باید تلاش کند تا حمایت بین المللی قابل توجهی را برای خود جلب کند.
تا زمانی که اپوزیسیون ایران نتواند این مشکلات را حل کند، همچنان با چالش های جدی در زمینه سازماندهی مردم مواجه خواهد بود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
اپوزیسیونی که عقیم بالذّات است!

درود بر خانم یعقوبیان گرامی!

توضیحی در باره اندکی ژرفبینی و تامّلات خلوت گزینی.

من مبنا را بر این میگذارم که منظور شما از «اپوزیسیون»، تمام آنانی را در برمیگیرد و مشمول است که مخالف اقتدار و دوام سیستم ولایت فقیه هستند؛ ولو چنان مخالفانی در خود جامعه ایران حضور داشته باشند و بخشا در سیستم نیز نقش ایفا کنند.

  1. چند دستگی و اختلافات و کشمکشهای آنانی که خود را اپوزیسیون میدانند، بر سر اختلاف عقیده نیست که  اتفاقا باید آنها را به سوی یکدیگر ترغیب و تشویق کند. آنها از همدیگر میگریزند و فراری هستند؛ زیرا اختلاف کلیدی در این است که هر کدام از گرایشها، خودش را «حقیقت محض و حاکم شایسته میداند» و اصلا و ابدا هیچ خبط و خطایی در دیدگاهها و عقاید و برنامه و غیره و ذالک خودش نمیبیند و تشخیص نمیدهد؛ زیرا اگر تک تک کنشگران مثلا اپوزیسیون، به اندازه یه پشه، درک و شعور از مسائل و واقعیّتها داشتند، مطمئن باشید که میتوانستند تمییز و تشخیص دهند که هرگز «جامعیّت واقعیتها» نیستند؛ بلکه فقط لاخه ای مویگونه هستند و تنها با در کنار دیگران بودن است که میتوانند مجموعه ای واحد را بیافریند برای خدمت به میهن و مردمش.
2- هیچکدام از گرایشهایی که خود را اپوزیسیون میدانند، اصلا و ابدا در فکر مسائل و معضلات و مشکلات مردم در جامعیّت وجودی نیستند؛ بلکه سفت و سخت فقط و فقط در فکر سمتگری برای تسخیر قدرت و به کرسی نشاندن اراده اقتدارخواهی خودشان هستند؛ زیرا اگر اینگونه نمیبود، محال ممکن بود که ولایت فقاهتی بتواند بیش از چهار دهه تمام با بی شرمی مطلق و خونریزیها و سرکوبها و غارتگریها و کثافتکاریهای الهی تا امروز دوام آورد. علّت کلیدی دوام حکومت آخوندی، دقیقا در ساز و کار رفتارها و گفتارها و مواضع آنانی نهفته است که خود را اپوزیسیون حکومت فقاهتی میدانند.
3- جامعه ایرانی به تنها چیزی که اصلا محتاج نیست، رهبران کاریزماتیک هستند. تجربه تاریخ معاصر ایران اثبات کرده است که انسانهای کاریزماتیک می توانند کلیدی ترین شاهراههای فلاکت و نابودی و قهقرائی ایران باشند. نمونه های آنها: یکی «محمّد مصدق» که وقتی متوجّه شد مردم، حامی او هستند بلافاصله بر روی اصول حقوقی که خودش آن را مثلا تحصیل کرده بود، پا گذاشت و خویشتن را فراتر از مجلس نمایندگان قلمداد کرد و به لغو مجلس فتوا داد و این یعنی خودمداری قجری بدون اندیشیدن در باره عواقب تصمیمها و افسارگسیختگی سوائق.
نمونه دیگر، «روح الله خمینی» که تصوّر میکرد، ایران، ملک طلق آبا و اجدادی اش است و مردم، نوکر ابدی ایل و تبار او. هنوز نیامده به ایران، ادّعا کرد که «من توی دهن این دولت میزنم!» و حتّا علنا در رفتار با «ابوالحسن بنی صدر» گفت که «من به هر کسی هر چیزی دادم، از او، بازپس میگیرم». در اینکه بنی صدر نماینده و گزینش اکثریّت مردم بود، هیچ شکّی نیست و دقیقا همین مردم بودند که حقّ داشتند بنی صدر را خلع و عزل کنند؛ نه آدم کاریزمایی مثل خمینی. همچنین مصدق چنین حقّی نداشت که در اختلاف عقیده با محمد رضا شاه به الغای مجلس فتوا بدهد و خانه اش را بکند مجلس!. این یعنی توهین مستقیم به شعور مردم و قوانین؛ ولو چنان قوانینی اشکال داشته باشند که تازه در تصحیح و ابطال و بازاندیشی و چند و چون آنها نیز، نمایندگان مجلس هستند که میتوانند بحث کنند؛ نه اینکه نخست وزیر به دلیل توهم کاریزماتیکی داشتن، خودش را فراتر از مجلس بگذارد و تصمیم بگیرد. این نشان میدهد که انسانها در اوج محبوبیّت نیز در دام سوائق و غرائز خود همیشه محکوم میمانند و هیچگونه ضمانتی نیز وجود ندارد که نشان دهد، انسان بسیار محبوب امروز تا توی گور در هر پست و مقامی که گذاشته شود، همچنان معصوم و شاهنشاه بر غرایز و سوائش می ماند. یک بررسی و تحقیق حوصله دار در باره زندگینامه الله معمّم، یعنی «سیّد علی خامنه ای» می تواند دقیقا خطرناک شدن آدمها را در پروسه تسخیر مواضع کلیدی به آسانی اثبات کند و نشان دهد که آخوندی شپشو مثل خامنه ای، وقتی به مقامی که هرگز لیاقتش را ندارد، صعود کند، متعاقبا به خودش اجازه میدهد و جرات میکند که «مردم ایران» را صغیر خطاب کند؛ یعنی صغیرانی که شعور تمیز و تشخیص انتخاب کردن را ندارند.
4- بنابر این، بحث رهبر یا رهبران کاریزما را برای همیشه و ابد باید از مباحثی که حول و حوش مسائل حیاتی و تغییر و تحوّلات امروز و آینده ایران مربوط میشوند کلا از دایره سیاست خارج کرد. اتّفاقا زلزله مهسا نشان داد که جوانان و نوجوانان امروز ایران برای تنها کسانی که حاضر نیستند تره گندیده نیز خورد کنند، اشخاص کاریزما هستند؛ زیرا نسل امروز ایرانیان و نوجوانان و جوانان در رفتار و عمل و گفتار تا کنون اثبات کرده اند که از تمام پیر پاتولهای اوین نشان و ریش سفید شده و در قعر عقاید و ایدئولوژیها و مرام و مسلکهای منحط و پوسیده خودشان و به شدّت فسیل شده، دست کم یک قرن پیشاهنگتر هستند.
5- اگر مقالات یک سال اخیر مرا و بویژه دیدگاههایم را دنبال کرده باشید، متوجّه خواهید شد که من مدام تمام احزاب و سازمانها و گروهها و فرقه ها را فراخوانده ام که تا دیر نشده به لغو و انحلال سازمانهای خود همّت کنند و به نام «آزادی» برای ایران و مردم در جامعیّت وجودی پیکار کنند . تا زمانی که شرایط و امکانهای فضای آزادی به وجود نیایند، مردم نخواهند توانست در آزادی بدون هیچ اکراه و جبری به گزینش آنانی رغبت کنند که به راستی لیاقت انتخاب شدن را داشته باشند.
6- تراژدی غم انگیز تمام سازمانها و احزاب و گروهها و غیره و ذالک از دیر باز تا همین ثانیه های گذرا در این است که هیچکدامشان برغم اینهمه امکانهای شبکه های اینترنتی و ماهواره ای که وجود دارند، جرات و دلاوری آن را ندارند که بخشی از سایتها و تلویزیونها و رادیوها و نشریات خود را به منتقدان خودشان اختصاص دهند. آنها تمام هنر و استعداد خود را بر این گذاشته اند که علیه یکدیگر، «المغازیهای به روز شده» راه بیندازند، مبادا که رقیب به قدرت برسد و حاکم شود. به همین دلیل نیز، زمامداران حکومت فقاهتی میدانند که خاصمان و دشمنان سیاسی آنها فقط در فکر تسخیر قدرت و حکومت هستند؛ نه در فکر ملّت و ایران. در نتیجه آنها به خود میگویند، اگر قرار است که دیگران حاکم و مقتدر شوند؛ چرا حالا که ما خودمان در قدرت هستیم و حاکم به دوام حکومتمان اقدام نکنیم؛ ولو جمعیّت ایران را از هشتاد میلیون به هشت میلیون برسانیم؟. چه اشکالی دارد؟. مگر سوای این است که مثلا جمعیّت کشور دانمارک سه میلیون نفره؟. خب ما نیز به نام حکومت جمهوری اسلامی ایران در حاکمیّت داشتن بر سه میلیون نفر راضی و شکرگذار و خادم و مومن و هر چی آقا گفت به قول «خامنه ای» با کمال توفیقات الهی، قرنهای قرن حکومت خواهیم کرد.
7- من بارها در مطالبم توضیح داده و تاکید کرده ام که «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من». اگر مخالفان حکومت فقاهتی به این توهم احمقانه مبتلا هستند که قدرتهای بیگانه از آنها حمایت خواهند کرد، زهی بلاهت فطری که آنها مبتلایش هستند. بیگانگان زمانی مرا به رسمیت خواهند شناخت که عزت و کرامت انسان بودن خودم را اثبات کرده و شخصیّت فردی داشته باشم و بر خودم فرمانفرما باشم. آنگاه است که مرا در اصالت خود بودنم، خواهی نخواهی مجبورند که به رسمیّت بشناسند و ارج گزارند؛ زیرا من، اثبات کرده ام که کرامت و شرافت بشری ام را حاضر نیستم قربانی اراده و سوائق جنایتکاران افسار گسیخته ای کنم که به زور کشتار و خونریزی میخواهند بر من و فرزندان و نوه و نتیجه های من، حاکم اقتلویی بمانند.
8- آنانی که خود را اپوزیسیون مینامند – مهم نیست کدامین اعتقادات را داشته باشند – تا امروز در طول تاریخ یکصد سال اخیر ایران اثبات کرده اند در حرف و عمل که به هیچ وجه من الوجوه از چیزی به نام «فلسفه کشورداری و سیاست و دانش کشورداری»، کوچکتری آگاهی پیش دبستانی نیز ندارند اصلا و ابدا. به همین دلیل نه تنها نمیتوانند میلیمتری به سوی «همعزمی و همبستگی و باهماندیشی و همگرایی» گام بردارند؛ بلکه به محض اینکه بفهمند در میانشان هستند کسانی یا گرایشهایی که چنین مقاصد خجسته ای را در سر دارند و از برای واقعیّت پذیری آن پا پیش میگذارند، بلافاصله زرّادخانه های تبلیغاتی خود را با تنفّری که در دیگ مذاب تشیّع، تفته و آبدیده شده است، علیه آنها بسیج میکنند.
9- - ختم سخن تاکید کنم که تحوّل در ایران صورت خواهد گرفت؛ ولو آخوندها در میلیمتر به میلیمتر خاک ایران و دور تا دور هر ایرانی، صدها تفنگدار خونریز و متجاوز و غارتگر را ناظر و حاضر بگذارند. آنچه در ژرفاها اتّفاق می افتد فقط در یک آن آتشفشانی در جامعه پدیدار میشود و تمام آنچه را که به توهّم حکومت و اقتدار مبتلاست در زیر گذازه های آتشفشانی مدفون خواهد کرد. مردم ایران در جامعیّت وجودی به هیچ اپوزیسیون و اشخاص کاریزمایی، محتاج نیستند. دنیای امروز و فردا در گستره ای در حال تحوّل و دگرگشت است که کنشگران خیالباف دهها سال دیگر نیز که شاخ و شونه علیه همدیگر بکشند به درک و فهم آن توانمند نخواهند شد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
جمعه, 17.11.2023 - 20:05 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.