رفتن به محتوای اصلی

می روند !  بد طور هم می روند!
08.09.2023 - 23:04

می روند ! 
بد طور هم می روند!
درونم غوغائیست !حسی ناشناخته ،حسی که با وجود سالها دور ماندن از وطن هنوزبسان سالهای جوانی در درونم خلجانی پرشور وامید بخش ایجاد می کند.حسی که بمن می گوید این رژیم دارد به روزهای پایانی خود سریع تر از آنچه فکر می کنی نزدیک می شود.
 حسی که نمی توان با فرمولهای انقلابی ،با تحلیل های سیاسی توضیحش داد .مسلما خوانندگان این پست تعجب خواهند کرد! از پیرمردی که بخش عظیم زندگیش در مبارزه سیاسی گذشته، چگونه با این قطعیت از سرنگونی نه چندان دوراین حکومت می گوید.
یکی فرمول بندی خواهد کرد،که طبق گفته لنین شرایط انقلابی چنین است و چنان.هیچ کدام از این شرایط حداقل این زمان دیده نمی شود.
یکی خواهد گفت این دامن زدن به یک توهم است که ناشی از خستگی سال ها مهاجرت وکلافگی پارکینسون! برخورد سطحی وساده لوحانه ای است به مسئله دگرگونی وانقلاب.
تئوری پردازان به بررسی وتحلیل شرایط کنونی ایران،منطقه،جهان ،سمت گیری زیرکانه رژیم درجهت نزدیکی به کشورهای منطقه وکم کردن دامنه تنش با آن ها وحتی با امریکا خواهند پرداخت وبهیچوجه زمینه برای خروش همگانی واعمال چنان قدرت نمائی مردمی که بتواند حکومت را بزیر بکشد در چشم انداز عادی نخواهند دید.
نه اپوزیسیون درست وحسابی ،نه یک اتحاد عمل حداقلی،نه یک چهره شاخص و تاثیر گذار وتوانمند برای کشاندن مردم بمیدان ورهبری آن ها در صحنه !
مهم تر از همه تمام امکان مالی کشور دست حکومت است. همراه یک نیروی سراپا مسلح که هنوز هیچ نشانی از افتادن شکاف درون آن ها دیده نمی شود.نیروئی که تکیه گاه اصلی رژیم است و نگاهدارنده آن .
خبری هم از"پرواز ربانی و ملکوتی" رهبر عظیم الشان نیست!
 پس این حس عجیب غریب وخیال بافانه توچگونه از کجااین همه خوشبین است؟
 واقعیت این است که توضیح دادن حس درونی در ارتباط با چنین ادعائی کار مشکلیست. ّبخصوص در شرایطی که جامعه بهت زده و ترس خورده است. روحش آسیب دیده ،شرایط سخت جوابگوئی به نیاز های ساده زندگی مجبورش ساخته ومی سازد که با چنگ ودندان برای در آوردن یک لقمه نان برای زن وبچه  روز تا شی بدود،صدتا کله معلق بزند .،تملق کند ،اگرامکانش بود کار دیگری را پقاپد! درگیر شود.ناگزیر از دروغ گوئی گردد.
سر خوردگی از انقلاب اسلامی که میخوانست نفت بر سر سفره مردم بیاورد. " همه را به مقام انسانیت برساند."شوخی تلخ از شیادی بزرگ با مردم .
 تعلیمی بس نادرست که جمهوری اسلامی به اجباربفرهنگ اسلامی مردم تحت عنوان تقیه واردکرد.چهل سال مدت کمی نیست وطی این مدت دراخلاق،رفتار،شخصیت،منش ونگاه مردم بسیار تغیرات وارد شده است.
اگر نگوئیم چند چهره ! حداقل دو چهره شان ساخته است. اخلاق ،احترام ،حجب ،مرام ،پایداری به عهد ،و بسیاراخلاق پسندیده اجتماعی را با عملکرد خود، بخصوص با لئامت و بیشرمی آخوندهای بقدرت رسیده از مردم گرفته است . از مجموعه این ها جامعه ای ساخته بنام جامعه اسلامی با چشم اندازحکومت امام زمانی! که دیگر بچه های دبستانی هم به آن باور ندارند.
 می گویم :"درست است این حکومت به بسیار عناصر پاک انسانی ،عواطف ملی ،همبستگی میهنی ،دلسوزی اجتماعی،روح شادی و طبع لطیف ایرانی و... ضربات جدی زده است . اما هر تک تک این عناصرتخریب شده توسط حکومت وحکومت ها، جز بسیار کوچکی است که بار ها در تاریخ این سرزمبن اتفاق افتاده است. طوری که گوئی جزئی  از وجود تاریخی ،جزئی از فرهنگ وخصوصیت ایرانیست !جزئی از شخصیت شرطی شده ،احساسات بیولوژیکی وشاید ژنیتکی اقوام وملیت های قرار گرفته در مجموعه ای بنام ایران زمین اما گذرا !
اما آنچه که پا بر جاست ! شهامتشان است در میدان ، در گاه نبرد ! در میدان جنگ ایران وعراق زمانی که پای برهنه از روی مین عبور می کرد.
 قهرمانی اوست در سیمای رستم ها ،گردآفرید ها درشکل اساطیری! ستارخان ها، قرته العین ها ،تختی هادر فاصله ای نه چندان دور وامروزرهنودها،حدیث ها،نیکاها ،ده ها زن ومرد مبارز در سیمای مادران دادخواه ،زندانیان سیاسی که بر پیشانی تاریخ امروز  میدرخشد.
تمامی این ها نشانه اند ،نشانه شخصیت پایدار وتاریخی یک ملت است که نخستین علم مبارزه با تهاجم اعراب ومصاف با خلیفه چابر را برافراشت.شمشیر وپیاز در میان نهاد بسان آن شیر زن تبریزی که به ستار خان گفت"برو ومردانه بجنگ ما یونجه می خوریم اما تسلیم نمی شویم."
 سرزمین غریبی است که دهقان مردش، ده،باغ،مکنت می فروشد رنج سی سال محنت ونهایت تنگدستی را بجان می خرد تا در قامت شاهنامه عجم زنده کند وغرور لگد مال شده توسط مشتی جاهل "چون امروز که حکومت در دانشگاه ها توسط مداحان همان کار مها جمان عرب را می کند"به ایرانیان باز گرداند.
"بسی رنج بردم در این سال سی
 عجم زنده کردم بدین پارسی "فردوسی
 رودکی از بوی جوی مولیان می گوید  ،رازی ،بوعلی سینا علم  علم بر می افرازند.
رندی چون حافظ بر جنگ هفتاد ودو ملت عذر می نهد.از شکوه عشق وپرواز در اوج سخن می گوید ورسیدن به خورشید.
 " کمتراز ذره نه ای، پست مشو! عشق بورز تا به منزلگه خورشید رسی چرخ زنان ."
حکمت سعدی از پستی وبلندی روزگار، تنگ چشمی و سیری ناپذیر بودن دنیا دوستان! ونهایت پر شدن چشم تنگشان با خاک گورمی گوید.از یک پیکر بودن جامعه انسانی سخن بمیان می آورد و شایستگی نام آدمی را در غمحوار بودن به محنت کشان دردمند می داند .
مولانا حکایت فراق می کند و بریده شدنش از نیستان که داستان شیدائی انسان است وبازگشت او به سرچشمه وریشه هایش.داستان عروج انسان است وبرتری روح بر جسم .
 بو سعبد از آئین جوانمردی می گوید و طاقت آوردن بر سختی ها " چونان آسیاب که درشت می ستاند ونرم پس می دهد."
ملتی که بر چنین تاریخ حماسی وچنین گنجینه ای تکیه زده است آیا بی مایگان وسفله پروران قادر به در هم شکستن او می باشند ؟ ادامه دارد ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.