رفتن به محتوای اصلی

دیداری تلخ! اما پر غرور!
13.08.2023 - 00:38

دیداری تلخ! اما پر غرور!

از معدود کسانی است که از جهم خاوران جان بدر برده با اندوهی جاودان بردل. یکی از دوستان پسرم .حال مقابل من نشسته است. مقابل مادری که فرزندش در کشتار بزرگ سال شصت وهفت کشته شد و برای همیشه مرا در سوک خود نشاند. می گویم:" از آخرین روز پسرم بگو! بگو برشما چه گذشت؟ در آن روزهای وحشت!

با چشمانی غمگین که پرده اشگی آنها را پوشانده است. با دهانی که کلمات بسختی از آن خارج می شود.برایم از آن روز های وحشت حکایت می کند .

"وقتی روزنامه‌ها را ندادند، در بندها را بستند و ملاقات‌ها قطع شدند، فکر نمی‌کردیم که در تدارک یک فاجعه‌اند. تعدادی فکر می‌کردند جنگ تمام‌شده ممکن است بخشی آزاد شوند. زمانی که شب‌ها تریلی‌ها جابه‌جا می‌شدند، فکر نمی‌کردیم که جنازه زندانیان را حمل می‌کنند. مگر ممکن بود؟ حتی زمانی که بوی کلر در فضا پیچید، فکر کردیم در حال سم‌پاشی و تمیز کردن محوطه زندان‌اند! زمانی که نخستین بار یکی از بچه‌ها از سوراخ کرکره آهنی پنجره، دست‌های آویزان شده از باربند انتهای تریلی را دید فریاد کشید: " آن‌ها دارند جنازه حمل می‌کنند!" جنازه زندانیانی که در بر روی‌شان بسته بودند. من از ترس آن روزها چه می‌توانم بگویم؟ زمانی که مرگ بر در سلول‌ها ایستاده بود و در میان ما می‌گشت. مادر از چه بگویم؟ از صف نشستگان در راهروهای دراز اوین که با چشم‌بندی بر چشم، در انتظار مرگ بودند؟ از هیئت مرگ با آن چشمان سرد و چهره‌های سنگی که به نام خدا حکم مرگ می‌دادند؟ از آمفی‌تئاتری که طناب‌های دار در آن آویخته شده بود با صندلی‌هایی بر زیر آن؟ و طنین فریاد هزاران قربانی زمانی که طناب برکردنشان می‌انداختند و صندلی از زیر پایشان می‌کشیدند؟ هنوز صدای فریاد اصغر محبوب در گوشم می‌پیچد: "این بی‌وجدان‌ها دارند می‌کشند این یک کشتار واقعی است."

ازچه سخن بگویم؟ از کابل‌های جان‌فرسا که برپایت می‌زدند تا نماز خوانت کنند؟ از چشمان ترسناک و مات رئیسی؟ از حرکات رقص مرگ کردن پورمحمدی که فرمانی از خمینی برای کشتن در دست داشت؟ یا از آن مردی که عینک ته‌استکانی بر چشم نهاده بود. چشمانی وحشت‌انگیز که درون سرد و وحشت‌آور گور در آن‌ها دیده می‌شد؟ مادر من قادر به ترسیم آن روزهای وحشت نیستم! من نمی‌توانم تصویر آن هیئت ترسناک خمینی را ترسیم کنم که با حکم کتبی او داس مرگ در میان نهاده و شاداب‌ترین ساقه‌های جوان را درو می‌کردند. تحصیل‌کردگان یک ملت که هرگز خمینی تاب تحمل آن‌ها را نداشت. او «مالک» بود! دربان جهنم! نشسته بر در اتاق مرگی که خودساخته بود و در انتظار جوانان فریاد می‌زد: "در اینجا هیچ امیدی نیست!"

من نمی‌توانم از اتاقی سخن بگویم که هزارها دمپایی پلاستیکی قربانیان را در آن ریخته بودند. از اتاقی که صدها چمدان به‌جامانده قربانیان در آن بود. هنوز لباس‌های اطوکرده و مرتب آقای محجوبیان، آنجا روی چمدان‌ها قرار داشت. مردی که سال‌های سال در زندان ماند؛ هرروز لباس تمیز خود را می‌پوشید و شق‌ورق حرکت می‌کرد. گریه امانش نمی‌دهد: "کاش من هم با آن‌ها رفته بودم. چه روزهایی! بارها و بارها آرزو می‌کردم کاش اعدام می‌شدم. اما تقدیر چنین بود که من زنده بمانم و سوگوار یارانم ". دیگر می‌دانم چه در آن زندان‌ها گذشت. عبور ناگزیرتان را از دهلیزهای مرگ می‌بینم. لرزش قلبتان را زمانی که شب سراغتان می‌آیند و چشم‌بسته از راهروها عبورتان می‌دهند و سرانجام طناب دار بر گردنتان می‌اندازند. من صدای کشیدن چهارپایه‌ها از زیر پایتان را می شنوم، و رها شدنتان در فضا را! می‌بینم، چشمانی که معصومانه با سؤال و حیرت بازمانده‌اند! من نیز همراه با تو، همراه با شماها در فضا معلق می‌شوم. با چشمانی وحشت‌زده و دردمند با تو درون آن تریلی تل انبارمی گردم. وحشت‌زده‌ام اما تا آخر با شماها خواهم آمد و بخشی از روحم را همراه با شما زیر آن خاک، خاک خاوران دفن خواهم کرد. با شما خواهم خُفت! چراکه آنجا بخشی از روح ما مادران، روح پدران، همسران، خواهران و برادران را نیز با شما دفن کرده‌اند!

ما مادران زنده‌به‌گورشدگان تمامی گورهای دسته‌جمعی در این سرزمین هستیم! گورهایی بی‌نام، گورهایی تاریخی فراموش‌شده! گورهای ناشناخته‌ای که مردم را به دادخواهی فرامی‌خوانند؛ روزی گنبدها و گلدسته‌ها فرو خواهند ریخت. چاه‌های عمیق جهل بسته خواهند شد! "آغاز بر پایان پیشی خواهد گرفت" و کسی خواهد پرسید: "این صدای محزون و تاریخی هزاران مادر از کدام جا به گوش می‌رسد؟ آن‌ها از کدام رنج، از کدام جنایت هولناک سخن می‌گویند؟ با آن‌ها چه رفته است، که چنین غمگینانه می‌خوانند و آه می‌کشند؟" کسی خواهد پرسید: "درون این گورستان‌های متروک، زیر این گورهای برآمده از دل خاک چه کسانی خوابیده‌اند؟ آن‌ها چه می‌خواستند؟ چرا چنین غریبانه کشته‌شده‌اند؟ به کدامین گناه؟"

آنگاه کسی به نام راوی تاریخ قدم پیش خواهد نهاد و از زبان زیباترین فرزندان این آب‌وخاک از آزادی و عدالت با شمایان سخن خواهد گفت! از زبان کسانی که در سنگین‌ترین روزهای این سرزمین غم‌بار سرودخوان در پای چوبه‌های اعدام ایستادند و نخستین جرعه شبنم سحرگاهی را سر کشیدند، تا خورشید از گلویشان اگر نه آن روز، بلکه به روزگاران طلوع کند و این سرزمین گرفتار در سیاهی را روشن نماید! روزی که دیگردور نیست.روزی که مادران ،پدران دل نوشته‌های تلح وحسرت بار خود را به همراه وصیت‌نامه‌های کوتاه فرزندانشان از چمدان‌های کوچک،بیادگار مانده ازفرزندانشان بیرون خواهند کشید و به داوری آیندگان خواهند گذاشت. من بقدرت مردم !به آن روز ایمان‌دارم! ابوالفضل محققی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

زندانی دهه ۶۰ …

عنوان مقاله
دیداری تلخ! اما پر غرور!

آقای ابوالفضل محققی گرامی :
از آنانکه در سالهای اولیه انقلاب در تبریز اعدام شدند بیشترین تعداد متعلق به سازمان مجاهدین ؛ سازمان پیکار (۵۱ نفر- بیشترین تعداد از میان سازمانهای چپ ) ؛ سایر سازمانهای چپ و بهایی ها (۶-۷ نفر) بودند. تا جایی که میدانم از سازمان اکثریت تا سال ۶۴ کسی میان آنان نبود (خوشبختانه). مطمئن هستید عزیزترین دوستان شما میان آن جانهای شیفته بودند؟ آنها متعلق به "چپ های آمریکایی" و "تربچه های پوک " و "عوامل ضد انقلاب " و.....بودند. چگونه بود که نشریات کار اکثریت از حکومتی که قاتلین عزیزترین دوستان شما بودند حمایت میکرد.برای شناسایی و معرفی آنان به کمیته و سپاه و دادستانی ...اعلامیه صادر می کرد. عکس العمل شما به عنوان یک اکثریتی در آن زمان چه بود ؟

د., 14.08.2023 - 21:49 پیوند ثابت
زندانی دهه 60 …

در میانه مرداد و شهریور هستیم . ۳۵ سال از کشتار هزاران انسان شریف میگذرد .
کجایند رضا پهلوی؛ حامد اسماعیلیون؛ معصومه و نازنین و شیرین و علی و گلی ,....؟
آه از آن یاران شجاع بی بازگشت !

د., 14.08.2023 - 16:35 پیوند ثابت
نظرات رسیده

ابوالفضل محققی :

محمود عزیز تمامی این ها جنایت کارانی هستند که از نظر من هیچ تفاوتی با هم ندارند چه مشخصا در جنایت سال 67 باشند یا نباشند .نام آن ها با هر جنایتی از طرف کل سیستم جمهوری اسلامی باید تکرار شود موسوی تبریزی اصلاح طلب شده امروز کس بود که سال های اول انقلاب در تبریر عزیز ترین دوستان من را اعدام کرد وسال ها بعنوان دادستان انقلاب اسلامی امضا بر ای اعدام ها نهاد همه این جنایت کاران سر وته یک کرباسند .که بهر مناسبتی باید تا جائی که ممکن است نامشان را برد .از نظر این کلمه درست نیست که من با قرار دادن این جنایت کاران در لیست آمران اصلی جنایت سال 67 "آوردن اسامی بسیار عاملین و آمرین جنایات دوران رژیم اسلامی در کشتار ۶۷ دلیل حقانیت نیست و آمرین و .. اصلی را زیر سوال میبرد" آمرین را زیر س.ال می برم .محمود جان چه سوالی همه یک مشت الدنگ جنایت کارند جمع شده زیر عبای یا خیمه ننگین جمهوری اسلامی که دستشان به خون آغشته است با تناوب زمانی و این چیزی از شنیع بودن کار این جنایت کاران کم نمی کند .همه این کسانی که سال ها در مقام های قضائی واجراوی این جنایت ها بوده اند مسئولند و جوابگو من دنبال تصاویر بیشتر این جانین بودم واین تا حدی بیشتر از دیگر تصاویر بود من باید عکس خمینی نیز اضافه می کردم براستی چرا در این افشا گری های جنایت سال 67 عکس آمر اصلی و سر دسته این جانیان خمینی را منعکس نمی کنیم ؟بهر مناسبتی باید تکرارشان کرد حتی اگر یک نفر را کشته باشند . از جمله خصوصیات پنج سال دهشتناکی (۱۳۵۸-۱۳۶۳) که لاجوردی دادستان کل انقلاب تهران بود موارد زیر بودند: -آمار بالای صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی چه مرد و چه زن - وفور محاکمه‎ های مجدد برای تبدیل احکام زندان زندانیان سیاسی محاکمه شده به حکم اعدام بر اساس "فعالیت تشکیلاتی" در داخل زندان و "سر موضع" بودن - اجرای سریع‎ احکام اعدام در عرض چند روز و حداکثر چند ماه - ممانعت از آزادی زندانیانی که حکم زندان آنها پایان یافته ولی شرایط معین شده برای احراز توبه را نمی ‎پذیرفتند لاجوردی که نامه‎ های خود به خمینی را هم با ذکر "از سوی یک مقلد" امضا می‎کرد، اعمال گسترده مجازات اعدام برای زندانیان سیاسی را با تقلید از نظرات خمینی انجام می‎داد.. کشتار 67 ادامه کشتار های شروع شده از نحستین روز شدوع انقلاب ننگین اسلامی بود .که تا امروز ادامه دارد .دریغ ودر دکه در مقطعی ما چشم بر این اعدام ها بستیم گناه نابخشودنی که هزار بار باید خود را سرزنش کنیم . درس بگیریم که حمایت از هر جنایت بهر دلیل غیر قابل توجیه است نتها با مبارزه وافشای پیگیر این جانیان از بار کناه ما کاسته می شود .کاری که تو عزیز بدقت وبا تمام نیرو در این سال هاانجام می دهی کاری قابل تقدیر .می دانم چه میزان تلاش ومسئولیت در پشت هر پست افشا گرانه تو خوابیده است .اصل کار یکیست شیوه پرداختن ها فرق می کند من این گونه فکر وعمل می کنم .و با مهر

تصویر
د., 14.08.2023 - 10:01 پیوند ثابت
نظرات رسیده

محمود معمار نجات : 

با درود 
این لیست نادرست و زیر سوال بردن عوامل اصلی 
حاج داوود رحمانی، واسامی دیگر و آوردن فلاحيان و لاجوردی، موسوی تبریزی که در تابستان ۶۷ کاره ای نبودند و در سال‌های دهه ۶۰ .... 
به پیام‌ مسنجر ارسالی من گوش کنید
خودداری از پخش و خبر از کشتار تابستان خونین ۶۷ و واگذار کنید به شاهدان و بازماندگان کشتار و اشخاصی که در این آگاهی دارند.
آوردن اسامی بسیار عاملین و آمرین جنایات دوران رژیم اسلامی در کشتار ۶۷ دلیل حقانیت نیست و آمرین و .. اصلی را زیر سوال میبرد

د., 14.08.2023 - 08:37 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

فکر میکنم اگر می نوشتید... دیداری پر غرور ...اما تلخ... خیلی بهتر و دلپذیر تر بود

د., 14.08.2023 - 00:04 پیوند ثابت
تبریزی

در زیر یک عکس گروهی در این صفحه نوشته شده است: "عاملین جنایت قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷" اما چند تن که نام آنها در این عکس گروهی دیده می شود هنگام کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ هیچ کاره بودند!

اسدالله لاجوردی در آن هنگام از کار برکنار شده بود و در آن کشتار کاره ای نبود!

داود رحمانی نیز در آن هنگام از کار برکنار شده بود و در آن کشتار کاره ای نبود!

محمد محمدی گیلانی نیز در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ دست نداشت!

zendebadcommunism

ی., 13.08.2023 - 08:31 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.